Peykar info
  • صفحه اول
  • فهرست مطالب
    • فلسطین
    • جنبش زاپاتیستی
    • افغانستان
    • جنبش‌های اجتماعی
    • از آرشیو برخی نیروهای دیگر
    • از پوران بازرگان و در باره او
    • یادبود تراب حق‌شناس
    • Articles in other languages
    • سایت‌های دیگر
  • مقالات
  • صفحه آزاد
  • کتاب‌ها
  • از ادبيات و هنر
  • آرشيو اسناد سازمان پیکار
  • آرشیو نشریه پيکار
  • تماس با ما
  • در باره اين سايت

مقالات

گفتارهایی از خاطرات تراب حق شناس

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
نوشته شده توسط Super User
دسته: مقالات
منتشر شده در 26 خرداد 1392
ضبط شده در 1390 با اختصار و محدودیت هایی که با مراجعه به اسناد و بررسی و نقد می تواند تکمیل شود
1 - خاموشی پیکار
- در تکمیل گفتار اول
2 - تحول ایدئولوژیک مجاهدین سال 54
3 - مجاهدین و روحانیت در تجربه شخصی و سازمانی
4 - ما و فلسطین: نگاه و تجربه ای سیاسی و انترناسیونالیستی
5 - علنی گری
6 - پوران بازرگان: زندگی، مبارزه و دیگر هیچ
7 - سازمان مجاهدین (م.ل): اهمیت و فراز و فرود آن (ضبط شده در شهریور 1392)
8 - و حالا یک موضوع شخصی : علاقه من به ادبیات

  • شما اینجا هستید:  
  • خانه
  • مقالات
  • گفتارهایی از خاطرات تراب حق شناس

 

یادداشت‌هایی از غزه

آرد.jpg  از زیاد مدوخ در غزه- ۲۹ مه ۲۰۲۵

 غزه - جایی که فریاد گرسنگی کودکان، بلندتر از صدای بمب‌هاست

و دولت‌ها وجدان بشری را در گلوگاه مردمِ خود خفه کرده‌اند

متنی از زیاد مدوخ

اول ژوئن ۲۰۲۵دیگ.jpeg

کدام کسی درد این کودک گرسنه را تسکین می‌بخشد؟

کدام کسی اشک‌های سنگین او را از گونه می‌زداید؟

کدام ‌یک اندوه عمیق‌اش را اندکی سبک‌تر می‌کند؟

کدامین کس خشم عظیم او را کمی فرو می‌نشاند؟

کدام فرشته عاقبتْ فغان او را داد‌ می‌رساند؟

آنگاه که در غزهٔ ویرانه غریوِ گرسنگی 

از صدای انفجار بمب‌ها رساتر است

آنگاه که جنایتی تازه جنایت دیگر را می‌پوشاند …

و همدستانی خرسند که در برابر فاجعه کف‌ می‌زنند

به‌دنبال تکه‌‌ای نان به‌عبث در جستجوییم

در این شهر محاصره‌شدهدیگ2.jpeg

چه کسی پاسخی دارد به پرسش‌های برحق این کودکان معصوم:

«تا کِی باید رنج کشید؟»

«چه کسی فریاد شکمِ خالی ما را خواهد شنید؟»

«کِی دوباره لبخند فلسطینی‌مان را بازمی‌یابیم؟»

«کِی، بالاخره کِیْ خوشبختی به‌جای فاجعه خواهد رسید؟»

«پس انسانیت کجاست؟»

آی انسانیت،

چه ننگی، پاک‌ناشدنی که بر دامن توست!

زه، سرزمين مقاومت و شكوهِ مقاومت

 

جايی كه هر گل سرخ، پايداری را فرياد می‌زند

سروده‌ی زیاد مدوخ:

ستم‌ديده‌ام، اما برپا

تحت اشغالم، اما رها 

گرسنه‌ام، اما پُرحُجب‌و‌حیا 

ما ضعيف و زبون نيستيم 

این تهاجم است که استخوان‌های‌مان را درهم می‌شکند

بند و محاصره است که دل‌های‌مان را مدام می‌جَوَد

اما باز در عمق وجودمان

رويای آزادی کماکان پَر می‌کشد 

خون، بانگ فغان‌مان را غرق نمی‌کند

از آن بیش، آبياری‌اش می‌کند

غزه از درد، خون می‌گِريد

من اما از آنانم كه گل‌های سرخ می‌كارند

در باغ‌های موطن

از آنان كه درد را با اميد تاخت می‌زنند 

و با کلامیْ لبخند را بازمی‌گردانند

در قلب ويرانه‌ها 

زندگی خاموش نمی‌شود 

که دوباره زبانه می‌کشد.

 .. ولی انقلابهای پرولتری ... مدام از خود انتقاد می کنند، پی در پی حرکت خود را متوقف می سازند و به آنچه که انجام یافته به نظر می رسد باز می گردند تا بار دیگر آن را از سر بگیرند، خصلت نیم بند و جوانب ضعف و فقر تلاشهای اولیه خود را بی رحمانه به باد استهزا می گیرند، دشمن خود را گویی فقط برای آن بر زمین می کوبند که از زمین نیروی تازه بگیرد و بار دیگر غول آسا علیه آنها قد برافرازد... مارکس، هجدهم برومر

Back to Top