«فلسطینیها باید با گوشت و پوستشان مجبور به درک این حقیقت شوند که آنها بی تردید مردمانی شکست خورده هستند».
موشه یالون-فرمانده سابق نیروی دفاعی اسرائیل
داستان غزه چیست و فاجعه غزه چه ربطی به ما دارد؟ شاید در حال حاضر بهترین شیوه برای کمک به مردم غزه برای مایی که نه قدرت سازماندهی داریم و نه دستمان به جایی بند است، پیدا کردن نهادی مطمئن برای ارسال کمک مالی برای مردم غزه باشد، اما شناخت داستان غزه و فلسطین و غزه چه لزومی دارد؟ و مغلطههای رایج در بحثهای پیرامون حقوق ملت فلسطین چیست؟ فاجعه غزه فرصتی است که نگاه واقعیتری به مسائل سیاسی داشته باشیم، غزه تضادها و تناقضهای «گفتمان خنثی حقوق بشری» را بر ملا میکند، دروغ «بیطرفی رسانهها» را بار دیگر آشکار میکند، کمک میکند بار دیگر مفاهیمی از قبیل«حق»، «خشونت»، «حقوق بشر»و ...را زیر ذرهبین قرار دهیم. غزه و فلسطین معیارهای دوگانه گفتار جهانی حاکم را نمایان میکند، واکنش مردم در شبکههای اجتماعی نمایانگر این است که تا چه حد متأثر از رسانههای جمعی هستند، تا چه مقدار برداشتشان از قضیه فلسطین تحریف شده و آمیخته با تعصب و ناسیونالیسم است، تا چه میزان در درک منطق ماجرا موفق بودهاند و یا تا چه حد توان همذاتپنداری با آوارگان فلسطینی را دارند.
قبل از هر چیز باید شروع ماجرا را بدانیم؛ پس مختصری از داستان غزه را از زبان نیویورک تایمز بشنویم تا آنچه را که دولت اسرائیل، این ضحاک ماردوش عصر حاضر بر سر مردم غزه آورده بهتر بفهمیم :
«اکثریت مردم غزه نه به اختیار خود، بلکه به اجبار در این منطقه سکنی گزیده اند. بسیاری از جمعیت ۱٫۵ میلیونی غزه که به زحمت در سرزمینی با مساحتی کمتر از ۳۶۰ کیلومتر مربع اسکان داده شده اند در اصل به شهرها و روستاهای خارج از غزه تعلق دارند. شهرهایی مثل اشکلون و برشبا. آنها به اجبار توسط ارتش اسراییل به غزه کوچانده شدند. مردم غزه از زمان جنگهای شش روزه ی سال ۱۹۶۷ تحت اشغال اسراییل زندگی کرده اند. به باور بسیاری از مردم، علی رغم خروج نیروهای اسراییلی از نوار غزه در سال ۲۰۰۵، این کشور همچنان یک نیروی اشغالگر در غزه محسوب می شود. چرا که اسراییل همچنان راه های دسترسی، صادرات و واردات غزه را در اختیار خود دارد. اسراییل بر هر آنچه از طریق آسمان و دریا به غزه وارد و از آن خارج می شود نظارت دارد. نیروهای اسراییلی هر وقت تمایل داشته باشند می توانند وارد نوار غزه بشوند. لازم به ذکر است که بر اساس معاهده ی چهارم ژنو، اسراییل به عنوان نیروی اشغالگر مسوولیت رفاه مردم غیرنظامی را بر عهده دارد. محاصره ی نوار غزه، که با حمایت امریکا و اتحادیه اروپا انجام شده است، پس از پیروزی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین در ژانویه ۲۰۰۶ شدیدتر شد. سوخت، الکتریسیته، واردات، صادرات و رفت و آمد مردم به و از نوار غزه به قدری دچار مشکل شده است، که سلامتی مردم، سیستم فاضلاب، و حمل و نقل را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.
محاصره ی غزه توسط اسراییل منجر بیکاری، فقر مطلق، و سوء تغذیه ی ساکنان آن شده است. این مشکلات، ارمغان حمایتهای ضمنی سازمان ملل متحد از مجازات شهروندان غیرنظامی است. کسانی که فقط می خواهند از حقوق دموکراتیک برخوردار باشند».[1]
پس مسئله دفاع از ملت فلسطین، پیش از هر چیز مسئله دفاع از «حق» است. یعنی دفاع از حق آنان برای زندگی در کشور فلسطین و حق آواره نشدن از کشور خود و حق شهروند بودن؛ شهروند فلسطین بودن، حق زندگی در دیار آبا اجدادی و نه کوچانیده شدن به گتوها. دولت اسرائیل تا ابد نامشروع و اشغال گر است و این ربطی به اوضاع سیاسی کنونی و حماس و جمهوری اسلامی و غیره ندارد.
