بيانيهای از جنبش چپ ايران در دفاع از "مردم"
(با طومار امضاها)
اين روزها که بار ديگر بر طبل حملهی نظامی به ايران کوبيده میشود، گروهی از مردم اسرائيل کمپينی را در مخالفت با جنگ احتمالی دولت اسرائيل و آمريکا عليه ايران آغاز کرده و به واسطهی آن پيامهای دوستی و احترام خود را برای مردم ايران میفرستند؛ البته از موقعيتی فرادست و با اين پيام که ما «هرگز به ايران حمله نخواهيم کرد». گروهی از ايرانيان نيز متقابلاً پيام دوستی و احترام به مردم اسرائيل فرستادهاند، و ضمن اعلام برائت از جنگطلبیِ دولت ايران، با حملهی نظامی به ايران مخالفت کردهاند. ناگفته نماند که گروهی از سازماندهندگانِ اوليهی کمپينِ طرف ايرانی، از فعالان سياسی دستراستی هستند که اتفاقاً پيش از اين، ابايی از بيان حمايت خود از حملهی نظامی به ايران نداشتند و آن را در بوق و کرنا میکردند، و رسانهها پر بود از حمايت آشکار و نهانِ آنها از تحريمهای اقتصادی و جنگ، تحت عنوان «مداخلهی بشردوستانه» در ايران. بخشی از اين لشکر نوليبرالهای ايرانی نيز با ماسکهای «ضد جنگ» و «ضد تحريم» مشغول تئوریپردازی برای به اصطلاح «مداخلهی بشردوستانه»ی قدرتهای بزرگِ سرمايهداری جهانی بر عليه ايران بودند. اگرچه کمپين ضد جنگ و دوستیِ متقابل از سوی شهروندان کشورها، مستقل از دولتهايشان در شرايط بحرانی تشديد جنگ لفظی و تشنگی هر دو طرف به بحران، يک اقدام مثبت به شمار میرود، اما ناديده گرفتن رنج مردم ايران در سیوسه سال گذشته و مسالهی مردمِ فلسطين از بخشهای مهم فراموششده در اين کمپين هستند.
به باور ما، جنبشهای مردمیِ ضد جنگ بايد به شکلی نمادين مرزهای بين کشورها - جايی که نمود اعمال قدرت دولتها محسوب میشود- را از بين برده و در پی ايجاد همبستگیِ هرچه بيشتر بين مردم کشورهای درگير باشند. «کمپين ضد جنگ» در اسرائيل، بايد از نقد و نفیِ «ديوار جدايی» که حائلی است بين مردم اسرائيل و باقی مردم دنيا موجوديت خود را آغاز کند. هيچ کارزار ضد جنگی از اسرائيل نمیتواند پيام صلح و دوستی به هيچ نقطهای از جهان بفرستد بی آنکه آن پيام از بدنهای به فقر کشانيدهشده و بیحقِ مردم فلسطين عبور کند. مردم اسرائيل نمیتوانند با جنگ عليه ايران مبارزه کنند پيش از آن که متوجه اين امر مهم شوند که در حال حاضر جنگی عليه مردم فلسطين و ايران در جريان است که اين جنگ البته از بیعدالتیهای سياسی- اقتصادی در اسرائيل و ديگر نقاط جهان جدا نيست.
