با طعم آبان در تیرِ خوزستان با طعم آبان در تیرِ خوزستان
نویسنده: نثار
کَلا کَلا لاتحجیر / نه، نه به مهاجرت
شیخ مروانی: ما از این زمین نمیریم، ببین؛ ما از این زمین نمیریم، آبِ سیل برامون آوردید که ما کوچ بکنیم، ما پیرمردامون قبلا رو توله (نام گیاهی علفی و اغلب خودرو که در زمینهای خوزستان به وفور یافت میشود) زندگی کردن ما رو بزرگ کردن، تو زمین بیابونی، ما اهل بیابونیم، ما از این زمین فکر نکنید میریم! لن نهاجر...لن نهاجر... هذه ارض اجداددا! این زمین اجدادمونِ [است] ما نمیریم!
میگوید: «ما همه به این باور داریم؛ که میخواهند خوزستان را پاکسازی کنند و اینجا را از وجود عربها خالی کنند، با بَستَنِ آب، با انحرافِ کانالها، با خشکاندن چاههای روستای «غیزانیه»-با انتقال آب از کارون و کرخه، به همه جای ایران، با روانه ساختن سیل خودساخته به سمتِ زمینهای کشاورزی و نخلستانهای روستاها از جمله: «حمیدیه، شادگان، دشتِ آزادگان...».
ما از این جا نمیرویم، شما ببینید؛ در همین نزدیکِ شهرستانِ «هویزه» در میدان عظیم نفتی «جُفیر»، تمام نیروهای استخدامی را اتوبوس اتوبوس از خارج از استان میآورند، یعنی ما؛ غریبه هستیم؟ ما حق نداریم؟ پس پول نفت فقط واسه خارج از استانه؟ ما نمیخواهیم سیاستهای الاحواز را دنبال کنیم، ما ایرانی هستیم و زادهی خوزستان، اگر کسی از مردمان غیرعرب با ما همراه نشود، زمینِ اعتراض را فعالهای خلق الاحواز تسخیر خواهند کرد. ما امشب اتحاد شمال و جنوبِ استان را میخواهیم که در دزفول و ایذه، شاهد آن هستیم، ما همچون دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ پشتهم خواهیم بود و از خوزستان نمیرویم، این حرفِ آخر ماست».
سد گتوند، دریایی از نمک که به رود کارون روانه شد:
مجری طرح مطالعاتی آسیبشناسی سد گتوند احداث آن را یک اشتباه ملی میخواند و میگوید: "این سد در شورتر شدن آب کارون سهم دارد".
سد گتوند در ۱۰ کیلومتری شمال شرقی شهری با همین نام در استان خوزستان قرار دارد و یکی از بزرگترین سدهای ساخته شده در مسیر رودخانه کارون محسوب میشود.
آغاز احداث این سد (گتوند) به دوران ریاست جمهوری «اکبرهاشمی رفسنجانی» بازمیگردد. تکمیل آن در دو دولت «محمد خاتمی» ادامه یافت تا این که در نهایت در سال ۱۳۹۰ در دولت دوم «محمود احمدینژاد» به طور رسمی افتتاح شد.
بیتوجهی به ویژگیهای زیستمحیطی مکان احداث سد گتوند و نزدیکی مخزن آن با سازندهای نمکی گچساران از سالیان پیش به شور شدن آب ذخیره شده و آلودهتر شدن آب کارون منجر شده است.
«به دلیل انتخاب نامناسب محور سد و وجود سازندۀ نمکی گچساران در ۵ کیلومتری بالادست این محل، با پدیدۀ انحلال نمکها و شور شدن مخزن سد و به تبع آن افزایش شوری آبِ رها شده به داخل رودخانه کارون در مقطع گتوند روبهرو هستیم».
چهارشنبهء سیاه «خرمشهر»
[از تیمسار احمد مدنی تا هاشمی رفسنجانی]
احمد مدنی؛ در فاصلۀ فرودین ۱۳۵۸ تا بهمن ماه همان سال با به دست گرفتن سمتِ استانداری خوزستان، کُشتار مردم عادی عرب را در ادامۀ سیاستهای کینهورزانۀ پس از قیام سال ۱۳۵۷ آغاز کرد، او با حمله به «کانون فرهنگی عرب» به اتهام تجزیهطلبی و قومیتگرایی، درخردادماه ۵۸ طبق آمارهای رسمی آن زمان نزدیک به سی تا هفتاد نفر [و قطعا بیشتر...] از مردم عادی و فعال فرهنگی شهر خرمشهر را به رگبار بست. همچون کشتار و قتل عام «یوم الغضب یا روز خشم» در فروردینماه سال ۱۳۸۴ در خوزستان و همچنین کشتارِ مردم نیزار شهرک کورههای ماهشهر در آبانماه سرخ سال ۱۳۹۸.
