کانون مدافعان حقوق کارگر:
در پی  بازداشت محمود صالحی در آستانه ی اول ماه مه، او در زندان دچار عارضه ی کلیوی شد و در حالت ضعف شدید جسمانی به خانواده اش تحویل داده شد،


اکنون پس از مداوای اولیه و دیالیز هفتگی، در اولین مصاحبه‌ی خود با "کمیته دفاع از کارگران مهاباد" به مساله نحوه ی دستگیری و برخورد زندانبانان با خود پرداخته است.
بازداشت بدون دلیل و بی توجهی به وضعیت سلامت زندانی از مسائل مهمی است که در ماه های اخیر در مورد فعالان کارگری تشدید شده است. گویا با این فشارها تلاش می‌شود تا شرائط را هر روز بر فعالان کارگری سخت‌تر کرده تا آنان را از فعالیت باز دارند.
کانون مدافعان حقوق کارگر ضمن محکومیت این اعمال غیرانسانی خواهان پی‌گیری قضایی جهت شناسایی مسوولان این حرکت‌های ضد کارگری است.  ​
***

موج دستگیری و فشار بر کارگران و فعالین کارگری در چند روز مانده به اول ماه مه با بازداشت عثمان اسماعیلی، ابراهیم مددی، داوود رضوی، محمود صالحی، پدرام نصرالهی و.... به اوج خود رسید، همچنین طی ماه های اخیر دهها تن از کارگران وفعالین کارگری از سوی نهادهای امنیتی بازداشت و تهدید شدند که بسیاری از آنان در محاکم قضایی یا به زندان محکوم شده اند و یا در انتظار صدور احکام علیه خود هستند. یکی از این بازداشت شدگان، چهره شناخته شده جنبش کارگری ایران آقای محمود صالحی هستند که مصاحبه ای از سوی کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد در چند بخش با ایشان که به تازگی از زندان آزاد شده اند و در بستر بیماری بسر میبرند، ترتیب داده ایم که نظرتان را به آن جلب می نمایم.

در این مصاحبه می خواهیم چگونگی بازداشت ایشان و دلایل فشارهای امنیتی بر کارگران و فعالین کارگری در ماه های اخیر را جویا شویم همچنین گذری داشته باشیم در رابطه با وضعیت درون تشکیلاتی تشکلات مستقل موجود کارگری و مشکلات و معضلاتی که این روزها با آن دست و پنجه نرم می کنند و نیز نقش کنونی آنان در پیشبرد مبارزات جاری کارگران و جنبش کارگری ایران بطور اعم را با ایشان در میان بگذاریم،

جناب آقای صالحی ضمن تبریک آزادی شما از اینکه در چنین وضعیتی قبول کردید که این گفتگو صورت پذیرد تقدیر و تشکر می نمایم. ابتدا از خودتان آغاز می کنیم و اولین بخش از این گفتگو را به شما اختصاص می دهیم.

س. لطفا توضیح دهید کی و چگونه بازداشت شدید؟

من هم با تشکر از شما و به امید آزادی همه فعالین کارگری دربند و زندانیان سیاسی و عقیدتی، خدمتتان عرض کنم که بنده عصر روز سه شنبه مورخ 8/2/94 در منزل شخصی ام توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت و به سلولهای انفرادی اداره اطلاعات سقز منتقل شدم.

س. آقای صالحی شما را پس از بازداشت به اداره اطلاعات سنندج انتقال دادند ، دلیل اعزام شما به سنندج چه بود؟

ج . بنده از انتقال خود به سنندج کاملا بی خبر بودم ، چون با گذشت یک ساعت از بازداشتم در سقز یکی از مسئولان بازداشتگاه اطلاعات سقز به من اعلام کرد که خود را جهت اعزام به شهرستان دیگری آماده کنم . من را چشم و گوش بسته سوار ماشین کردند در حین سوار شدن متوجه شدم که عثمان اسماعیلی سخنگوی کمیته دفاع از کارگران مهاباد را هم نیم ساعت قبل از من در محل کارش بازداشت کرده اند. هنگام حرکت از سقز از مقصد بعدی خود خبری نداشتیم پس از چند ساعت وقتی چشم و گوشم را باز کردند مطلع شدم که در بازداشتگاه اطلاعات سنندج هستیم و پس از ثبت هویت، من را به سلول انفرادی انتقال دادند.

