در این چند هفتۀ اخیر، جلیقه‌زردهای محله‌های مردمی پاریس و حومه با کمی تأخیر وارد جنبش شدند.

 

آنها که تاکنون به شکلی محلی و مستقل حرکت خود را پیش می‌بردند در یک هم‌گرایی مبارزاتی با مسدود کردن بازار بزرگ رنژیس[۱] و نفوذ در کمپ آمازون[۲] به عملیات ضربتی دست زدند و نوعی جوشش و غلیان در آن بپا کردند.

چهارشنبه ساعت ۱۱ شب است؛ مولود ساراوی شیفت کار خود را در انبار شرکت ژئودیس[۳] که شاخه‌ای از شرکت راه‌آهنِ فرانسه محس

وب می‌شود آغاز می‌کند. او وقتی از چندین عملیاتی سخن می‌گوید که همراه جلیقه‌زردها در آن شرکت کرده، می‌بینی صدای این نمایندۀ سندیکای س. ژ. ت. ناگهان به لرزه می‌افتد، خستگی تلمبار‌شده و حساسیت در صدایش موج می‌زند. او تعریف می‌کند که چگونه همین امروز صبح در شهر آرژانتوی[۴] واقع در حومۀ پاریس در یک راهپیماییِ حمایت از یک لوله‌کشِ جوانِ منطقۀ وال‌دو‌مارن[۵] که در تظاهرات جلیقه‌زردها در ۹ فوریه دستش مورد ضرب یک نارنجک پلیس قرار گرفته و قطع‌شده، شرکت کرده بود. شب قبلش هم، در تجمعی در کمپ آمازون و در عملیاتی که در مقابل انبار ژئودیس برگزار شده بود شرکت داشته.


او که خودش کارگر لوژیستیک است و کار پاره وقت و نامنظم دارد می‌گوید که "الان وقت خسته بودن نیست! سال‌هاست منتظر چنین موقعیتی هستیم؛ این فضای تنفسیِ عظیمی است که برای ما پیش آمده". او از جوشش و غلیان این جنبش تعریف می‌کند و توضیح می‌دهد که سال‌هاست اعتصابات در شعبه ژئودیسِ شهرکِ ژنوویلیه[۶]، که در آن شرایطِ کار بسیار سخت و حقوق بسیار پایین است و تعداد زیادی از کارگران با قراردادهای موقت کار می‌کنند، به نتیجه‌ای نرسیده است. او می‌گوید که اعتصاب یک ماهۀ ۲۰۱۵ منجر به هیچ عقب‌نشینی‌ای از جانبِ مدیریت شرکت نشد و طعم تلخی در دهان کارگران بر جای گذاشت و "این در حالی است که ژئودیس سالانه ۸ میلیارد یورو سود می‌کند". موج اعتراضیِ جلیقه‌زردها در سطح کل کشور رخنه‌ای ایجاد کرده است. مولود ساراوی که نمایندۀ سندیکا می‌باشد می‌افزاید: "در ابتدا حتی نمی‌دانستیم چگونه این جلیقه را به تن کنیم. رسانه‌ها طوری وانمود می‌کردند که گویا همۀ آنها نژادپرست هستند؛ اما به‌تدریج دیدیم که خشم ایشان در نفسِ خود حقانیت دارد. بدین‌ترتیب من از هفتۀ دوم به این جنبش پیوستم و از آن موقع هر هفته در تظاهرات شرکت می‌کنم". این موضع مولود ساراوی است؛ حال‌آن‌که سندیکای او هنوز این جنبش را تأیید نکرده و با بدبینی به آن می‌نگرد زیرا کماکان فکر می‌کند راستِ افراطی در آن نفوذ دارد و آنرا به تباهی می‌کشاند.

داوید گابوریو[۷] جامعه شناسی که در مورد جنبش، در بخش حمل و نقل تحقیق می‌کند می‌گوید: "به نسبت دیگر مناطق، مدت بیشتری طول کشید تا جنبش در پاریس و حومه جا بیفتد ولی به نظر می‌رسد اکنون در حال گسترش است. خواست‌های اولیۀ جنبش در مورد عوارضِ سوخت (گازوییل و بنزین) کمتر بر محله‌های مردمی تاثیر می‌گذاشت چون استفاده از خودرو شخصی در آنجا کمتر است؛ در فلکه‌ها هم، حضور آنها به جز بین اهالیِ مناطق پیرامونی شهرها چندان به چشم نمی‌خورد. در شرکت ژئودیس جنبشِ جلیقه‌‌زردها شوق مبارزه را در کارگران از نو دمیده و آنها را به مبارزه برای دستمزد و شرایط کار کشانده است".

