بر اساس تجربیات دو هفتۀ اول جنبش "شبِ ایستاده" در پاریسValls-republique

۴۵ مارس ۲۰۱۶

 

روز ۴۵ مارس هستیم. بازهم حداقل هزار نفری هستند که در مجمع عمومی این دومین شنبه جنبش شرکت خواهند کرد. ساعت حدود هفت شب است و زیر باران منتظریم که یک ساعت دیگر مجمع عمومی برگزار شود، در این فاصله گُله گُله گروه‌های چند ده نفره دور هم بحث می‌کنند. اینها یا کمیسیون‌های شکل گرفته هستند یا در حال شکلگیری. در بخش مرکزی تعداد بیشتری جمعند و میکروفون و دستگاه صوتی وجود دارد.

صد نفری برای صحبت وقت می‌گیرند، با حوصله به کسی که بحث را می‌چرخاند گوش می‌دهند. هرکس دو دقیقه وقت دارد صحبت کند. معمولا ابتدا یک زن سپس یک مرد.

 

گویا بعد از ظهر، پلیس یکبار به شدت حمله کرده و گاز اشک‌آور زده است. در چهار طرف میدان خودروهای پلیس مستقرند و همینطور در ورودی مترو پلیس ازدحام کرده است. امشب فشار پلیس دو چندان است زیرا رییس جمهور، فرانسوا اولاند ، ساعت ۹ شب مصاحبه تلویزیونی دارد.

در این گروه صد نفره سخنگویی‌ها ادامه دارد. زمانی که تعداد گویندگان مرد زیاد می‌شود، برای چند دور، اولویت به زنان داده می‌شود و در واقع گرداننده زنان حاضر در جمعیت را تشویق به صحبت می‌کند. زنان از شرایط خاص‌شان یا از مبارزه عام حرف می‌زنند. کمیسیون زنان هم درست شده است و با چند ماده ساده کار خود را شروع کرد که یکی از اولین آنها رعایت حق تساوی١ در سخن گفتن زن‌ها و مردها بود. این ماده کاملا جدی‌ گرفته شده و اجرا می‌شود. زنی به لحن گرداننده انتقاد دارد که با مرد بی‌مَسکنی که همیشه در میدان است و همین چند دقیقه قبل صحبت کرد، به نحو مناسبی برخورد نکرده. مرد بدون رعایت نوبت میکروفن را گرفته بود و با صدایی خسته گله کرده است. او گفته که «شما آمده‌اید اینجا را بدون رعایت وضع بی‌ثبات ما بهم زده‌اید. اینجا سه بار در هفته سه‌شنبه و پنجشنبه و شنبه مؤسسه خیریۀ "رستوران‌های قلب" آن گوشه غذا پخش می‌کنند، شما این کار را مختل کرده‌اید. شما مبارزه می‌کنید برای تغییر جهان، ما باید هر روز برای بقائمان، برای زندگی مبارزه کنیم. ما به این غذا نیاز داریم...» همه برایش کف زدند و قرار شد مِن بعد آن منطقه را آزاد بگذارند.

پسری در وقت خود، میکروفون به دست می‌گیرد و بیست ثانیه فقط فریاد می‌زند. یک جیغ بلند. بعد می‌گوید که پلیس آن طرف میدان مرد بی‌خانمانی را کتک زده و او برای کمک رفته و خودش هم کتک خورده. او خشونت برخی از رفقا را انگیزه این برخورد پلیس می‌داند. معتقد است که "هسته‌ای " در جنبش یک خط خشونت را تعقیب می‌کند. او اضافه می‌کند که «ما انسان هستیم و با پلیس‌ها هم ارزش‌های یکسانی داریم» اما چند نفر به علامت مخالفت رادیکال، دست‌هایشان را به شکل ضربدر بالا می‌برند... و بحث بالا می‌گیرد. بحث خشونت از مضامین اساسی و مکرری است که تقریباً هر روز مورد بحث است که بسته به موضوع و مورد خاص و توان سخنگویان در نوسان است.

در وسط این بحث رشته سخن به یکی از افراد "کمیسیون اقدامات"٢ داده می شود. او می‌گوید که تصمیم بر آن است که عدۀ زیادی به میدان تروکادرو٣ که محل سخنرانی امشب اولاند است بروند و در آنجا تظاهرات کنند. بلافاصله صف سی-چهل نفری از این تجمع به سوی مترو روان می‌شود. تصمیمات کمیسیون اقدامات هیچ وقت پس از اعلام علنی به گفتگو نمی‌کشد؛ اعلام می‌کنند و دست بکار می‌شوند. هر کس مایل بود، همراه می‌شود.

بلافاصله پلیس درون مترو ازدحام می‌کند و داد و فریاد بالا می‌گیرد. پس از کمتر از ده دقیقه کش و قوس، مترو اعلام می‌کند که ایستگاه رپوبلیک بسته است... ولی بعید است که اینکار کمیته ضربت را از انجام کارش منصرف سازد.٤

"شبِ ایستاده" عنوانی است که این جنبش به خود داده است. این جنبش دیروز تاریخ خود را ۴۴ مارس اعلام کرد. مبدأ تاریخ شب اول تظاهرات یعنی ۳۱ مارس گرفته شده است، درست بعد از اینکه عده‌ای پس از نمایش یک فیلم با مضمونی اعتراضی، تصمیم می‌گیرند به خانه نروند و مبارزه را ادامه دهند. با این برنامه به میدان جمهوری می‌روند و همانجا به بحث می‌نشینند. این روایت در مورد خودجوش بودن این جنبش شایع شده است. اما مثل آغاز هر جنبش موفقی می‌دانیم که خودپویی از شرایط عمومی یک جنبش زاده می‌شود، زمانی‌که ناگهان اراده‌های منفرد در شرایطی مهیا و آماده، که خود چندین مؤلفه دارد و یک جو خاص را می‌سازد، همگرا می‌شوند، گویا چیزی "می‌گیرد"، باهم جفت و جور می‌شود. هم آن تلاش‌های منفرد لازمند و هم بستر آماده و آبستن حادثه. ولی آنچه خودجوشی واقعی این جنبش را نشان می‌دهد سرریز کردن آن از کاسۀ امیال و احیاناً برنامه‌های مبتکرین اولیۀ آن است.