در این بین پیگیری واکنشهای مختلف مردم، روشنفکران و سیاستمداران خالی از لطف نیست. مخابره شدن تصاویر بیشمار به خاک و خون کشیده شدن مردم و خصوصاً کودکان غزه دل هر انسان عادیای را به درد میآورد، از این رو است که بسیاری از فعالان حقوق بشر هم در ایران از این موضوع اندوهگین شده و با راه اندازی کمپین «کشتن همنوعان خود را متوقف کنید» به این مسئله واکنش نشان دادهاند. اما اشکال کار کجاست؟ موضعگیری خنثی و دعوت طرفین به آشتی و عدم خشونت در قضیه فلسطین با توجه به واقعیتهای تاریخی و مسائل سیاسی مربوط به آن بیمعنا است. اسرائیل دولتی است که کشوری دیگر را اشغال کردهاست و علاوه بر این به هر بهانهای به مناطق اشغالی حمله میکند و بعد واکنش طبیعی آنها را به عنوان توجیه خشونت خود نشان میدهد. به قول یک تحلیلگر روابط بینالملل محکوم کردن دو طرف ماجرا به یک میزان به این میماند که « هنگام انزجار از هولوکاست از مرگ غیر نظامیان آلمانی نیز ابراز انزجار شود».
بحث حقوق بشر و صلح و عدم خشونت شد اتفاقاً برنده جایزه صلح نوبل، باراک اوباما از حملات اسرائیل علیه حماس در غزه حمایت میکند و البته سریع هم اضافه میکند که اسرائیل طوری عمل کند که تلفات غیر نظامی به حداقل برسد![2]
واکنش رسانههایی که مدعی پوشش صادقانه و حفظ بی طرفی هستند هم جالب توجه است: ایمن محیالدین، خبرنگار انبیسی بعد از گزارش کشته شدن بچههای فلسطینی کنار ساحل از طرف شبکهی متبوعش به او دستور داده شد غزه را ترک کند[3] هر چند بعد از فشار افکار عمومی به غزه بازگشت. تظاهرات در اعتراض به نحوه پوشش اخبار غزه در مقابل ساختمان بیبیسی در لندن هم واکنشی به نوع پوشش رسانهها بود. جالب است که بخش فارسی بسیاری از این قبیل رسانهها از جنگ اسرائیل علیه مردم غزه با عنوان «تحولات غزه» یاد میکنند[4].
تحولات غزه؟! اینکه کشتار سیستماتیک مردم فلسطین «تحولات» نام گرفته هم در نوع خود جالب توجه است، سوال اینجاست اگر ماجرا برعکس بود و فوج فوج اسرائیلی کشته میشد هم «تحولات» نام میگرفت یا اینبار به «حملات تروریستی مسلمانان» تغییر نام مییافت؟ (همانطور که گروه تروریستی داعش هم «پیکارجو» لقب میگیرد و باز این سوال را مطرح میکند که در صورت حمله داعش به لندن و واشنگتن باز هم به پیکارجو ملقب میشدند؟)
در هنگامی که این سطور نوشته میشود اسرائیل در تدارک حمله زمینی به غزه است، به قول موشه یالون فلسطینیها باید از اعماق جان بپذیرند که مردمانی شکستخوردهاند ولی مقاومت همچنان ادامه دارد!
به عنوان حسن ختام این مقاله بد ندیدم تمثیل جالبی که یکی از کاربران شبکههای اجتماعی برای شرح مسئله فلسطین و غزه آورده را اینجا بازنشر کنم:
«جنگ ایران و عراق را که یادتان هست؟ (بیست، سی سال پیش بود!) حالا فرض کنید: " ارتش عراق بخش های زیادی از ایران را اشغال کرده. تمام قطعنامههای سازمان های جهانی، از جمله شورای امنیت این مناطق را اشغال شده معرفی می کنند و از دولت عراق می خواهند تا خاک ایران را پس بدهند. دولت عراق اما چند شهرک در این سرزمین های اشغالی برپا میکنند، خانههای زیبا و رایگان در اختیار عراقی ها قرار می دهد و صدها هزار عراقی را تشویق می کند تا در این مناطق و اطراف آبادان زندگی کنند. عراق با ساخت این شهرکها و کشاندن مردم در این مناطق از آنها به عنوان سپر دفاعی استفاده میکند. حکومت عراق مردم آبادان را از زمین، آسمان و دریا در محاصره نگه داشته. مردم در اینجا نه آب آشامیدنی سالم دارند، نه غذا به اندازه کافی. بر اساس آمارهای جهانی آبادان " فقیرترین منطقه جهان" است. 65 درصد مردم زیر خط فقر اند. هر چند سال یکبار هواپیماها و کشتی های جنگی عراقی، این شهر را زیر حملات گسترده خود قرار می دهند. مردم این شهر اکنون 20 سال است در انتظار صلح میان مقامات تهران و بغداد هستند. آنها از گرسنگی، فقر، نبود بهداشت می میرند. با دنیا ارتباطی ندارند، آموزشی وجود ندارد، حتی حق صادرات گل و یا صندل به دیگر مناطق جهان را ندارند. از طرف دیگر چون همه دنیا از ارتش عراق حمایت میکند، عراق نیازی به صلح نمی بیند و در عوض تلاش می کند تا شهرکهای عراقی خود را پرجمعیتتر کند و حاکمیت خود را در این مناطق اشغالی محکمتر کند. هر گاه عدهای از شهروندان آبادان هم ناامید می شود و دست به سلاحی دستساز میبرند، ارتش عراق با مرگبارترین و پیشرفتهترین سلاحها، از هوا و زمین و دریا شهر را نابود می کند و می گوید که از امنیت شهرهایش دفاع میکند. شهروندان آبادان یا باید در "بزرگترین زندان جهان" و در انتظار صلح از گرسنگی و در ناامیدی و سکوت بمیرند یا باید مبارزه کنند و آنگاه زیر بمباران های گسترده بمیرند. مقامات ایران 12 سال است اعلام کردهاند که اگر ارتش عراق از این سرزمین هایی که سازمان ملل هم اعلام کرده است اشغالی هستند بیرون برود، ایران همه نوع ارتباط با بغداد را آغاز خواهد کرد و حتی تضمین می دهد که شهرهای عراقی که ساخته شدهاند در امنیت باقی بمانند. ایران همچنین گفته است نیروهای ارتش اش را هرگز به آبادان نخواهد فرستاد و نیروهای امریکایی و اروپایی که دوست و حامی ارتش عراق هستند، می توانند در آنجا مستقر شوند اما فقط عراق دست از اشغال بردارد. مقامات بغداد اما اکنون 12 سال است که "هیچ پاسخ رسمی" به این درخواست ایران نداده اند و همزمان دائم در رسانه های خود اعلام می کنند آماده صلح هستند اما شریکی برای صلح پیدا نمی کنند! بر اثر ٤٦ سال اشغال آبادان، جمعیت این مناطق افزایش بسیار یافته . نرخ تراکم در این منطقه، چندین برابر نرخ تراکم در استان تهران - پرجمعیت ترین استان ایران - است و مساحت این منطقه یک پنجم کوچکترین استان ایران - البرز - است. نیروهای مقاومت ایرانی ساکن آبادان گاه به گاه موشک های دست سازی را به سمت بصره شلیک می کنند. 90 درصد این موشک ها به خاطر دست ساز بودن، در خود آبادان سقوط می کنند . ایران از ترس آمریکا و اروپا ، تنها نظاره می کند و محکوم می کند و کاری از دستش بر نمی آید. ارتش عراق اما مبارزین آبادانی را که آنها را تروریست می خواند به پناه گرفتن در میان جمعیت و منطقه شهری محکوم می کند، حملات گسترده ای انجام می دهد، اما نمی گوید تراکم جمعیتی در این منطقه حتی از استان بغداد و تهران هم بیشتر است و طبیعی است از هر طرف که این «تروریستها» مبارزه و مقاومت کنند، مردم در آن اطراف هستند.
رسانه های جهانی، آبادانی ها را به خاطر دست زدن به مقاومت محکوم می کنند. تصویر آنها در رسانه ها همراه با فقر، بیسوادی، با کوچه های درهم ریخته و لباسهای نامرتب است و اینکه دائم شعار می دهند که روزی آبادان را آزاد می کنند. شعار می دهند که ارتش عراق اشغالگر است و باید برود. رسانه های جهان تاکید می کنند که موشک جواب موشک است و مبارزین آبادانی را مشتی تروریست میخوانند. در رسانه های جهانی نگرانی از وضعیت امنیت شهرک های عراقی موج می زند، کسانی که در خانه های شیک هستند و در مقابل خانه هایشان استخری کوچک دارند و با کودکانشان بازی می کنند. رسانههای جهان دائم با افسران ارتش عراق مصاحبه میکنند. همه قدرتهای جهان اقدامات جنگ طلبانه آبادانی ها را محکوم می کنند. آنها را دعوت به صلح می کنند و صلح بیش از 20 سال است که یک سانتیمتر هم به جلو نمی رود" (حالا بجای آبادان بنویسید ، غزه . به جای ایران ، فلسطین. بجای عراق، اسرائیل )»
[1]http://www.nytimes.com/2009/01/08/opinion/08khalidi.html?_r=0
[2]http://www.foxnews.com/politics/2014/07/18/obama-says-us-supports-israel...
[3]http://nymag.com/daily/intelligencer/2014/07/nbc-ayman-mohyeldin-pulled-...
[4]http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/07/140710_l43_bbc_journalists_ga...
منبع سایت انسان شناسی و فرهنگ