چاوز و اعلام مصادره های جديد
خورگه مارتين دبير بين المللی انجمن "دست ها از ونزوئلا کوتاه!".
از نشريهء ريپوست La Riposte
دسامبر ۲۰۰۵، ژانويه ۲۰۰۶
ترجمه ی بهزاد مالکی

مقدمه ی مترجم:
نوشته ای که در زير می خوانيد گزارشی ست از نخستين گردهمآيی کارگران و سنديکاليست های شرکت کننده در جنبش اشغال و کنترل کارگری کارخانه ها در آمريکای لاتين که با حضور نمايندهء حکومت ونزوئلا در کاراکاس در ماه اکتبر گذشته برگزار گرديد. همان طور که در نوشته ی «دموکراسی مشارکتی» (آرش ۹۳ـ۹۲) اشاره شده بود جنبش مردم ونزوئلا برای آزادی و دموکراسی و بهبود شرايط زندگی خويش، به اتکای نيروی خودجوش کارگران و زحمتکشان گام های نوينی را در مقاومت و سازماندهی و کسب استقلال و حاکميت بيشتر خود بر می دارد و اين بار، با برگزاری اجلاس فوق، مرزهای ملی را پشت سر گذارده و فعالين کارگری کشورهايی چون بوليوی، برزيل و آرژانتين را دربر گرفته است.
اهميت حوادث اخير در ابتکار عملی ست که جنبش کارگری به دست آورده و در ونزوئلا با سازماندهی مقاومت و مبارزه، دولت را وادار به اتخاذ تصميم هايی به نفع کارگران و زحمتکشان نموده است. همچنان که در گزارش آمده در جنبش اشغال و کنترل کارگریِ کارخانه ها، مسأله ی ملی کردنِ مؤسساتی که به حال خود رها شده اند و يا مؤسساتی که صاحبانشان در آنها به تخريب صنعتی دست می زنند در دستور کار دولت قرار گرفته و اين امر را به ابزار مطوئنی برای حمايت از اقدامات کارگران و تداوم و تأمين اداره ی توليد به نفع مردم بدل ساخته است. يا در بوليوی، اين جنبش از طريق کنفدراسيون کارگران بوليوی (COB) فعالانه در مبارزه ی مردم شرکت کرده و با حضور گسترده ی کارگران و دهقانان در جنبش ماه مه ـ ژوئن ۲۰۰۵ موجبات سرنگونی رژيم محافظه کار و وابسته به آمريکای "کارلوس مزا" را فراهم آورده است. "خاييم سولار" رهبر اين کنفدراسيون بر ضرورت حکومت کارگران و دهقانان تأکيد می کند و جنبش اعتصاب عمومی بعد از ماه مه ـ ژوئن با پايه گذاری ساختارهای دموکراتيک زير کنترل توده ای، مانند کميته های اعتصاب، کميته های محلات، مجامع عمومی توده ای، علاوه بر سازماندهی و هدايت مبارزه ی عمومی به برپايی ارگان هايی برای انجام وظايف عملی چون توزيع مواد غذائی و انرژی پرداخته است.
در ۸ ژوئن ۲۰۰۵ در شهر "ال آلتو" که پايگاه مهم مبارزه ی توده ای در بوليوی گرديده، مجمع ملی مردمی آشکارا خواستار ايجاد مرکزيتی برای کميته های مبارزه و سنديکاهای انقلابی در جهت تشکيل ارگان های قدرت برای مبارزه و کنترل مطبوعات، توزيع مواد غذائی و دفاع از خود (تسليح کارگران و دهقانان) گرديد.
انتخابات اخير در ماه دسامبر که به روی کار آمدن "اوو مرالس" رهبر بومی حزب چپ گرای MAS منجر شد يادآور انتخاب هوگو چاوز در ونزوئلا ست. حکومت "مورالس" با توجه به اوضاع عمومی جنبش کارگران و دهقانان بوليوی و جو عمومی در آمريکای لاتين به خصوص کشور همسايه يعنی ونزوئلا نمی تواند حکومتی اصلاح طلب و ثابت باقی بماند. همه چيز به ميزان سازماندهی و آمادگی و آگاهی کارگران و دهقانانی بستگی دارد که جنبش ماه مه ـ ژوئن را به پيش برده اند.