آنچه جرقۀ اول این جنبش بود ظاهراً نمایش دو فیلم مبارزاتی٥ در محل بورس کار در ۳۱ مارس است. به خصوص  فیلم : "مرسی کارفرما" که کارگردان آن جوان مترقی‌ای است به نام فرانسوا روفن ٦ از همکاران دانیل مرمه٧، مسئول برنامه رادیویی "برو آنجا ببین هستم یا نه٨" که تعبیری فرانسوی است معادل فرستادن کسی دنبال نخود سیاه. پخش برنامه مرمه بعد از  بیست و پنج سال از کانال عمومی رادیو داخلی فرانسه٩، از سال گذشته بنابر تصمیم ریاست جدید رادیو، منتصب دولت فرانسوا اولاند، قطع شد. روفن خودش هم نشریه‌ای دارد مبارزاتی و پر از طنز اجتماعی بنام فکیر١٠. موضوع فیلم مبارزه یک زوج پیر است که در یکی از کارخانه‌های صنایع لوکس مهم فرانسه متعلق به میلیاردری سرشناسی بنام برنار آرنو١١ کار می‌کردند. بعد از بسته شدن کارخانه آنها از کار بیکار می‌شوند. روفن آن دو را متقاعد می‌کند که به شرکت بگویند باید به ما غرامت کلانی بدهید و گرنه با روزنامه‌های مترقی و مستقل تماس می‌گیریم و رفتار شما را افشا می کنیم. بر این اساس مذاکره‌ای بین این زوج و فرستاده شرکت شروع می‌شود که در منزل زوج می‌گذرد. تمام مذاکرات مخفیانه از جانب روفن ضبط می‌شود و در فیلم آمده است. هم جالب است و هم پر از طنز. دست آخر زوج برنده می‌شود و چهل هزار یورو غرامت می‌گیرد و شوهر در یکی از فروشگاههای گروه استخدام می شود. خلاصه فیلم افشاگری روش‌های این گروه بزرگ از صنایع لوکس١٢ است. بیرون سالن بینندگان که بعد از دیدن فیلم حسابی به هیجان آمده بودند، تصمیم گرفتند تا میدان رپوبلیک تظاهرات کنند. بعد هم گفتند که همین جا بمانیم و ماندند و به این ترتیب این جنبش جدید میادین آغاز شد.

حالت ظاهری جنبش مثل همه حرکت‌های اصیل کاملا خودپوست و خودبه‌خودی. هرچند کسی که در جریان باشد می‌داند که چقدر خوب سازماندهی و فکرشده و کسانی در آغاز ماجرا بودند، به طرز ظریفی سعی می‌کنند حرفشان را به کرسی بنشانند. مدتی است که در جنبش‌های اخیر شاهد این نوع تشکل دادن بدون آنکه شکل آن عیان باشد، هستیم. اما این تلاش یا ابتکار اشخاص مانع از واقعیت خودپو بودن جنبش نیست و خود بانیان هم اعتراف دارند که جنبش آنها را پشت سر گذاشته است. چند عامل واقعی هم این امر را نشان می‌دهد: فیلم مرسی کارفرما از اوایل فوریه در بسیاری از نقاط پخش شده است و هر بار روفن و رفقایش تلاش کردند که عموم را تهییج کنند. همینطور فیلم "همچون شیرها" که مدت‌هاست در کمیته‌های کارخانجات و اماکن مبارزاتی سندیکاها و توده‌ای نشان داده می شود. اما ابتکار و تلاش‌ ایشان "نمی‌گرفت".

بعد از اعلام تظاهرات در میدان، یکی از انجمن‌های دست در کار١٣ روز اول آوریل برای مدت سه روز از ادارۀ پلیس مرکزی تقاضای مجوز کرد، و در عمل این تقاضا چندین بار تمدید می شود.

هدف سیاسی اساسی که در ابتدا تعقیب می‌شد در ارتباط با لغو قانون اخیر کار بود، که با خواسته‌های دیگری که در جامعه مطرح بود عجین می‌شد، اما به نظر می‌رسد که این وجه مطالباتی در جریان جنبش کم و بیش پشت سرگذاشته شده.

پس مجموعاً شاید بتوان گفت که علیرغم آنکه عنصر فعال در ابتدای امر بسیار هوشیارانه و به شیوه‌ای ظریف در به راه انداختن حرکت نقش داشته، اما به خصوص همگرایی چندین مبارزۀ توأمان اجتماعی-سیاسی و وضعیت بسیار دشوار اجتماعی امکان داده تا این شرایط انفجاری، که البته هنوز با سراسری شدن بسیار فاصله دارد، پیش بیاید. هیچ خط سیاسی یا برنامه یا مطالبه‌ای هم رسماً اعلام نشده و این خود به ویژگی جنبش مربوط است. زمینه‌های اجتماعی و مبارزاتی این جنبش کمابیش روشن است: از مخالفت وسیع و درازمدت زادیست١٤ها با پروژه فرودگاه شهر نانت گرفته تا موج همبستگی با پناهجویان و همینطور جنبش دانشجویی اخیر یا اعتراضات به وضعیت اضطراری که دولت به اصطلاح سیوسیالیست به بهانه مبارزه با تروریسم به جامعه تحمیل کرده است، و یا همینطور مبارزۀ شدید در مقابل برقراری مجازات لغو ملیّت - که دولت وادار شد آن را پس بگیرد- و دست آخر این اصلاح قانون کار که هدیه‌ای‌ بی‌نظیر از جانب دولت به کارفرماست در جهت نابود کردن دستاوردهای جنبش کارگری. به اینهمه باید همه اعتراضات و نارضایتی‌های صنفی را هم افزود که نتیجۀ سیاست ریاضت‌کشی اقتصادی است و بر محور کمک به کارفرمایان همۀ اقشار دیگر جامعه را در تنگنا قرار می‌دهد.

باری، پس از اولین شب گردهمایی، تاریخ ۳۱ مارس با ارجاع به انقلاب فرانسه که خود را مبدأ قرار داده بود، به عنوان نقطه آغازین تاریخی نوین محسوب گشت و دو هفته بعد امروز ۴۶ مارس هستیم.

پرنسیپ اولیه و اساسی جنبش آزادسازی کلام است. هر کس حق دارد و حتی از او دعوت می شود که رشته کلام را به دست گیرد و هرچه می‌خواهد بگوید. واقعاً جالب است که پس از دو هفته، هر روز تعداد بیشتری از همه دست می‌آیند١٥ تا حرفی را که سال‌ها فروبلعیده و در گلو خفه کرده‌اند با دیگران در میان بگذارند.

اگر حرفی با مضمون ارائه گردد، تلاش می‌شود به درجه بالاتری از تدقیق برسد، کسی که آن را بیان کرده شخصاً یا با کمک کسی که "تسیهیل‌کننده١٦" نامیده می‌شود، آن را بهتر فرموله و بیان کند و احیاناً برای ایجاد یک کمیسیون به مجمع عمومی پیشنهاد می‌شود. بدین ترتیب چندین و چند کمیسیون تشکیل شده با مضامین بسیار جالب. در اینجا از چند کمیسیون یاد می‌کنیم:

    -    کمیسیون استقبال و آسودگی١٧: که به استقبال از افراد، اطلاع‌رسانی، هماهنگی و گرداندن بحث ... می‌پردازد. افراد فعال در این کمیسیون، میانجی یا تسهیل‌کننده هستند تا همه چیز در نهایت آرامش برگزار شود و مسئولیت ادارۀ مجامع عمومی با آنهاست. از وظایف میانجی از جمله آن است که اگر کسی که برای صحبت در ملاء عام و در مقابل یک جمعیت مشکل دارد، او را یاری داده یا حتی به جای او حرفش را مطرح سازد.