فردای سخنرانی ماکرون در مورد حداقل حقوق و پاداشِ پایانِ سال، کارکنان انبار ژونویلیه تصمیم گرفتند که در روزهای ۲۸-۲۷-۲۶ دسامبر دست به اعتصاب بزنند و همین‌طور در روزهای ۲ و ۳ ژانویه.

مولود ساراوی می‌گوید: "۹۰ درصدِ کارکنان در اعتصاب شرکت کردند و برای اولین بار دیدیم که برخی از کارمندانِ سطحِ بالا نیز به اعتصاب پیوستند و از ما حمایت کردند. جلیقه‌زرد‌های پاریس و حومه بلافاصله برای حمایت از ما آمدند و نیروهای خود را متحد کردیم."

برای مقابله با اعتصاب، مدیریتِ ژئودیس کامیون‌ها را به انبارهای دیگر شرکت، واقع در مناطق بون‌اوی[۸] و برسی[۹] فرستاد. مولود ساراوی در این مورد می‌گوید: "در نتیجه مجبور شدیم در ۲۸ دسامبر انبار منطقه برسی را مسدود کنیم و سپس منطقه بون‌اوی را مسدود کردیم که در این امر نیز از کمک و پشتیبانی جلیقه‌‌زردها برخوردار شدیم."

در جریان مسدود کردن انبارِ بون‌اوی در ۱۴ ژانویه، کارمندان شرکت‌هایِ هاش. پی. ای (هتل‌های لوکس) همراه با اعضاء سندیکایِ س. ژ. تِ سوپرمارکت‌هایِ زنجیره‌ایِ مونوپری[۱۰] به حمایت آمدند؛ همزمان تعدادی از جلیقه‌زردهای پاریس و حومه، همچنین گروه رَنژیسْ و سَن‌دونی[۱۱] و حتی گروهی از آن سوی استان اِسون[۱۲] برای حمایت به جنبش پیوستند.

داوید گابوریو می‌گوید: "من هرگز چنین مخلوطی از افراد متفاوت ندیده‌ام! کارگران و کارمندان سفید‌پوست ۵۰ ساله، جوانانِ شهرک لوت[۱۳] در ژنویلیه، حتی فعالین جریان اتونوم"؛ او می‌افزاید: "مسدود کردن بون‌اوی نقطۀ مخالف گفتار رسمی مبنی بر عدم حضور سندیکاها و محلاتِ حومه‌نشین در جنبشِ جلیقه‌‌زردها را ثابت می‌کند. سخن گفتن از عدم حضور حومه‌ها در این جنبش آن‌طور که برخی گفته‌اند خلاف واقعیت است. فراوان شنیده‌ایم که مفسران از عدمِ حضور حومه‌ها در این جنبش سخن گفتند زیرا آن‌ها در انتظار دیدن جوانانی با لباس و کفش‌های ورزشی بودند که از مطالباتِ خاص خویش دفاع کنند، از جمله علیه خشونت‌های پلیس؛ اما اهالی حومه‌ها نه‌تنها حضور دارند بلکه بعضی اوقات در تظاهرات، صفوف خویش را تشکیل می‌دهند چراکه حومه‌نشینان نیز، هم کارگر و کارمند هستند، هم اجاره‌نشین و هم از خودرو استفاده می‌کنند. همۀ آنها مطالبات یکسانی ندارند و شاید اولویت‌هایشان هم از یک‌ نوع نباشد. آنها گروهی متنوع هستند که شاید حضورشان در جنبش به‌نحوی پخش و پراکنده باشد، اما یقیناً حضوری واقعی است".

فراخوانی هم برای بحث حولِ اتحادِ جلیقه ‌زردها و محلات مردمی پخش شده که قرار است روز یکشنبه ۲۴ فوریه در شهر سن‌دونی برگزار شود. در این فراخوان آمده است:

"چگونه می‌توان تصور کرد که چنین جنبشی بتواند بدون اهالی حومه‌ها پیش برود؟ هفته‌هاست که ما در این جنبش شرکت داریم؛ ما در محله‌های مردمی پاریس و حومه زندگی می‌کنیم. جلیقه‌‌زردهایِ رنژیس و کمیتۀ آداما[۱۴] هر شنبه با هم تظاهرات برپا می‌کنند."

