چاپ
دسته: جنبش‌های اجتماعی
روز ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۲، یک دادگاه در شهر گیسن علیه یک مبارز آنتی فاشیست آلمانی تشکیل شد. دادگاه هایی از این دست، دیگر دارد در آلمان به امری روزمره بدل می شود. این بار قربانی عدالت آلمانی، کای اشپرنگر فعال «گروه کاری برای تشکیل ردیف سوم» بود. خود این جمع در فرانکفورت در تاریخ هفتم ژوئیه ۲۰۰۷ نخستین فعالیت خود را در اشغال راه آهن رودلهایم و جلوگیری از ورود فاشیست ها به فرانکفورت (که برای تظاهرات به این شهر می آمدند)، آغاز کرد. این جمع به یکی از تشکل های جدی ضد نظامی گری در این شهر تبدیل شده است. از فعالیت های دیگر این گروه می توان شرکت در سازماندهی «نو تروئیکا» (علیه مثلث اتحادیه اروپا - بانک مرکزی اروپا - صندوق بین المللی پول)، و سازماندهی «بلاکوپای» در ماه آوریل ۲۰۱۲ را نام برد که گزارش آن را روی همین سایت ملاحظه می کنید.
حزب ناسیونالیست آلمان، ان - پ - د، با خواست «تغییر فوری سیستم»، نیروهای راست را به یک تظاهرات علیه سیاست های اقتصادی اتحادیه اروپا و در دفاع از سرمایهء ملی آلمانی، در ۱۶ ژوئیه سال ۲۰۱۱ در شهر گیسن فرا خواند. گروه های چماقدار و سرکوبگر نازی از این فراخوان حمایت کردند. اگر وضع نیروهای فاشیستی در گذشته به این ترتیب بود که احزاب رسمی آن ها، مانند حزب ناسیونالیست، ظاهراً شامل افراد کراواتی و با سر و وضعی «مرتب» می شد، و چماقداران با لباس نیمه نظامی و پوتین های سربازی شان در گروه های فشار گرد هم می آمدند، در حال حاضر دیگر چنین تقسیم بندی ای وجود ندارد و این جریانات دیگر دلیلی برای سرپوش گذاشتن روی ارتباط عمیق خود نمی بینند. با این حال گروه های ضربت و ترور نازی ها ساختارهای مخفی خود را دارند. برای مثال «نیروهای آزاد شوالم اِدِر» که شامل حدود سی نفر نازی بخشداری شوالم ادر در ایالت هسن است، به شیوه ای مستقل سازماندهی شده و تنها از طریق اشکال مخفی با جریانات مشابه دیگر در ارتباط است. یک بار که پس از یک درگیری، پلیس منازل برخی اعضای این گروه را تفتیش می کرده، در کنار اسلحهء گرم، دستورالعمل ساختن بمب و غیره را نیز می یابد. این گروه ها هر از گاهی به فعالین تشکل های چپ یورش می برند و معمولا از هر نوع مجازاتی معاف اند. با اینکه گهگاه در درگیریهای بین احزاب سیاسی رسمی در آلمان خبر نفوذ پلیس سیاسی در این جریانات به بیرون درز می کند، با این حال هر گاه یک ترور یا حمله توسط این گروه ها علنی می شود، تقریباً همیشه دولت مدعی ست که «عملی فردی بوده و انگیزهء سیاسی ای در کار نیست».