تیمسار مدنی در ادامه سیاستهای رواداشته به خلق ستمدیدۀ عرب از زمان پهلوی تا قیام ۱۳۵۷، تفرقهافکنی میان کارگران فارس و عرب خوزستان را آغاز کرد و کشتار بیرحمانۀ مردم را در آغازبهکار حکومت جمهوری اسلامی ادامه داد.
اکنون؛ تکرار دوباره و دوباره عربکشی و نفرتپراکنیهایی به شدت نژادپرستانه را در یکایک دولتهای ارتجاعی و فاشیستگونۀ جمهوری اسلامی شاهد هستیم.
می بینیم که؛ کارگران کشاورز و دامدارانِ عربزبانِ ساکنان حواشی شهرها و روستاها را در جوارِهورها و رودخانهها به زوراسلحههای متنوع بیرون میرانند و یا میکُشند.
آغاز برگزاری کمپین «نجات کارون»
در آستانۀ آغاز دولت «حسن روحانی»- یک معلم و یک فعالِ عرب با نامهای «قیس غزی و سالم انواری» کمپینی بنامِ "نجات کارون" راهاندازی کردند، گرایشات هویتطلبانۀ این دو، بعد از برگزاری زنجیرههای انسانی در ساحل غربی و شرقی رود کارون اهواز وعدم حمایت از فعالان و اکتفا کردن به ایجاد انجمنهای نظافت شهری و وارد مباحث تغییرات اقلیمی، اکوسیستمی نشدنِ عموم مردم در پی آن، دو فعال مذکور، دستگیر و به اتهام فعالیتهای تجزیهطلبی، تحت شکنجههای شدید جسمی قرار گرفتند که سرانجام منجر به تبعید «قیس غزی» شد.
اشتباه ملی نه، جنایت رژیم جمهوری اسلامی:
«احداث پروژه "سد گتوند" از فروردینماه سال ۱۳۷۶ که به دستور«هاشمی رفسنجانی» رئیس جمهور وقت آغاز شد تا سال ۱۳۹۰ که این طرح توسط «محمود احمدینژاد» افتتاح شد، تنها دو سد "شهید عباسپور و دِز" در این استان وجود داشت که پنج و نیم میلیارد متر مکعب آب ذخیره میکردند اما اکنون، بیش از ۱۶ سد در خوزستان وجود دارد که ۱۶ میلیارد متر مکعب آب ذخیره میکنند!
درواقع بخشی از شوری رودخانۀ کارون مربوط به سد خاکی اما نمکی گتوند است «و اگر آب شور و شیرین در دریاچۀ سد مخلوط شود کار دست ما میدهد و دیگر قابل کنترل نخواهد بود».
سد گتوند بزرگترین سد از نظر حجم پس از کرخه است و تامین بخشی از برق ایران را بر عهده دارد. این سد پایینترین در حوزه رود کارون است که تنظیم همه آبهای رها شده از سدهای بالادست را بر عهده دارد. علاوه بر این کنترل سیلابها، ذخیره آب برای فصلهای خشک و در نهایت تولید انرژی برق آبی از جمله اهدافی است که در ساخت سد گتوند مدنظر بوده است. ده سال از ایجاد این جنایت و سدسازیهای بیرویه میگذرد، حالا این فاجعه را با هم تماشا می کنیم...
همراهی شیوخ با مردم (شیخ خلف مروانی از عشیرۀ مروانیها و شیخ جبارِعباسی از قبیلۀ بنی طُرُف):
او در ادامه میگوید:«در جلسهای که برخی شیوخ خوزستان با سپاه پاسداران داشتهاند.خواستۀ آنان تامین آبِ «شُرب، کشاورزی و صرفِ دامداری» بوده است، اما نیروهای نمایندۀ سپاه به مخالفت برخاسته و گفتند: "تنها توانایی تامین آب شرب برخی مناطق را داریم و حالا این اتفاقِ کم نظیر در تاریخ جمهوری اسلامی و البته پهلوی سابق نیز افتاده است، که شیوخ دست به اعتراض و همراهی با مردمانشان زدهاند و حتی ویدئویِ فریادهای اعتراض شیخ مروانی که از روستای مروانه در جلسه استانداری در فضاهای مجازی منتشر شد را تماشا کردیم...