حضور این افراد بدون شک جنبش را گسترش می‌دهد. زمانی که شرکت آمازون، این غولِ فراملّی فروش اینترنتیِ کالاها، چند تن از کارمندان خود را به دلیل حمایت از جلیقه ‌زردها اخراج کرده بود، کارکنان ژئودیس همراه با جلیقه ‌زردهای دیگر تصمیم گرفتند که به این شرکت سری بزنند و با مدیران آن گپ کوچکی داشته باشند؛ بدین‌ترتیب در تاریخ ۱۲ فوریه به محوطه آمازون رخنه کرده و کار را بلوکه کردند.

مولود ساراوی با غرور و افتخار می‌گوید: "ما مانع از عبور ۲۵۰ کامیون شدیم. مدیریت شرکت نیروهای انتظامی پلیس و ژاندارمری را به سراغ ما فرستاد، اما وقتی به آنها توضیح دادیم که برای حقوق‌مان مبارزه می‌کنیم همه چیز به خوبی پیش رفت؛ حتی رانندگانِ کامیون‌ها هم با ما ابراز هم‌دردی کردند، آنها نیز با حقوق ناچیزشان برای به پایان رساندن هر ماه دچار دشواری هستند".

چند هفته‌ای‌ست که در پاریس و حومه، میان مبارزات مختلف اجتماعی که تاکنون به‌نحوی موضعی و جداگانه پیش می‌رفتند، شاهد نوعی هم‌گرایی هستیم که باعث شور و شوق کسانی می‌شود که دیگر امید چندانی به جنبش‌های اجتماعی نداشتند.

عادل کردین[۱۵] عضو مجمع عمومی جلیقه‌‌زردهای رنژیس می‌گوید: "من در منطقۀ ۹۳ ( سن‌سن‌دونی) بزرگ شده‌ام و همیشه شاهد جنبش‌هایی بودم که هر یک در گوشه خود پیش می‌رفت، کارمندان بیمارستان‌ها، کارگران و کارمندان راه‌آهن، اعتراضات محلی علیه خشونت پلیس و غیره …" او که خودش کارمند شرکت ترانسکئو[۱۶] است می‌افزاید: "امروز ما واقعاً شاهد یک مبارزۀ مشترک هستیم. در ابتدای کار در مجمع عمومی رنژیس فقط ۴۰ نفر بودیم، حالا تعدادمان ۱۲۰ نفر شده و همگی بیش از همیشه مصمم هستیم."

این سرکارگر ۳۰ ساله، همراه با دوستانش در چندین آکسیون جلیقه‌زردها شرکت کرده است، از جمله سد معبرهای مناطق پورت مایو[۱۷] و پنتوکمبو[۱۸] در ۱۷ نوامبر. او تعریف می‌کند: "برای عید کریسمس ما در ایستگاه قطار شهرک دیزنه[۱۹] مستقر شدیم؛ جمع کوچک و دوستانه‌ای شکل گرفت و سپس هر یک به گروه محلی خویش بازگشت. جو حاکم بسیار دوستانه و صمیمانه بود. همه جور آدمی حضور داشت: جوان، مُسن، فعال سیاسیِ مبارز یا آنهایی که اصلاً اهل مبارزه نبودند. در شرکت‌ها و مناطق مختلف پاریس و حومه، گروه‌های واتساپ تشکیل دادیم تا با هم در ارتباط بمانیم؛ در عمل جنب‌و‌جوشی واقعی پیش آمد که خیلی سازنده بود."

«توی کورنُوْ[۲۰] هم، تا ته داستان، پایش هستند!»

فکر مسدود کردن رَنژیس که بزرگ‌ترین بازار عمده‌فروشان اروپا (مواد غذایی و گل و گیاه) است، جهت مسدود کردن اقتصاد، تدریجاً شکل گرفت. به‌خصوص توسط انجمن رانندگان خودرو شخصی به رهبری ژان‌کلود رونیه[۲۱]، که با سیستم اوبر مسافرکشی می‌کنند.

