مسأله نه تنها انكار حقوق مردم فلسطين، بلكه انكار موجوديت آنهاست

فلسطين زيادى ست! و مردم آن بايد نابود شوند! اين است خلاصۀ سياستى كه صهيونيسم طى يك قرن و به ويژه از ۶۰ سال پيش با همدستى قدرتهاى استعمارى و امپرياليستى اجرا كرده است. دروغ نخستين و بنيانگذار اين ايدئولوژى نژادپرستانه اين بود كه «فلسطين سرزمينى ست بدون مردم و بايد به مردمى داده شود بدون سرزمين». اما فلسطين مردمى داشت و مردمى دارد كه از خود و سرزمين و موجوديت شان قهرمانانه و با جسارتى افسانه اى و ستايش برانگيز دفاع كرده و مى كنند.

از ۱۹۴۸ كه اسرائيل چون خنجرى در قلب منطقۀ خاورميانه فرو رفت تا تاوان جنايات نازى ها عليه يهوديان را اعراب و مشخصاً مردم فلسطين پرداخت كنند سياست انكار حقوق قانونى فلسطينى ها و حتى انكار حق حيات آنان ادامه دارد: اهالى را آواره مى كنند، خانه ها و زمين شان را تصرف كرده مستعمرات (كولونى ها) برپا مى سازند كه نبايد به سمت آن سنگ پراند يا خمپاره اى دست ساخت پرتاب كرد. توسعه طلبى وحشيانه و سيرى ناپذير اسرائيل ادامه دارد. هرچندگاه كه تضاد بين تجاوزگران و مقاومت عادلانۀ فلسطينى ها اوج مى گيرد و خونريزى بى حساب و معاف از مجازات اسرائيل ابعادى توجيه ناپذير مى يابد وجدان هاى به خواب رفته و بى حس شده واكنش نشان مى دهند كه اورژانس! اورژانس! خويشتن دارى كنيد! جنگ قطع شود! كمك هاى انسانى! مذاكره! صلح! و حرف هايى كه در اين نبرد نابرابر جز ياوه و رفع تكليف نام ديگرى ندارد.

قطعنامه هاى ملل متحد در عمل جز به قانونى كردن تجاوزات اسرائيل نپرداخته است. با جنگ ۱۹۴۸ بى هيچ تناسبى بين جمعيت يهودى و عرب بيش از ۵۴ درصد از فلسطين تاريخى را به اسرائيل دادند. اما اسرائيل به پيشروى ها و غصب اراضى و آواره كردن مردم ادامه داد و با جنگ ۱۹۶۷، ملل متحد با قطعنامه هاى ۲۴۲ و ۳۳۸ (كه بعدها به مرجعى براى حقوق فلسطينى ها شناخته شد!) با گشاده دستى ۷۸ درصد از فلسطين را براى اسرائيل به رسميت شناخت. سپس با جنگ و ترور و انواع فشارها و نيرنگ ها آنقدر بر فلسطينى ها فشار آوردند كه ياسر عرفات رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين در ۱۹۹۳ پاى ميز مذاكره رفت تا در همين ۲۲ درصد باقى مانده موجوديت مستقل فلسطينى ها را با برپايى دولتى در غزه و ساحل غربى و قدس شرقى تثبيت كند و نگذارد كه فلسطين براى هميشه از نقشه حذف گردد. اسرائيل و همدستان بين المللى اش از تعهدات خود دائماً طفره رفتند و سرانجام عرفات را مانع صلح شمردند و او را محاصره كرده به طريقى مرموز به قتل رساندند.
بهانه ها هر روز پيدا مى شد و مى شود: مبارزه با عمليات انتحارى و تروريسم، مبارزه با بنيادگرايى اسلامى، مبارزه با كسانى كه موجوديت اسرائيل را قبول ندارند... همۀ اين بهانه ها يك طرفه مطرح مى شود و رسانه هاى گروهى جهان آن را به مردم دنيا حقنه كرده و مى كنند تا حق به زورمند داده شود و حق ستمديدگانى كه صداشان و فريادشان را كسى گوش نمى كند تا بشنود ناديده گرفته شود. ۱۵ سال از به اصطلاح فرآيند صلح مى گذرد اما صلح يك سانتيمتر هم جلو نرفته است، مصادرۀ سرزمين ها و مستعمره سازى ادامه دارد. اسرائيل در مناطقى كه به اصطلاح به «حاكميت» فلسطينى ها واگذار كرده بود همه جا حضور دارد. براى مثال، فقط در ساحل غربى ۷۰۰ راه بندان نظامى (يا چك پوينت) هست. رئيس تشكيلات خودمختار فلسطين هم بدون اجازۀ اسرائيل نمى تواند حركتى داشته باشد. مسألۀ بازگشت آوارگان و مسألۀ قدس حكم تابو دارد و قابل مذاكره نيست. ۱۱ هزار نفر هنوز و غالباً بدون محاكمه در زندان هاى اسرائيل بسر مى برند. از يكسال و نيم پيش كه در پى اختلاف با الفتح (كه زمينه اش اساساً همين اشغال و تجاوزهاى اسرائيل است)، حماس قدرت را در نوار غزه به دست گرفته بهانۀ تازه اى براى اسرائيل پيدا شده تا غزه را با يك ميليون و ششصدهزار نفر جمعيت آن به محاصره زمينى، دريايى و هوايى درآورد و راه آذوقه و برق و دارو و رفت و آمد را بر اهالى آن ببندد. تصور كنيد كه عرصه را بر مردمى چنان تنگ كنند كه مانند موش صحرايى در زمين نقب بزنند تا از آن طرف ديوار مرز يعنى خاك مصر سر درآورند. كمتر كسى كار و شغلى دارد. پول در دست مردم نيست، مواد غذائى نيست. چه كسى جز مردگان در چنين جهنمى نمى شورد؟ امروز تلاش خيرخواهانه در برخى كشورها براى رساندن آذوقه و پتو و.. براى محاصره شدگان غزه جريان دارد. البته اين را نبايد دست كم گرفت زيرا اين خود نوعى حمايت از مردم است، اما آنچه در درجۀ اول، مردم غزه و كل مردم فلسطين در داخل و خارج به آن نياز دارند نه «كمك هاى انسانى و صدقات كه وجدانها را تسكين مى دهد»، بلكه حق موجوديت سياسى و به رسميت شناختن حقوق ملى و انسانى آنها ست و اين درست چيزى كه اسرائيل منكر آن است و كشورهاى به اصطلاح دموكراتيك جهان هم اسرائيل را در اين انكار، در اين نابود سازى تشويق مى كنند. براى مثال، اخيراً اتحادىۀ اروپا سطح روابط خود را با اسرائيل به اتفاق آراء در حد يك كشور اروپايى ارتقاء داده است. بهانۀ بنيادگرايى اسلامى، مداخلۀ ايران، و هزار بهانۀ ديگر نبايد كسى را بفريبد و حقيقت را كه چيزى جز نژادپرستى صهيونيستى و جز انكار موجوديت فلسطينى ها نيست از ديده ها پنهان دارد. مى گويند حمله مى كنيم زيرا حماس آتش بس را تمديد نكرده است. بگذريم كه چه آتشى در برابر چه آتشى! اما مگر در ۶ ماه گذشته كه آتش بس بود محاصره و گرسنگى دادن به مردم كم شد؟! مگر محاصره و بسته بودن دو مرز (يكى با اسرائيل و ديگرى با مصر) برطرف شد؟! از طرف ديگر، چرخ «دموكراسى» اسرائيل بر اساس رقابت احزاب اين كشور در كشتن هرچه بيشتر مردم فلسطين و مخالفت با موجوديت اين مردم مى چرخد. فراموش نكنيم كه انتخابات نزديك است.

سرزمين فلسطين را كه در ۱۹۴۷ بر نقشه خودنمايى مى كرد، امروز با غبارى بر نقشه نشان مى دهند، اما آنچه نمرده، آنچه نتوانسته اند و قاعدتاً نمى توانند از بين ببرند مبارزه و مقاومت مردم است. موجوديت مقاوم مردم حق طلب فلسطين چون خارى ست كه در گلوى اسرائيل و همپيمانان ريز و درشتش گير كرده است. فلسطينى ها طبق حق مشروعشان در استفاده از كلىۀ وسايل ممكن براى مقابله با اشغال راه هاى گوناگون پيموده اند و دهها سال است كه در جوى (منطقه اى و جهانى) كه سراپا ىأس و تسليم و فرار از مبارزه است، پرچم مقاومت را حتى مى توان گفت به نمايندگى از ديگر مردمان تحت ستم برافراشته اند. به بركت مبارزۀ عادلانۀ آنها امروز گسترۀ منتقدان سياست اسرائيل و پشتيبانان مردم فلسطين در خود اسرائيل و نيز در اروپا و آمريكا رو به گسترش است و انسانهايى دلير وجود دارند كه برخلاف ميل صهيونيست هاى حاكم، چه با انديشه و قلم و چه در عمل، در داخل و خارج اسرائيل به مبارزه اى شرافتمندانه مى پردازند.
در اين نبرد نابرابر بين زورمداران امپرياليست و صهيونيست و بين مردمى كه چيزى جز اراده شان براى يك زيستنِ انسانى و عادى مايملكى ندارند، در اين نبرد كه نه قدرتِ زورمدار مطلق است و نه ضعفِ ستمديده، برد با كسى ست كه بيشتر ايستادگى كند.
بر هر انسانى كه به آزادى، برابرى، عدالت و حيثيت انسانى باور دارد،
بر هر گروه اجتماعى و سياسى كه از زيستن در عصر كنونى كه در آن فاجعه اى عظيم چون محاصره و بمباران غزه رخ مى دهد احساس شرم مى كند و حاضر نيست در توطئۀ سكوت شركت كند، بر ما ايرانى ها كه طعم ستمكارى رژيم سلطنت و رژيم جمهورى اسلامى را چشيده ايم و به ضرورت مبارزه با آن وفاداريم، بر ما كه خويش را با فلسطينى ها، در كليت خويش و در مبارزه شان با اشغال، همواره در يك سنگر دانسته و مى دانيم حمايت بيدريغ از آنان و احترام به حق تعيين سرنوشت و آرمان هاى انسانى شان وظيفه است، افتخاراست.
۱۰ دى ماه ۱۳۸۷ ـ ۳۰ دسامبر ۲۰۰۸