چاپ
دسته: صفحه آزاد

دوستي محبت كرده و مطلب زير را براي ما فرستاده است. خواندنش خالي از لطف و تأمل نيست
مه ۲۰۰۴- سايت انديشه و پيکار

آيا من مي توانم يك برده ي كانادائي داشته باشم؟

متن زير را يک دوست مسيحی مؤمن از آمريکای لاتين، در دوم ماه مه فرستاده است.
خانم دکتر لورا شلزينگر در يک برنامه ی راديويی مستقيم به سؤالات شنوندگان پاسخ می دهد. وی اخيراً گفته است از آنجا که يک يهودی معتقد و عامل به فرايض دينی ست، همان طور که در تورات، سِفر لاويان، باب ۱۸، آيه ی ۲۲ آمده، همجنس گرايی را قبيح می داند:
[»هيچ مردی نبايد با مرد ديگری نزديکی کند. چون اين عمل بسيار قبيح است*«].
و اين حکمی ست که در هيچ وضعيتی قابل چشم پوشی نيست. در زير نامه ی سرگشاده ای را که به خانم لورا نوشته شده و روی اينترنت گذاشته اند، به فارسی ترجمه کرده در اختيار علاقه مندان می گذاريم. روشی که در نگارش اين نامه به کار رفته هم تفريح آميز است و هم اطلاعاتی را در اختيار خواننده قرار می دهد. علاوه بر اين، نمونه ی برخورد به کسانی ست که در استدلال خود، به گونه ای دگم به کتاب مقدس [يا قرآن يا هر »کتاب مقدس» ديگر] مراجعه می دهند.
* * *
خانم دکتر لورا شلزينگر عزيز،
بسيار متشکرم که تلاش می کنيد مردم را با دستورات الهی آشنا کنيد. من از برنامه ی شما نکات زيادی آموختم و به نوبه ی خود می کوشم آنها را به بسيار کسان ديگر برسانم. کافی ست به يادشان بياورم که مثلاً در کتاب مقدس (تورات) سِفر (= کتاب) لاويان، باب ۱۸، آيه ی ۲۲ طرز زندگی همجنس گرايان را قبيح شمرده است. همين نکته به بحث و جدل ها کاملاً خاتمه می دهد.
با وجود اين، در چند مورد مشخص نياز به نظرشما دارم تا بدانم چگونه بايد آن دستورات را به اجرا درآورد:
وقتی يک گاو نر را در قربانگاه قربانی می کنم می دانم بويی که از آن بر می خيزد مورد پسند و خشنودی خداوند است. همان طور که در سِفر لاويان، باب ۱، آيه ی ۹ می خوانيم:
[»آنگاه بايد آن شخص دل و روده و پاچه های گاو را با آب بشويد و کاهنان همه را روی قربانگاه بسوزانند. اين قربانی سوختنی که بر آتش تقديم می شود مورد پسند خداوند خواهد بود«].
اما با همسايه ها چکار کنم؟ آنها می گويند اين بو برايشان نامطبوع است. آيا بايد آنها را بزنم و تنبيه کنم؟
مطابق با آنچه در سِفر خروج باب ۲۱، آيه ی ۷ آمده که:
[»اگر مردی دختر خود را به کنيزی بفروشد، آن کنيز مانند غلام در پايان سال ششم آزاد نشود...«]،
من دوست دارم دخترم را به بردگی بفروشم، به نظر شما قيمت منصفانه و مناسب او چقدر است؟
همچنين من می دانم که مجاز نيستم با يک زن در دوره ی قاعدگی اش تماس داشته باشم، چنان که در سِفر لاويان باب ۱۵، آيه ی ۱۹ تا ۲۴ آمده است
[زن تا ۷ روز بعد از عادت ماهانه اش شرعاً نجس خواهد بود و در آن مدت هرکس به او دست بزند تا غروب نجس خواهد شد. و او روی هرچيزی بخوابد يا بنشيند آن چيز نجس خواهد شد. اگر کسی به رختخواب آن زن يا چيزی که او روی آن نشسته باشد دست بزند بايد لباس خود را بشويد و غسل کند و شرعاً تا غروب نجس خواهد بود«].
مسأله ی من اين است که چطور اين حرف را بر زبان آورم؟ چند بار کوشش کردم بپرسم ولی زنان می رنجند.
بر طبق سِفر لاويان باب ۲۵، آيه ی ۴۴ که می گويد:
[»اما اجازه داريد بردگانی از اقوامی که در اطراف شما ساکن اند خريداری کنيد«]
من واقعاً می توانم صاحب بردگانی باشم، چه غلام و چه کنيز، به شرط اينکه از اقوام همسايه خريداری شده باشند. يکی از دوستانم می گويد که اين آيه شامل مکزيکی ها می شود نه کانادايی ها. آيا می شود لطفاً اين نکته را برايم توضيح دهيد؟ چرا من نمی توانم برده ی کانادايی داشته باشم؟
ديگر اينکه من همسايه ای دارم که اصرار دارد روز شنبه کار کند. سِفر خروج، باب ۳۵، آيه ی ۲ صريحاً می گويد که بايد او را کشت
[»فقط شش روز کار کنيد و روز هفتم را که روز مقدس خداوند است استراحت و عبادت نماييد. هرکس روز هفتم کار کند بايد کشته شود].
آيا من از نظر اخلاقی مجبور هستم که او را بکشم؟
يکی از دوستانم می گويد هرچند بر طبق آنچه در سِفر لاويان، باب ۱۱، آيه ی ۱۰ آمده خوردنِ ماهی صدف قبيح و ناپسند است