عادل کردین می‌گوید :

"۱۷ دسامبر ۱۵۰ نفری بودیم که رفتیم تا از چهار صبح به بعد، بازار عمده‌فروشان را بلوکه کنیم". اما به سرعت با نمایندگان راننده‌های ماشین شخصی تنش پیش‌آمد و تشنجاتی درگرفت. مواضع به غایت راست‌روانه شخص رونیه و گفتارهای آشکارا نژادپرستانۀ او موجب شد که جلیقه‌زردهای رنژیس تصمیم بگیرند تا این چهره‌ای را که دائماً در رسانه‌ها حضور دارد، کنار بگذارند. عادل تأکید می‌کند: "ما مثل آب و روغن از هم جدا شدیم، آنها به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند اما بدون ما".

بعد از چندین تلاش جهت مسدود کردن کامل بازار عمده‌فروشان رنژیس، جلیقه‌‌زردها تصمیم گرفتند تا علی‌رغم بحث‌های طولانی حول جایگاه سندیکاها در این جنبش، نیروهای خود را با سندیکای س ژ ت متحد کنند. "من خودم بوروکراتیسم سندیکاها را افشا می‌کنم. مارتینز[۲۲] و بِرژِه[۲۳] رؤسای سندیکاها می‌توانند خانه بمانند، ما به آنها احتیاجی نداریم، ولی نمی‌شود منکر این شد که در سطح خودِ شرکت‌ها در طول سال، نمایندگان سندیکاها چه فعالیت شدیدی دارند و از خود مایه می‌گذارند". این حرف‌ همین عضو سندیکا‌ست که نمی‌خواهد نام سندیکای خودش را به پیش بکشد.

در شب ۴ تا ۵ فوریه در یک عملیات هماهنگ ‌شده اتحادیۀ منطقه‌ای س. ژ. ت. وال‌دو‌مارن و جلیقه‌‌زردهای استان مرکز، بازار رنژیس کاملاً مسدود شد. داوید گابوریو که خودش در آنجا حضور داشته است می‌گوید: "آن‌ روز به تعداد نسبتاً زیادی کارگران نژادی ‌شده در آکسیون شرکت داشتند: از انجمن کارگران مهاجر بدون مدرک (اجازه اقامت و کار) گرفته تا کارگران حمل و نقل و همین‌طور کارگران بخش توزیع کلان و سوپرمارکت‌ها."

بسیاری اعتقاد دارند که برای تداوم جنبش، می‌باید خود را سازماندهی کرد، سازماندهی‌ای که بدون درد هم نیست. بدین‌ترتیب برای ایجاد هماهنگی بین گروه‌های مختلف جلیقه‌‌زرد پاریس و حومه، یک مجمع عمومی در تاریخ ۲۴ ژانویه برگزار شد. مجمع عمومی دومی هم پنجشنبه ۱۴ فوریه با مدیریت جلیقه‌‌زردهای رنژیس در محل بورس کار پاریس تشکیل شد.

بحث‌ها با متانت آغاز شد؛ نمایندگان گروه‌های مختلف در سمت چپ سالن، ناظران دورتادور سالن نشسته بودند درست مثل مجمع عمومی کُمرسی. بعضی‌ها جلیقه‌های زرد به تن داشتند، خانمی یک ژاکت گرم‌کُن دارد که روی آن به طعنه نوشته شده "پس‌قدم[۲۴]"، خانم دیگری یک کلاه قرمز فریجیه‌ای به‌سر داشت که زنان، زمان انقلاب فرانسه بر سر می‌کردند و بعدها سمبل انقلاب شد،... یکی از خانم‌های دست‌اندرکارِ نشست، پشت تریبون رفته و گشایش دومین مجمع عمومی جلیقه‌‌زردهای پاریس و حومه را حین کف زدن حضار اعلام می‌کند.

هانری، از طرف جلیقه‌‌زردهای منطقه ۱۸ پاریس درخواست می‌کند که در پاریس و اطراف آن، "خانه‌های مردمی دائر شود تا به امور اجتماعی پرداخته و به افراد بی‌خانمان پناه داده و به مهاجرین کمک کند". او هم‌چنین خواستار "ایجاد صندوق جمع‌آوری کمک مالی" می‌شود "تا از این طریق بتوان به کسانی که دستگیر و محاکمه می‌شوند کمک کرد"؛ او در کنار پیشنهاد تأسیس صندوق کمک می‌گوید: "اگر قصد داریم این جنبش تداوم پیدا کند باید به این چیزها فکر کنیم. کمیتۀ محلی بِلویلْ[۲۵] هم می‌خواهد کلبۀ خود را بسازد و اعلام می‌کند که با دیگر کمیته‌ها به تظاهرات شنبه خواهد پیوست. کارولین از حومۀ اوبِرویلیه[۲۶] اعلام می‌کند که آکسیونِ مشترکی با جلیقه‌‌زردهای محله پلِن[۲۷] در جریان است و تا هم اکنون آنها بیش از ۶۰۰ اعلامیه در مرکز خرید میلِنِر[۲۸] در حاشیۀ کانال سن‌دونی پخش کرده‌اند؛ کارولین می‌گوید که "در کورنو هم، همه تا تَهِ داستان پایش هستند."