احزاب رسمی، به خصوص سوسیال دمکرات، سبزها و دمکرات مسیحی نسبت به فراخوان حزب ناسیونالیست آلمان، سیاست سکوت را پیشه کردند، ولی نیروهای ضد فاشیست فوراً عکس العمل نشان داده، فراخوانی را تحت عنوان «پای نازی ها از گیسن کوتاه!» منتشر کردند. در روز تظاهرات، نیروهای پلیس گیسن را به منطقهء نظامی تبدیل کردند و با بسیج هنگفت کنترل شهر را به دست گرفتند. جالب اینجا ست که گزارش های مختلف تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات فاشیستی را فقط بین ۶۵ تا ۱۲۸ نفر تخمین زده اند. در حالی که تعداد شرکت کنندگان ضد فاشیست بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر بر آورد شده است. با وجود اشغال راه آهن شهر توسط پلیس و ندادن اجازهء خروج از راه آهن به افرادی که توسط قطار از شهرهای دیگر، از جمله فرانکفورت به گیسن آمده بودند، در  تمام روز درگیری بین نیروهای ضد فاشیست و پلیس جریان داشت. پلیس و شهرداری گیسن، بعد از این تظاهرات با مشکل توجیه هزینه هنگفت این تظاهرات رو به رو شدند. به همین دلیل در جستجوی تبلیغ علیه نیروهای ضد فاشیستی برآمدند که گویا «نمی خواستند اجازه بدهند حق آزادی بیان رعایت شود». در همین رابطه است که دادگاه محاکمه کای اشپرنگر، مبارز ضد فاشیست، اهمیت می یابد.
در اوائل ژوئیه ۲۰۱۲ کای اشپرنگر را به جریمه ای برابر سه ماه حقوق محکوم کردند و او علیه آن اعتراض کرد. دو روز بعد موعد دادگاه برای ۱۱ روز پس از آن، تعیین شد. چنین سرعتی در کار فقط به این منظور می تواند باشد، که متهم یا وکیل وی، فرصت کافی برای آماده کردن دفاع حقوقی نداشته باشند.
آگاهی از مبارزات افرادی که در شرایط کنونی به مبارزه علیه نظم موجود، نظامیگری، سرمایه داری و فاشیسم ادامه می دهند، و نیز دفاع از آنان وظیفه ای ست عاجل. ترجمهء  دفاعیه کای اشپرنگر نیز در همین راستا ست.

دفاعیه کای اشپرنگر

این دادگاه برگزار می شود چون دقیقاً یک سال پیش در همین شهر گیسن، یک راهپیمائی از سوی حزب ناسیونالیست آلمان، جوانان ملی و به اصطلاح «نیروهای آزاد ملی» با شعار «به سوی تغییر فوری سیستم» انجام شد. مقامات شهر با کمک تعداد کثیری پلیس، امکان عملی شدن این تظاهرات را به وجود آوردند! یک بار دیگر، مانند دفعات بسیار در سال های گذشته، نازی های کهنه و نو، در واحدهای آشنا شعارهای ایدئولوژیک نژادپرستانه و شوینیستی خود را حول ملت و نژاد برتر به نمایش گذاشتند. یک بار دیگر زیر پوشش «آزادی بیان» با بسیج نظامی ۵۰۰۰ پلیس، یک محله به منطقه ای ممنوعه بدل شد که ضد فاشیست ها و دگراندیشان حق ورود به آن را نداشتند و در آن تحت تعقیب قرار گرفتند و شکار شدند. در این نمایش قدرت به روشنی نشان داده شد که اینجا کسی از ضد فاشیست ها استقبال نمی کند. در همان زمان که نازی ها، لبخند وقیح بر لب، توانستند تحت حفاظت پلیس در مقابل ما راه پیمایی کنند، پلیس با باتوم و گاز اشک آور در راه آهن جلوی ما را گرفت و نگذاشت به محل اجتماع مان برسیم. راه ورود به غرب شهر به روی ما بسته بود.
