برگردان: طاهر رهبری
یک: «اتفاق» جنسی
در فقه اسلامی، دستوری اخلاقی به این صورت وجود دارد که: «اگر با فردی از جنس مخالف در مکانی تنها شدی، فورا آن مکان را ترک کن.» دستوری که در ظاهر فرد را از بروز عمل جنسی غیراخلاقی محافظت میکند. معنای ظاهری این دستور اکید، جز یک پیشگیری ساده از بروز عمل جنسی نیست؛ اما معنای ضمنی این دستور بر این مساله دلالت دارد، که بروز عمل جنسی ناگزیر است و بهتر است پیش از بروز آن وارد عمل شد؛
یعنی در صورت ترک نکردن مکان خلوت، هیچ امکانی برای جلوگیری از عمل جنسی وجود ندارد. به بیان دیگر، تنها شدن با فردی از جنس مخالف جز به عمل جنسی نمیانجامد و اتفاق نیافتادن عمل جنسی غیرقابل تصور است. برای بیان سادهتر موضوع، فرض کنیم اسلام میتوانست عدم انجام عمل جنسی را در خلوت دو فرد تصور کند. در این صورت، دستور اخلاقی اسلام به این صورت در میآمد: اگر با فردی از جنس مخالف در مکانی تنها شدی، از نفست پیروی مکن. یا چیزی مشابه این. در واقع، اسلام نمیتواند حضور دو نفر از جنس مخالف را در خلوت بدون انجام گناه تجسم کند. اسلام از تصور حضور دو نامحرم در خلوت، بدون انجام عمل منجر به لذت جنسی، ناتوان است. بنابراین، دستور اخلاقی به این صورت درمیآید که عمل جنسی همواره پیش از ترک مکان انجام شده است. یعنی حتا اگر دو نامحرم بدون هیچ اتفاقی خلوت را ترک کنند، از دید ناظر بیرونی اسلام، عمل جنسی رُخ داده است. حضور دو نفر از جنس مخالف در خلوت، از نظر اسلام جز به معنای انجام «اتفاق» جنسی نیست. خوانش هگلی دستور اخلاقی نیز این مساله را تایید میکند. از دیدگاه دیالکتیک هگلی، خوانش دستور اخلاقی چنین است: اگر با فردی از جنس مخالف در خلوت تنها شدی، چارهای جز انجام عمل جنسی نداری! یعنی معنای ضمنی دستور اخلاقی اسلام، بر خلاف منظور ظاهری آن، جز تاکید بر ناگزیر بودن انجام عمل جنسی نیست. مهم نیست که عمل جنسی در واقع رُخ داده است یا نه، از نظر اسلام اتفاق افتاده است، حتا اگر به دستور قاطع اسلام مبنی بر ترک محل عمل شده باشد یا دو فرد درگیر انجام عمل را انکار کنند. بنابراین، دستور اخلاقی اسلام خودبراندازنده است و از پیش انحلال خود را اعلام میکند.دستورهای دیگری مشابه با دستور فوق وجود دارد، که در تاکید کم از دستور اخیر ندارند. همچون دستور منع نگاه به بدن فردی از جنس مخالف، که به تمامی حرام است. یعنی در اسلام هر نگاهی به فردی از جنس مخالف برای لذت جنسی تلقی میشود. مساله این نیست که اسلام در این دستور لذت جنسی را در مقام لذتی جسمی - دنیوی طرد میکند، بلکه اسلام هیچ جایی برای نگاه غیرجنسی به جنس مخالف باقی نمیگذارد؛ یعنی به طور دیالکتیکی میگوید، اگر فرصت یافتی به بدن فردی از جنس مخالف نگاه کنی، باید لذت ببری! «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد تا عورتشان را به آنها نشان دهد. او و همکارانش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید. ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم، که ایمان نمیآورند.»(اعراف 27) غایت آرزوی شیطان هنگام فریفتن آدم و حوا این بود، که عورتشان را بدیشان بنمایاند. به این ترتیب، عمل جنسی یک اتفاق است؛ یعنی اسلام برای جلوگیری از گناه بر فعل فاعل تکیه نمیکند. افراد بشر در مقام فاعل بی ارادهی گناه مقدر هیچ تفاوتی با یک ماشین ندارند.