با وجود این، خیلی سریع سر‌و‌صدا بالا می‌گیرد، شرکت‌کنندگانی که در سمت راست سالن نشسته‌اند شروع به داد‌زدن می‌کنند و می‌خواهند حرف بزنند، انتقاد می‌بارد، گلایه‌های قدیمی هم بالا می‌آید: " تو برو برگرد تو تلویزیون!" دیگری می‌گوید: "احترام یکدیگر را رعایت کنید!" و تو گویی برای پوشاندن اختلافات یکی از سرود‌های معروف جلیقه‌‌زردها طنین می‌اندازد: «امانوئل ماکرون، مرتیکه کله‌خر، ما آمدیم سراغت، ...» بالاخره سمیر میکروفون را بدست می‌گیرد: "من نمایندۀ هیچ‌کس نیستم، به این چیزها هم باور ندارم. این‌جا از نماینده و از وزیر خبری نیست؛ گروه من ۱۵۰ نفریم و از حومه می‌آییم، از حومۀ راستکی!" او هم‌زمان با کف‌زدن بخشی از مجمع عمومی، ادامه می‌دهد: "کِی دولت حرف ما را شنید؟ وقتی‌که هیچ سازماندهی‌ای نداشتیم! ما به پاریس می‌آییم چون گرسنه هستیم و نه برای این‌که این‌جا و آن‌جا گروه درست کنیم."

عامل[۲۹] که از اهالی حومۀ فقیرنشین سِوران[۳۰] است می‌گوید:

"این‌جا افراد فقط از طرف گروه‌هایی که با آنها فعالیت دارند حرف می‌زنند و هدف صرفاً برقراری ارتباط جهت عملی کردن حرکات ضربتی می‌باشد". بخشی از حضار این حرف‌ها را قبول ندارند و اعتراض می‌کنند. یکی از این جلیقه‌‌زردها که خودش از اعضای سندیکای س ژ ت است با اصرار تمام می‌گوید: "موثر بودن این جنبش دقیقاً به ماهیت درهم‌آمیخته و پراکنده‌اش برمی‌گردد." او می‌افزاید: "آکسیون‌هایی که موفق هستند به‌طور طبیعی به هم خواهند پیوست و نیازی به هماهنگ کردن نیست" ؛ حتی اعضای کمیته مونتروی[۳۱] دستِ آخر ابراز نگرانی می‌کنند: "ما بسیار خوشحالیم که در اینجا با شما هستیم ولی باید تدقیق کنیم که گروه ما با تشکیل دبیرخانۀ دائمی و یک سازماندهی پایدار مخالف است."

سازماندهی و یا ساختاریابی این جنبش، سه ماه پس از آغاز آن، علیرغم تعدد ابتکارها در این جهت، به‌‌وضوح هنوز یک خط گسست و مرزبندی است. به دلیل اولی در استان مرکزی پاریس و شهرهای اطراف آن که تظاهرات شنبه‌ها نوعی سمبل برای آنهاست، مسئله اعلام یا عدم اعلام رسمی مسیر تظاهرات به مقامات پلیس هنوز مورد مشاجره است و بحث را مغشوش می‌کند.

در نتیجه، نکتۀ دوم دستور جلسه روشن‌نشده، نشست متوقف می‌شود. خانمی که از دست‌اندرکاران نشست است با تأسف چنین می‌گوید: "گفته بودیم این مجمع عمومی جهت هماهنگی برگزار خواهد شد و ظاهراً این امر از اول خیلی روشن نبوده است و به روشنی می‌شود این امر را دلیل عدم موفقیت این مجمع عمومی دانست."