آنچه از نقطه نظر تجربی و ارتباطش با مباحثات جاری در ميان فعالين کارگری و روشنفکری ايران (که به ويژه در شماره ۹۳ـ۹۲ آرش به تفصيل بيان شد) اهميت دارد و گمان می رود که بايد بر آن تأکيد نمود نقشی ست که تشکل های مختلف کارگری در جنبش عمومی و انقلابی در اين کشورها ايفا می کنند.
برای مثال ما شاهديم که در ونزوئلا همزمان با رشد جنبش سياسی، سنديکای زرد وابسته به کارفرمايان با رهبران بوروکرات و فاسد جارو شده و جای آنها را سنديکاهای انقلابی مانند اتحاد ملی کارگران (UNT) که کنفدراسيون جديد کارگری ست گرفته است. سنديکاهای کارگری که در شرايط آرام، وظيفه ی دفاع از حقوق کارگران و مذاکره با دولت و کارفرمايان را به پيش می برند با رشد جنبش عمومی و سياسی و بالا گرفتن تب انقلابی به نقش آفرينان فعال جنبش سياسی و انقلابی تبديل شده اند و ما از زبان رهبران آنها چون "ارلاندو چيرينو" (همآهنگ کننده ی سراسری اتحاد ملی کارگران) و يا خاييم سولار رهبر COB و يا سرژ گولارد همآهنگ کننده ی شورای متحده ی کارگران برزيل شعارها و تزهايی را می شنويم که کاملا سياسی و انقلابی ست و اصلی ترين خواست های کارگران را در جهت نابودی قطعی سرمايه داری و امپرياليسم بيان می دارد.
روند سياسی شدن سنديکاها و تحول آنها و تشکيل سنديکاهای جديد و انقلابی در اين کشورها به خوبی نشان می دهد که اين فرم از تشکل کارگری از ظرفيت های مختلفی برخوردار است و اين برخلاف ديدگاه هايی ست که می خواهند صرفا سنديکاليسم را در چارچوب وظايف اقتصادی و مذاکره با دولت بورژوايی نگاه دارند و يا آنهايی که برعکس، با تکيه بر اين ديدگاهها می خواهند آن را شکلی از مبارزه ی کارگران عليه تسلط سرمايه نفی کنند. واقعيت های عملی جنبش کارگری خلاف آن را نشان می دهد و نکته ی جالب در اين جريان اين است که ما در کنار رشد جنبش سنديکايی، شاهد تشکيل کميته های کارخانه ها و محلات در همه جا هستيم که علاوه بر سازماندهی اعتصاب و مبارزه در شرايط بحرانی، به ارگان هايی برای انجام وظايف عملی تبديل می شوند و اين کار را در همکاری و نزديک شدن با سنديکاها و اتحاديه ها انجام می دهند.
پديده ی ديگری که به ويژه در ونزوئلا و آرژانتين قابل توجه است تشکيل کميته های کارخانه برای کنترل و اداره ی واحدهای توليدی و خدماتی ست که يا توسط سرمايه داران رها شده و به ورشکستگی کشانده شده اند و يا به خرابکاری در روند توليد و اداره ی جامعه به کار می روند. کنترل کارگری که گزارش زير بدان پرداخته تا آنجا پيش رفته که با ارائه ی برنامه و راه حل به دولت، روند ملی کردن اين صنايع و به تبع آن اجتماعی کردن وسايل بزرگ توليدی را در دستور روز جنبش کارگری قرار داده است.
در جنبش ماه مه ـ ژوئن بوليوی تحول برخی از اين کميته های کارخانه به ارگان هايی که علاوه بر وظايف جاری، وظايف عمومی ای چون توزيع مواد غذائی و انرژی و تسليح کارگران و دهقانان را نيز در دستور کار خويش قرار داده است و طليعه های شوراهای کارگران را نويد می دهد و اين همه نه در تقابل و تضاد با هم، بلکه در همکاری و همياری با يکديگر و در جهت تکميل هم پيش می رود.
