(در حاشیهء بیانیهء »فلسطین را ویران می كنند. آیا می توان سكوت كرد؟)
»همینجا خواهیم ماند! ایستاده ایم همینجا!
نشسته ایم همینجا! تا ابد همینجا!
هدف مشتركمان بودن است...
پس از این، دیگر هدف مشتركی نیست...
حتی پرچم ملی:
تو ای ملتِ من، شاید
خری را نشانِ پرچمِ خود قرار دهی.
و برای اشعار سرود ملی،
تو ای ملت من، شاید
سرودی برگزینی
كه عروسی كبوتران را می ستاید.
درباره ی نقش زنان نیز هدف مشتركی نیست.
تو ای ملت من، شاید
زنی را برگزینی برای ریاستِ
اداره ی پلیس...
ما بر سر هیچ چیز توافق نداریم!
نه بر سرِ درصد، نه عمومی، نه خصوصی،
هیچ توافقی،
اما فقط یك هدف ما را متحد می سازد: بودن...
پس از آن، هرفرد
فرصتِ گزینشِ هدفِ خود را خواهد یافت«.
از: محمود درویش
و یادداشت هایی دیگر:
- زنی اسرائیلی كه همكلاس سابق نتانیاهو، نخست وزیر پیشین اسرائیل، بوده دخترش را در جریان یك عملیات انتحاری فلسطینی از دست میدهد. وی در جواب تسلیت نتانیاهو نوشت: قاتل فرزند من نه فلسطینی ها بلكه تو هستی و سیاست دولت اسرائیل.
- نتانیاهو از رهبران حزب حاكم لیكود می گوید: فلسطینی ها موجوداتی وحشی اند و باید آنها را با كشیدن دیوار در قفس نگه داشت.
- افسری كه در جریان تخریب خانه ها در شهر رفح شركت داشته می گوید: وضع ما در برابر فلسطینی ها مثل فیلی بود كه به مغازهء چینی فروشی قدم بگذارد.
- در نمایشگاهی از خشونتهای ارتش اسرائیل كه سربازان مخالف جنگ تحت عنوان »سكوت را بشكنیم« در تل اویو برپا كرده اند و تا ۲۵ ژوئن ادامه دارد،
- سربازی میگوید: »ارتش در پاسخ به اعتراض هایی كه دریافت كرده جواب داده است كه به سربازان آموزش میدهد كه رفتار اخلاقی داشته باشند؛ اما آموزش اخلاقی چگونه میتواند در برابر واقعیت اشغال مقاومت كند. در شهر ۱۲۰ هزار نفری هبرون (الخلیل) ۶۰۰ مهاجر متعصب یهودی را در دل این شهر مسلمان نشین به زور جا داده اند و ۱۲۰۰ سرباز را برای نگهبانی آنان گماشته اند. من اگر عرب بودم، از سربازی كه با لگد درِ خانه ام را شبانه می شكند و وارد می شود محال بود، انتظار رفتار انسانی داشته باشم. كولون ها روی دیوارهای محله شان نوشته اند: »همه را بكشید! خدا بندگان خود را خوب می شناسد... عربها را به اتاق گاز بفرستید!«
- و سربازی دیگر می گوید: اگر من یكی از بچه هایی بودم كه مورد تحقیر ارتشی های اسرائیل قرار میگیرند، هرگز طرفدار صلح نمی شدم، بلكه از افراطیون بودم. آنچه من از تجربه ام فهمیده ام نه این است كه ما باید یهودیان را از دست عربها نجات دهیم، بلكه باید جان عربها را از دست یهودیان حفظ كنیم.
- و سرانجام برپا كنندگان نمایشگاه میگویند: »برای ما مهم است مادری كه فرزندش به سربازی میرود بداند كه او به كجا پا میگذارد«. (از روزنامه لیبراسیون ۸ ژوئن ۲۰۰۴).
- وودی آلن، سینماگر معروف آمریكایی، زمانی كه می شنود سربازان اسرائیلی دست كودكی فلسطینی را »به جرم« پرتاب سنگ به روی تانك های اسرائیلی، با سنگ كوبیده اند می گوید» من از یهودی بودنم خجالت میكشم.
- باز هم از شاعر بزرگ فلسطین محمود درویش می آوریم، خطاب به هیأت پارلمان بین المللی نویسندگان كه زمانِ محاصره ی رام الله از فلسطین دیدن كردند:
می دانم كه شما، امیرانِ سخن،
دربرابرِ فصاحتِ خون، نیازی به بلاغت ندارید.
به این دلیل است كه واژه های ما همان قدر ساده اند كه حقوق مان:
ما روی این زمین و از همین زمین زاده شده ایم.
نه ما را مادری دیگر است،
و نه زبان مادرىِ دیگر.
و از وقتی فهمیده ایم كه این مادر بیش از حد تاریخ داشته،
و پیامبران بیش از حد،
فهمیده ایم كه چندگانگی، خود، فضائی ست...
كه حیطه ی وسیعی را دربر می گیرد و نه یك سلول زندان را،
و اینكه هیچكس حق انحصاری بر یك سرزمین،
بر خدا، یا حافظه ی جمعی دارا نیست.
ما همچنین می دانیم كه تاریخ
نه منصفانه است، نه آراسته.
اما وظیفه ی ما به سان موجودات انسانی
این است كه این تاریخ را انسانی كنیم،
تاریخی كه ما هم قربانی و هم محصول آن ایم.
هیچ چیزی آشكارتر
از حقیقت و مشروعیت فلسطینی نیست.
این سرزمین میهن ما ست و این بخشِ كوچك ...
بخشی از زادگاه ما ست
یك زادگاه واقعی، و نه به هیچ رو اسطوره ای.
این اشغال، یك اشغال خارجی ست،
كه نمی تواند ازقلمرو معنای جهانشمولِ كلمه ی اشغال فرار كند،
صرف نظر از هر عنوان حق الاهی كه بدان متوسل شوند.
خدا مِلكِ شخصىِ هیچكس نیست.
اشغال به محروم كردنِ ما
از شرایط ابتدائىِ آزادی بسنده نمی كند،
و تا آنجا پیش می رود كه ما را
از جوهر یك زندگىِ انسانىِ شرافتمندانه محروم می كند،
و جنگی دائمی
بر رؤیامان، بر جسم مان،
بر اشخاص، بر خانه ها، بر درخت ها... اعلام می كند
و مرتكب جنایات جنگی می گردد.
اشغال چیزی بهتر از آپارتاید به ما وعده نمی دهد...
و قدرت شمشیر در پیروزی بر جان.
ولی، ما به بیمارىِ درمان ناپذیری مبتلا هستیم به نام امید،
امید به آزادی و استقلال.
امید برخورداری از یك زندگىِ عادی،
كه در آن نه قهرمان باشیم و نه قربانی.
امید اینكه ببینیم فرزندانمان بدون خطر به مدرسه می روند.
امید اینكه زن آبستن فرزندش را زنده
در بیمارستان بزاید، نه مرده در جلوی پست كنترل.
امیدِ اینكه شاعران ما زیبایىِ رنگِ سرخ را
بیشتر در گلِ سرخ ببینند تا در خون.
امید اینكه این سرزمین نام اصلی اش را بازیابد:
»سرزمین محبت و صلح«.
با سپاس از اینكه در تحمل بار سنگینِ این امید با ما شریك اید.
فلسطین
امروز مسأله ی فلسطینی ها بودن یا نبودن است
- توضیحات
- نوشته شده توسط محمود درویش
- دسته: فلسطین