در این گیرودار، قبل از این‌که همه سالن را ترک کرده و بحث‌ها را در هوای آزاد ادامه دهند، یکی هم میکروفون را به‌دست گرفته و تعدادی از آکسیون‌های بعدی را که کم هم نیستند اعلام می‌کند: " یکشنبه ۱۷ فوریه، میتینگی جهت وحدت با جلیقه‌‌‌زردهای حومه‌ها در شهر سن‌دونی"؛ هفتۀ آینده "سه شنبه زرد"، در مقابل زندانِ فلوری‌مروژیس[۳۲] جهت "درخواست عفو" جلیقه‌‌زردهایی که به زندان محکوم شده‌اند؛ و یا همین‌طور دوشنبه آینده عملیاتی مجدد در مقابل شرکت آمازون در شهر کلیشی لاگارن[۳۳].

هم‌چنین می‌بینیم که تدریجاً ایده‌ای برای تدارک برگزاری "پرده بیستم" شکل می‌گیرد: اعتراض به گرانی مسکن، جلوگیری از قطع برق مستأجران و ممانعت از اخراج آنها که در پایان هر زمستان از سر گرفته می‌شود؛ این کار با همراهی انجمن «حق مسکن (ِDroit au logement)» که اعضای آن در جلسه حضور دارند برگزار خواهد شد؛

وسط این همهمه، یک جلیقه‌زرد که از شهر سَن نَزِر[۳۴] آمده با بدبختی تلاش می‌کند فراخوان برگزاری دومین مجمع مجامع را در شهر سن‌نزر به همه یادآوری کند. اما هیچ معلوم نیست که جلیقه‌زردهای سرکش و طاغی پاریس و حومه در صفوفی منظم و هماهنگ در این مجمع شرکت کنند.

 

برگرفته از:

مدیاپارت. لوسی دلاپورت و ماتیلد گوآنک[۳۵].

تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۹

-----------------------------------------------------------------------------------

Rungis نام شهری است در جنوب پاریس که به‌خاطر وجود بزرگترین بازار عمده‌فروشی اجناس خوراکی و تازه، معروف است و جزو شریان‌های توزیعی اقتصاد مرکز فرانسه محسوب می‌شود.

دور تا دور انبارهای شرکت آمازون شرکت‌های حمل‌و‌نقل کوچک و بزرگ احداث شده‌اند. این امر جنبۀ جهانی دارد و حتی در آمریکا افراد خصوصی، به‌خصوص بازنشستگان فقیر به بردگان آمازون تبدیل شده‌‍اند که در این کمپ‌ها در یک وانت نشسته و منتظر آن هستند که آمازون برای تحویل کالا آنها را اجیر کند.

Géodis شرکتی که خصوصی شده است.

Argenteuil [۴]

Val-de-Marne [۵]

Gennevilliers [۶]

David Gaborieau [۷]

Bonneuil [۸]

Bercy [۹]

Monoprix [۱۰]

Saint Denis [۱۱]

Essonne [۱۲]

Luth [۱۳]

Adama Traoré [۱۴] کمیته‌ای که پس از قتل جوانی ۲۴ ساله در حومه پاریس به‌نام آداما ترااوره به‌دست پلیس صورت گرفت تشکیل شد تا به لحاظ قضایی این پرونده را تعقیب کند. این کمیته در زمینۀ مبارزه با تبعیض نژادی در حومه‌ها نقش بارزی داشته و فعالانه در جنبش جلیقه‌زردها شرکت دارد.

Adel Kherdine [۱۵]

Transkéo [۱۶]

   Porte Maillot [۱۷]

Pontault-Combault [۱۸]

Disney Village [۱۹]

Courneuve [۲۰]

Jean –Claude Resnier [۲۱]

Martinez [۲۲] رییس سندیکای س.ژ.ت.

Berger[۲۳] رییس سندیکای س.اف.د.ت.

ماکرون در یکی از سخنرانی‌هایش به جوانان می‌گفت که همه باید پیش‌قدم باشید و بقیۀ جامعه را به جلو بکشید.

Belleville [۲۵]

Aubervilliers [۲۶]

Plaine [۲۷]

Millénaire [۲۸]

Amel [۲۹]

Sevran [۳۰]

Montreuil [۳۱]

Fleury-Mérogis [۳۲]

Clichy La Garenne [۳۳]

Saint Nazaire [۳۴]

Lucie Delaporte & Mathilde Goanec[۳۵]