    -    کمیسیون پزشکی و درمانی: که از هفتۀ دوم بهداشت و بیمارستان بر آن مزید شد.

    -    کمیسیون آشپزخانه: که هر روز هزاران ساندویچ و قهوه و چای و آبمیوه ... پخش می‌کند. و اگر پلیس بگذارد غذا هم می‌پزند –انواع سوپ، عدسی و یا مافه١٨. اساساً رایگان است یا آن طور که می‌گویند "قیمتش آزاد" است، به این معنی که هر کس داشت هر چقدر که خواست پول می‌دهد یا کمک غیرنقدی می‌کند. هر روز روی یک لیست اجناس مورد نیاز را می‌نویسند تا هرکس می‌تواند با خود بیاورد.

    -    کمیسیون مشورت حقوقی و قضایی: که تا به حال عمدتاً توصیه‌های قانونی کرده است (مثلاً در صورت دستگیر شدن چه رفتاری باید داشت، وکیل تسخیری را نپذیرفت و از این دست سفارشات). این کمیسیون پیشنهاد داده که به جای وکیل تسخیری، با یکی از وکلای کمیسیمون تماس گرفته شود، و شماره تماس‌هایی بین جمع پخش شده است. این کمیسیون تا اکنون عمدتاً به کار دستگیرشدگان رسیدگی کرده است و معمولا گزارش فعالیتش را به مجمع عمومی می‌دهد.

    -    کمیسیون همگرایی مبارزات و همبستگی با دیگر مبارزات.

    -    کمیسیون دموکراسی و تصمیم‌گیری: که بحث‌های دموکراسی، رأی‌گیری، قرعه‌کشی ... یعنی مباحث تئوریک مربوطه را باز می‌کند.

    -    کمیسیون مقاومت زنان

    -    کمیسیون اعتصاب عمومی

    -    کمیسیون مؤسسان: که تلاش دارد لزوم یک قانون اساسی جدید را مستدل کرده و به نگارش آن بپردازد.

    -    کمیسیون سیاست خارجی

    -    کمیسیون آفریقا

    -    کمیسیون ارتباطا‌ت خارجی: که تلاش دارد زمینۀ اشاعۀ این نوع شب‌های ایستاده را در شهرهای دیگر ایجاد کند. تاکنون بسیاری از شهرها و حومه‌ها و حتی شهرهای خارج از فرانسه دست بکار شده‌اند.

    -    کمیسیون حقوق بشر: که بعد از بحث نام آن به "کمیسیون حقوق انسان" تغییر پیدا کرد، و باز هم در جریان بحث است و ممکن است به کمیسیون زندگان تبدیل شود.

    -    کمیسیون کتابخانه ایستاده١٩: که در آنجا کتاب‌ها پهن هستند، هرکس خواست کتابی برمی‌دارد، اگر خودش کتابی داشت می‌آورد. این کمیسیون با کمیسیون "دانش در اشتراک"٢٠ همراه شده و سایت انترنتی خود را درست کرده‌اند.

    -    کمیسیون هنری و فرهنگی

    -    کمیسیون نقاشی و طراحی ایستاده

    -    کمیسیون تربیت وآموزش مردمی

    -    کمیسیون آب و هوا  و محیط زیست

    -    باغ ایستاده٢١ که شنبه ۹ آوریل راه افتاد و بسیار زیبا و ابتکاری بود: عده‌ای سنگفرش‌های یک تکه از میدان را، حدود ۳ متر مربع به طور مرتب و تمیزی برداشتند، زمین را شخم زدند و گل و گیاه کاشتند. بعد در دو طرف این مربع یک حصار کوچک یک متری برپا کردند و بر آن پیچک گذاشتند همراه با گلدان‌های کوچک که از بطری آب یک لیتری پلاستیکی درست شده که از طول بریده شده. مثل یک کشتی کوچک پلاستیکی که با خاک پر می‌کنند و گل و گیاه در آن می‌کارند. بچه‌ها به خصوص با شور و اشتیاق در این فعالیت شرکت کردند. بچه‌های کوچک گله به گله این گلدان‌های لاستیکی را تزیین کرده و به حصار چوبی می‌آویختند و از این بازی کیف می‌کردند، و دوشنبه که پلیس میدان را برچیده و "تمیز" کرده بود، همه سراغ باغ ایستاده را می‌گرفتند.

و از همه مهمتر

    -    کمیسیون اقدامات است: که بهتر است آن را گروه ضربت بنامیم، چون عضویت در آن بسیار سخت است و اعضای آن نیمه مخفی هستند. آنها آکسیون‌هایی ترتیب می‌دهند که لحظۀ آخر عمل می‌شود. مثلا شنبه شب بعد از اتمام مجمع عمومی، حدود نیمه شب، ناگهان دویست-سیصد نفر به حالت تظاهرات با سر دادن شعار "پاریس برخیز، قیام کن"... به راه افتادند و در اواسط راه معلوم شد که مقصد آپارتمان خصوصی نخست وزیر است. همین که پلیس قصد تظاهرات‌کنندگان را فهمید، دو سه کوچه مانده به مقصد، راه را سد کرد و بیست سی نفر صف اول را هم محاصره کرد. دیگران برای رها شدن رفقایشان شعار می‌دادند. بعد از حدود یکساعت تظاهرات و پرتاب گاز اشک‌آور از سمت پلیس، پلیس جلوی کوچه نخست وزیر را کاملا مسدود کرد و نهایتا صف تظاهرات به سمت میدان رپوبلیک برگشت. در راه بازگشت ویترین و در و پنجرۀ بسیاری از بانک‌ها و شرکت‌های بیمه شکسته شد؛ خود اینکار فردای آن روز در مجمع عمومی باعث درگرفتن بحث‌های خیلی جالبی شد روی مسألۀ خشونت، ضرورت انجام یا ضرورت اجتناب از آن، الزامی بودن یا نبودن آن، .... دست آخر نظری که نسبتاً جا افتاد این بود که شکستن بانک‌ها و شرکت‌های بیمه قابل‌پذیرش و حتی مقبول است در حالی‌که اموال عمومی مثل سرپناه ایستگاه اتوبوس و... را نباید شکست... .