بحث شورا و سنديکا در اوايل انقلاب ۵۷ در ايران به ويژه در ميان فعالان خانهء کارگر (قبل از اشغال آن توسط حزب اللهی ها) بسيار رايج شده بود و امروزه ما شاهد از سرگيری آن در اشکال جديدی هستيم. اين بحث که به نوعی تبلور خود را در تقابل های نظری دو جريان تازه تأسيس يعنی کميته ی پيگيری (همراه با هیأت مؤسسان سنديکاهای کارگری) و کميته ی همآهنگی... و محافل حاشيه ای آنها نشان می دهد، آشکارا با تجارب گذشته و حال جنبش عملی و نظری در تضاد است. روشن است که شوراها و سنديکاها آلترناتيو يکديگر نيستند، بلکه مکمل هم می باشند. طرح مجامع کارگری از سوی حزب کمونيست کارگری (حکمت) و قراردادن آن به عنوان آلترناتيو سنديکا و شورا و کميتهء کارخانه، خود به نوعی ديگر، به سر درگمی و اغتشاش دامن می زند و اين ضرورت را که طبقه ی کارگر در شرايط مختلف مبارزه به ابزارهای متفاوتی برای تحقق خواست هايش نياز دارد نفی می کند، امری که موجب تقليل مبارزه ی او و تضعيف قدرتش در مقابله با سرمايه داری خواهد شد.
اين تجارب که پيش چشم ما جاری ست بيهودگی نظری برخی از طرفداران حزب توده را نيز برملا می کند که هنوز بر پايه ی تعريف ناقص آنان از سنديکا، به معنای سازمان صنفی يا رشته ای کارگران، در رؤيای احيای سنديکاهای کارگران خياط و نانوا و کفاش و بافنده ی سوزنی هستند (هرچند اين امر به هيچ وجه به معنای نفی تشکيل اين سنديکاها در جهت دفاع از منافع کارگرانِ اين رشته ها نيست).
سنديکاها و اتحاديه ها، سازمان های کارگران مزدی يک رشته ی صنعتی و خدماتی، و کنفدراسيون ها در مواردی بخش وسيع کارگران مزدی و خدماتی را در همه ی رشته ها متشکل می کنند و استخوان بندی اصلی آن در واحدهای بزرگ توليدی و خدماتی می باشند. همين تجارب به ما نشان می دهد که محدود کردن وظايف و عملکرد تشکل هايی چون سنديکا و اتحاديه، بی توجه به رويدادهايی که به هم خوردن توازن قدرت طبقاتی در جامعه ايجاد می کند تا چه اندازه کليشه ای و غلط است.
اتحاديه ها و کميته های کارگری در ونزوئلا و بوليوی پايشان را خيلی فراتر از اين وظايف کليشه ای گذاشته اند که برخی از فعالين کارگری ـ روشنفکری ما می خواهند برای آنها قائل شوند. ما از زبان فعالان و رهبران آنها طرح ها و نظراتی را می شنويم که عموماً در حوزه ی وظايف احزاب کارگری هستند. شايد بی مورد نباشد اشاره کنيم که در غياب احزاب کارگری ريشه دار که بتوانند عرصه های گوناگون مبارزه ی کارگران را در اين کشورها در يک بستر واحد جمع کنند، شخصيت هايی چون چاوز و مرالس يا رهبران سنديکاها به جلو رانده شده اند تا بخشی از اين وظايف احزاب را انجام دهند. اگرچه اين می تواند نقطه ضعف مهمی برای جنبش کارگری در اين کشورها برای رسيدن به قدرت و تأمين هدف نهايی اش باشد. اما اين مانع از آن نيست که بپذيريم اين در حد ظرفيت و وظايف هر تشکل کارگری ست که در شرايط معينی که توازن قدرت طبقاتی اجازه دهد به مسائل عمومی و سياسی اين طبقه بپردازد زيرا ديوارهای بتونی اين وظايف را که در تشکل های مختلف کارگران تبلور می يابد از هم جدا نمی سازد.
در اينجا جا دارد خواننده را به جلد اول، فصل نوزدهم کتاب «بررسی و نقد مسائل بنيادی "يک دنيای بهتر" در نقد نظرات کمونيسم کارگری حکمت» نوشته ی سهراب شباهنگ و بهروز فرهيخته (سايت www.azarakhsh-org.net ) که به بهترين نحوی به روشن کردن اين توهمات در جنبش کارگری ايران پرداخته رجوع دهيم (به ويژه صفحات ۲۹۳ و ۲۹۵).
ترجمه ی گزارش زير و ارائه ی ساير ترجمه ها و نوشته ها درباره ی جنبش کارگری و دهقانی در آمريکای لاتين (مکزيک، برزيل، پرو، بوليوی، آرژانتين، ونزوئلا، کلمبيا و...) در رسانه ها و سايت های اينترنتی، علاوه بر آگاهی بخشيدن از زير و بم اين جنبش ها (که در رسانه های خبری فارسی کمتر منعکس می شود) برای فعالين چپ ايرانی حاوی تجربيات نوينی ست که ضعف جنبش کارگری در کشور ما و بدآموزی های تئوريک تاريخی آن راه را برای تفسيرها و جدل های نابجا باز گذاشته است از جمله درباره ی کار علنی و غير علنی، قانونی و غير قانونی که در اين مورد نيز خواننده ی علاقه مند را به کتاب و سايت فوق مراجعه می دهيم.
(ب. مالکی)

¤ ¤ ¤

گزارش گردهمآيی نمايندگان کارگری آمريکای لاتين
اکنون ترجمه ی گزارش گردهمآيی نمايندگان کارگری آمريکای لاتين را ملاحظه می کنيد که به قلم ژرژ مارتين دبير انجمنی به نام "دستها از ونزوئلا کوتاه!" در نشريه ی ريپوست دسامبر ۲۰۰۵ ـ ژانويه ۲۰۰۶ منتشر شده است:
از ۲۷ تا ۲۹ اکتبر ۲۰۰۵ متجاوز از ۴۰۰ نماينده ی کارگری از ۲۳۵ مؤسسه ی اشغال شده و ۲۰ سنديکای ملی در نخستين گردهمآيی مؤسسات تحت کنترل کارگری آمريکای لاتين در کاراکاس شرکت کردند تا به بحث و تبادل نظر و تجربه پرداخته و نتايج سياسی مبارزاتشان را جمع بندی نمايند. اين حادثه ای واقعاً تاريخی ست. چنين تجمعی تنها در ونزوئلای انقلابی تحت حمايت حکومت چاوز می تواند انجام شود.
در مراسم گشايش اين اجلاس که در تئاتر "ترزا کارنو" برگزار گرديد، رئيس جمهور چاوز گفت در حالی که سرمايه داری کارخانه ها را می بندد کارگران بايستی دوباره آنها را به کار اندازند. او اين عمل را با مبارزه برای کسب استقلال در قرن ۱۹ قابل مقايسه دانست. وی در سخنان خود به «ظرفيت کارگران قاره در گسستن زنجيرهايشان و رها شدن از چنگال سرمايه داری»اشاره و تأکيد خاص کرد. تريبون اين مجمع از چند وزير ونزوئلايی و رهبران سنديکاهای چند کشور آمريکای لاتين و کارگران شرکت های مختلف که تحت کنترل کارگری هستند تشکيل شده بود.
چاوز در نطقش اظهار داشت که «سلب مالکيت از مؤسسات سرمايه داری که در قاره ی آمريکای لاتين در حال وقوع است، جزئی از مبارزه ی عمومی برای حاکميت مستقل و رهايی از سلطه ی ايالات متحده ی آمريکا ست». او در عين حال به روشنی به نقش مردم و کارگران آمريکايی در اين مبارزه اشاره نمود و بالاخره به توضيح ديدگاه هايش درباره ی جنبش سنديکايی و رابطه اش با دولت بوليواری [ونزوئلا] پرداخت. او تشکيل کنفدراسيون جديد کارگران، UNT (اتحاد ملی کارگران) را تهنيت گفته، يادآوری کرد که اين کنفدراسيون جديد «زائده ی حکومت نيست و نبايد باشد». او مجدداً بر خودمختار و آزاد بودن اين نهادها تأکيد کرد و گفت بايد مدل قديمی را کنار گذاشت، مدلی که در آن سنديکاها به معامله گری روی کارگران پرداخته و رهبرانی که همزمان با مذاکره با اربابان به پرکردن جيب خودشان می پرداختند».
وی پيشنهاد کرد شبکه ای از کارخانجات تحت اشغال تأسيس شود که اعضای آن بتوانند به همکاری و تبادل تجربه بپردازند. او در اين همآيش سلب مالکيت از دو مؤسسه ی جديد را اعلام کرد: يکی "سيدروکا" و ديگری کارخانه ی شکر" کوماناکوا". با اعلام اين خبر سه هزار کارگر شرکت کننده در اين همآيش به پاخاسته شعار دادند: «اين چنين بايد حکومت کرد». کارخانه ی سيدروکا واقع در ناحيه ی زوليا سازنده ی لوله های فلزی برای صنايع نفتی ست و حدود ۶ سال است که کارفرمايش آن را رها کرده است. در ۶ سپتامبر گذشته گروهی از کارگران سابق و اهالی محل کارخانه را اشغال کردند تا کارفرما نتواند ماشين آلات را از محل خارج کند. سپس خواهان مصادره ی اين کارخانه از صاحبان آن و قرار دادن آن تحت کنترل کارگری شدند. کارخانه ی شکر کوماناکوا از زمان خصوصی شدنش در ۱۹۹۲ بيشتر از ۵۰ درصد از ظرفيت اش کار نمی کند و اخيراً اين ميزان به ۲۰ درصد رسيده است. کارگران کارخانه و توليد کنندگان محلی نيشکر خواستار مصادره ی آن بودند. آقای سرژ گولارد همآهنگ کننده ی شورای متحد کارگران در اين باره گفت: ما اکنون با رئيس جمهوری سر و کار داريم که نه در حرف بلکه در عمل همراه با اردوی کارگران است.
چاوز همچنين به ساير مصادره ها اشاره کرد از جمله کارخانه ی تهيه ی رب گوجه فرنگی که کارگران آن از ۷ ژوئيه گذشته پس از يک مبارزه ی طولانی بر سر حقوق پرداخت نشده اقدام به کنترل اين کارخانه کرده اند. به دنبال اين اقدام روشن شد که کارفرما می خواسته انبار ذخيره ی خمير گوجه فرنگی را بفروشد. از اين رو کارگران خواستار سلب مالکيت کارخانه شدند و آن را تحت کنترل کارگری درآوردند. آقای رئيس جمهور تأکيد کرد که هدف اين سلب مالکيت ها اين نيست که کارگران يکشبه ثروت اندوزی کنند بلکه بهره مند کردن کل جامعه از فرآورده های آن است. در اين راستا ۵۷ کارگر اين کارخانه به روشنی گفتند «ما نمی خواهيم ۵۷ سرمايه دار به وجود آوريم. ما در مسير سوسياليسم گام بر می داريم».

گفتگو بر سر اشغال کارخانه ها:
در باره ی شکلی که مالکيت کارخانه های تحت اشغال بايد به خود بگيرد بحث و گفتگوی زيادی درگرفت که در آن رفقای برزيلی که در کارخانه های تحت کنترل اداری کارگران کار می کنند بر شکل ملی کردن اين کارخانه ها زير کنترل مزد بگيران اصرار داشتند. سرژ گولارد در اين مورد نظری قطعی داشت: «ما با ايده ی "اقتصاد تعاونی" مخالفيم. زيرا معنای آن اين است که ما کارگران را به سرمايه داران بدل کنيم و موجبات تضعيف طبقه ی کارگر را فراهم نماييم. کارگران در بازی رقابت سرمايه داری فقط می توانند به ساير مؤسسات توليدی لطمه بزنند. ما خواستار ملی کردن کارخانه ها تحت کنترل کارگری هستيم تا شرايط ايجاد کادر اداری جديدی فراهم بيايد». وی اضافه کرد که اين مبارزه فقط در کادر "ملی کردن بانک ها و مؤسسات چند مليتی معنا دارد تا قادر به نقشه مند کردن اقتصاد در جهت تأمين منافع عمومی گردد و با قاطعيت نتيجه گرفت همان طور که نمی توان سوسياليسم را در يک کشور بنا کرد به طريق اولی در يک مؤسسه هم نمی توان آن را به اجرا درآورد!»
در باره ی بحثی که چاوز در مورد سوسياليسم قرن ۲۱ ايراد کرد سرژ گولارد گفت: «انقلاب ونزوئلا به نحوی اعجاب انگيز تزهای مارکسيست ها را تأييد می کند. اين انقلاب با مبارزه عليه سلطه ی امپرياليسم و کسب استقلال ملی شروع شد، اما بعد از آن که طبقه ی کارگر با مبارزه اش عليه خرابکاری کارفرمايان در صنايع نفت وارد صحنه گرديد انقلاب به جلو رانده شد. به همين ترتيب، ملی کردن مجتمع صنعتی ـ نفتی "ونه پال" در ۱۹ ژانويه ۲۰۰۵ گامی ديگر در اين راستا بود. در حال حاضر اين انقلاب که با مبارزه عليه امپرياليسم آغاز شده يا اينکه به سمت سوسياليسم پيش می رود يا برچيده می شود و له خواهد شد. سؤالی که در اين مرحله مطرح است ملی کردن بانک ها و شرکت های بين المللی ست که فقط به دست کارگران امکان پذير است».
"ارلاندو چيرينو" همآهنگ کننده ی UNT (اتحاد ملی کارگران) در سطح ملی شرايطی را که در آنها اشغال کارخانه ها انجام شده بدين صورت تشريح می کند: "شرايط کنونی بيان تباهی و فساد سرمايه داری ست که راهی جز تشديد استثمار و مقررات زدايی و بازگذاشتن دست سرمايه دار در تنظيم شرايط کار و قابليت انعطاف آن ندارد. سرمايه داری ديگر آن نقش مترقی را که در گذشته داشت دارا نيست!».
مجموعه ی اين جريانات بدون تضاد و مشکلات نمی گذرد. در ونزوئلا، به ويژه، اغلب کارگرانی که در جنبش اشغال کارخانه ها درگير شده اند فاقد تجربه ی سنديکايی و مبارزاتی هستند و در اين راه دچار مشکلات فراوانی می شوند. اما برای ارلاندو چيرينو مسأله ی اصلی نجات عنصر کار و اشتغال در ميان است. وظيفه ی سنديکا "ارائه ی آگاهی به جنبش خود به خودی ست با هدف نهايی دسترسی به اجتماعی کردن توليد".
چيرينو مانند نمايندگان کمپانی ملی الکتريسته ی ونزوئلا CADAFE که تحت کنترل و اداره ی کارگری ست، معتقد است که کنترل کارگری گامی مترقی و سازنده است و «تنها وسيله ی مغلوب کردن بوروکراسی و فساد که انقلاب بوليواری ونزوئلا را تهديد می کند».

همبستگی انترناسيوناليستی و مبارزه با امپرياليسم:
اين گردهمآيی خصلتی صريحاً ضد امپرياليستی داشت. حضور نمايندگان سازمان مرکزی کارگران بوليوی (COB) و انقلابيون سنتی معادن و کارگران بوليوی در اين اجتماع چشمگير بود. خاييم سولار دبير COB اظهار داشت که انقلاب بوليوی در معرض تهديد و دخالت خارجی و بين المللی ست. همان طور که ايجاد پايگاه نظامی آمريکا در پاراگوئه نزديک مرز بوليوی در منطقه ی Chaco از آن خبر می دهد.
اوضاع هائيتی نيز در اين اجتماع مورد بحث قرار گرفت." خوليوتوررا" از برزيل به روشنی اظهار داشت «نيروهای برزيلی در هائيتی در خدمت امپراتوری [ايالات متحده] قرار دارند». در بيانيه ی نهايی، سنديکاهای حاضر در اين اجلاس، خواستار خروج ايالات متحده از عراق، افغانستان و هائيتی شدند. همچنين مخالفت شديدی با ALCA (قرارداد تبادل آزاد تجاری با ايالات متحده) صورت گرفت. "ريکاردو موررا" از سنديکای PIT-CNT در کشور اوروگوئه گفت: انتگراسيون يا ادغام واقعی بر پايه ی مناسبات بازرگانی وجود ندارد، بلکه با تکيه بر طبقه ی کارگر، اين انقلابی ترين طبقه ی اجتماعی ست که ادغام واقعی امکان پذير است.

کارگران بدون کارفرما:
بالاخره پس از سه روز بحث و مذاکره، ۵۰۰ نفر از نمايندگان سنديکاها و نمايندگان رسمی دولت ونزوئلا برای ميتينگ پايانی جمع شدند. شور و هيجان همه جا به چشم می خورد. کارگران با مشت های فشرده شعار می دادند: «ماييم کارگران بدون کارفرما». اين شعار در جنبش کارخانه های اشغالی آرژانتين همه گير شد. نتايج کميسيون های متعدد کاری قرائت شد و مورد تصويب قرار گرفت. سند مشترکی را که "تعهد کاراکاس" ناميده می شد يکی از رهبران کارگری قرائت کرد و با هلهله ی حضار تصويب گرديد. کارگران کارخانه های تحت کنترل کارگری بيانيه ی سياسی مستقلی ارائه دادند که با اين کلمات بر اهميت اين ديدار تأکيد داشت: «ما در اينجا گرد آمده ايم تا به پيشبرد جنبش خويش مدد رسانيم، از آن دفاع کنيم، به همياری متقابل و تحکيم مبارزه با دشمن مشترک يعنی سرمايه داری بپردازيم که بذر جنگ و فقر را در سراسر جهان می پاشد». اين بيانيه همچنين از حق اشغال کارخانه ها دفاع کرده در آن آمده بود: «سرمايه داران، رباخواران، مؤسسات بين المللی و چند مليتی مسؤول ورشکستگی مؤسسات توليدی هستند. هر کارخانه ای که بسته می شود قبرستانی برای اشتغال و کار خواهد بود. بنا بر اين، کارگران در شهر و روستا، حق اشغال کارخانه ها و زمين ها را دارند تا از اشتغال خويش دفاع کنند».
اين بيانيه همچنين به توضيح هدف ها و خصوصيات اين جنبش پرداخته می گويد: «ما خواهان پيشرفت به سوی اقتصادی هستيم که کاملا زير کنترل کارگران قرار گيرد تا بتواند در جهت تأمين منافع عمومی، اقتصادی نقشه مند برقرار کند. جنبش ما ضد امپرياليستی، ضد سرمايه داری ست. جنبش کارگران سازمان يافته عليه مالکيت بزرگ خصوصی وسايل توليدی که از آن در جهت جنگ و بهره کشی و سرکوب مردم استفاده می شود».
اين بيانيه جنبش را از خطراتی که در کمينش نشسته برحذر می دارد: «سرمايه داران و نهادهای بين المللی آنها ما را به دادگاه های خويش می کشانند و سعی در لگدمال کردن ما دارند. آنها سعی دارند با کشاندن کارگران به همکاری های طبقاتی، ما را تضعيف کنند و می کوشند در آنان اين توهم را ايجاد کنند که ادغام فردی کارگران در سيستم سرمايه داری امکان پذير است». برای مقاومت دربرابر اين تهديد، ما بايد به ايجاد شبکه ای از کارخانه های اشغال شده تحت کنترل کارگری به وجود آوريم. «از اين لحظه به بعد، ما متحداً مانند يک فرد در مقابل هر کشور و حکومتی که بخواهد به ما حمله کند يا کارخانه های تحت کنترل کارگری را ببندد به پا خواهيم خاست».
اين بيانيه با اين عبارات به پايان می رسد: «آنها زمين ما را می دزدند، ما آن را اشغال می کنيم. آنها جنگ برپا می کنند و مردمان را به نابودی می کشانند، ما از صلح دفاع می کنيم و از حاکميت و پيوند خلق ها دفاع می کنيم. آنها به جدايی و اختلاف دامن می زنند و ما از وحدت دفاع می کنيم، زيرا ما طبقه ی کارگريم و حال و آينده ی بشريت ايم. ما همگان را به ادامه و گسترش اين مبارزه دعوت می کنيم. ما در سال آينده دوباره گرد هم خواهيم آمد تا به تحکيم وحدت و مبارزه ی جمعی مان همراه با مردم و طبقه ی کارگر بر ضد دشمن مشترکمان بپردازيم. ما پيروز خواهيم شد».
اين ديدار تاريخ جنبش سنديکايی آمريکای لاتين را رقم می زند. همان طور که سنديکاليست پاراگوئه ای" ريکاردو موررا" گفته است: "ما نشان داديم که کارگران قادرند کارخانه ها را اداره کنند و اين نشانه ی آن است که ما قادر به اداره ی جامعه هم هستيم».

برای اطلاع بيشتر رک. به www.pastoucheauvenezuela.org

(منتشر شده در آرش ۹۴)