[»از حيواناتی که در آب زندگی می کنند چه در رودخانه باشند و چه در دريا، آنهايی را می توانيد بخوريد که باله [پر] و فلس داشته باشند. تمام جانوران آبزی ديگر بر شما حرام اند«]
ولی قباحت خوردن اين ماهی مثل همجنس گرايی نيست. باری، من با او موافق نيستم. آيا می توانيد بگوييد کدام مان درست می گوييم؟
باری، سِفر لاويان باب ۲۱، آيه ی ۲۰ می گويد که اگر کسی بينايی چشم اش کامل نيست نبايد به قربانگاه الهی (معبد و محراب) نزديک شود
[»خداوند به موسی فرمود: به هارون بگو که در نسل های آينده هرکدام از فرزندانش که عضوی از بدنش معيوب باشد نبايد هدايای خوراکی را به حضور من تقديم کند. کسی که نقصی در صورت داشته باشد و يا کور، شل، ناقص الخلقه، دست يا پا شکسته، گوژپشت يا کوتوله باشد، چشم معيوب يا مرض پوستی داشته باشد يا خواجه باشد، به سبب نقص جسمی اش اجازه ندارد هدايای خوراکی را که بر آتش من به من تقديم می شود، تقديم کند].
من بايد اعتراف کنم که عينکی هستم. آيا بايد قدرت بينايی ام صد در صد باشد يا اينکه جايی برای تخفيف و طفره رفتن وجود دارد؟
بيشتر مردهايی که با آنها دوست هستم به رغم اينکه در سِفر لاويان باب ۱۹، آيه ی ۲۷ آمده است که
[»مثل بت پرست ها موهای ناحيه ی شقيقه ی خود را نتراشيد و گوشه های ريش خود را نچينيد«]
موی سرشان را می تراشند، از جمله موی دورِ شقيقه شان را. راستی اين ها چگونه بايد بميرند؟
در سِفر لاويان باب ۱۱، آيه های ۶ تا ۸ آمده است:
[»همچنين گوشت خوک را نيز نبايد خورد زيرا هرچند شکافته سُم است، اما نشخوار نمی کند. پس نبايد اين حيوانات را بخوريد و يا حتی دست به لاشه ی آنها بزنيد زيرا گوشت آنها حرام است«]
از متن چنين بر می آيد که دست زدن به خوک مرده مرا نجس می کند ولی آيا می توانم با دستکش، فوتبال بازی کنم؟
نکته ديگر اينکه عمويم مزرعه دارد و بر خلاف آنچه در سِفر لاويان باب ۱۹ آيه ی ۱۹ آمده است که:
[»از قوانين من اطاعت کنيد. حيوانات اهلی خود را به جفت گيری با حيوانات غير همجنس شان وا مداريد. در مزرعه ی خود دو نوع بذر نکاريد و لباسی را که از دو جنس مختلف بافته شده نپوشيد«]
در يک قطعه زمين دو نوع محصول می کارد و زنش هم جامه ای می پوشد که در آن دو نوع نخ به کار رفته (پنبه / مخلوط با پلی استر). از طرف ديگر عمويم به کفر گفتن و توهين به مقدسات علاقه ی زيادی دارد. آيا واقعاً ضروری ست آن طور که در سِفر لاويان باب ۲۴ آيه ی ۱۰ تا ۱۶ آمده
[روزی در اردوگاه مرد جوانی که مادرش اسرائيلی و پدرش مصری بود با يکی از مردان اسرائيلی به نزاع پرداخت. هنگام نزاع، مردی که پدرش مصری بود به خداوند کفر گفت. پس او را نزد موسی آوردند ... او را به زندان انداختند تا هنگامی که معلوم شود خواست خداوند برای او چيست. خداوند به موسی فرمود »او را بيرونِ اردوگاه ببر و به تمام کسانی که کفر او را شنيدند بگو که دست های خود را بر سر او بگذارند، بعد تمام قوم اسرائيل او را سنگسار کنند. به قوم اسرائيل بگو که هرکس به خدای خود کفر بگويد بايد سزايش را ببيند و بميرد. تمام جماعت بايد او را سنگسار کنند. اين قانون هم شامل اسرائيلی ها می شود و هم شامل غريبه ها]،
آيا بايد مردم شهر را جمع کنيم و همه با هم آنها را سنگسار کنيم؟ آيا نمی توانيم به اين اکتفا کنيم که آنها را خودمان در چارچوب يک قضيه ی خانوادگی، آتش بزنيم، همان طور که در سِفر لاويان باب ۲۰ آيه ی ۱۴ برای کسی که با مادر زن خود بخوابد چنين کيفری تعيين کرده است
[»اگر مردی با زنی و با مادرِ آن زن نزديکی کند، گناه بزرگی کرده است و هرسه بايد زنده زنده سوزانده شوند تا اين لکه ی ننگ از دامن شما پاک شود«]

من می دانم که شما اين مسائل را وسيعاً مطالعه کرده ايد، لذا مطمئنم که می توانيد به من کمک کنيد. يک بار ديگر از اينکه جاودانگی و تغييرناپذيری کلام خدا را به ما يادآوری نموده ايد تشکر می کنم.
ارادتمند شما.

------------------
* آنچه در ترجمه ی فارسی، از «تورات» نقل شده برگرفته از ترجمه ی تفسيری کتاب مقدس است، نشر انجمن بين المللی کتاب مقدس، ۱۹۹۵ ميلادی.