برگردیم به تظاهرات و کمیته ضربت؛ بعدا معلوم شد که پلیس در تظاهرات عمومی روز شنبه بعد از ظهر که به دعوت سازمان‌ها و سندیکاها علیه قانون کار برگزار می‌شد و در میدان ناسیون به زد و خورد کشیده بود، ۹ نفر را دستگیر و دادگاهی کرده. ۸ نفر آنها فردای آن روز آزادشده بودند. رفیقی به اسم باتیست هنوز زندانی بود که کمیسیون قضایی پرونده‌اش را پیگیری کرده بود. کمیته ضربت یک تظاهرات موضعی جلوی پلیس منطقه راه انداخت... بالاخره قرار بود پنجشنبه باتیست آزاد شود و قرار شد یک گروه برای استقبال از او به کمیساریا بروند.

کمیسیون ضربت در هفته گذشته چند شب پیاپی در خیابان‌های اطراف میدان تظاهرات‌های موضعی ترتیب داد با شعار مرکزی: "برخیز! برخیز! ، پاریس برخیز،  قیام کن!"٢٢ یا در مواقعی به درخواست کمیسیون‌های دیگر بسیج می‌شد مثلاً به درخواست کمیسیون حقوقی برای تظاهرات جلوی کمیساریای منطقه یازدهم، یا به مناسبت آزادشدن باتیست. در مواقعی کمیسیون همگرایی مبارزات از کمیسیون اقدامات درخواست می‌کند که به عنوان نیروی پشتیبان مبارزاتِ در جریان در محل مبارزه تجمع کند. مثلا دو روز پیش برای حل کردن مشکلات مسکن در یک حومه همراه با جریان دال یعنی "حق مسکن"، به سراغ مدیریت نیمه دولتی ساختمان مربوطه رفته‌اند و از قول مسئول این انجمن، حضور چهل نفره آنان یک مسأله بغرنج را حل کرده است. یا شرکت کمیسیون در دفاع از مبارزات کارگران راه آهن ایستگاه اوسترلیتز و یا کمک آنها به دانشجویان دانشگاه پاریس ۸ برای بلوکه کردن دانشگاه.

و در کنار این کمسیون‌ها هر روز کمیسیون‌های جدیدی ایجاد می‌شوند. بعد از هفته اول یک بین‌کمیسیون٢٣ درست شد تا به کار کمیسیون‌ها نظم بدهد. صحبت از ایجاد قطب٢٤ هایی هم هست که کمیسیون‌هایی را که موضوعات نزدیکی دارند تحت یک چتر مشترک نظم دهد.

دور تا دور میدان همۀ انجمن‌ها و تشکلات اجتماعی بساط خودشان را چیده‌اند و میز کتاب دارند... خلاصه نوعی فستیوال دائمی انجمن‌های در مبارزه برپاست.

پرنسیپ کمیسیون‌ها این است که هر کس مایل باشد می‌تواند بحثش را در مجمع عمومی که هرشب از ساعت ۶ تا ۱۰ یا دوازده برگزار ارائه دهد، و بعد می‌گوید که هر کس خواست فلان ساعت بیاید فلان گوشه، تا در جمع کوچکتری دربارۀ پیشنهاد یا نظر او صحبت شود، و بعد افراد علاقمند ارتباطشان را تنظیم می‌کنند و پیشرفت کار را به مجمع عمومی و بین‌کمیسیون که مرجع بالاتر است ارائه می‌دهند.  

در این میان کسی پیشنهاد برهم زدن کمیسیون‌ها را داشت، به این خاطر که کمیسیون‌ها از همین حالا بوروکراتیک شده و برای دو کلمه حرف زدن باید اسم نوشت و منتظر شد و... قرار شد عده‌ای برای گفتگو و تأمل روی این نظر گوشه‌ای جمع شوند (یعنی ایجاد کمیسیونی برای برهم زدن کمیسیون‌ها!)

هر روز تجمع دوباره برقرار می‌شود. پلیس چندین بار بساط‌ها را جمع کرد، به خصوص که بعد از چند روز چادرها و بساط‌های ثابت درست شده بود. هر شب هم یک مجمع عمومی وجود دارد که هر کسی از هر قماشی که باشد می‌تواند حرفش را بزند و اگر لازم شد جمع در مورد آن رأی‌گیری می‌کند.

برای نوع و روش پیشبرد بحث از ابتکارات جنبش اسپانیا، حرکت‌های دست برای تأیید، اعتراض، کف زدن، انواع ملاحظات ... استفاده می‌شود و آفیش این نوع ارتباط اشاره‌ای را چندین جا در همان حوالی چسبانده‌اند.

مطلبی که باید نسبت به آن هشیار بود، اجتناب از یکسان‌سازی‌های صوری است. این جنبش به خاطر وسعت موضوعی که در برمی‌گیرد و کثرت افرادی که از هر افقی در آن شرکت می‌کنند، به طور اجتناب‌ناپذیری هر گوشه‌اش ما را به یاد چیزی می‌اندازد و نوعی تنبلی اندیشه یک پدیده را به خاطر شباهت ظاهری آن با چیز ماهیتاً دیگری، یکی می‌کند. یکی از بارزترین این وجوه همین مجمع عمومی است که به نوعی جنبه مرکزی داشته و هر روز ساعت‌ها برگزار می‌شود. همین بحث آزاد و رأی‌دادن‌های مستقیم کافی بود که اصحاب دموکراسی واقعی، راستین، حقیقی، مستقیم، شورایی، مشارکتی، و... خلاصه "راستکی" در بوق و کرنا بدمند و این را بزرگترین دستاورد این جنبش بنامند٢٥. اما اگر کمی در این نشست‌ها دقت کنیم، می‌بینیم که هیچ قرابتی به دموکراسی بورژوایی که هیچ، به سیستم نمایندگی ندارد. کسانی که به رأی‌گیری ارجاع می‌دهند، باید بدانند که تقریباً، حداقل تاکنون، بر اساس هیچ مسألۀ جدی و تعیین‌کننده‌ای رأی‌گیری نشده. مسائل واقعاً پر اهمیت تابع هیچ رأی‌گیری‌ای نیستند و تمایل عمومی بدون گذر از فاز مذاکره و چک و چانه زدن عملی می‌شود. آنجا که رأیی گرفته می‌شود، جایی است که افراد می‌خواهند مجموعاً تمایل عمومی، یا بی‌تفاوتی عمومی را بسنجند و یا تعداد کسانی که می‌خواهند کاری انجام دهند، درجۀ استقبال از ایده‌شان را برآورد کنند. این مجامع بیشتر به سنت‌های آفریقایی یا دهکده‌ای می‌ماند که بر سر یک مسأله که به همه مربوط می‌شود، زیر درخت مرکزی دهکده جمع می‌شوند و مسأله را با آداب خاص خودشان به شور می‌گذارند. به این سنت می‌گویند پالابر٢٦ که در فرهنگ‌های شفاهی رایج است. در واقع می‌توان گفت که نوعی خرد جمعی بسیار ظریف در آن عمل می‌کند که تابع خشکی قواعد حسابی و عددی دموکراسی نیست. بی‌جهت نیست که بسیاری از افراد بارها به نحوه عمل خیلی خشک کمیسیون استقبال و گردانندگان بحث اعتراض داشتند.

یک قاعده نانوشته در تقریباً همۀ کارها روش " پیشنهاد کن و انجام بده"٢٧ است: کسی یا گروهی پیشنهادی ارائه می‌کند و اگر کسانی با آنها همراه شدند آن را عملی می‌کنند. اگر مخالفت رادیکالی ایجاد کند، مخالف حرفش را می‌زند و ممکن است آن کار عملی نشود یا به عنوان یک مسألۀ جدی به کمیسیونی ارجاع شود. اما اساس پیشبرد کارها در وجود دینامیسمی است که خود را به رعایت دموکراسی و نظر اکثریت محدود نمی‌کند.

این جنبش همانطور پیش می‌رود که یک قیام یا یک انقلاب.

پس از چند درگیری با پلیس و حمله آنان نزدیک صبح که جز ده بیست نفر "مراقب" کسی نمانده، جنبش تصمیم گرفت که فعلاً ۲۴ ساعته در میدان نماند و حضور فعال و رسمی خود را از اواسط بعد از ظهر تا نیمه شب اعلام کند. زیرا مشاهده شد که برعکس شایعه سازی عمومی، بخش مهمی از افراد، شاغل هستند و پس از ساعات کار به میدان می‌آیند. جز آخر هفته که دو سه هزار نفر و حتی بیشتر جمع می‌شوند و یا کمی مانده و می‌گذرند، پس از روزهای اول که تعداد هر روز به طرز محسوسی زیاد می‌شد، مجموعا می‌توان دید که در شب‌های هفته تعداد افراد بین ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر تثبیت شده است. مسألۀ مهم این است که محل میدان رپوبلیک در پاریس و ساعت محدود حضور، عملاً فقط شاغلینی را شامل می‌شود که در پاریس  یا حومه نزدیک سکنی دارند. با توجه به مشکل ایاب و ذهاب کسانی که کمی از پاریس دور باشند نمی‌توانند به طور مرتب در مجامع حضور پیداکنند٢٨. شاید به همین جهت جنبش به سرعت به حومه‌ها هم رسید و همینطور به شهرهای دیگر، و در آنجا به درجات گوناگون شیوع پیدا کرده است. امروز صحبت از ۵۰ شهر در فرانسه، چند شهر در بلژیک و کشورهای دیگر است. در چند حومه از جمله شهر سن-دُنی که حومه‌ای کارگر و مهاجرنشین است، شب ایستاده برپا شده است. مثلا یکی از مسائلی که در کمیسیون همگرایی مبارزات مطرح است، نحوۀ حضور رفقای پاریس در آنجاست که حالت برخورد از بالا یا صدور جنبش نداشته باشد. دست آخر قرار شد که از خود آن رفقا پرسیده شود که چگونه می‌توانیم کمکتان باشیم ...

 

**********

 

ناگفته پیداست که برای کمونیست‌هایی که درک سنتی نسبت به مبارزات دارند، این جنبشی است از طبقات متوسط شهری و خیلی دلچسبشان نیست. اما کافی است کمی در آن وقت گذراند تا پتانسیل مترقی و خلاق آن را درک کرد. البته پر واضح است که جریان‌های آزادی‌خواهانه یا صرفاً سیاسی آن را در ویترین عرضۀ سیاسی امروز فرانسه قرار می‌دهند و تلاش دارند آن را مثلاً در سطح مخالفتی از چپ با دولت اولاند و قانون کار دست پخت دولت او محدود سازند یا حداکثر از آن جریانی شبیه پودموس اسپانیا یا سیریزای یونان بیرون بکشند، یا آلترناتیوهایی از نوع برنی ساندرز آمریکایی یعنی حداکثر نوعی برنامه اقتصادی چپ کینزی. گذشته از اینکه این جنبش هنوز تعریف مشخصی ندارد و اصلاً گریزان بودن از یک تعریف خاص را تجویز و تجربه می‌کند، باید فهمید که حتی به لحاظ جامعه‌شناسانه هم یکدست و همگن نیست. مشخصاً کمیسیون همگرایی مبارزات با درس گرفتن از تجربه اسپانیا به راه‌هایی می‌اندیشد که امکان کشاندن و گردآوری همه مبارزات را فراهم سازد. این یکی از مضامین جدی در حال بررسی است. در بحث‌ها می‌بینیم که بسیاری می‌دانند که این جنبش بدون وحدت با جنبش کارگری – که فعلاً با بدبینی به این جنبش می نگرد و خصوصاً از جانب ریاست سندیکاها می‌خواهد جنبش را در سطح مبارزه با قانون کار محدود سازد- و همینطور بدون حضور حومه‌ها که اساساً درگیر مبارزه با اختناق پلیسی و اسلام‌ستیزی و نژادپرستی هستند، نمی‌تواند موفق شود. به هر حال آنها به این معضل آگاهند و این یکی از مباحث اساسی‌شان است.

 با وجود تمام محدودیت‌ها و نگرانی‌هایی که می‌توان در این جنبش دید و برای آیندۀ آن تصور کرد، وجود ریشه‌دار چند عامل باعث می‌شود که افق‌های نوینی حتی به صورت نطفه‌ای به شکل ناواضح، هنوز گنگ و رمزآمیز گشوده گردد. اشکال عملی جدید، ابتکارات و مفاهیم نوینی شکوفا می‌شوند که نوید امکان دنیایی دیگرند. باید درک کرد که خواهی نخواهی کمونیست‌ها با چنین جنبش‌هایی همسفر هستند و در جریان این سفر که خود، مبارزه است و آموزش، می‌توان آشکارا دید که چگونه خودِ مبارزۀ طبقاتی  تئوری‌ساز است. و از پس این چنین سفرهاست که روشنایی فردا خواهد درخشید.

 ما بر اساس یک گزارش الزاماً محدود، بر وجود هفت خصلت جنبش فعلی تکیه می‌کنیم که به نحو تنگاتنگی به‌ یکدیگر و‌ابسته‌اند. این خصلت‌ها به درجات گوناگونی ظاهر شده‌اند و قوت و ضعف دارند. هیچ‌کدامشان قطعی و ثابت نیستند و خود همواره داو مبارزه‌ای هستند که در جریان است.

اول: استقلال این حرکت. علیرغم آنکه همانطور که گفتیم رد پای بعضی جریانات در آن دیده می‌شود، جنبش هنوز تا حد زیادی خود مدار است. جریان‌های شهروندگرا٢٩ یا آتاک٣٠ یاعناصری از حزب چپ ملانشون٣١ یا حزب ضد سرمایه‌داری٣٢ یا برخی متفکرین رادیکال چپ... البته در جنبش هستند اما جو ضد تشکلات سنتی آنچنان قوی است که اینها هرچند ممکن است به صورت فردی نظر بدهند، اما حتی جرأت نفس کشیدن به اسم تشکیلات یا سازمانشان را ندارند. و این امر ما را به خصلت بعدی می رساند.

دوم : خصلت ضدیت با احزاب و سندیکاها و تمام نهادهای شکل یافته که به نوعی در مراوده و زد و بند با دولت هستند. جنبش هرگونه سازمان، ریاست سندیکاها و نهادها را به شدت نفی می‌کند و حتی میز کتابی از جانب آنها دیده نشد. اما برعکس، جنبش از زحمتکشان و کارگران دعوت می‌کند که بیایند و در بحث‌ها مشارکت کنند. تاکنون چندین بار کمیته ضربت برای پشتیبانی از اعتراض یا اعتصاب رفقایی را به محل‌های کارگری فرستاده است. جنبش حتی سندیکاهای دانشجویی را نمی‌پذیرد اما از رفقای دانشجویی که قصد بلوکه کردن دانشگاه‌شان را دارد حمایت کرده و نیرو می‌فرستد. پس جنبشی است که خود را متشکل می‌کند، حتی در اشکال مخفی اما تشکلات حزبی و سندیکایی را رد می‌کند!  پس، خلاصه ضد همه تشکلات، همیشه، همه جا! مگر آنکه جریان خود مبارزه واقعی آنرا ضرور سازد.

 سوم: خصلت ضد رسانه‌ای ضد مدیاتیک بودن جنبش است. وسایل ارتباط جمعی، روزنامه‌ها، رادیوها و تلویزیون‌ها همه به شدت رد شده و بی‌اعتبارند. یکی از شعارهایی که از همان آغاز دیده می‌شد این بود که "تلویزیون‌ها را خاموش کنید و به خیابان بیایید!"  از همان روز اول صدای اعتراض همه بلند بود که چطور ممکن است که حرکتی که چندین هزار نفر را بسیج کرده هیچ انعکاسی در رسانه‌های رسمی نداشته باشد. کمتر از دو روز بعد یعنی در تظاهرات دسته‌جمعی شنبه دوم آوریل که تشکلات رسمی علیه تغییر قانون کار در میدان باستیل برگزار کردند و چند ده هزار نفر در آن شرکت داشتند، اخبار رسمی عمدتاً به محرکین و خرابکاران٣٣اشاره کرد که از حومه می‌آیند تا با پلیس وارد درگیری شوند. عدم اعتماد به رسانه‌های رسمی باعث شد که از همان ابتدا به شبکه‌های اجتماعی مجازی روی آورده شود. به خصوص به شبکه جدیدی به اسم "پریسکوپ" که می‌تواند به طور مستقیم تصویر را ضبط و  پخش کند. بدین ترتیب از همان لحظه اول چندین خبرنگار آماتور شروع به پخش مستقیم وقایع کردند و این کار را همچنان ادامه می‌دهند. مهمترین و اولین آنها که مربوط به شخصی بنام رِمی بوییزین٣٤ است در شب اول آوریل، ۸۰ هزار بیننده داشت! این افراد به نوعی اخبار جنبش را انعکاس می‌دهند و از دیروز ۱۳ آوریل زمینۀ همکاری و تقسیم زمان بین خود را پی‌ریزی کردند به نحوی که تمام مدت بتوان آنچه در میدان می‌گذرد و مجامع عمومی را تعقیب نمود. در کنار این پخش زنده ویدئو، رادیو مستقل ایستاده٣٥ هم در همان محل میدان از شنبه ۹ آوریل شروع به کار کرد. روز دهم تلویزیون ایستاده هم در حال پا گرفتن بود که پلیس صبح روز دوشنبه ۱۲ آوریل ساعت پنج صبح حمله کرده و همۀ بساط‌ها را می‌شکند و تمام غرفه ها و چادرها را جمع می‌کند. باوجود این همان روز دوباره مجامع تشکیل می‌شوند و از فردای آن روز هم رادیو و هم تلویزیون ایستاده٣٦ پخش خود را چند ساعت در روز از نو از سرمی‌گیرند. به موازات این رسانه‌های مستقل نشریۀ ایستاده٣٧ هم از ۱۳ آوریل منتشر شد.

چهارم: رد سلسله‌مراتب و هر نوع نمایندگی است مسأله نه صرفاً سازمان‌ها و احزاب و سندیکاها بلکه وسیع‌تر از آن نفی هرگونه رده‌بندی، ریاست و حتی سخنگویی و نمایندگی است. تأکید بر عدم وجود سخنگو به حدی است که تمام رسانه‌ها سخت به دنبال کسی هستند که با او به اسم "شب ایستاده" مصاحبه کنند ولی چنین کسی پیدا نمی‌شود. حتی نشریات و سایت‌های مستقل نمی‌توانند سخنگویی بیابند و باید "به کسی که در آنجا شرکت داشته" اکتفا کنند.

به همین جهت مسأله نحوۀ اتخاذ تصمیم، رأی‌گیری و دموکراسی را جنبش جزء معضلات خود دانسته و برای بحث حول آن کمیسیونی دائر کرده است.

پنجم: پذیرش لزوم خشونت ‌‍‌‌خصلتی که به نظر تعیین‌کننده است و یکی از مهمترین شاخص‌های مرزبندی‌های آتی است. در شرایطی که خشونت ساختاری آشکار و پنهان سرمایه بیداد می‌کند، هر روز صدها کارگر کارشان را از دست داده وجنبش کارگری سرکوب می‌شود، که جنگ خانمان برانداز میلیون‌ها نفر را در خاورمیانه و آفریقا بی‌پناه کرده تا خطر مرگ را در برابر مرگ حتمی پذیرا شوند، گویا نمی‌توان به سیاسیون در قدرت گفت که بالای چشم‌شان ابروست. آنها دیگر تاب هیچ خشمی را ندارند و اگر دست کارفرمایی که اخراجت می‌کند را به گرمی نفشاری و از او کمال تشکر نکنی، آداب تمدن و دموکراسی را رعایت نکرده و سزاوار قهر دستگاه سرکوب دولتی هستی. این سیاست یک بام و دو هوا را تمام جنبش‌های اعتراضی تجربه کرده‌اند و در جنبش ایستاده در شب هم این تمایل احتراز از خشونت وجود داشت و دارد. کسانی هستند که می‌اندیشند که می‌توان با پلیس ضدسرکوب گپ زد و منطقاً به آنها فهماند که جلوی صف تظاهرات را سد نکنند، که با نظرخواهی مؤدبانه می‌توان از دولت خواست که کنار برود و زور و خشونت اعمال نکند... اما خود جریان مبارزه در کمتر از ده روز نشان داد که همواره خشونتی ساختاری در کار است و کافی است پا را از عرصه‌ای که بی‌خطر تصور کرده‌اند، درازتر کنی تا چهرۀ واقعی دموکراسی و انسان‌دوستی برایت عریان گردد. بالاتر گفتیم که در تظاهرات پس از رفتن به سوی خانه نخست‌وزیر رفقایی بانک‌ها و شرکت‌های بیمه را هدف قراردادند و همینطور به دستگاههای کارت اعتباری خسارت زدند. برخی مخالف خشونت بودند و به این کار اعتراض داشتند. آنها این رفقا یا رفقایی که شنبه گذشته با پلیس درگیر شده بودند را با واژه کَسور casseur یا کسی که می‌شکند یا به زبان عامیانه اوباش و وحشی خطاب کردند. (این واژه در شورش‌های حومه پاریس در ۲۰۰۵ از جانب سرکوزی رایج شد). در مقابل این حرف بسیاری مخالفت کرده و گفتند که اینها را باید قیام‌کننده و شورشی خواند زیرا آنها چیزی را می‌شکنند که انقلاب باید در هم بشکند.

ششم: شیوع رایگانی به مثابه شکل وحدت‌دهنده به فعالیت‌های بشری. شیوع رایگانی و روابط مبتنی بر "نداری" سر و کله خود را در این جنبش ظاهر کرد. این به تنهایی نوید بخش رشد مناسباتی است که مبنای سرمایه را به سؤال می‌کشد. این امر چیزی نیست که در برنامه‌های نیروهای سیاسی بگنجد، بلکه خود از قلب مبارزات تراوش خواهد کرد. رایگانی در مبارزات کارگری فرانسه در ۲۰۰۵ ظاهر شد، به شکل کار کردن به جای اعتصاب اما نفروختن بلیط و آزاد گذاشتن ورودی‌ها در متروی پاریس دیده شد. و نیز در جنبش‌های دهقانی که تولیدکنندگان برای اعتراض به واسطه‌ها، میوه‌ها یا محصولات خود را مجاناً در اختیار مردم می‌گذاشتند. شکل حادتر آن به صورت مصادره جمعی در جنبش بیکاران دیده شده بود که در آنجا بیکاران بدون پرداخت قیمت کالاها به طور جمعی از فروشگاه بیرون می‌آمدند.

در جنبش اخیردر نحوۀ برخورد به غذا و خوراک و یا برخورد به کتاب‌ها و محصولات فرهنگی نطفه‌هایی از رایگانی مشاهده می‌شود. در عین حال می‌دیدی که کسی پلاکاردی در دست دارد که روی آن نوشته شده: "من یک ریاضیدان هستم. هر سؤالی در این زمینه‌داری از من بکن" ، دیگری فیلسوف، دیگری فیزیکدان... در واقع آنها دانش‌شان را به‌طور رایگان در اختیار عموم قرار می‌دهند. اینها به خودی خود تاثیری ندارد اما از روحیۀ حاکم بر این جنبش می‌گوید. اینها تلاش‌ها و ایده‌هایی هستند برای اینکه پتانسیل و اشکال چنین شیوه‌ای در ابتکارات گوناگون در درون جنبش‌های گوناگون در عمل امتحان و تجربه شود.

هفتم: خصلت غیرمطالباتی این جنبش است. خصلتی که می‌توان در سطح فعلی تشخیص داد. در شرایطی که هر جنبش اعتراضی با مطالبه و خواست مشخصی در ارتباط است و حول آن سازماندهی می‌شود، این جنبش با احتراز از زیر ضرب گرفتن وجهی از جامعۀ سرمایه‌داری تمام آن را از اساس به سؤال می‌کشد. این جنبش به نوعی غریزی حس می‌کند که مطالبه، حد یک جنبش را بیان می‌کند و با هر مطالبه‌ای خود را در شکلبندی و بسته‌بندی آن قرار می‌دهد تا سرمایه روی آن قیمت بگذارد و شرایط تصاحب آن را فراهم کند.

از همان آغاز کاملاً ممکن بود که جنبش به مخالفت با یک قانون محدود شود و این خواستی بود که سندیکاها تعقیب می‌کردند. اما از همان روزهای اول واضح بود که جنبش بسیار فراگیر است. حتی می‌دانیم که سندیکاها که بر قانون کار اصرار داشتند، نسبت به جنبش روی خوشی نشان ندادند. اعضای مهم اولیه جنبش چندبار با س. ژ. ت. سندیکای قوی فرانسه تماس گرفتند، اما س. ژ. ت. به بهانه‌های مختلف از شرکت طفره رفت. دانشجویان که برای خواست‌های دانشجویی در مبارزه هستند ابتدا فردی و حال گروهی- اما نه سازمانی- می‌آیند و حرفشان را می‌زنند، یا تاکسی‌‌ران‌ها یا اوبرها٣٨ یا... جنبش همه اینها را می‌پذیرد و تشویق‌شان می‌کند و در صورت لزوم کمک انسانی می‌کند، اما همواره اصرار دارد که مسأله اصلی ما اینها نیست. ما از این دنیا خسته‌ایم  و می‌خواهیم دنیای دیگری بسازیم. بیایید با هم به گفتگو بنشینیم.

 

 *******

 

از منظر بحث کلاسیک نقش عنصر آگاه ممکن است تصور شود که نیروهای پیشرو و متشکل باید از این جنبش "حمایت کنند" و یا بیشتر در آن نفوذ کرده و آگاهانه آن را به مسیری که آنان در تصور دارند و عموما در برنامه یا پلاتفرمشان آمده هدایت کنند، همان اعمال رهبری پرولتاریای معروف. اما دقیقا این جنبش مجموعاً و تا به اینجا تمام گفتارهای از پیش ساخته را به دور افکنده است. البته این مانع از آن نیست که رفقای "حزب ضد سرمایه‌داری" یا طرفداران "حزب چپ" به نفوذکردن بپردازند و آنتریسم سنتی شبه تروتسکیستی را پیشه کنند٣٩، تلاش کنند پنهانی و بی‌سر و صدا خط سیاسی‌شان را جا بیاندازند. حتی دیده شد که طرفداران جمهوری ششم کمیسیون نگارش قانون اساسی را ایجاد کردند، یا طرفداران نظریۀ دستمزد اجتماعی در طول زندگی٤۰ نیز دست به تبلیغ زدند. این جنبش نمی‌تواند ضد ایده‌ها باشد و بالعکس با آغوش باز آنها را می‌پذیرد. در چنین سطحِ باز و گسترده‌ای از سخن گفتن به سختی می‌توان حتی جلوی بحث یک فاشیست را گرفت. اما هیچ کس نمی‌تواند به عنوان حزب یا سازمانش صحبت کند. تنها نوع تشکلی که ظاهراً پذیرفته می‌شود انجمن‌های اجتماعی و محلی هستند. پس‌ نوعی اجتناب‌ورزی و بدبینی نسبت به سازمان‌ها، احزاب و سندیکاها و گفتارهای رسمی و برنامه‌های سیاسی وجود دارد. البته فعالین این جنبش عمدتاً از اعضا، نزدیکان و طرفداران همین جریان‌های کلاسیک مترقی بوده، اما افرادی هستند که عمدتاً از این ساختارها بیرون زده‌اند و به دنبال استنشاق هوای تازه به شورش‌ می پیوندند. اینها  دیگر  مٌلهم از آن اندیشه‌های عنکبوت گرفته و جامدی که در برنامه ها و اساسنامه هاشان بود نیستند بلکه  حامل رونوشت خط زده شده، باطل شدۀ آن اندیشه‌ها هستند که این نفی را مثل یک زخم، یک هشدار، مثل یک تجربه با خود می‌کشند. حضور این افراد حیاتی است نه به خاطر برنامه‌شان یا طرحی که در سر دارند، بلکه به خاطر اینکه همین‌ها باید بتوانند آنچه را امروز در این فضای ابری و غبارآلود پاریس در تعلیق است و هنوز خود را تعریف نکرده، این جوی که به فغان و آه زحمتکشان آمیخته و از رنج و خشمی که از پوست‌شان می‌تراود آغشته است، و مالامال از امید و اعتقاد به دنیایی دیگر است را به زمین سخت مادی بکشانند و به آن تحقق بخشند.