کمپ اول پناهجویان ایالت هسن [این جا اولین مرکزی ست که پناهندگان موقتا باید بمانند تا بعد به نقاط دیگری منتقل شوند] در نزدیکی ایستگاه راه آهن واقع شده است. در این مکان آکسیونی با اجازهء شهرداری برگزار می شد که ما می خواستیم از آن حمایت کنیم. این امر به خصوص انزجار برانگیز است که محل تجمع نازی ها در نزدیکی همین کمپ بود. تهدید از جانب این تجمع علیه ساکنین کمپ امری واقعی ست. نازی های سازمان یافته  برای این روز علناً به شکار انسان ها فراخوان داده بودند! چنین شکار تنفر آمیزی توسط نازی ها در اقصی نقاط آلمان، به خصوص علیه رنگین پوستان و مهاجران، و نیز چپ ها و همجنس گرایان، دیگر به عملی روزمره تبدیل شده است. «نیروهای آزاد شوالم اِدِر» که با فراخوان مستقلی در این تجمع شرکت داشتند از سال ها پیش با حملات شان معروف همگان اند. بیش از ۱۸۰ نفر که پس از وحدت مجدد آلمان به دست نازی ها به قتل رسیده اند، خود گویا ست.
دولت نمی خواهد از دلایل نژادپرستانه و فاشیستی این حملات سخن بگوید. ادارات تحقیقات دولتی نمی پذیرند که فاشیستها دارای ساختارهای تشکیلاتی، انگیزه سیاسی و پیوندهای عملی هستند. آتش زدن خانه ها در "فولکنینگِ زارلند" از این قبیل بود. آنجا بین سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ جمعاً یازده مورد خانه هایی که ساکنین آن مهاجرین بودند آتش زده شد. مقامات، با وجود شواهد روشن، انگیزهء دست راستی های افراطی را انکار می کنند.
در ایالت هسن هم دولت از ساختارهای موجود نازی ها حمایت می کند. مثلاً یورش نازی ها به یک کمپ ضد فاشیستی جوانان در بخشداری شوالم اِدِر ، که در آن یک دختر سیزده ساله تا سرحد مرگ زخمی شده بود، تنها یک نفر را مقصر شمردند. با وجود یافتن جزوات مربوط به ساخت بمب، اعلامیه های سیاسی، و اسلحه [در تفتیش منازل حمله کنندگان]، دولت نپذیرفت که حمله کنندگان انگیزهء سیاسی داشته اند. به رغم آنکه سال ها پلیس سیاسی آن ها را تحت نظر داشت، ادعا می شد که هیچ نشانی از ساختار تشکیلاتی وجود ندارد. هنوز مانند سابق «نیروهای آزاد شوالم ادر» فعال اند و به موجودیت شوم خود در شمال هسن ادامه می دهند. دیگر همگان می دانند که آنها رابطهء مستقیمی با «هایمات بوند» تورینگن و ان اس او [اتحادیهء ناسیونال سوسیالیست ها] دارند. حمایت عملی ادارات پلیس، کماندوهای جلاد "ان - اس - او"، ترور قهوه ای را به سطح گسترده ای تشدید کرده اند.
برای شهر گیسن هم، سال گذشته فاشیست ها مشکلی نبودند. برعکس، مشکل تظاهرکنندگانی بودند که علیه فاشیست ها به خیابان آمده بودند و به هیچ عنوان نمی بایستی برای این همایش "درست و حسابی" مزاحمتی ایجاد شود. با وجود اجازهء رسمی برگزاری آکسیون [علیه فاشیست ها]، به سادگی حق آزادی بیان برای ضد فاشیست ها لغو شد. البته ما با این امر آشنایی داریم، زیرا در سراسر کشور با وجود مقاومت مردمی، راه پیمایی نازی ها به همین شکل انجام می شود. این امر هرچه بیشتر به نمایش قدرت دولت علیه چپ ها دارد بدل می شود.
خود همین دادگاه علیه من نیز، یکی از انواع نمایش قدرت است. با یک کیفرخواست و مهلت یازده روزه، قرار شده من در یک روند سریع محکوم شوم. کسی به افکار عمومی یا حتی یک مهلت کافی برای تهیهء دفاعیهء مناسب احترام نمی گذارد. من باید به نمایندگی بقیه، روی حق دمکراتیک خودم پافشاری کنم حتی اگر جریمه شوم. هرکس در این کشور آشکارا علیه فاشیست ها، تشکیلات شان و یاری دهندگان شان قد علم کند، باید منتظر چنین سرکوب هایی باشد.