"نفت برای خودتون
گاز برای خودتون
ماه محرم دیگه چهل روزه
اول میگید:لعنتالله علییزید
یزید ۷۲ دونفر رو کُشت
فقط شما میلیونها نفر رو کُشتید
غیرت داشته باشید
اگر مسلمونید..."
شعار اعتراضات مسالمت آمیز اهواز:
الما يطلع ناقص غيرة / هر کس به خیابان نیاید باغیرت نیست
توسعه یا تکهتکه کردن خوزستان؟
با انتقال آب از سرشاخههای رودخانه کارون و خشک شدن بخش اعظمِ تالابها، توفانهای گرد و خاک، سد سازی بیرویه و تالابهای نابودشدۀ میانرودان حد فاصل مرز ایران و عراق، سِیرِ خشک شدن تالابِ هورالعظیم و تغییرات عظیم زیست محیطی این منطقه از سالهای ۱۳۸۷ به بعد که محصول اعمال سیاستهای نادرستیست که از دوران پس از جنگ به اسم «توسعه» در پیش گرفته شد. توسعه ناپایداری که از آن زمان هیچگاه از دستور کار دولتهای مختلف خارج نشده و تنها به اشکال و اسامی گوناگون، ماشین تخریب خود را توسط یکی پس از دیگری در دولتهای متفاوت به پیش رانده است. نتیجه این فعالیتهای مثلا توسعهطلبانه پس از ده سال، جلگه حاصلخیز خوزستان را به زمین بایر تبدیل کرده است.
۱۳۹۳:
«خاک میآید روی تنهامان مینشیند، روی کارون، کُنارها و نخلها...
دو هفته از حبس خانگی و شرایط اضطراری آلایندهها میگذرد.
همه را افسرده و دچار رخوت کرده است،
خاک بر دهان، چشمها و شانههای کارگرانِ خستۀ میدانها مینشیند. گویی همۀ ما ایستاده مُردهایم و خاک، خاکِ نارنجیرنگ، شهرها را در خود بلعیده است.
ریزگردها روی سیمهای دکلهای برق مینشیند، رگبارِ کوتاهی میبارد، برقِ کل شهر از کار میافتد، ما در تاریکی و خاک پرسه میزنیم و حاشیهنشینان و روستانشینان که تاریکی در تاریکی، فقر در فقر را و همیشه درد را زیستهاند بیشتر میفهمند، اما هنوز بر زمین خود ایستادهاند.
بالروح بالدم نفديك يا كارون / جان و خونمان به فدای تو ای کارون
۱۳۹۴:
در آبانماه ۱۳۹۴ در پی بارش باران اسیدی، برای صدها نفر مشکلات تنفسی پیشآمد و آنان را به بیمارستان کشانده و به بستریشدن بیش از یکصد نفر منجر شد.که هزینۀ این مراجعهها شخصی و خارج از تعهدات دولت بود، حتی در مناطق فقیرنشین اهواز، مثل چهارصد دستگاه و کوی آلصافی، بهدلیل نداشتن توان مالی پرداخت هزینههای بیمارستان، بیماران تنفسی و آلرژیک را اخراج میکردند!
در برخی از روزهای سال میزان گرد و غبار در شهر آبادان ۲۲۵، اندیمشک ۱۲۷، سوسنگرد ۷۶۷، امیدیه ۶۵۴، بهبهان۵۸۹، گتوند ۱۶۶ و شوش ۴۶۰ میکروگرم بر مترمکعب گزارش شده است، این در حالی است که میزان آلایندگی استاندارد ۱۵۰ تا ۲۵۰ میکروگرم بر مترمکعب است. شدت ریزگردها در اهواز به اندازهای است که از نهایت قدرت سنجش آنالایزرهای سازمان محیط زیست ایران بیشتر میشود.
اسمع دينالله ايش قال لنا: / ببین دین خدا به ما چه گفت:
"نحن الشهادة تليق لنا" / "شهادت برازنده ماست"
تالاب شادگان و هورالعظیم، ده سال در چنگال تیلاپیای [یک نوع ماهی] جمهوری اسلامی!
«اونا تیلاپیا رو انداختن به جونِ تالابها، اونا با قصد قبلی این کارو کردن، ورود یک گونه ماهیِ غیربومیِ مقاوم و مهاجم، همه تالاب رو تحت تاثیر قرار میده، که باعث انقراضِ آبزیهای بومی میشه و حتی پوشش گیاهی و خشکزیها رو هم تغییر میده. چند گونه تیلاپیا توی تالاب هورالعظیم، شادگان و حتی کارون هم هست، اونا با این کار ما رو از شغل ماهیگیری منع کردن، میخواستن ما رو از خونههامون بندازن بیرون اما ما نمیریم حتی اگه از گرسنگی بمیریم، اینجا مال ماست».
تیلاپیا به آبهای خوزستان دعوت شده بود، تا زندگی صدها هزار نفر مردان و زنان کارگر ماهیگیرِ تالاب شادگان و هورالعظیم نابود شود، ماهیهای مردابی و دریایی، میان ابزارها و پسابهای پالایشگاهها و پتروشیمی تماما رو به نابودی رفته است.
از سال ۱۳۹۰ کلید خشک و بایرسازیِ بخشهای عظیم تالابهای خوزستان آغاز شد که هر سال بر غلظتِ آلایندهها و هجوم ریزگردها افزوده شد و همچنین دسترسی به آب شهری در تمامی شهرها و خصوصا روستاهای بخش گرمسیری استان، کم و تقریبا غیرممکن شد.
با هجوم سیلابها در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ بخش بزرگی از روستاها از جمله: روستای توریستی رُگبه در دلِ تالاب شادگان به زیر آب رفت. مردم بومی از ویرانههای خانههاشان به بیابانهای اطراف بیهیچ کمک و سرپناهی از جانب دولت پناه بردند و همانجا رها شدند، چرا که از خانههاشان با اسلحۀ سیل رانده شده بودند.
این اتفاقات منجر به آغازِ بی آبی شدید و بایر شدن زمینهای کشاورزی و همچنین غرق شدن نخلستانهای عظیم شخصی مردم و موج شدید آوارگی و مهاجرت ساکنان روستاهای عربنشینِ سیلزدۀ خوزستان شد.
آنها حتی با خشک و بایر شدن هر چه که اثری از زندگی داشت بازهم بر زمینهایشان پای کوفتند و فریاد برآوردند که این زمین از آن ماست و ما مقاومت خواهیم کرد.
«صد در صد روستاهای خوزستان عربنشین هستن، جمهوری اسلامی با ما برای همه چیز لجبازی و دشمنی میکند، روستاها همه چیزشون رو از دست دادن، ازمناطق اهواز تا بُستان و سوسنگرد، اینا برنامهریزی کردن ما رو نابود کنن، ما پایگاههای اقتصادیمان را از دست دادیم، نه دامی، نه زمینی...ما شرافت انسانیمان را حفظ میکنیم... چند نفر را میخواهند بکشند؟ ما رشد میکنیم...آنها نمیتوانند ما را خفه کنند...».
کشاورزها بیزمین شدند
ماهیگیرها بیماهی
و گاودارها بیمیش شدند
آنان با اسلحه آمدند که ما را از خانههایمان بیرون کنند، این اسلحه هر روز یک رنگ داشت، یک روز سیلاب و روز دیگر قطعی سرتاسری برق، آب و گاز و غیره... اما ما ماندیم و میمانیم هیچ سیلی نمیتواند ما را براند.
{در سال ۱۳۷۵ – ۱۳۷۴ از تالاب شادگان به تنهایی ۱۵ هزار تن ماهی از گونههای با ارزشی نظیر بنی، شیربت و کپور معمولی توسط صیادان محلی صید می شد}.
در سال ۱۳۸۵ هیئت دولت وقتِ جمهوری اسلامی ایران در پی سفر خود به خوزستان طرح احداث کارخانه فولاد شادگان را در بستر این تالاب تصویب کرد با آنکه در کنوانسیون بینالمللی رامسر در سال ۱۳۵۴ هورشادگان جزو تالابها به ثبت رسیده بود!
و در نهایت؛ با وجود تظاهراتها و اعتراضهای متعدد در سطح شهری و توسط روزنامهنگاران فعال، فعالان محیط زیست، اخطارها داده شد اما فاز نخست خط تولید آهن اسفنجی این کارخانه نهایتاً در اردیبهشتماه ۱۳۹۶ وارد مدار تولید شد.
[دریاچۀ نمک سد گتوند، تاسیسات نفتی، پسماندهای پتروشیمیها و پالایشگاها که همه به رود و تالابها میریزد، وجود آبزیهای غیربومی و انتقال نامحدود آب از سرشاخههای کارون و کرخه، شرایط امروز رودخانهها و تالابهای خوزستان را به ویرانی و بیابانزایی کشانده است که همین دلایل موجب تلف شدن دهها راس گاومیشِ دامدارانی شده که تنها از همین راه ارتزاق میکردند.
آب:
«پسرعموی من چوپان گاومیشها بود، هر روز با دامهایش در تالاب شنا میکرد اما بعد از سیل و کمآبی دامهایش یکی یکی تلف شدند، نه میشی نه شیری ماند...همۀ سرمایه زندگیش از دست رفت، کی جواب گوئه؟ استاندار یا مهندسهای پتروشیمی شادگان؟».
گاومیش علاقه بسیاری به آبتنی خصوصا در رودخانۀ آب شیرین دارد. پس از مدتی "چرا" خود را به آب میرساند و در آن غوطهور میشود.
گاومیش برای فرار از حشرات موذی نیز به آب پناه میبرد و با آغشته کردن سطح بدن به گل و لای، خود را از آسیب آفتاب و حشرات گزنده در امان نگه میدارد. تحمل گاومیش در برابر گرمای شدید و نور مستقیم آفتاب بسیار کم است.
شعب یرید اسقاط النظام / ما خواهانِ سقوط نظام هستیم
این شعار را در تمامی مناطقِ عربنشین اهواز در شش روز شورش تشنهگان و آنانی که زمینهایشان غصب شده است میشنویم.
«ما حمایت مردم را میخواهیم، لطفا حرفهای دقیق مرا بنویسید، شهر سوسنگرد در هیچ اعتراضی با تجزیهطلبها همراه نبوده است، ما هم مثل شما زجر کشیدهایم، ما همیشه تحقیر شدهایم، هیچ میدانید سالها نادیده گرفتهشدن یعنی چه؟ ما را هیچ جایی استخدام نمیکنند، ما را به بشر به حساب نمیآورند، ما میدانیم بیگانه بودن یعنی چه!
اگر مردمان غیرعرب ما را همراهی نکنند ما توسط دو جناح، سرکوب خواهیم شد، یکی تجزیهطلبها و دیگری جمهوری اسلامی.
آنها میخواهند اعتراضات مسالمتآمیز ما را به تجزیهطلبی مربوط کنند، ما اجازه نخواهیم داد، آن زنی که در ویدئو به یگان ویژه میگوید: "سلمیة!" مگه رهبر تجزیه طلبهاست؟ او فقط تشنه است، اما آنان چه کردند؟ تا توانستند او را زدند.
ظالم را باید نابود کرد، بحث ما معیشت است، ظلم سیستماتیک، بیکاری مهندسی شده است، دیگر نمیشود زیر بار ظلم رفت، ما همیشه خوزستان میمانیم و حقمان را میخواهیم، اگر مردمان شهرهای دیگر همراهی نکنند مثل همین چند روز؛ همه را دستگیر و متهم خواهند کرد، در خیابان می کُشند، طوری که در نیزار جراحی کشتند! برای کجای ایران تانک آوردند؟ مگر ما چه کردیم که شایستۀ تانک و مسلسل هستیم؟ «بل رو بل دم نفدیک یا اهواز / جان، فدای اهواز»
میگویند: قاسم خضیراوی را ما کشتیم! او یعنی بسیجی بوده است و اهل تشنگی نبوده است! یعنی آدم بسیجی تشنهاش نمیشه؟ به فرض که شما راست بگویید و سناریوسازی نکرده باشید، قاسم را موتوریهای سرکوبگر کانتکس مجروح کردند و او در بیمارستان شهید شد...شهید آب...
که گفته است ما اسلحه داریم؟ ما کشاورزیم، دامداریم، نه بچه شیخ و الاحوازی که پول خرید اسلحه را داشته باشیم، اینجا میدانید آب معدنی را چقدر سخت میخرند؟ ما پول آب معدنی نداریم، اسلحه برای آنان است که حمایت می شوند نه ما.
ما گندمها، شلتوکها و خرماهامان را به سیلاب ظالم سپردیم. دیگر هیچ چیز نداریم جز تن گرسنهمان...
رادونا انذل ما ذلینا / خواستند ما را خوار و ذلیل کنند.
اما کور خوندن!