س . آقای صالحی آیا شما در بدو ورودتان تفهیم اتهام شدید یا خیر؟

ج. هنگام دستگیری هیچ دلیلی از سوی مسئولان بازداشتگاه اطلاعات سقز برای بازداشتم به بنده اعلام نگردید اما پس از انتقالم به سنندج روز چهارشنبه 9/2/94 یکی از بازپرسین مجتمع قضایی سنندج با حضور در محل بازداشتم من را تفهیم اتهام نمود، بازپرس اعلام نمود که شما به اتهام عضویت در حزب کمونیست ایران و کومله و تبلیغ علیه نظام متهم هستید آیا قبول دارید؟ بنده با رد این اتهام بری بودن خود را از هرگونه ارتباط سازمان یافته و یا غیر سازمان یافته با حزب کمونیست ایران و کومله و یا هر حزب دیگری اعلام کردم نیز اضافه کردم که هیچ گونه تبلیغی علیه نظام نکرده ام. سپس بازپرس اعلام داشت که شما عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلات کارگری هستید، قبول دارید؟ بله بنده از اعضا و از بنیان گذاران کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلات کارگری هستم و آن را قبول دارم. بدین ترتیب اتهام من عضویت در کمیته هماهنگی اعلام شد.

س. آقای صالحی کمی هم در ارتباط با بیماریتان بگویید، آیا مسئولان بازداشتگاه اداره اطلاعات مطلع بودند که شما دیالیز دارویی می کنید؟

ج . بله هم ارگان دستگیرکننده و هم نگه دارنده از وضعیت جسمانی و بیماری که با آن دست و پنجه نرم می کنم آگاهی داشتند چون هنگام ثبت هویتم در دفتر اندیکاتوری بازداشتگاه برای مسئولان توضیح دادم که بنده دیالیز دارویی انجام می دهم و دارو مصرف میکنم و تنها برای شش روز دارو به همراه دارم.

س. آقای صالحی طبق شنیده ها مطلع گشتیم که وضعیت سلامتیتان به دلیل خودداری مسئولین مربوطه بازداشتگاه اداره اطلاعات از تحویل داروهایتان به خطر افتاده بود، آیا این گفته ها صحت دارد؟

ج. بله صحت دارد، چون بعد از پنج روز به مسئولان بازداشتگاه که یک آذری زبان بود اطلاع دادم داروهایم رو به اتمام است و تنها برای یک روز دیگر دارو دارم لطفا یا خودتان آن را تهیه کنید یا خانواده ام را در جریان بگذارید تا برای تهیه داروهایم اقدام کنند. اما متاسفانه با برخورد غیرانسانی و غیرمسئولانه آن شخص روبرو گشتم ، پس از اتمام داروهایم به همان مسئول بازداشتگاه یادآوری کردم اما هیچ اقدامی از سوی آن فرد صورت نگرفت . یک روز و نیم به دلیل عدم مصرف داروهایم از هر دو بینی خون دماغ شدم ، فشار خونم آنقدر بالا رفته بود که خون به هیچ عنوان بند نمی آمد چندین بار به مسئول بازداشتگاه هشدار دادم اما او هر بار با گفتن این جمله " برو بمیر " درب بازداشتگاه را قفل می کرد و می رفت. سرانجام بعد از چند ساعت خون‌ریزی من را به بهداری بردند و در آنجا برای پایین آوردن فشار خونم یک قرص کاپنوپریل را زیر زبانم گذاشتند و چند قرص دیگر به من دادند که پس از مصرف آن فشار خونم پایین آمد و کم کم خون دماغم قطع شد. از آن روز به بعد بیماریم همراه با درد شدید و خارش هر دو پایم عود کرد.

س. آقای سالحی آیا مسئولان رده بالاتر بازداشتگاه اداره اطلاعات از وخامت جسمانی شما در بازداشتگاه مطلع نگشتند؟ اگر مطلع بودند هیچ اقدامی انجام دادند؟

ج . چندین بار مسئول بازداشتگاه را مطلع کردم که فورا نیاز به پزشک نفرولوژ دارم اما وی هیچ گاه به این خواسته من توجهی نکرد ناچارا زمانی که بازجویی می‌شدم برای بازجوها وضعیت جسمانی ام را شرح دادم و آنان هم اعلام می کردند که بازداشتگاه دکتر دارد و ما به مسئول بازداشتگاه اطلاع می دهیم که شما را پیش دکتر ببرد اما هرگز این اتفاق نیافتاد.

س . آقای صالحی پس چه اتفاقی افتاد که شما را به بیمارستان انتقال دادند؟ آیا این گفته را تایید می نمایید که در بیمارستان توحید شما را با نام دیگری پذیرش کرده بودند؟