در اسلام هیچ جایی برای ارادهی فرد در انجام عمل جنسی وجود ندارد و با فراهم شدن «شرایط»، انجام عمل جنسی غیرقابل اجتناب است. به این ترتیب، اخلاق اسلامی تلاش میکند نه از انجام عمل، که از بروز «شرایط» انجام عمل جنسی نامشروع جلوگیری کند. در اسلام انجام عمل جنسی نامشروع ربطی به ارادهی فاعل آن ندارد و به محض آماده شدن شرایط آن، وسوسه بر ارادهی فرد چنان غالب میشود که انجام گناه امری غیرقابل اجتناب میشود. ایجاد بیشترین فاصله بین زن و مرد و یا حجاب، موارد دیگری است برای جلوگیری از به وجود آمدن شرایط عمل جنسی. زن بی حجاب خود را آشکارا در معرض عمل جنسی قرار میدهد. از این رو، برای زن بی حجاب اتفاق جنسی همواره پیش از این رُخ داده است. وی ابژهای است بی اراده، که تخطی او از دستور اخلاقی عین زناکاری است. سوژهی بی اراده جز یک ابژهی جنسی نیست؛ یعنی فرد در برابر عمل جنسی تنها یک ابژه است. بنابراین، اسلام به طور دیالکتیکی به جای جلوگیری عقلانی از عمل جنسی نامشروع، دقیقا تسلیم شدن در برابر آن را توصیه میکند.
دو: وحدانیت جنسی
«مردان سرپرستان و نگاهبان زنانند. به خاطر برتریهایی که خداوند به بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر انفاقهایی که از اموالشان میکنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعاند و در غیاب همسر خود اسرار او را چنان که خدا بر آنان قرار داده حفظ میکنند. آن دسته از زنانی را که از سرکشیشان بیم دارید، پند و اندرز دهید؛ بسترشان را ترک کنید؛ و آنها را بزنید و اگر از شما پیروی کردند، راه تعدی بر آنها مجویید. خداوند بلندمرتبه و بزرگ است.»(نساء 34) دشوار نیست که معنی جنسی «برتری» بعضی بر بعضی دیگر و اسراری را که زنان باید در غیاب مردان پنهان دارند، دریابیم. این تاکید بر «غیاب مردان» به چه معناست؟ معنای اول این است که در حضور مردان، ایشان خود باید نگاهبان اسرار زنان خویش باشند. تنها در زمان غیاب مردان است، که زن در مقام یک سوژهی مختار هویت مییابد؛ سوژهای که صریحا جز یک وظیفه - یعنی حفظ اسرار مرد- ندارد. به این ترتیب، در اسلام ابژهگی فرد با برتری صریح مرد بر زن گره میخورد. اما معنای دوم مهمتر است. زن خود یک غیاب است، غیاب مردانهگی، غیاب فالوس. بنابراین، غیاب مرد یعنی غیاب مردانهگی، یعنی همیشه. این غیاب با انفاق مردان در حق زنان بازخریده میشود و از طریق این بازخرید، غیاب فالوس به یک نقص جسمانی تبدیل میشود. در تلقی جنسی اسلام، غیاب فالوس به رازآلودهگی - تعالی زنانهگی نمیانجامد، بلکه از طریق پیوند با اقتصاد مردانه به یک نقص عضو استحاله مییابد.