تهديد به مداخلهی نظامی و خطر اعلانِ جنگ به ايران در شرايطی اوج گرفته که مبارزات و مقاومتهای مردمی در ايران طی سه سال گذشته توجه بخشی از افکار عمومی و فعالين سياسی در جهان را از برنامهی هستهای، به سمت خواستههای سياسی و اقتصادی مردم ايران معطوف کرده است. درست زمانی که حکومت تحت فشار عظيم نارضايتی سياسی- اقتصادی و مقاومت مردم در ايران قرار دارد، تهديد به جنگ به ياری حکومت ايران آمده است تا نگاهها را از موضوعات داخلی منحرف ساخته و دستيابی به مطالباتِ تاريخی-سياسیِ برابریطلبانه و آزاديخواهانه را برای مردم ايران به تأخير بياندازد؛ آن هم در شرايطی که بسياری از مردم در ايران به خاطر مبارزه برای همين مطالبات زندانی میشوند و يا مجبور میشوند کشور را ترک کنند. چنين شرايطی در بحبوحهی مبارازت پس از انقلاب بهمن سال ۵۷ درست زمانی که صدام حسين از سوی آمريکا و اروپا به جنگ با ايران تشويق شد نيز در جريان بود. جنگ عراق عليه ايران، مردم ايران را مجبور کرد به جای اينکه در مقابل انحرافِ انقلاب و مصادرهی ضدِ انقلابیِ آن بايستند، از زندگی و کشورشان دفاع کنند. شايد به همين دليل است که بسياری از مردم ايران، تهديد به جنگ عليه کشورشان را تلاشی از جانب برخی حکومتها برای در قدرت نگهداشتنِ جمهوری اسلامی تلقی میکنند، آن هم درست زمانی که جمهوری اسلامی در ضعيفترين دوران حيات خود بسر می برد .
بيش از سی سال است که مردم ايران نه تنها به تناوب از تهديد حمله به کشورشان رنج بردهاند، که همواره قربانی تحريمهای اقتصادیِ يکجانبه شده و هر ساله تعداد کثيری از آنها، در نتيجهی اين تحريمها، در سوانح هوايی کشته میشوند. آثار غير قابل انکار تحريمها بر سامانهی ارائهی خدمات سلامت در ايران، حوزهی بهداشت و درمان را در موقعيتی بحرانی فرو برده است. اين تحريمها و تهديدها به ايجاد بازار زيرزمينی و تشديد فساد اقتصادی توسط لايههايی از حکومت کمک کرده است. به وضوح میتوان ديد که تحريمهای اقتصادی و تهديد به جنگ، فشارهايی نيستند که تنها بر حکومت ايران تحميل میشوند، بلکه پيکرهی اقتصادی-سياسی در ايران، مبارزات مردم و اميد آنها برای رسيدن به آيندهای بهتر برای کشورشان را به شدت تحت تأثير قرار میدهند. مردمی که رنج يک کودتای انگليسی-آمريکايی را کشيدهاند و تا همين امروز نيز تبعات آن را متحمل شده و مبارزاتشان اغلب با تهديد قدرتهای جهانی به جنگ پس زده شدهاست، دلايل بیشماری دارند که به لحاظ سياسی، نسبت به در دست گرفتن سرنوشتشان، احساس نااميدی و سرخوردگی کنند. شک و ترديد برای چنين مردمی نه جزئی از يک تئوری توطئه، بلکه يک نتيجهگيریِ عقلانی از تاريخ است.
افزون بر اين، ما معتقديم اين کمپينِ ضد جنگ، تنها در صورتی که دربرگيرندهی مردم فلسطين باشد، میتواند از نهادهای قدرت اعلام استقلال کرده و مخاطب را مجاب کند که صرف نظر از قوميتها و مليتها خواستار عدالت است و نشان دهد که رابطهی ميانِ مسألهی فلسطين و تهديدِ جنگ عليه ايران را درک کرده است. مسألهی فلسطين تنها محدود به فلسطينيان نمیشود. فلسطين يک مفهوم جهانی است و مرزها را در می نوردد. همبستگی ميان مردمان ستمديده از اين رو لازم است که مسألهی يک گروه از آنها ابزاری برای استثمار گروهی ديگر نشود. در حالی که فعالين کارگری همچون «رضا شهابی»، «شاهرخ زمانی»، «بهنام ابراهيمزاده»، «محمد جراحی»، «ابراهيم مددی»، «علیرضا اخوان»، «پدرام نصراللهی» و ... به خاطر فعاليتهايشان در دفاع از حقوق زحمتکشان برای سالها به زندان محکوم شده و در بند هستند، طرح مسألهی فلسطين از سوی حکومت ايران تنها يک نمونه از بهرهبرداری های مضحک دولتها است تا خود را به عنوان سردمدار دفاع از حقوق ستمديدگانِ جهان جا بزنند. حکومت ترکيه نيز، که کردهای ساکن اين کشور را به خاطر برپايی مراسم سال جديدشان سرکوب میکند، يا يک دانشجو را به دليل استفاده از شال فلسطينی به زندان میافکند، به نحو ديگری مسألهی فلسطين را مورد سوء استفاده قرار میدهد تا خود را مدافع عدالت برای مردم تحت ستم جهان معرفی کند.
برخلاف آنچه نهادهای قدرت میخواهند ما بدان باور داشته باشيم، حکومت اسرائيل و حکومت ايران و سوريه، دشمنی اساسی با يکديگر ندارند، بلکه هريک از آنها به مثابه نيروی مکملی در پاسخ به نياز ديگری در اين چرخهی ضد مردمی عمل میکنند. به عنوان مثال حکومت اسرائيل بدون استفادهی ابزاری از حکومت ايران برای انحراف افکار عمومی جهان و رسانهها، چطور میتوانست با ستم سيستماتيک عليه مردم فلسطين، اعتصاب غذای «حنا الشلبی»، و تظاهرات گستردهی مردمی در اسرائيل در اعتراض به روندهای بيدادگرانهی متاخر سرمايهی مالی، دست به مقابله بزند؟، حکومت ايران در حالی که تمام تلاش خود را به کار بسته تا مقاومت کارگران، فعالان مدنی، دانشجويان و روزنامهنگاران ايرانی را سرکوب کند، بدون کمک حکومت اسرائيل در ايجاد خطر جنگ و دامن زدن به جنگ لفظی، چگونه میتوانست در مقابل مقاومت مردمی در ايران بايستد؟.
به باور ما، در چنين پسزمينهای که کارزار ضد جنگ و احترام متقابل ميان مردم اسرائيل و ايران در آن شکل گرفته، اعتراض به جنگ و تجاوزهای امپرياليستی دولت اسرائيل و متحدانش، بیشک بايد در پيوند تنگاتنگی با حمايت از حقوق مردم فلسطين، و مبارزه با حکومتهای ضدِمردمی منطقه مانند اسرائيل، سوريه، ترکيه، ايران و ... باشد که از مسألهی فلسطين برای سرپوش گذاشتن بر خودکامهگیها و انقياد بخشهای مختلف مردم در عرصهی داخلی سوء استفاده میکنند. و به همين ترتيب مردم فلسطين بايد آگاه باشند که عدالت و رهايی برای فلسطين از طريق حمايت حکومتهای مستبد عملی نمیشود، چرا که اين حکومتها تنها برای سرپوش گذاشتن بر ستم سيستماتيک داخلیشان بر مردم خود و زد و بندهای سياسی با امپرياليسم، خود را در کنار نيروهای مترقی جهان از حاميان مردم فلسطين جا زدهاند.
فهرست اول امضا ها:
اميرعباس آذرم وند
سهيل آصفی
عسل اخوان
مرجان افتخاری
مريم افشاری
بابک اکبری فراهانی
امير اميرقلی
بهداد بردبار
هژير پلاسچی
آرزو پوراسماعيلی
زهرا پورعزيزی
عابد توانچه
منصور تيفوری
اسماعيل جليلوند
جمعی از دانشجويانِ چپ دانشگاه های تبريز
امين حصوری
مينا خانلرزاده
مينا خانی
اشکان خراسانی
گلناز خواجه گيری
سارا دهکردی
ديدار از طرف بلاگرهای فتوبلاگ ولی عصر
عطا رحمتی
پژمان رحيمی
رضوان زنديه
طاها زينالی
ربرت سپانيان
محسن سهرابی
سامان شاه محمدی
مصی شيروانی
ستاره صبور
محسن عمادی
ميثم فرهنگ
علی کلايی
آرش کيا
اميرمحسن محمدی
قادر محمدی
سپهر مساکنی
امير مهرزاد
يونس ميرحسينی
پريسا نصرآبادی
پويا نودهی
بهادر نيکفر
آرمين نيکنام
وحيد ولیزاده
عدنان هم قبيله
سحر يزدانی پورجمع آوری امضاها برای ليست دوم ادامه دارد، در صورت تمايل به امضای اين بيانيه نام خود را به ايميل زير بفرستيد:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
"برای صلح، برای فلسطين"
بيانيهای از جنبش چپ ايران در دفاع از "مردم"
(با طومار امضاها)
اين روزها که بار ديگر بر طبل حملهی نظامی به ايران کوبيده میشود، گروهی از مردم اسرائيل کمپينی را در مخالفت با جنگ احتمالی دولت اسرائيل و آمريکا عليه ايران آغاز کرده و به واسطهی آن پيامهای دوستی و احترام خود را برای مردم ايران میفرستند؛ البته از موقعيتی فرادست و با اين پيام که ما «هرگز به ايران حمله نخواهيم کرد». گروهی از ايرانيان نيز متقابلاً پيام دوستی و احترام به مردم اسرائيل فرستادهاند، و ضمن اعلام برائت از جنگطلبیِ دولت ايران، با حملهی نظامی به ايران مخالفت کردهاند. ناگفته نماند که گروهی از سازماندهندگانِ اوليهی کمپينِ طرف ايرانی، از فعالان سياسی دستراستی هستند که اتفاقاً پيش از اين، ابايی از بيان حمايت خود از حملهی نظامی به ايران نداشتند و آن را در بوق و کرنا میکردند، و رسانهها پر بود از حمايت آشکار و نهانِ آنها از تحريمهای اقتصادی و جنگ، تحت عنوان «مداخلهی بشردوستانه» در ايران. بخشی از اين لشکر نوليبرالهای ايرانی نيز با ماسکهای «ضد جنگ» و «ضد تحريم» مشغول تئوریپردازی برای به اصطلاح «مداخلهی بشردوستانه»ی قدرتهای بزرگِ سرمايهداری جهانی بر عليه ايران بودند. اگرچه کمپين ضد جنگ و دوستیِ متقابل از سوی شهروندان کشورها، مستقل از دولتهايشان در شرايط بحرانی تشديد جنگ لفظی و تشنگی هر دو طرف به بحران، يک اقدام مثبت به شمار میرود، اما ناديده گرفتن رنج مردم ايران در سیوسه سال گذشته و مسالهی مردمِ فلسطين از بخشهای مهم فراموششده در اين کمپين هستند.
به باور ما، جنبشهای مردمیِ ضد جنگ بايد به شکلی نمادين مرزهای بين کشورها - جايی که نمود اعمال قدرت دولتها محسوب میشود- را از بين برده و در پی ايجاد همبستگیِ هرچه بيشتر بين مردم کشورهای درگير باشند. «کمپين ضد جنگ» در اسرائيل، بايد از نقد و نفیِ «ديوار جدايی» که حائلی است بين مردم اسرائيل و باقی مردم دنيا موجوديت خود را آغاز کند. هيچ کارزار ضد جنگی از اسرائيل نمیتواند پيام صلح و دوستی به هيچ نقطهای از جهان بفرستد بی آنکه آن پيام از بدنهای به فقر کشانيدهشده و بیحقِ مردم فلسطين عبور کند. مردم اسرائيل نمیتوانند با جنگ عليه ايران مبارزه کنند پيش از آن که متوجه اين امر مهم شوند که در حال حاضر جنگی عليه مردم فلسطين و ايران در جريان است که اين جنگ البته از بیعدالتیهای سياسی- اقتصادی در اسرائيل و ديگر نقاط جهان جدا نيست.
تهديد به مداخلهی نظامی و خطر اعلانِ جنگ به ايران در شرايطی اوج گرفته که مبارزات و مقاومتهای مردمی در ايران طی سه سال گذشته توجه بخشی از افکار عمومی و فعالين سياسی در جهان را از برنامهی هستهای، به سمت خواستههای سياسی و اقتصادی مردم ايران معطوف کرده است. درست زمانی که حکومت تحت فشار عظيم نارضايتی سياسی- اقتصادی و مقاومت مردم در ايران قرار دارد، تهديد به جنگ به ياری حکومت ايران آمده است تا نگاهها را از موضوعات داخلی منحرف ساخته و دستيابی به مطالباتِ تاريخی-سياسیِ برابریطلبانه و آزاديخواهانه را برای مردم ايران به تأخير بياندازد؛ آن هم در شرايطی که بسياری از مردم در ايران به خاطر مبارزه برای همين مطالبات زندانی میشوند و يا مجبور میشوند کشور را ترک کنند. چنين شرايطی در بحبوحهی مبارازت پس از انقلاب بهمن سال ۵۷ درست زمانی که صدام حسين از سوی آمريکا و اروپا به جنگ با ايران تشويق شد نيز در جريان بود. جنگ عراق عليه ايران، مردم ايران را مجبور کرد به جای اينکه در مقابل انحرافِ انقلاب و مصادرهی ضدِ انقلابیِ آن بايستند، از زندگی و کشورشان دفاع کنند. شايد به همين دليل است که بسياری از مردم ايران، تهديد به جنگ عليه کشورشان را تلاشی از جانب برخی حکومتها برای در قدرت نگهداشتنِ جمهوری اسلامی تلقی میکنند، آن هم درست زمانی که جمهوری اسلامی در ضعيفترين دوران حيات خود بسر می برد .
بيش از سی سال است که مردم ايران نه تنها به تناوب از تهديد حمله به کشورشان رنج بردهاند، که همواره قربانی تحريمهای اقتصادیِ يکجانبه شده و هر ساله تعداد کثيری از آنها، در نتيجهی اين تحريمها، در سوانح هوايی کشته میشوند. آثار غير قابل انکار تحريمها بر سامانهی ارائهی خدمات سلامت در ايران، حوزهی بهداشت و درمان را در موقعيتی بحرانی فرو برده است. اين تحريمها و تهديدها به ايجاد بازار زيرزمينی و تشديد فساد اقتصادی توسط لايههايی از حکومت کمک کرده است. به وضوح میتوان ديد که تحريمهای اقتصادی و تهديد به جنگ، فشارهايی نيستند که تنها بر حکومت ايران تحميل میشوند، بلکه پيکرهی اقتصادی-سياسی در ايران، مبارزات مردم و اميد آنها برای رسيدن به آيندهای بهتر برای کشورشان را به شدت تحت تأثير قرار میدهند. مردمی که رنج يک کودتای انگليسی-آمريکايی را کشيدهاند و تا همين امروز نيز تبعات آن را متحمل شده و مبارزاتشان اغلب با تهديد قدرتهای جهانی به جنگ پس زده شدهاست، دلايل بیشماری دارند که به لحاظ سياسی، نسبت به در دست گرفتن سرنوشتشان، احساس نااميدی و سرخوردگی کنند. شک و ترديد برای چنين مردمی نه جزئی از يک تئوری توطئه، بلکه يک نتيجهگيریِ عقلانی از تاريخ است.
افزون بر اين، ما معتقديم اين کمپينِ ضد جنگ، تنها در صورتی که دربرگيرندهی مردم فلسطين باشد، میتواند از نهادهای قدرت اعلام استقلال کرده و مخاطب را مجاب کند که صرف نظر از قوميتها و مليتها خواستار عدالت است و نشان دهد که رابطهی ميانِ مسألهی فلسطين و تهديدِ جنگ عليه ايران را درک کرده است. مسألهی فلسطين تنها محدود به فلسطينيان نمیشود. فلسطين يک مفهوم جهانی است و مرزها را در می نوردد. همبستگی ميان مردمان ستمديده از اين رو لازم است که مسألهی يک گروه از آنها ابزاری برای استثمار گروهی ديگر نشود. در حالی که فعالين کارگری همچون «رضا شهابی»، «شاهرخ زمانی»، «بهنام ابراهيمزاده»، «محمد جراحی»، «ابراهيم مددی»، «علیرضا اخوان»، «پدرام نصراللهی» و ... به خاطر فعاليتهايشان در دفاع از حقوق زحمتکشان برای سالها به زندان محکوم شده و در بند هستند، طرح مسألهی فلسطين از سوی حکومت ايران تنها يک نمونه از بهرهبرداری های مضحک دولتها است تا خود را به عنوان سردمدار دفاع از حقوق ستمديدگانِ جهان جا بزنند. حکومت ترکيه نيز، که کردهای ساکن اين کشور را به خاطر برپايی مراسم سال جديدشان سرکوب میکند، يا يک دانشجو را به دليل استفاده از شال فلسطينی به زندان میافکند، به نحو ديگری مسألهی فلسطين را مورد سوء استفاده قرار میدهد تا خود را مدافع عدالت برای مردم تحت ستم جهان معرفی کند.
برخلاف آنچه نهادهای قدرت میخواهند ما بدان باور داشته باشيم، حکومت اسرائيل و حکومت ايران و سوريه، دشمنی اساسی با يکديگر ندارند، بلکه هريک از آنها به مثابه نيروی مکملی در پاسخ به نياز ديگری در اين چرخهی ضد مردمی عمل میکنند. به عنوان مثال حکومت اسرائيل بدون استفادهی ابزاری از حکومت ايران برای انحراف افکار عمومی جهان و رسانهها، چطور میتوانست با ستم سيستماتيک عليه مردم فلسطين، اعتصاب غذای «حنا الشلبی»، و تظاهرات گستردهی مردمی در اسرائيل در اعتراض به روندهای بيدادگرانهی متاخر سرمايهی مالی، دست به مقابله بزند؟، حکومت ايران در حالی که تمام تلاش خود را به کار بسته تا مقاومت کارگران، فعالان مدنی، دانشجويان و روزنامهنگاران ايرانی را سرکوب کند، بدون کمک حکومت اسرائيل در ايجاد خطر جنگ و دامن زدن به جنگ لفظی، چگونه میتوانست در مقابل مقاومت مردمی در ايران بايستد؟.
به باور ما، در چنين پسزمينهای که کارزار ضد جنگ و احترام متقابل ميان مردم اسرائيل و ايران در آن شکل گرفته، اعتراض به جنگ و تجاوزهای امپرياليستی دولت اسرائيل و متحدانش، بیشک بايد در پيوند تنگاتنگی با حمايت از حقوق مردم فلسطين، و مبارزه با حکومتهای ضدِمردمی منطقه مانند اسرائيل، سوريه، ترکيه، ايران و ... باشد که از مسألهی فلسطين برای سرپوش گذاشتن بر خودکامهگیها و انقياد بخشهای مختلف مردم در عرصهی داخلی سوء استفاده میکنند. و به همين ترتيب مردم فلسطين بايد آگاه باشند که عدالت و رهايی برای فلسطين از طريق حمايت حکومتهای مستبد عملی نمیشود، چرا که اين حکومتها تنها برای سرپوش گذاشتن بر ستم سيستماتيک داخلیشان بر مردم خود و زد و بندهای سياسی با امپرياليسم، خود را در کنار نيروهای مترقی جهان از حاميان مردم فلسطين جا زدهاند.
فهرست اول امضا ها:
اميرعباس آذرم وند
سهيل آصفی
عسل اخوان
مرجان افتخاری
مريم افشاری
بابک اکبری فراهانی
امير اميرقلی
بهداد بردبار
هژير پلاسچی
آرزو پوراسماعيلی
زهرا پورعزيزی
عابد توانچه
منصور تيفوری
اسماعيل جليلوند
جمعی از دانشجويانِ چپ دانشگاه های تبريز
امين حصوری
مينا خانلرزاده
مينا خانی
اشکان خراسانی
گلناز خواجه گيری
سارا دهکردی
ديدار از طرف بلاگرهای فتوبلاگ ولی عصر
عطا رحمتی
پژمان رحيمی
رضوان زنديه
طاها زينالی
ربرت سپانيان
محسن سهرابی
سامان شاه محمدی
مصی شيروانی
ستاره صبور
محسن عمادی
ميثم فرهنگ
علی کلايی
آرش کيا
اميرمحسن محمدی
قادر محمدی
سپهر مساکنی
امير مهرزاد
يونس ميرحسينی
پريسا نصرآبادی
پويا نودهی
بهادر نيکفر
آرمين نيکنام
وحيد ولیزاده
عدنان هم قبيله
سحر يزدانی پور
جمع آوری امضاها برای ليست دوم ادامه دارد، در صورت تمايل به امضای اين بيانيه نام خود را به ايميل زير بفرستيد:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید