بوش و نومحافظهكاران اميدوار بودند با استفاده از قدرت نظامى امريكا براى تغيير رژيمهايى كه عملكرد غيردوستانهاى نسبت به دولت امريكا دارند همه را در سرتاسر جهان مرعوب كنند. چنان كه امروز روشن شده است سياست نومحافظهكارانه در دستيابى به هدفش موفق نبود. اين سياست به جاى ارعاب همگان كاهش آهستهى قدرت امريكا را به افولى شتابان تغيير داد. در ۲۰۰۸، اوباما كارپايهاى براى بازگشت از اين سياست ارائه كرد و در ۲۰۱۲ ادعا مىكند وعدهاش را محقق كرده و بنابراين خسارتى را كه نومحافظهكاران مسببش بودند جبران كرده است.
اما آيا اين خسارت را جبران كرده است؟ آيا مىتوانست اين خسارت را جبران كند؟ من ترديد دارم. اما در حال حاضر هدفم در اين جا بحث در اين زمينه نيست كه سياست خارجى امريكا چهطور موفق شد يا ناكام ماند. بلكه مايلم در اين زمينه بحث كنم كه مردم امريكا در مورد آن چه فكر مىكنند.
مهمترين عنصر در افكار عمومى امروز امريكا در مورد سياست خارجى ترديد و نبود شفافيت است. نظرسنجىهاى اخير نشان مىدهد كه براى نخستين بار اكثريت امريكايىها فكر مىكنند كه مداخلههاى نظامى بوش در خاورميانه اشتباه بود. ظاهراً به نظر اينان، هزينهى هنگفت جانى و مالى امريكا صرف نتايجى شد كه به نظرشان منفى مىرسد.
آنان تصور مىكنند كه گرايش و سياست دولت عراق به دولت ايران نزديكتر است تا به ايالات متحده. آنان تصور مىكنند كه دولت افغانستان بر پايههاى خيلى شكنندهاى قرار دارد ـ با ارتشى كه آنقدر هواداران طالبان در آن نفوذ كردهاند كه بتوانند سربازان امريكايى را كه همكارشان هستند به قتل رسانند. آنان مىخواهند، چنان كه وعده شده، نيروهاى امريكايى تا ۲۰۱۴ آنجا را ترك كند. امّا آنان باور ندارند كه وقتى اين نيروها آنجا را ترك كرد دولت باثباتى در قدرت خواهد بود كه تاحدودى دوست ايالات متحده است.
قابل توجه است كه در مناظرههاى بين دو معاون نامزدهاى رياست جمهورى، جو بايدن از دموكراتها قاطعانه گفت نيروهاى امريكايى نبايد به ايران فرستانده شوند. و پل رايانِ جمهورىخواه گفت در جناح وى هيچكس به فكر گسيل نيروهاى نظامى نيست. هر دوى آنها احتمالاً دربارهى مواضعشان راست گفتهاند. نكتهاى كه بايد توجه داشت آن است كه به نظر مىرسد هر دو فكر مىكنند هر اقدامى در جناحشان در مورد ارسال نيروهاى پياده به احتمال موفقىّت حزبشان در ميان رأىدهندگان آسيب مىزند.
بيش از اين چى؟ مسأله دقيقاً همين است. همان مردمى كه مىگويند مداخلههاى امريكا اشتباه بود به هيچ عنوان آمادهى پذيرش اين ايده نيستند كه ايالات متحده نبايد همچنان گستردگى نيروهاى نظامىاش را حفظ كند يا حتّى گسترش بدهد. كنگرهى امريكا همچنان به ارقام بودجههاى پنتاگون كه بزرگتر از درخواستهاى خود پنتاگون است رأى مىدهند. اين تاحدودى حاصل تمايل قانونگذاران به حفظ مشاغلى در حوزهى رأىگيرىشان است كه در پيوند با نيروهاى مسلّح است. اما همچنين از آنروست كه اسطورهى ابرقدرتى امريكا همچنان تعهدِ شورانگيز بسيار قدرتمندى در ميان همگان است.
آيا انزوايى تدريجى در پيش داريم. ترديدى نيست كه تا مقطعى چنين است. در حقيقت رأىدهندگانى چپتر و راستتر هستند كه رفتهرفته با تأكيد بيشترى از ضرورت و مطلوبيت كاهش فعاليت نظامى امريكا در بقيهى جهان دفاع مىكنند. اما عقيده دارم در حال حاضر، يا هنوز، اين نيرو قدرتمند نيست.
در مقابل، آنچه مىتوان انتظار داشت بازنگرى آهسته و آرام، اما بسيار مهم، احساسات امريكايىها نسبت به مجموعههاى خاصى از متحدانشان است. روگردانى از اروپا، هر تعريفى از اروپا داشته باشيم، مدت زمان درازى است كه استمرار داشته است. به خاطر همهى چيزهايى كه ايالات متحده طى هفتاد سال گذشته به لحاظ نظامى و اقتصادى انجام داد، اروپا تاحدودى «قدرناشناس» تصور مىشود. براى بسيارى از شهروندان امريكايى، به نظر مىرسد اروپا در پشتيبانى از سياستهاى امريكا خيلى اكراه دارد. اكنون، از آلمان و جاهاى ديگر دارند نيروهاى امريكايى خارج مىشوند.
البته، اروپا گروه وسيعى است. آيا امريكايى متعارف ديدگاههاى متفاوتى در مورد اروپاى شرقى (اقمار شوروى سابق) دارد؟ يا در مورد بريتانيا كه تصور مىشود «مناسبات ويژه»اى با امريكا دارد؟ اين «مناسبات ويژه» بيشتر ترجيعبند بريتانيايىهاست تا امريكايىها. ايالات متحده هنگامى به بريتانيا پاداش مىدهد كه اهل تمكين است، نه هنگامى كه سرپيچى كرده است. و به نظر مىرسد امريكايىهاى عادى دشوار از اين تعهد ژئوپلتيك آگاه باشند.
اروپاى شرقى فرق دارد. فشارهاى واقعى از جانب دوطرف براى حفظ مناسبات نزديك وجود داشته است. در جانب ايالات متحده، دولت علاقه دارد از پيوند با اروپاى شرقى به عنوان راهى براى مقابله با گرايشهاى اروپاى غربى به عملكرد مستقل استفاده كند. و فشارهايى از جانب نسل دوم مهاجران از اين كشورها براى گسترش پيوندها وجود دارد. اما اروپاى شرقى اين مطلب را درمىيابد كه تعهد نظامى امريكا تضعيف مىشود و بنابراين قابل اتكا نيست. همچنين بهتدريج احساس مىكنند كه پيوندهاى اقتصادى با اروپاى غربى، بهخصوص آلمان، براى آنها حياتىتر است.
تضاد با مكزيك به سبب مهاجران غيرقانونى نقش مهمّى در سياست امريكا پيدا كرده و در سطح اصول نظرى پيوندهاى نزديك با مكزيك را تضعيف كرده است. به همين ترتيب در مورد ساير كشورهاى امريكاى لاتين، رشد جايگاه مستقل ژئوپلتيك باعث دلسردى دولت امريكا و علّت ناشكيبايى عموم مردم امريكا بوده است.
در آسيا، فشار براى افزايش ارزش يوان چين، بازىاى است كه به رغم تمامى تلاشهاى دولتهاى امريكا (از هر دو جناح دموكرات و جمهورىخواه) براى تحت كنترل درآوردن آن هرچه گستردهتر مىشود. بنگاههاى چينى از برخى انواع سرمايهگذارى در امريكا منع شدهاند كه حتى بريتانيا آنها را تشويق مىكند.
و سرانجام خاورميانه نيز هست؛ ناحيهى كانونى نگرانى امريكا. اكنون تمركز روى ايران است. همانند امريكاى لاتين، به نظر مىرسد دولت به سبب گزينههاى محدودش نوميد شده است. دايماً از جانب اسراييل تحت فشار است كه اقدام بيشترى انجام دهد، هرچند هيچكس كاملاً اطمينان ندارد كه معناى «بيشتر» چيست.
پشتيبانى از اسراييل به هر شكل ممكن، دستكم از ۱۹۶۷، اگر نگوييم پيش از آن، محور سياست خارجى امريكا بوده است. كمتر كسى با آن سر مخالفت برداشته است. اما «افراد اندكشمارى» هستند كه بهتدريج از برخى چهرههاى نظامى كه مىگويند سياست اسراييل براى منافع امريكا خطرناك است، آشكارتر حمايت مىكنند.
آيا پشتيبانى از اسراييل كماكان در يكى دو دههى آتى كاهش نخواهد يافت. در اين مورد ترديد دارم. اسراييل احتمالاً آخرين تعهد شورانگيز امريكاست كه رنگ مىبازد. اما رنگ باختن آن قطعاً رخ مىدهد.
احتمالاً تا ۲۰۲۰ و قطعاً تا ۲۰۳۰، سياست خارجى امريكا اين واقعيت را هضم مىكند كه امريكا ديگر يگانه ابرقدرت همهفنحريف نيست بلكه صرفاً يكى از چند قدرت ژئوپلتيك است. ديدگاههاى نوظهور در ميان امريكايىهاى عادى كه كماكان بيشتر نگران رفاه اقتصادى خودشان هستند تا مسايل فراسوى مرزها به اين تغيير نگرش ميدان مىدهد. همچنان كه «رؤياى امريكايى» جاذبهى هرچه كمترى براى غيرامريكاييان خواهد داشت، در ايالات متحده شاهد چرخش به درون خواهيم بود.
© مالكيت معنوى اين اثر متعلق به امانوئل والرشتاين و كليهى حقوق براى ايشان محفوظ است. دانلود كردن، انتقال الكترونيكى به غير يا پست الكترونيك اين نوشته به ديگران و يا قرار دادن آن در پايگاههاى اينترنتى غير تجارى، مجاز اعلام شده مشروط براين كه تمامى اثر به طور كامل منتشر و بخش مربوط به حق مالكيت معنوى نمايش داده شود. به منظور ترجمه يا انتشار اين اثر به شكل چاپى و/ يا به هر شكل ديگر از جمله انتشار آن در پايگاههاى تجارى روى اينترنت و يا نقل قول از بخشهايى از آن با نويسنده در آدرس این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید يا شماره نمابر (۱-۲۰۳-۴۳۲-۶۹۷۶) تماس حاصل فرماييد.
اين يادداشتها كه دو بار در ماه منتشر مىگردند، با هدف انديشيدن به صحنهى جهان معاصر، نه از نگاه تيترهاى خبرى آنى، كه از منظرى بلند مدت است.