متنی از جنبش تودهای در فرانسه ماه مه ۲۰۱۶
این متن نوشته یک کارگر عضو سندیکای س. ژ. ت.١ است که با امضای فردی به نام گیوم و در ۱۸ مه ۲۰۱۶ ابتدا در سایت "پاریس اخبار مبارزه"٢ منتشر و سپس روی خیلی از سایتها از جمله مدیاپارت درج شد.
ترجمۀ این متن مشخصا از این جهت صورت گرفت که برخی تنشهای درون خود جنبش را روشن میکند. این تنشها از اول مه کم و بیش محسوس بودند، ولی در تظاهرات ۱۲ مه که طی آن سرویس انتظامیِ سندیکاها با جوانان درگیری شد، به وضوح نمایان گشت.
توجه شود که این یک متنِ داغِ جریانِ مبارزه است و ممکن است دور از ظرافتهای قلمی باشد. در ترجمه تلاش شده این خصلت حفظ شود.
حبیب ساعی
* * * * * * * * * * * * *
بارانی سیاهها و شِنِل سُرخها باید با هم پیش بروند!
فراخوان به اینکه حضور سندیکالیستها در سر صف تظاهرات، چه با درگیری و چه بدون درگیری، را قابل رؤیت کنیم تا [به همه] نشان دهیم که رسانهها، دولت و بوروکراتهایی که میخواهند میان ما تفرقه بیاندازند، دروغ میگویند.
در پاریس، جنبش اجتماعی علیه قانون کار، تا روز ۱۲ مه ۲۰۱۶ صحنۀ هیچ برخورد خشنی میان تظاهرکنندگان مهاجم و دیگران، از جمله کسانی که در صف سندیکاها قدم میزدند، نبود.
حتا اگر اینجا و آنجا ممکن است بعضی برخوردها را مورد سرزنش قرار داد(از جمله در تظاهرات ۲۴ مارس) هیچکدام از تشکلات سندیکایی که بین-سندیکای سراسری٣ را هم شامل میشود، هرگز خود را واقعاً از "خرابکاران"٤ جدا نکردند. حتی شاهد بودیم که به صورت خیلی سریعی بین قربانیان خشونت پلیس، از هر دسته که بودند، همبستگی به وجود آمد.
در تظاهرات ۹ آوریل که از استالینگراد شروع شد و قرار بود به باستیل ختم شود، شاهد بودیم که آنجا یک کمیتۀ انتظامات خود به خودی، مرکب از فعالین س. ژ. ت. و سولیدر٥ شکل گرفت و با احاطۀ تظاهرات مانع شد که پلیس به درون آن نفوذ کند. در هاور٦، رفقای س. ژ. ت. بنادر و بارانداز٧ به مقامات پلیس رسماً اعلام کردند هر بار که دانشآموزی توسط پلیس احضار یا دستگیر شود، کل بندر را مسدود خواهند کرد. این برخورد تحسینانگیز، که ممکن است در وهلۀ اول تعجبآور به نظر برسد، امکان داد که تظاهراتهایی مستحکم و در فضای وحدتی عالی برگزار شوند.
تا این ۱۲ مه... که تظاهرکنندگان و کمیتۀ انتظاماتِ بین-سندیکایی به درگیری با هم کشیده شدند.
من کاری به انگیزههای این و آن ندارم. نه به سماجت مشتی رهبری سندیکاها برای قبضه کردن صف جلوی تظاهرات به هر قیمت و نه به بینتیجه بودن سنگ پرتاب کردن به آنها یا به دشنام گرفتن و "پلیس" و "خودفروش"٨ خطاب کردنشان ... و وارد این بحث هم نمیشوم که ببینیم آیا بیانات ادارۀ پلیس واقعاً یک دام برای جنبش اجتماعی پاریس بوده یا نه، یا اینکه چه کسی ضربۀ اول را زد و از این قبیل بحثها...
برعکس، من مثل خیلیهای دیگر، چه کارت سندیکا داشته باشند و چه نه، این قضایا را یک افتضاح تلقی میکنم... افتضاح است، چون تأثیر کاملا منفیای دارد و باعث میشود در این وسط، پلیس خوشحال شود و قند در دلش آب شود و حاکمین وقت افتخار کنند که بالاخره موفق شدیم، بالاخره توانستیم در وحدت ابتدای حرکت -که بسیار شکننده هم بود- شکاف بیاندازیم و شروع کنیم به انهدام آن. وقتی عدهای به کتککاری با یکدیگر مشغول بودند، دشمنانمان میخندیدند و از شادی پا به زمین میکوبیدند، و دیگران که بین این دو طرف گیر افتاده بودند، نظارهگر مانده بودند.
با این حال در پایان تظاهرات، سرکوب پلیس به وضوح نشان داد که شامل همه میشود و میان تظاهرکنندگان فرقی نمیگذارد، چه آنها که نقاب به چهره داشتند و چه آنهایی که کارت سندیکا در جیب، همه حسابی گاز اشکآور نوش جان کردند، کامیونهای سندیکا هدف تیراندازی نارنجکهای ضدشورش قرار گرفتند و در مسیر بازگشت، در محاصرۀ پلیس، همه تفتیش و کنترل شدند. نباید دوباره به این دام بیافتیم. به پلیس و سیاسیون امکان ندهیم از نابود کردن وخرابکاری در جنبش اجتماعی خوشحال شوند. به روَسای سندیکا که میخواهند اینچنین سفت و سخت لجام تظاهرات را محکم در دست داشته باشند و آن را مهار کنند دلایلی -حتی غیرمشروع- ندهیم که بتوانند سرویس انتظاماتشان را سراغ کسانی بفرستند که نمیخواهند به روال آنها تظاهرات کنند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند. نه کسانی را که می خواهند به پلیس سنگ و هر چه دم دستشان است پرتاب کنند سرزنش کنیم و نه کسانی را که میخواهند "با خیال آسوده" پشت باندرول و کامیون سندیکاها راه بروند (بس کنیم ناسزاهای تحقیرآمیز از نوع "صفِ مرگزهای کثافت"٩ را که هیچ دردی دوا نمیکند. این حرفها فقط توهینآمیز است و بیخود).
جنبش اجتماعی نیازمند همه نیروهای مبارزاتی است و وحدت آن از پذیرش و احترام به تنوع تاکتیکها، حضورها و نحوه بیان های گوناگون شروع میشود.
برای اینکه رسانهها و دولت را که میخواهند بین ما تفرقه بیاندازند و ما را بین تظاهرکنندگان خوب و بد از هم سوا کنند، افشا کنیم، برای این که تنش فزاینده در بین سطوح تظاهرات را فرونشانیم، باید شروع کنیم به پلیس که تظاهرات را محاصره و تظاهرکنندگان را تحریک میکند، به مأمورینی از پلیس که ما را با انگشتنشان میدهند و به تمام تماشاچیان، دوستان و دشمنان طبقهمان نشان دهیم که در جلوی صف اول معروف، اعضای سندیکا و سندیکالیست ها هم حضور دارند؛ نشان دهیم که نه! صف جلوی تظاهرات فقط مختص یک گروه افراد "در حاشیه تظاهرات" آنطور که در روزنامهها مینویسند، نیست. و اگر بشود در مورد این اصل که عدهای بهطور مرتب در صف اول باشند یا نه، بحث کرد (که قطعاَ گاهی علیرغم مؤلفههای دیگری که همانقدر مشروع هستند انجام میشود)، باید این موضوع را در نظر داشت که این حضور، به هر صورت، بیان تمایل بسیاری از تظاهرکنندگان است که میخواهند به نحوه دیگری حرفشان را بزنند؛ یعنی با روی آوردن به شکل خاصی از درگیری و کشمکش و با به عهده گرفتن آن و با نشان دادن اینکه از پلیس نمیترسیم و نمیگذاریم که هر کجا که خواست ما را ببرد.
پس، رفقای سندیکالیست مصمم، زمانیکه تصمیم میگیریم که به جلوی صف اول تظاهرات برویم، تردیدی نداشته باشیم که شنلهای سرخمان را با آرم سندیکا به تن نگه داریم، پرچمها را در دست داشته باشیم و حضور خود را قابل رؤیت سازیم. نه برای اینکه چیزی به اسم ما تمام شود -و گرنه همان بهتر که اصلاً نرویم- بلکه برای اینکه نشان دهیم به دشمنانمان (آنهایی که در دولت هستند، رسانههای بورژوایی، احزاب سیاسی) و به کسانی که تاب تحمل دیگران را ندارند، به این سکتاریستهای از همه دست (چه سکتاریستهای تشکلات سندیکایی خودمان که میخواهند به ما محترم بودن ضدبسیجکنندهشان را تحمیل سازند وچه ضدسندیکالیستهای مبتدی که آغشته به شبهرادیکالیسمی شورشیاند) اشتباه میکنند.
وقتی که روی عکسهای جلوی صف اول تظاهرات، واقعاً به شکلی برادرانه و به وفور، بارانی سیاههای وانابی١٠ و شنل سرخهای با آرمهای سندیکایی (که گاهی در جریان یک درگیری با هم زیر یک شنل پناه میگیرند...) دوش به دوش یکدیگر باشند، آنگاه آنها [دشمنانمان] را به پای دیوار دسیسههایشان راندهایم و به آنها ثابت خواهیم کرد، از جمله با تصویر و نمایش، و همینطور در پراتیکهایمان، که ما همگی، زن و مرد، با یکدیگر در همبستگی به سر میبریم و ورای گزینشهایی که کردهایم، ورای ساختارهایی که در آنها متشکل شدهایم یا نشدهایم، یک تودۀ متحد هستیم، پُر وقار و آماده زد و خورد با آنها.
گیوم سندیکالیست س. ژ. ت.
Guillaume, syndicaliste CGT
------------------------------------
١ - Confédération Générale du travail : CGTکنفدراسیون عمومی کار
بزرگترین سندیکای فرانسوی که در سال ۱۸۹۵ تأسیس شده است. این سندیکا بعد از جنگ، در ۱۹۴۸ بیش از ۴ میلیون عضو داشته است. در ۲۰۱۰ این تعداد به ۶۸۲۰۰۰ نفر کاهش پیدا کرده.
٢ - Paris-luttes.info ۱۸ mai ۲۰۱۶
٣ - Intersyndicale nationale
٤ - Les casseurs، واژه کاسور Casseur به معنای لغوی کسی که می شکند است که معمولاًرسانه ها به جوانان حومه که با پلیس درگیر می شوند اطلاق می کنند.
٥ - Solidaires همبستگان. سندیکایی که در ۱۹۸۱ بر اساس وحدت ۱۰ سندیکای مستقل با هدف فشار آوردن روی جنبش سندیکایی برای تأثیر بیشتر بر زندگی واقعی مردم شکل گرفت. عمدتا در بخش دولتی فعالیت دارند و سیاست رادیکالشان بسیاری از اعضا س. اف. د. ت. ، سندیکای نزدیک به سوسیالیستها را به خود جلب کرد. در سال ۹۸ بیش از ۶۰ هزار عضو داشتند و در آخرین انتخابات قضات دادگاههای مربوط به مناسبات کار در ۲۰۰۸ حدود ۴ در صد آراء را به دست آوردند.
٦ - بندری در شمال فرانسه Le Havres
٧ - CGT-Ports & Docs
٨ - همکار. اشاره به فرانسویانی که در دوره اشغال با رژیم نازی همکاری کردند. مترادف Collabos
٩ - مِرگِز نوعی سوسیس است که اصلاً از کشورهای مغرب آمده و رسم است که در تظاهرات در فرانسه سرخ شده آن را به شکل ساندویچ میفروشند. برای یک فرانسوی بوی مرگز سرخشده به معنی تظاهرات است. استفاده آن در عبارت بالا اشاره به تظاهرات آرام و قانونی سندیکاهاست که همیشه با همراهی پلیس در کمال آرامش برگزار میشده.
١٠- K-way Noirs Wanabee روپوشی پلاستیکی ضد باد و بارانکه کلاه هم دارد و ارزان قیمت است. رنگ سیاه آن بین جوانها رایج است.