پیش از شکستن بتها در فتح مکه، بیش از سیصد بت در کعبه وجود داشت که در میان اینان سه بت یا الههی مونث مورد تکریم و احترام فراوان بودند. این سه بت در محدودهی وسیعی از عربستان از سرزمین سبا در جنوب تا نبط در اردن فعلی پرستش میشدهاند. عزا (از عز به معنی بلند مرتبه)، لات (به معنی ایزدبانو مونث لاه) و منات (تقدیر)، بر اساس پارهای اساطیر عربی، این سه دختران لاه بودند و پارهای دیگر لات و منات را دختران لاه و عزا میدانند. عزا الههی ستارهی صبح ناهید، کوه و نگاهبان شهر بوده است، که به صورت دختری باکره و شکارگر تصویر میشده است. پرستشگاههای عزا در پترا و در نخله وجود داشته و تصویر نقر شدهی وی در نخله به همراه سه درخت اقاقی از بین نرفته است. عزا مورد پرستش و احترام قریش نیز بوده است. لات ایزدبانوی خورشید، بهار، گندم، زمین و زایندهگی بوده است و معبد وی در طایف همچنان برپاست. تصاویر وی معمولا روی بخوردانها حک میشده است. منات ایزدبانوی تقدیر، تجزیه، مرگ، حامی مردهگان و حامل جام مرگ یا تجسد مرگ بوده است که به صورت پیرزنی تصویر شده یا به صورت سنگهای سیاه رنگ تقدیس میشده است. در زمان ظهور اسلام، این سه الهه، دختران الله دانسته میشدهاند. «آنها برای خداوند جزئی قرار دادند؛ انسان کفران کنندهی آشکاری است. آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده و پسران را برای شما برگزیده است؟ در حالی که هر گاه یکی از آنها را به چیزی که برای خداوند رحمان شبیه قرار داده بشارت دهند، صورتش سیاه شده خشمگین میگردد. آیا کسی را که در میان زینتها پرورش مییابد و به هنگام جدل قادر به بیان مقصود خود نیست، فرزند خدا میدانید؟»(زخرف 15-18) «از آنان بپرس آیا خداوند دخترانی دارد و پسران از آن ایشانست؟ آیا فرشتهگان را مونث آفریدیم و آنها ناظر بودند؟ بدانید که آنها با این تهمت بزرگشان میگویند خداوند فرزند آورده، ولی آنها به یقین دروغ میگویند. آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟»(صافات 149-153) خدا پس از شکستن بتها در زمان فتح مکه و پیراسته شدن از هر باور شرکآلود، جایگاه واقعی خود را در اسلام مییابد. جایگاهی که بر خلاف تثلیث در مسیحیت و تقابل یهوه با خدایان دیگر در یهودیت، تعین الوهیت و وحدانیت محض است. هگل مینویسد: «در اسلام قانون محدود شدهی یهودیت (یعنی الوهیت یهوه در برابر خدایان دیگر) توسعهی فراگیر مییابد و از این رو غالب میشود. خدا دیگر نه امر محسوس بی واسطه همچون خدایان آسیایی، بلکه همچون قدرت نامحدود متعالی فراتر از کثرت جهان درک میشود. به این ترتیب اسلام به اکیدترین معنی جهان، دین تعالی است.»* به این ترتیب، خدا در اسلام از هر خصلت زنانه نیز مبرا شده، به عرصهی تعالی - محال منتقل میگردد. خدا در تلقی اسلام به صورت امر نامحدود و متعالی و فراتر از هر چیز به ناممکن - غیاب تبدیل میشود و با این تبعید قدرت نامتناهی الاهی به محال، از هر امر زمینی - زنانه زدوده میشود. بنابراین، خدا در اسلام یک فالوس تحقق نیافته است، یک نا-زنانهگی، که به علت زدودن شدن هر امر زنانه از وجود متعالیاش امکان تعیین نمییابد. موقعیتی به غایت متناقض و به علت همین تناقض به غایت نیرومند.
با اسلام، مردانهگی چنان مقامی مییابد که در طول تاریخ بی سابقه بوده است. این تاکید بر مردانهگی، ریشه در تصویر ذهنی بی مانند خدا در اسلام دارد. وحدانیت خدا جز به معنی وحدانیت جنسی نیست. در اسلام نیز همچون تلقی فرویدی-لکانی تنها یک جنسیت وجود دارد. با این تفاوت که با برچیدن زنانهگی از حوزهی واقعیت، مردانهگی تعین خویش را - که جز در اتحاد با زنانهگی صورت نمیپذیرد- از کف میدهد و برای بازیافتن حضور خویش به مثابه امر واقعی، دست به یک چرخش نادرست میزند: فاصله گرفتن هر چه بیشتر از زنانهگی و پیشتر رفتن در حوزهی تعالی. مردانهگی در اسلام به علت غیاب زنانهگی همواره ناقص و دور از دسترس است.
سه: اسلام دین خانواده نیست؟
کاوش بایگانی اسلام نشان میدهد خانواده و دوگانهی جنسی در شکل امروزی آن هرگز مورد تاکید اسلام نبوده است. نه در زندگی پیغمبر اسلام، نه دیگر شخصیتهای کلیدی تاریخ اسلام و نه در قرآن، هرگز خانواده به شکل کامل آن تحقق نیافته است. پیغمبر اسلام یتیم است. در داستان اسماعیل، نیای همهی اعراب، پدر حضوری منفی دارد (پدر، هاجر و اسماعیل را طرد میکند و ازین طریق اسماعیل آن کسی میشود که باید بشود)، موسی در دامان فرعون بزرگ میشود، عیسی به خواست خدا تولد مییابد و غیره. در زندگینامهی هیچ کدام از شخصیتهای صدر اسلام نیز تاکیدی بر خانواده نمییابیم. اگر چه بر ارضای میل جنسی از طریق ازدواج همواره تاکید میشود. به علاوه، تعدد زوجات غیر از تاکید مصرح آیهی چهار سورهی نسا در تاریخ اسلام نیز حضور قاطع دارد. خانواده به معنای لیبرال راستگرای امروزی آن در هیچ کجای بایگانی اسلام دیده نمیشود. بنابراین، ما با یک تناقض بنیادین روبروایم. چگونه خانواده در معنای امروزی آن از باورهای دینی حمایت میکند، که جایی در آموزههایش برای خانواده وجود ندارد؟ تعدد زوجات یکسره متضاد با تلقی راستگرای امروزی از خانواده است. بنابراین، چگونه نظام خانواده از اسلام پشتیبانی میکند؟ پاسخ این پرسش در این مطلب نیست که خانواده دستگاه تولید و بازتولید اقتدار است، بلکه در این نکته پنهان است که خانواده نظام تولید و بازتولید محافظهکاری است. یعنی اقتدار در ساختار خانواده به سرکشی در برابر پدرمقتدر نمیانجامد، بلکه به عکس هر یک از اجزای سرکوب شدهی خانواده در عین محافظهکاری ضامن بقای ساختار آن است. (این یک موقعیت دیالکتیکی محض و صورت دیگر این پرسش است، که چرا تودههای تحت ستم همین لحظه انقلاب نمیکنند؟) خانواده در اسلام یک تفاوت اساسی با خانوادهی غیرمسلمانان دارد و آن تاکید بر وحدانیت جنسی در برابر دوگانهی جنسی است. خانواده در اسلام بر اساس عشق دوطرفه - که مورد تاکید لیبرالیسم راستگرای امروزی است- تشکیل نمیشود، بلکه یکسره تحت سیطرهی وحدانیت جنسی است و این نکتهای است که غالبا از نظر دور مانده است. به این ترتیب، اگر چه تعدد زوجات در اسلام براندازندهی خانواده است، اما خانواده با حمایت قاطع از وحدانیت جنسی بنیادهای اسلام را استحکام میبخشد. همین طور خانواده با تولید و بازتولید محافظهکاری، از ساختاری حمایت میکند که پیشاپیش براندازندهی آن است. خانواده در برابر اسلام سرکشی نمیکند، بلکه ضامن بقای آن است.
چهار: بهشت جنسی
قرآن در توصیف بهشت همواره بر لذتهای جنسی تاکید دارد، اما این لذتها با وحدانیت جنسی پیوند ناگسستنی خوردهاند. «و در آن باغهای بهشتی زنانی هستند، که جز به همسران خود عشق نمیورزند. و هیچ جن و انس پیش از این با آنها تماس نگرفته است.»(رحمان 56) «و نزد آنها همسرانی زیبا چشم است، که جز به شوهران خود عشق نمیورزند.»(صافات 48) «و همسرانی از حورالعین دارند همچون مروارید پنهان در صدف.»(واقعه 21-22) «و همسرانی بلند مرتبه، ما آنها را آفرینش نوینی بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم. زنانی که تنها به همسرانشان عشق میورزند و خوشزبان و فصیح و همسن و سالند.»(واقعه 34-37) اگر چه اسلام کلید تعیین مردانهگی را یافته است، اما آن را به بهشت حواله میکند. بی جهت نیست که تحقق بهشت زمینی نزد مسلمانان چنین به رویای لذتهای جنسی آمیخته است. اما آن چه بیش از همه در این تصاویر به چشم میآید، نگرش جنسی مطلق به زن در مقام یک لذت صرف است؛ لذتی باکره که همواره جمع بسته شده، لذاتی که بر وفاداری آنها به شوهرانشان تاکید میشود. میتوان دوباره تکرار کرد، که اسلام مطلقا جایی برای نگاه غیرجنسی به زن باقی نمیگذارد.
* * *
مرجع:
* G.W.F. Hegel, Philosophy of Mind, Oxford: Clarendon Press 1971, p. 44
برگرفته از سایت نگاه