ج . در روز ششم خرداد افزون بر اینکه دستشویی رفتن برایم تقریبا غیرممکن شده بود نمی‌توانستم غذا هم بخورم شب همان روز حول و حوش ساعت 23:30 جهت بازجویی من را به اتاق بازجویی بردند در آن هنگام تب و لرز شدیدی داشتم و تنها آنقدر هشیار بودم که از روی صندلیم به زمین افتادم . یکی از بازجوها کتش را تنم کرد و یکی دیگرشان پتویی آورد و دورم پیچید وقتی چشمم را باز کردم ساعت دو نصف شب بود و یکی از نگهبانان در اتاقم حضور داشت وقتی وخامت جسمانی من را دیدند به یک سلول دیگر که یک زندانی در آن بود منتقل کردند. همان شب ادرارم بند آمده بود و درد بسیار بسیار شدیدی را از ناحیه شکم متحمل می شدم، صبح روز هفتم مسئولین بازداشتگاه را از وخامت جسمانی‌ام مطلع کردم اما آنها هیچ توجهی به حرفهای من نمی کردند. سرانجام ساعت یک ظهر من را به بهداری بازداشتگاه بردند ، بهدار من را به یکی از توالت‌ها برده و یک شی ء باریک فلزی که حدودا یک متری می شد را برای آزاد کردن راه مجاری ادرارم به من فرو کرد درد کشنده ای را تحمل کردم خون زیادی توامان با درد بسیار زیاد از بدن خارج می شد یکی از مسئولین با سراسیمگی گفت هر چه سریع تر وی را به بیمارستان انتقال دهید. بلاخره ساعت 14 من را به بیمارستان بعثت انتقال دادند در آنجا برایم یک سوند وصل کردند و با انجام آزمایشاتی که تا ساعت 19 به طول انجامید، پزشکان اعلام کردند که هیچ کاری از دست ما برای ایشان برنمی آید می بایست وی را به بیمارستان توحید انتقال دهید. ساعت 21 شب 7/3/94 من را به بیمارستان توحید بردند و در بخش اورژانس مامورین سعی در پنهان کردن هویت من را داشتند چون به پزشکان می گفتند که ایشان یکی از دوستان ما هستند که برای مسافرت به سنندج آمده و ناگهان کلیه‌هایش دچار مشکل گشته است. بلاخره در بخش اورژانس من را به اسم محمد احمدی شماره پرونده 61147 نام پزشک افشین زندی پذیرش کردند، پزشک معالج با مشاهده آزمایشات دستور داد سریعا من را در بخش دیالیز بستری کنند چون کلیه‌هایشان را تماما از دست داده اند و نیاز به دیالیز دارند.بدین گونه روزهای هفتم و هشتم ونهم خرداد در بیمارستان بستری بودم که در طول این مدت دو بار زیر دستگاه دیالیز رفتم و یک واحد خون به دلیل اینکه خون زیادی از دست داده بودم به من تزریق کردند.

س. آقای صالحی درباره آزادیتان توضیح دهید ، چگونه آزاد شدید؟ چون طبق خبرهای منتشر شده قرار بازداشت موقتتان تا روز 31 خرداد تمدید شده بود.

ج. من هیچ اطلاعی از آزادی خودم نداشتم ، روز نهم که هنوز در بیمارستان بستری بودم مسئولین امنیتی قصد داشتند به هر طریق ممکن که شده من را ترخیص کنند اما پزشک معالج گفته بود که بایستی برای ایشان مشاوره قلب صورت پذیرد و تنها راه ترخیص ایشان رضایت خود بیمار می باشد، مسئولین امنیتی از من خواستند تا رضایت بدهم که ترخیصم کنند بنده هم این کار را انجام دادم بعد از بستن پرونده، من را با یک آمبولانس به بازداشتگاه آوردند در حین حضور در بازداشتگاه لباس ها و وسایل شخصی ام را تحویل دادند و سپس من را چشم بسته سوار ماشین کردند ایتدا گمان می کردم که دارند من را به زندان مرکزی سنندج انتقال می دهند، وقتی چشم بندم را برداشتم خودم را در یک سالن دیدم من را به یک اتاق راهنمایی کردند و وقتی درب اتاق را باز کردم نجیبه همسرم و سامرند پسر بزرگم نشسته بودند، یکی از مسئولان آمد و به خانواده ام گفت که این محمود صالحی سالم تحویل شما داده ایم می توانید او را ببرید. بدین ترتیب مستقیما از بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج آزاد شدم

س. محمود صالحی عزیز،شما قبل از دستگیری در وضعیت جسمانی و شرایط روحی بهتری بودید اما بعد از آزاد شدن تان کلیه‌هایتان را از دست داده اید و هم اکنون می بایست هفته ای دوبار شنبه ها و سه شنبه ها زیر دستگاه دیالیز رفته و دیالیز کنید آیا در این رابطه هیچ شکایتی از مسئولین بازداشتگاه اداره اطلاعات دارید؟ آیا در این راستا اقدامی صورت داده اید؟

ج. قطعا نسبت به عملکرد و بی توجهی مسئولین بازداشتگاه در قبال سلامتیم سکوت نخواهم کرد اما تا کنون بدلیل ضعف جسمانی و عدم توانایی در ایاب و ذهاب هیچ اقدامی را صورت نداده ام.

محمود صالحی عزیز با تشکر دیگر بار از شما که در بستر بیماری قبول زحمت کردید، بخش اول از گفتگویمان را در اینجا به پایان می رسانیم. به امید بهبودی هرچه زودتر شما....

کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد