هدف
جنبش بلاكوپاى Bloccupy (بلوكه كردن- اشغال) خود را  جزء جنبش هايى از نوع آكيوپاى وال ـ ستريت و ميدان التحرير و ديگر اعتراضات ضد سرمايه دارى جهانى تعريف مى كند و از ماه ها پيش كار سازماندهى بلوكه كردن بانك مركزى اروپا و اعتراض عليه «مثلث بانك مركزى اروپا - صندوق بين المللى پول - اتحاديهء اروپا» را آغاز كرده است .
اعتراض عليه بانك مركزى اروپا در آغاز به همبستگى با مردم يونان و عليه سياست ويرانگر اتحاديهء اروپا شكل گرفت. از آن جا كه مركز اين بانك در شهر فرانكفورت است، و شهر فرانكفورت مركز سرمايه مالى آلمان و در واقع كل اروپا است و همان نقشى را ايفا مى كند كه منهتان در آمريكا...، تصميم بر اين شد كه آكسيونى در شهر فرانكفورت برگزار شود.
در ابتدا گروه سازمان دهنده فقط از چپ هاى راديكال (جریانات ضد پارلمانتاریستی) تشكيل مى شد. در ادامه اين فعاليت، انجمن آتك و حزب چپ (دى لينكه) و نيروهاى ديگر نيز به آن پيوستند. نيروهاى راديكال شهر فرانكفورت عملا از دسامبر ۲۰۱۱ در اين سازماندهى شركت داشته اند. سرانجام از سراسر اروپا، افراد و نيروهاى سياسى براى اين آكسيون چند روزه در فرانكفورت بسيج شدند.
دولت آلمان و شهردارى فرانكفورت (متشكل از سبزها و حزب دمكرات مسيحى) اعلام كردند كه از ۱۶ تا ۲۰ مه هر نوع آكسيونى در فرانكفورت ممنوع است، به طورى كه رفت و آمد به محلهء بانك ها و تجارت، در مركز فرانكفورت، حتى براى عابرين پياده ممنوع بود و دو ايستگاه متروى اين منطقه به كلى بسته بود. عليه اين ممنوعيت به دادگاه شكايت شد، و دادگاه ممنوعيت تمام آكسيونها را غير از تظاهرات روز شنبه تأييد كرد.

در درگيرى هاى ۳۱ آوريل ۲۰۱۲ در فرانكفورت، پليس حدود چهارصد نفر را دستگير يا فقط كنترل كرده بود. اين افراد نامه اى از پليس دريافت كردند كه در اين چند روز حق ورود به مركز فرانكفورت را ندارند وگرنه يك جريمهء چند هزار يورويى و بازداشت موقت در انتظارشان است. همچنين يك گروه از كشيشان كه از حدود سيزده سال پيش هر ماه يك روز در مقابل بانك آلمان (دويچه بانك) به سياست هاى آن بانك، به صورتى بسيار مسالمت آميز اعتراض مى كند از برگزارى هر حركتى در اين ايام منع شدند.

چهارشنبه ۱۶ ماه مه، اطلاعيه اى از سوى "فوروم براندازی" با امضاى ششصد نفر، از جمله سمير امين ، طارق على، كريستف آگيتون، اسلاوى ژيژك و... انتشار يافت كه در آن ممنوعيت سراسرى اين آكسيون از سوى دولت و پليس آلمان را محكوم كرده است.

آكسيون ها قرار بود با سفر تظاهركنندگان به شهر فرانكفورت در روز پنج شنبه آغاز شود، ولى با ممنوعيت فعاليت سياسى در شهر، عملاً چهارشنبه روز آغاز بلاكوپاى شد.

از ساعت پنج صبح روز چهار شنبه، فعالين سياسى براى همبستگى با كمپ «اشغال فرانكفورت» در آنجا حضور يافتند. حدود ساعت ۹ صبح تخليهء ساكنين كمپ و افرادى كه در همبستگى با آنان در محل بودند آغاز شد. از همان زمان، عليرغم بسیج بسيار گستردهء پليس و كارزار رادیو تلویزیون و مطبوعات در دفاع از دولت، آكسيون هاى كوچك و بزرگ اعتراضى در شهر برپا شد. اولين آكسيون در اعتراض به ممنوعيت تظاهرات بود. ولى پس از آن، هر گروه و دسته اى، به شيوهء خود، اين «ممنوعيت» را در نقاط مختلف به ریشخند گرفت.

پنج شنبه روز اشغال ميدان های مرکز شهر بود كه از قبل توسط پليس قُرق شده بود. با اين حال به رغم تمام ترفند هاى پليس، ابتدا ميدان راه آهن، و سپس پالز پلاتس، مقابل اولين پارلمان آلمان، به منظور دفاع از حق برگزارى تظاهرات که مندرج در قانون اساسى ست، و بعد ميدان رومر... به اشغال تظاهرکنندگان در آمد. صدها نفرى كه در هركدام از اين ميدان ها حضور داشتند، با وجود اختلافات سياسى بسيار عميق دریک امر با هم اشتراك نظر داشتند و آن این که بايد عليه ممنوعيت اعتراض، دست به عمل زد.
پليس با وحشيگرى تمام به هر چادرى كه بر پا مى شد، حمله كرده آنرا از هم مى دريد. با اين حال نتوانست روحيهء معترضين را در هم بشكند. شرکت کنندگان به منظور افشای دولت آلمان مدام شعار می دادند: "اين است چهره دمكراسى!" و رو در روی پليس فرياد می زدند: "ما مسالمت جو هستيم، شما چطور؟!" چنین بود پاسخ تظاهرکنندگان به سياستمداران و پليس آلمان که مدعی بودند: «ممنوعيت آكسيون و بسیج بيش از پنج هزار پليس به خاطر خشونتگری تظاهركنندگان است».
پس از كشمكش با پليس، آخرين گروه از كسانى كه در ميدان رومر حضور داشتند (حدود دويست و پنجاه نفر) به راهپيمايى پرداختند. پليس مى كوشيد با بستن خيابان، جلوى حركت آنان را بگيرد، ولى آن ها با تغییر مسیر از خيابان هاى ديگرى به راه خود ادامه می دادند و به اين ترتيب دومين روز به چالش کشیدن ممنوعيت، با يك راه پيمائى يك ساعته به پايان رسيد. جمعا ۱۵۰ نفر دستگير شدند.

جمعه صبح  تظاهرات از میدان راه آهن، رأس ساعت هشت و نيم با شعار "ضد سرمايه دارى" آغاز شد و با فریاد «قدرت سرمايه و شرکت های چند ملیتی را نابود كنید!» راهش را ادامه داد. حدود هزار و پانصد نفر بيش از نيم ساعت در خيابان هاى فرانكفورت به سوى «بانك بازسازى» در منطقهء وست اند راهپيمائى كردند. دست آخر، پلیس با دستگيرى صدها نفر، دمكراسى دروغین اش را به نمايش گذاشت. آخرين گروه از مبارزين دستگير شده، به دليل آن كه ديگر در زندان هاى اطراف فرانكفورت جا نبود، پس از كنترل و شناسايى، آزاد شدند. اما نکته عجیب و قابل توجه این است که براى بسيارى از آنان ورود به محدودهء مركزى شهر تا روز يك شنبه ممنوع شد!
همزمان، بسيارى موفق شدند در مقابل بانك مركزى اروپا جمع شوند و صداى اعتراض شان را بلند کنند.
ساعت چهار بعد از ظهر در ميدانى در ناحیه زاكسن هاوزن، صدها نفر ديگر عليه نابودى محيط زيست تظاهرات ايستاده اى را شكل دادند.
در همان روز در شهر هاى برلن و اشتوتكارت تظاهراتى در همبستگى با آكسيون هاى فرانكفورت برگزار شد. چنانكه در شهرهاى رم و ونيز هم كنسولگرى هاى آلمان به اشغال در آمد.
گفتنى ست كه در روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه آكسيون ها و تظاهرات موضعى متعددى آكسيون هاى بزرگتر را همراهى مى كرد. براى عابرين و توريست ها حركت دائمى نفربرهاى پليس تعجب آور و باورنكردنى بود. تعداد زيادى توريست كه قصد ورود به مركز شهر را داشتند با سد پليس مواجه شدند و نتوانستند مسيرشان را ادامه دهند.

روز شنبه، تنها روزى كه در آن تظاهرات قانونى بود، سيل جمعيت از ميدان بازلر به سوى مركز شهر به حركت در آمد، تا از آن جا به پارك مقابل بانك مركزى اروپا برسد.
طى مسير، پليس بارها كوشيد تا با تحريك كردن تظاهركنندگان درگيرى به وجود بياورد و از اين طريق مانور گسترده اش را  توجيه كند.
بد نيست يادآورى كنيم كه حضور بيش از بيست و پنج هزار نفر در اين آكسيون ها خاطرهء تظاهرات عظيم ضد شاه در سال ۱۹۷۵ را زنده كرد. از آن روز تا به حال، شاید بتوان گفت اين بزرگترين تظاهراتى ست كه شهر فرانكفورت به خود ديده است.

نيروهاى پليس از شمال و جنوب آلمان به فرانكفورت گسيل، و به نحوى كم سابقه بسيج شده بودند. تا روز شنبه، پليس همچنان از درگيرى هاى ويرانگر صحبت مى كرد تا بلوكه كردن و محاصرهء منطقهء بانكی و تجاری شهر را توجيه كند. اما رسانه های گروهی از بعد از ظهر شنبه شروع به انتقاد از پلیس کردند و از ده ميليون يورو ضرر به فروشگاه هاى مركز شهر سخن گفتند...  شیوه پليس عليه اعتراضات مردمى، حتی تجار و اصناف مركز شهر را نيز به اعتراض واداشت.
عصر روز شنبه، با موسيقى و سخنرانى، اين آكسيون موفق به پايان رسيد.

ترفند هاى پليس
از همان نخستین هفتهء ماه مه، پليس به بهانهء درگيرى هائى كه در تظاهرات ۳۱ آوريل در فرانكفورت پيش آمده بود، كارزار گسترده ای را عليه آكسيون بلاكوپاى به راه انداخت. شهرداری فرانكفورت، مطبوعات، راديو و تلوزيون نيز به اين كارزار پيوستند. با اين حال در روزهاى آكسيون، پليس از شيوه هاى گوناگونى استفاده كرد:
- بستن اتوبان هاى منتهى به شهر و جستجوى اتومبيل ها و اتوبوس ها، بازگرداندن تعداد زيادى از اتوبوس هائى كه براى شركت در بلاكوپاى مى آمدند (از جمله اتوبوس هايى كه از هامبورگ و برلين و مونيخ آمده بودند).
- استفاده از اتومبيل هاى پليس همچون دیوار براى محاصرهء تظاهرکنندگان.
- دستگيرى و بازجویی هر گروه، هرچند دو سه نفره، كه از نظر آنان مشكوك بود.
- ممنوع كردن تردد در برخی از نقاط شهر و از اين طريق جلوگيرى از شركت افراد در آكسيون.
اين چهار روز در نظرم شبیه دوران ديكتاتورى هاى شيلى و آرژانتين بود.


درس ها و تجربيات
هدف اعلام شدهء آكسيون بستن و بلوكه كردن بانك مركزى اروپا بود، و اگر بانك مركزى اروپا واقعاً تعطيل مى شد، به سرمايه داران اروپا، و بيش از آن به ارگان سياست گذارى آن ضرر وارد مى آمد، اما اين امر برای آکسیون اهمیت درجه اول نداشت، بلکه عمل متشكل مردمى ست که جوهر این آکسیون را می سازد. در چنین روندى ست كه تعداد زيادی از نيروهاى سياسى در اروپا، بخصوص در آلمان به بحث و مجادله حول سرمايه دارى، عملكردهاى امروزين آن،  سياست هاى نابود کننده آن، و نیز شيوه هاى مبارزه با آن و از جمله امر سازماندهى مخفى پرداخته اند. اين دستاورد، حتى اگر هيچ يك از آكسيون ها در عرصه عمل موفق نمى شد، به خودى خود يك پيروزى بود.
از اولين روزهایى كه صحبت از بستن راه هاى ورودى بانك مركزى اروپا پيش آمد، بحث ها ابعاد  سياسى گسترده ای گرفت. جریان ضد فاشیستی "آنتی فا – اف"، در عین مبارزه پیگیر با فاشیسم در آلمان و نظامیگری این کشور و نیز دفاع از حقوق مهاجرین، دارای گرایش زیادی به دفاع از اسرائيل (تحت تأثیر دیدگاه های آنتى دويچ ها) است. این جریان مدعى ست که هر كس عليه سرمايه دارى و بانك حرف مى زند، از این فرضیه حرکت می کند كه صاحبان سرمايه يهودى اند، بنا بر اين مورد حمله قرار دادن بانک ها، فی نفسه يهودى ستيزی است. بنا بر این در برخى جمع ها نخستین موضوع بحث در نقد چنین تصوری شكل گرفت. از این جاست که شرکت فعال آنتی فا- اف در این آکسیون را باید از جمله مدیون همین بحث و نقد دانست.

بحث ديگر بر سر اين بود كه چگونه و همراه با چه كسانى بايد آكسيون را سازماندهى كرد. در كنار نيروهاى آلمانى، با بسيارى از نيروهاى خارجى، بخصوص با نيروهاى مطرح در سطح آلمان تماس گرفته شد. در رأس اين گروه ها، هواداران حزب كارگران كردستان - پ. ک. ک.- و نيروهاى كمونيستى و آنارشيستى ترك قرار دارند. اين امر بيش از همه به دليل فعالیت اين نيروها در آلمان بود. شركت فعالين سياسى كه از جمهورى چك تا انگلستان، از هلند تا فرانسه، از اسپانيا تا ليشتن اشتاين و تركيه  آمده بودند، و به خصوص شركت دويست نفر از ايتاليا بسيار چشمگير بود.

روند سازماندهى اكسيون: مهم ترين دستاورد
شايد عجيب به نظر برسد كه كسى مدعى باشد كه روند سازماندهى يك آكسيون از خود آن آكسيون مهمتر است. همان گونه كه اشاره شد، آنچه اهمیت داشت، بعد سياسى اين سازماندهى بود و شكستن جو پراكندهء نیروهای راديكال چپ در آلمان كه از زمان فرو ريختن ديوار برلین، اين كشور را طلسم كرده است. سازماندهى چند روز فعاليت ممنوع، با وجود پليس سياسى كاركشتهء آلمان كار بسيار دشوارى بود. با اين حال ائتلاف گروه ها موفق شد با يك سازماندهى مناسب، تا حد زيادى طرح هاى خود را به پيش ببرد. به همين دليل لازم است به بعضى از جوانب  اين سازماندهى اشاره کنیم:
«آشپزخانهء خلقى» و تهيهء غذا براى رفقائى كه از شهرها و كشورهاى ديگر مى آمدند نيازمند تدارکات و  كار منظم بود. تنها در عصر روز چهارشنبه، يك صد و بيست كيلو نان مصرف شد. ولى علاوه بر آن پخش غذا بين تظاهر كنندگان اهمیت داشت كه نيروى زيادى می برد. در فرانكفورت دو گروه، يكى در محل سازمان جوانان اتحاديهء سنديكاهاى آلمان، و ديگرى در دانشگاه فرانكفورت بار اين وظيفه را بر دوش گرفتند.
روز پنج شنبه وقتى تظاهركنندگان در ميدان هاى پالز و رومر در محاصرهء پليس بودند، ديگ هاى بزرگ غذا توسط چند نفر از رفقا، بدون ممانعت پلیس در اختيار جمع قرار گرفت که نه تنها گرسنگى را رفع كرد، بلكه روحيه بخش نيز بود.
ديدن جوانانی از دختر و پسر كه برخی با كوله پشتى هاى سنگین، نفس - نفس زنان همراه با تظاهركنندگان حركت مى كردند تا در صورت نياز خدمات پزشكى انجام دهند، احساس اعتماد به نفس و همبستگى را هرچه بيشتر تقويت مى كرد.
تيم دفاعى متشكل از وكلا و داوطلبان شبانه روز آمادهء پاسخ دادن به تلفن بود یا رفقائى را كه از بازداشتگاه ها آزاد مى شدند دوباره به محل تجمع بقيه مى رساند. اين رفقا در اطلاعيه هاى مختلف كوشيدند نحوهء برخورد با پليس و بازجو را آموزش بدهند و حتى گوشزد مى كردند كه براى مثال از حمل دفتر تلفن، تلفن دستى و يا هر چيز ديگرى كه احتمالا توسط آن آدرس سایر افراد به دست پليس بيفتد، خود دارى شود.

كار سازماندهى يك آكسيون چند روزه، به خصوص با ديدگاه هاى متفاوت، مستلزم ارتباط جدى و قابل اعتماد است. به همين دليل چند ساختار تشکیلاتی موازى به وجود آمد. از يك سو هيئت هماهنگى نيروهاى مختلف وظيفهء طرح خواسته ها و شيوهء برخورد جمعى را به عهده داشت (براى مثال نيروهائى كه مخالف دفاع راديكال بودند، موظف شدند در صورت به وجود آمدن برخوردهاى فيزيكى از آن فاصله نگيرند و يا آن را محكوم نكنند و نيروهاى راديكال نيز موظف شدند حين تظاهرات جمعى، از درون صف تظاهرات درگيرى را آغاز نكنند).  به موازات آن، نيروهاى راديكال ضوابط مورد اعتمادى برقرار کردند تا در صورت ممنوع شدن آكسيون ها بتوانند مقاومت كنند. طبيعى ست كه چنين ضوابطی بايد از لحاظ تكنيكى، خارج از شنود پليس باشد و تمام ارتباطات با رعایت گام هاى امنيتى به پيش برده شود:
- در هيچ يك از نشست هاى جمع هاى راديكال و سازمان دهنده، كسى حق حمل تلفن دستى نداشت.
- تمام نامه ها و اى ميل ها با استفاده از برنامه هاى مطمئن رمزى رد و بدل می شد.
- كسى كه در يك ساختار تشکیلاتی حضور نداشت، نمى دانست كه در درون آن چه مى گذرد. طبيعى بود كه همه به خوبى آگاه بودند كه بايد از سؤال اضافى خود دارى كنند.
- از برخی آكسيون هاى ویژه، غير از عناصر سازمان دهنده آن ها، تا آخرين دقايق کسی خبر نداشت، ولى اعتماد به يكديگر تا آن حد بود كه وقتى براى مثال در صبح روز جمعه تصميم به برگزارى تظاهرات از میدان راه آهن گرفته شد، هزار و پانصد نفر، بدون آن كه از چند و چون كار آگاه باشند، در محل حضور يافتند و تصميم گروه سازمان دهنده را پذيرفته، به اجرا در آوردند.
- يك شوراى هماهنگى در شهر كه متشكل از نماينده گروه هاى مختلف بود وظيفهء تصميم گيرى و هدايت آكسيون را به عهده داشت. اين گروه مى بايستى از چشم پليس دور مى ماند. از همين رو تيم هاى پيك وظيفهء ارتباط بين رهبرى بلافاصلهء تظاهرات و شوراى هماهنگى را به عهده داشتند.
- تيم هاى خبررسانى، پياده یا دوچرخه سوار، پيشقراول تظاهرات بودند و وظيفهء داشتند مسئولين تظاهرات را از چند و چون مسيرى كه در پيش بود، حضور و تعداد نيروى سركوبگر، و نیز امكان درگيرى و گريز و... مطلع كنند.
پيشبرد و موفقیت آكسيون در روزهاى چهارشنبه تا شنبه مديون اين سازماندهى نيمه مخفى ست و بدون آن چنين نتيجه اى غير ممكن بود.

يك نكتهء جانبى و چند سؤال:
در طول تظاهرات و كشمكش با نيروهاى پليس، به نظر می رسد که ما با دو نسل روبرو بودیم. نسل بين ۴۵ تا ۵۵ ساله ها، و نسل ۲۰ تا ۳۰ ساله ها. به نظر مى رسيد كه تعداد بسيار اندكى از سنين بين اين دو نسل در آكسيون شركت داشتند. آيا اين نسل گم شده، فرزند فروريزى ديوار برلین و بحران جنبش انقلابى ست؟ آيا وظيفهء انتقال تجربه به نسلى بسیار جوانتر بر دوش انقلابيونی قرار می گیرد که با آن، دو نسل فاصله دارد؟ و بنا بر این، آيا چنين انتقال تجربه اى، خارج از چارچوب مبارزات عملی، امكانپذير است؟

به نظر می رسد که پاسخ به اين سؤالات و عمل به آن، همان قدر در مورد جنبش هاى اروپائى صدق مى كند، كه در مورد جنبش انقلابى ایران.

بهرام قديمى
ماه مه ۲۰۱۲

بلاكوپاى: آكسيون چند روزه: همبستگى، مبارزه، موفقيت

 

 هدف 

جنبش بلاكوپاى Bloccupy   (بلوكه كردن- اشغال) خود را  جزء جنبش هايى از نوع آكيوپاى وال ـ ستريت و ميدان التحرير و ديگر اعتراضات ضد سرمايه دارى جهانى تعريف مى كند و از ماه ها پيش كار سازماندهى بلوكه كردن بانك مركزى اروپا و اعتراض عليه «مثلث بانك مركزى اروپا - صندوق بين المللى پول - اتحاديهء اروپا» را آغاز كرده است.

اعتراض عليه بانك مركزى اروپا در آغاز به همبستگى با مردم يونان و عليه سياست ويرانگر اتحاديهء اروپا شكل گرفت. از آن جا كه مركز اين بانك در شهر فرانكفورت است، و شهر فرانكفورت مركز سرمايه مالى آلمان و در واقع كل اروپا است و همان نقشى را ايفا مى كند كه منهتان در آمريكا...، تصميم بر اين شد كه آكسيونى در شهر فرانكفورت برگزار شود.

در ابتدا گروه سازمان دهنده فقط از چپ هاى راديكال (جریانات ضد پارلمانتاریستی) تشكيل مى شد. در ادامه اين فعاليت، انجمن آتك و حزب چپ (دى لينكه) و نيروهاى ديگر نيز به آن پيوستند. نيروهاى راديكال شهر فرانكفورت عملا از دسامبر ۲۰۱۱ در اين سازماندهى شركت داشته اند. سرانجام از سراسر اروپا، افراد و نيروهاى سياسى براى اين آكسيون چند روزه در فرانكفورت بسيج شدند.

دولت آلمان و شهردارى فرانكفورت (متشكل از سبزها و حزب دمكرات مسيحى) اعلام كردند كه از ۱۶ تا ۲۰ مه هر نوع آكسيونى در فرانكفورت ممنوع است، به طورى كه رفت و آمد به محلهء بانك ها و تجارت، در مركز فرانكفورت، حتى براى عابرين پياده ممنوع بود و دو ايستگاه متروى اين منطقه به كلى بسته بود. عليه اين ممنوعيت به دادگاه شكايت شد، و دادگاه ممنوعيت تمام آكسيونها را غير از تظاهرات روز شنبه تأييد كرد.

 

در درگيرى هاى ۳۱ آوريل ۲۰۱۲ در فرانكفورت، پليس حدود چهارصد نفر را دستگير يا فقط كنترل كرده بود. اين افراد نامه اى از پليس دريافت كردند كه در اين چند روز حق ورود به مركز فرانكفورت را ندارند وگرنه يك جريمهء چند هزار يورويى و بازداشت موقت در انتظارشان است. همچنين يك گروه از كشيشان كه از حدود سيزده سال پيش هر ماه يك روز در مقابل بانك آلمان (دويچه بانك) به سياست هاى آن بانك، به صورتى بسيار مسالمت آميز اعتراض مى كند از برگزارى هر حركتى در اين ايام منع شدند.

 

چهارشنبه ۱۶ ماه مه، اطلاعيه اى از سوى "فوروم براندازی" با امضاى ششصد نفر، از جمله سمير امين ، طارق على، كريستف آگيتون، اسلاوى ژيژك و... انتشار يافت كه در آن ممنوعيت سراسرى اين آكسيون از سوى دولت و پليس آلمان را محكوم كرده است.

 

آكسيون ها قرار بود با سفر تظاهركنندگان به شهر فرانكفورت در روز پنج شنبه آغاز شود، ولى با ممنوعيت فعاليت سياسى در شهر، عملاً چهارشنبه روز آغاز بلاكوپاى شد.

 

از ساعت پنج صبح روز چهار شنبه، فعالين سياسى براى همبستگى با كمپ «اشغال فرانكفورت» در آنجا حضور يافتند. حدود ساعت ۹ صبح تخليهء ساكنين كمپ و افرادى كه در همبستگى با آنان در محل بودند آغاز شد. از همان زمان، عليرغم بسیج بسيار گستردهء پليس و كارزار رادیو تلویزیون و مطبوعات در دفاع از دولت، آكسيون هاى كوچك و بزرگ اعتراضى در شهر برپا شد. اولين آكسيون در اعتراض به ممنوعيت تظاهرات بود. ولى پس از آن، هر گروه و دسته اى، به شيوهء خود، اين «ممنوعيت» را در نقاط مختلف به ریشخند گرفت.

 

پنج شنبه روز اشغال ميدان های مرکز شهر بود كه از قبل توسط پليس قُرق شده بود. با اين حال به رغم تمام ترفند هاى پليس، ابتدا ميدان راه آهن، و سپس پالز پلاتس، مقابل اولين پارلمان آلمان، به منظور دفاع از حق برگزارى تظاهرات که مندرج در قانون اساسى ست، و بعد ميدان رومر... به اشغال تظاهرکنندگان در آمد. صدها نفرى كه در هركدام از اين ميدان ها حضور داشتند، با وجود اختلافات سياسى بسيار عميق دریک امر با هم اشتراك نظر داشتند و آن این که بايد عليه ممنوعيت اعتراض، دست به عمل زد.

پليس با وحشيگرى تمام به هر چادرى كه بر پا مى شد، حمله كرده آنرا از هم مى دريد. با اين حال نتوانست روحيهء معترضين را در هم بشكند. شرکت کنندگان به منظور افشای دولت آلمان مدام شعار می دادند: "اين است چهره دمكراسى!" و رو در روی پليس فرياد می زدند: "ما مسالمت جو هستيم، شما چطور؟!" چنین بود پاسخ تظاهرکنندگان به سياستمداران و پليس آلمان که مدعی بودند: «ممنوعيت آكسيون و بسیج بيش از پنج هزار پليس به خاطر خشونتگری تظاهركنندگان است».

پس از كشمكش با پليس، آخرين گروه از كسانى كه در ميدان رومر حضور داشتند (حدود دويست و پنجاه نفر) به راهپيمايى پرداختند. پليس مى كوشيد با بستن خيابان، جلوى حركت آنان را بگيرد، ولى آن ها با تغییر مسیر از خيابان هاى ديگرى به راه خود ادامه می دادند و به اين ترتيب دومين روز به چالش کشیدن ممنوعيت، با يك راه پيمائى يك ساعته به پايان رسيد. جمعا ۱۵۰ نفر دستگير شدند.

 

جمعه صبح  تظاهرات از میدان راه آهن، رأس ساعت هشت و نيم با شعار "ضد سرمايه دارى" آغاز شد و با فریاد «قدرت سرمايه و شرکت های چند ملیتی را نابود كنید!» راهش را ادامه داد. حدود هزار و پانصد نفر بيش از نيم ساعت در خيابان هاى فرانكفورت به سوى «بانك بازسازى» در منطقهء وست اند راهپيمائى كردند. دست آخر، پلیس با دستگيرى صدها نفر، دمكراسى دروغین اش را به نمايش گذاشت. آخرين گروه از مبارزين دستگير شده، به دليل آن كه ديگر در زندان هاى اطراف فرانكفورت جا نبود، پس از كنترل و شناسايى، آزاد شدند. اما نکته عجیب و قابل توجه این است که براى بسيارى از آنان ورود به محدودهء مركزى شهر تا روز يك شنبه ممنوع شد!

همزمان، بسيارى موفق شدند در مقابل بانك مركزى اروپا جمع شوند و صداى اعتراض شان را بلند کنند.

ساعت چهار بعد از ظهر در ميدانى در ناحیه زاكسن هاوزن، صدها نفر ديگر عليه نابودى محيط زيست تظاهرات ايستاده اى را شكل دادند.

در همان روز در شهر هاى برلن و اشتوتكارت تظاهراتى در همبستگى با آكسيون هاى فرانكفورت برگزار شد. چنانكه در شهرهاى رم و ونيز هم كنسولگرى هاى آلمان به اشغال در آمد.

گفتنى ست كه در روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه آكسيون ها و تظاهرات موضعى متعددى آكسيون هاى بزرگتر را همراهى مى كرد. براى عابرين و توريست ها حركت دائمى نفربرهاى پليس تعجب آور و باورنكردنى بود. تعداد زيادى توريست كه قصد ورود به مركز شهر را داشتند با سد پليس مواجه شدند و نتوانستند مسيرشان را ادامه دهند.

 

روز شنبه، تنها روزى كه در آن تظاهرات قانونى بود، سيل جمعيت از ميدان بازلر به سوى مركز شهر به حركت در آمد، تا از آن جا به پارك مقابل بانك مركزى اروپا برسد.

طى مسير، پليس بارها كوشيد تا با تحريك كردن تظاهركنندگان درگيرى به وجود بياورد و از اين طريق مانور گسترده اش را  توجيه كند.

بد نيست يادآورى كنيم كه حضور بيش از بيست و پنج هزار نفر در اين آكسيون ها خاطرهء تظاهرات عظيم ضد شاه در سال ۱۹۷۵ را زنده كرد. از آن روز تا به حال، شاید بتوان گفت اين بزرگترين تظاهراتى ست كه شهر فرانكفورت به خود ديده است.

 

نيروهاى پليس از شمال و جنوب آلمان به فرانكفورت گسيل، و به نحوى كم سابقه بسيج شده بودند. تا روز شنبه، پليس همچنان از درگيرى هاى ويرانگر صحبت مى كرد تا بلوكه كردن و محاصرهء منطقهء بانكی و تجاری شهر را توجيه كند. اما رسانه های گروهی از بعد از ظهر شنبه شروع به انتقاد از پلیس کردند و از ده ميليون يورو ضرر به فروشگاه هاى مركز شهر سخن گفتند...  شیوه پليس عليه اعتراضات مردمى، حتی تجار و اصناف مركز شهر را نيز به اعتراض واداشت.

عصر روز شنبه، با موسيقى و سخنرانى، اين آكسيون موفق به پايان رسيد.

 

ترفند هاى پليس 

از همان نخستین هفتهء ماه مه، پليس به بهانهء درگيرى هائى كه در تظاهرات ۳۱ آوريل در فرانكفورت پيش آمده بود، كارزار گسترده ای را عليه آكسيون بلاكوپاى به راه انداخت. شهرداری فرانكفورت، مطبوعات، راديو و تلوزيون نيز به اين كارزار پيوستند. با اين حال در روزهاى آكسيون، پليس از شيوه هاى گوناگونى استفاده كرد:

- بستن اتوبان هاى منتهى به شهر و جستجوى اتومبيل ها و اتوبوس ها، بازگرداندن تعداد زيادى از اتوبوس هائى كه براى شركت در بلاكوپاى مى آمدند (از جمله اتوبوس هايى كه از هامبورگ و برلين و مونيخ آمده بودند).

- استفاده از اتومبيل هاى پليس همچون دیوار براى محاصرهء تظاهرکنندگان.

- دستگيرى و بازجویی هر گروه، هرچند دو سه نفره، كه از نظر آنان مشكوك بود.

- ممنوع كردن تردد در برخی از نقاط شهر و از اين طريق جلوگيرى از شركت افراد در آكسيون.

اين چهار روز در نظرم شبیه دوران ديكتاتورى هاى شيلى و آرژانتين بود.

 

 

درس ها و تجربيات

هدف اعلام شدهء آكسيون بستن و بلوكه كردن بانك مركزى اروپا بود، و اگر بانك مركزى اروپا واقعاً تعطيل مى شد، به سرمايه داران اروپا، و بيش از آن به ارگان سياست گذارى آن ضرر وارد مى آمد، اما اين امر برای آکسیون اهمیت درجه اول نداشت، بلکه عمل متشكل مردمى ست که جوهر این آکسیون را می سازد. در چنین روندى ست كه تعداد زيادی از نيروهاى سياسى در اروپا، بخصوص در آلمان به بحث و مجادله حول سرمايه دارى، عملكردهاى امروزين آن،  سياست هاى نابود کننده آن، و نیز شيوه هاى مبارزه با آن و از جمله امر سازماندهى مخفى پرداخته اند. اين دستاورد، حتى اگر هيچ يك از آكسيون ها در عرصه عمل موفق نمى شد، به خودى خود يك پيروزى بود.

از اولين روزهایى كه صحبت از بستن راه هاى ورودى بانك مركزى اروپا پيش آمد، بحث ها ابعاد  سياسى گسترده ای گرفت. جریان ضد فاشیستی "آنتی فا – اف"، در عین مبارزه پیگیر با فاشیسم در آلمان و نظامیگری این کشور و نیز دفاع از حقوق مهاجرین، دارای گرایش زیادی به دفاع از اسرائيل (تحت تأثیر دیدگاه های آنتى دويچ ها) است. این جریان مدعى ست که هر كس عليه سرمايه دارى و بانك حرف مى زند، از این فرضیه حرکت می کند كه صاحبان سرمايه يهودى اند، بنا بر اين مورد حمله قرار دادن بانک ها، فی نفسه يهودى ستيزی است. بنا بر این در برخى جمع ها نخستین موضوع بحث در نقد چنین تصوری شكل گرفت. از این جاست که شرکت فعال آنتی فا- اف در این آکسیون را باید از جمله مدیون همین بحث و نقد دانست.

 

بحث ديگر بر سر اين بود كه چگونه و همراه با چه كسانى بايد آكسيون را سازماندهى كرد. در كنار نيروهاى آلمانى، با بسيارى از نيروهاى خارجى، بخصوص با نيروهاى مطرح در سطح آلمان تماس گرفته شد. در رأس اين گروه ها، هواداران حزب كارگران كردستان - پ. ک. ک.- و نيروهاى كمونيستى و آنارشيستى ترك قرار دارند. اين امر بيش از همه به دليل فعالیت اين نيروها در آلمان بود. شركت فعالين سياسى كه از جمهورى چك تا انگلستان، از هلند تا فرانسه، از اسپانيا تا ليشتن اشتاين و تركيه  آمده بودند، و به خصوص شركت دويست نفر از ايتاليا بسيار چشمگير بود.

 

روند سازماندهى اكسيون: مهم ترين دستاورد

شايد عجيب به نظر برسد كه كسى مدعى باشد كه روند سازماندهى يك آكسيون از خود آن آكسيون مهمتر است. همان گونه كه اشاره شد، آنچه اهمیت داشت، بعد سياسى اين سازماندهى بود و شكستن جو پراكندهء نیروهای راديكال چپ در آلمان كه از زمان فرو ريختن ديوار برلین، اين كشور را طلسم كرده است. سازماندهى چند روز فعاليت ممنوع، با وجود پليس سياسى كاركشتهء آلمان كار بسيار دشوارى بود. با اين حال ائتلاف گروه ها موفق شد با يك سازماندهى مناسب، تا حد زيادى طرح هاى خود را به پيش ببرد. به همين دليل لازم است به بعضى از جوانب  اين سازماندهى اشاره کنیم:

«آشپزخانهء خلقى» و تهيهء غذا براى رفقائى كه از شهرها و كشورهاى ديگر مى آمدند نيازمند تدارکات و  كار منظم بود. تنها در عصر روز چهارشنبه، يك صد و بيست كيلو نان مصرف شد. ولى علاوه بر آن پخش غذا بين تظاهر كنندگان اهمیت داشت كه نيروى زيادى می برد. در فرانكفورت دو گروه، يكى در محل سازمان جوانان اتحاديهء سنديكاهاى آلمان، و ديگرى در دانشگاه فرانكفورت بار اين وظيفه را بر دوش گرفتند.

روز پنج شنبه وقتى تظاهركنندگان در ميدان هاى پالز و رومر در محاصرهء پليس بودند، ديگ هاى بزرگ غذا توسط چند نفر از رفقا، بدون ممانعت پلیس در اختيار جمع قرار گرفت که نه تنها گرسنگى را رفع كرد، بلكه روحيه بخش نيز بود.

ديدن جوانانی از دختر و پسر كه برخی با كوله پشتى هاى سنگین، نفس - نفس زنان همراه با تظاهركنندگان حركت مى كردند تا در صورت نياز خدمات پزشكى انجام دهند، احساس اعتماد به نفس و همبستگى را هرچه بيشتر تقويت مى كرد.

تيم دفاعى متشكل از وكلا و داوطلبان شبانه روز آمادهء پاسخ دادن به تلفن بود یا رفقائى را كه از بازداشتگاه ها آزاد مى شدند دوباره به محل تجمع بقيه مى رساند. اين رفقا در اطلاعيه هاى مختلف كوشيدند نحوهء برخورد با پليس و بازجو را آموزش بدهند و حتى گوشزد مى كردند كه براى مثال از حمل دفتر تلفن، تلفن دستى و يا هر چيز ديگرى كه احتمالا توسط آن آدرس سایر افراد به دست پليس بيفتد، خود دارى شود.

 

كار سازماندهى يك آكسيون چند روزه، به خصوص با ديدگاه هاى متفاوت، مستلزم ارتباط جدى و قابل اعتماد است. به همين دليل چند ساختار تشکیلاتی موازى به وجود آمد. از يك سو هيئت هماهنگى نيروهاى مختلف وظيفهء طرح خواسته ها و شيوهء برخورد جمعى را به عهده داشت (براى مثال نيروهائى كه مخالف دفاع راديكال بودند، موظف شدند در صورت به وجود آمدن برخوردهاى فيزيكى از آن فاصله نگيرند و يا آن را محكوم نكنند و نيروهاى راديكال نيز موظف شدند حين تظاهرات جمعى، از درون صف تظاهرات درگيرى را آغاز نكنند).  به موازات آن، نيروهاى راديكال ضوابط مورد اعتمادى برقرار کردند تا در صورت ممنوع شدن آكسيون ها بتوانند مقاومت كنند. طبيعى ست كه چنين ضوابطی بايد از لحاظ تكنيكى، خارج از شنود پليس باشد و تمام ارتباطات با رعایت گام هاى امنيتى به پيش برده شود:

- در هيچ يك از نشست هاى جمع هاى راديكال و سازمان دهنده، كسى حق حمل تلفن دستى نداشت.

- تمام نامه ها و اى ميل ها با استفاده از برنامه هاى مطمئن رمزى رد و بدل می شد.

- كسى كه در يك ساختار تشکیلاتی حضور نداشت، نمى دانست كه در درون آن چه مى گذرد. طبيعى بود كه همه به خوبى آگاه بودند كه بايد از سؤال اضافى خود دارى كنند.

- از برخی آكسيون هاى ویژه، غير از عناصر سازمان دهنده آن ها، تا آخرين دقايق کسی خبر نداشت، ولى اعتماد به يكديگر تا آن حد بود كه وقتى براى مثال در صبح روز جمعه تصميم به برگزارى تظاهرات از میدان راه آهن گرفته شد، هزار و پانصد نفر، بدون آن كه از چند و چون كار آگاه باشند، در محل حضور يافتند و تصميم گروه سازمان دهنده را پذيرفته، به اجرا در آوردند.

- يك شوراى هماهنگى در شهر كه متشكل از نماينده گروه هاى مختلف بود وظيفهء تصميم گيرى و هدايت آكسيون را به عهده داشت. اين گروه مى بايستى از چشم پليس دور مى ماند. از همين رو تيم هاى پيك وظيفهء ارتباط بين رهبرى بلافاصلهء تظاهرات و شوراى هماهنگى را به عهده داشتند.

- تيم هاى خبررسانى، پياده یا دوچرخه سوار، پيشقراول تظاهرات بودند و وظيفهء داشتند مسئولين تظاهرات را از چند و چون مسيرى كه در پيش بود، حضور و تعداد نيروى سركوبگر، و نیز امكان درگيرى و گريز و... مطلع كنند.

پيشبرد و موفقیت آكسيون در روزهاى چهارشنبه تا شنبه مديون اين سازماندهى نيمه مخفى ست و بدون آن چنين نتيجه اى غير ممكن بود.

 

يك نكتهء جانبى و چند سؤال:

در طول تظاهرات و كشمكش با نيروهاى پليس، به نظر می رسد که ما با دو نسل روبرو بودیم. نسل بين ۴۵ تا ۵۵ ساله ها، و نسل ۲۰ تا ۳۰ ساله ها. به نظر مى رسيد كه تعداد بسيار اندكى از سنين بين اين دو نسل در آكسيون شركت داشتند. آيا اين نسل گم شده، فرزند فروريزى ديوار برلین و بحران جنبش انقلابى ست؟ آيا وظيفهء انتقال تجربه به نسلى بسیار جوانتر بر دوش انقلابيونی قرار می گیرد که با آن، دو نسل فاصله دارد؟ و بنا بر این، آيا چنين انتقال تجربه اى، خارج از چارچوب مبارزات عملی، امكانپذير است؟

 

به نظر می رسد که پاسخ به اين سؤالات و عمل به آن، همان قدر در مورد جنبش هاى اروپائى صدق مى كند، كه در مورد جنبش انقلابى ایران.

 

بهرام قديمى

ماه مه 2012