روز ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۱، ما با شعار «پای نازی ها از گیسن کوتاه» به گیسن آمدیم تا راه فاشیست ها را سد کنیم. طبیعی ست این شعار که گیسن عاری از نازی هاست واقعیت ندارد. این شعار، یک شعار سیاسی ست. اما ما هیچ جایی برای نازی ها و تبلیغات و ترورشان باقی نخواهیم گذاشت. این یک فراخوان به همگان است که در مقابل تنفرپراکنی قهوه ای ها (فاشیست ها) مقاومت کرده علیه آن ها فعال شوند. همان گونه که در شهر درسدن نشان داده شد. فقط با وحدت نیروها می توانیم نازی ها را عقب برانیم. [با وجود بسیج گستردهء پلیس، به خاطر سازماندهی بسیار خوب نیروهای ضد فاشیستی، نازی ها نتوانستند در سال ۲۰۱۱ در شهر درسدن راه پیمایی کنند. کمیتهء هماهنگی متشکل از نیروهای مختلف موفق شد سد پلیس را بشکند و راه را بر نازی ها ببندد.]
در این زمینه روی کمک دولت به هیچ عنوان نمی توان حساب کرد، چرا که دولت در طرف مقابل قرار دارد. هر روز، بیش از پیش، دولت به فاشیست ها کمک می کند. هر روز بیشتر شعارهای آنان را از آن خود می کند. فقط تیلو زاراتسین نیست که ساختارهای ایدئولوژیک «یکدست و یک نژاد بودن مردم آلمان» «حق استقلال ملی» و «نژاد برتر» را قابل عرضه می کند. این ساختارهای ایدئولوژیکی باید پرچمی بشوند تا این کشور برای پیش برد جنگ های امپریالیستی ای که می خواهد راه بیاندازد آماده شود. سیاستمدارانی مانند نیبل و گاوک همین حالا هم این اهداف را به روشنی بر زبان می آورند. این ساختارهای ایدئولوژیکی لازم اند تا افکار را از پیوندهای اجتماعی دور کنند و استثمار هر چه شدیدتر را عملی سازند. اما دولت از ساختارهای رزمی نازی ها چه سودی می برد؟ آیا آن ها را به عنوان آخرین خاکریز برای روزی نگه می دارد که در آن مزدبگیران به وضع خودشان آگاه شوند و بخواهند سرنوشت خودشان را خود به دست گیرند؟
برای ما ضد فاشیست ها باید ادامه و فرجام فاشیسم آلمانی روشن باشد. ما باید از منظر آگاهی تاریخی در مورد مفهوم فاشیسم آلمانی همین امروز و همین جا مسئولیت خود را به عهده بگیریم.
سخنان رفیق یهودی تبار و کمونیست مان ارنستو کوخ که در ۹۵ سالگی درگذشت، ما را همچنان در مقاومت مان همراهی خواهد کرد: «وقتی گله های قهوه ای به راه می افتند، مقاومت ضروری ست. هفتاد سال پیش من شاهد این امر بودم، و همان وقت هم دیر شده بود. من که یک جوان ۱۷ ساله بودم با تحمل زندان و اردوگاه کار اجباری بهای آن را پرداختم. بسیاری دیگر بهای آن را با جان خود پرداختند. بنا بر این بهتر است مقاومت کنیم و قبل از آنکه دیر شود، در برابر کینه توزی عمیق نازی ها اقدام کنیم.»
با چنین درکی: به فاشیست ها حتی اجازهء برداشتن یک قدم ندهیم!
زیرا: فاشیسم عقیده نیست، جنایت است!

کای اشپرنگر
گیسن، ۱۶ ژوئیهء ۲۰۱۲
........................................................................................................
جلسه آینده دادگاه در اول اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۱ صبح در گیسن تشکیل خواهد شد.