 کارل کروس٤١ می‌گفت هر کلام که بر زبان می‌آوری دنیا را تغییر می‌دهد. آری این روشنفکران سابق که سابقه‌شان را یدک می‌کشند، این مبارزینی که افتخارات گذشته‌شان را، این کارگر بازنشسته‌ای که خاطرات اعتصاب‌های مقهورش را، یا جوانی که ده سال پیش حومه را به آتش کشید، یا دانشجوی جوانی که آینده‌اش را مسدود می‌بیند، زمانی‌که با مردم، با دیگران و در کنار آنها پوستین هستی‌های متعین‌شان را زمین بیاندازند و در جریان این گفتگوی میلیونی دهان به سخن گفتن بگشایند، ناگهان خودشان متعجب خواهند گشت، چرا که در جا متحول شده‌اند. آنها دیگر بازگوکننده هیچکدام از منشورها و اطلاعیه‌ها و برنامه‌های سازمان‌ها و احزاب قبل نیستند، بلکه عجین شده‌اند به گفتار نوظهوری که زاده می‌شود، جاری می شود و جهان را دگرگون می‌سازد.

این است شاید، رمز خودتغییرپذیری انسان، تطابق تغییر شرایط و فعالیت انسانی در دیالکتیک انقلاب.٤٢

 

حبیب ساعی

از طرف اندیشه و پیکار

۱۵ آوریل ۲۰۱۶

 

 

----

١- Parité

٢- Commission Action که به خاطر نوع عمل‌شان شاید بهتر است آن را کمیته ضربت نامید.

٣- Place Trocadero

٤- مخصوصا اینکه اخبار رسمی از تلویزیون نشان داد و گفت که اولاند موقع ورود به محل مصاحبه هو شده و با تظاهرات شبِ ایستاده مواجه شده است.

٥- فیلم مستند "همچون شیرها" به کارگردانی فرانسواز داویس دربارۀ اعتصاب ۴ ماهه و مبارزات کارگری ماشین سازی پژو در شهر اولنه در شمال پاریس در ۲۰۱۳. و فیلم «مرسی کارفرما» ، کارگردان فرانسوا روفن. در مورد ال. وی. ام. اچ. اولین شرکت محصولات لوکس در دنیا با مارک‌هایی مثل شامپانی موئت و شاندون، کنیاک هِنِسی، عطر گِرلن،مد کریستین دیور و کنزو، کیف لویی ویتون که در عین حال یکی از معدود صاحبان مطبوعات و رسانه‌های فرانسه هم هست.

٦- François Ruffin

٧- Daniel Mermet

٨- Là-bas si j’y suis

٩- France Inter

١٠-  Fakir

١١- Arnault Bernard دومین ثروتمند فرانسوی بنابر ارزیابی مجله فوربس.

١٢-  LVMH

١٣- : (DAL) Droit au Logement  انجمن دفاع از کسانی که بی‌سرپناه هستند به نام حق مسکن یا نام اختصاری دال.

 ۱۴- ZAD  "مناطق قابل دفاع" نامی است که عده ای از جوانان و فعالین محیط زیست بخود داده اند. آنها چند سال است که علیه این پروژه فعالند و منطقه مربوطه را اشغتل کرده اند

١٥- برای رعایت دقت باید گفت که در طول هفته تعداد افراد کمتر است و آخر هفته که مردم سر کار نمی‌روند جمعیت بیشتر می‌شود.

١٦- Facilitateur

١٧- Sérénité

١٨- Mafé   غذای توده‌ای و سنتی آفریقایی است، نوعی خورش است که با برنج می‌خورند.

١٩- Bibliodebout : http://biblio-debout.org/

٢٠- Savoirs en commun : http://www.savoirscom۱.info/

٢١- Jardin debout

٢٢- Debout ! Debout ! Paris Debout! Soulève-toi!

٢٣- Inter-commission

٢٤- Pôle

٢٥-  از جمله خانم سگولن رویال کاندیدای قبلی حزب سوسیالیست در انتخابات ۲۰۰۷ و وزیر فعلی محیط زیست که نسبت به این جنبش حسن‌نیت نشان داد به این دلیل که این جنبش "اساساً همان دموکراسی مشارکتی است که ما می‌خواستیم".

٢٦- Palabre

 ٢٧- Tu proposes et tu disposes

٢٨- مترو و قطار در پاریس و حومه فقط تا ساعت یک صبح کار می‌کند.

٢٩- Citoyenniste

٣٠- Attac  انجمنی است که برای اخذ مالیات معروف به تابین از مؤسسات مالی بین‌المللی مبارزه می کند.      

٣١- Parti de Gauche de JL Mélenchon

٣۲- NPA

٣٣- Les casseurs

٣٤- Remy Buisine

٣٥- Mixlr/radiodebout

٣٦- Youtube/tvdebout

٣٧- http://www.convergence-des-luttes.org/

٣٨- Uber   ماشین‌های خصوصی با راننده که به رقابت با تاکسی‌ها پرداخته‌اند.

٣٩- تمام دولت کنونی فرانسه و رهبری حزب سوسیالیست منتج از سیاست آنتریسم تروتسکیست‌ها در حزب سوسیالیست و سندیکاها – به خصوص اف. او.- است که با قدرت‌گیری آن از ۱۹۸۱ به بعد به مقامات دولتی نیز رسیدند. این فرایند یکبار دیگر ثابت کرد که به قدرت خزیدن حزبی به نام زحمتکشان چه نتایجی دارد.

٤٠- Salaire à vie

٤١- Karl Kraus

٤٢- کارل مارکس. تزهای فوئرباخ