(اشاره‌ای به شماره‌های اخیر مهرنامه و چشم انداز ایران، چاپ تهران)
"دفاع می‌کنم از اندیشه‌ای که آن را سستی جانبدارانش در هم شکسته است."(1)

پیاده شده نوارهای سری اول از گفتگوها بین دو سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران به صورت یک کتاب در دست انتشار است.


آخ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم/ خود نتوانستیم مهربان باشیم. (برتولت برشت)

اردیبهشت ۱۳۵۴ بود که دیگر از بغداد پایگاه مان را به دمشق منتقل کرده بودیم که از رادیو ایران خبر کشته شدن مجاهدی به نام مجید شریف واقفی را به دست همرزمانش شنیدیم. یکی از کسانی که دستگیر شده بود

ارتش زاپاتیستی آزادی‌بخش ملی

در گفتار "خاموشی پیکار" به برخی از عوامل بحران سازمان اشاره شده از جمله به بیانیه ای که در پیکار شماره 110 منتشر شد، اما از آنجا که توضیح بیشتری در این مورد نیاز داشته یکی از رفقا یادداشتی نوشته که در زیر برای تکمیل گفتار فشرده فوق می آوریم. ت.ح.
ویژگی سازمان پیکار پس از نقد مشی چریکی، در دوگانگی نظرات سیاسی رهبری از یک طرف و سایر کادرها و توده های تشکیلاتی از طرف دیگر بود. این دوگانگی در تمام آن سال ها و بخصوص در حوادث مهمی همچون اشغال سفارت و جنگ ایران و عراق عریان بود. تقریبا در تمام موارد، رهبری با تاخیر فاز کوتاهی نظریات رادیکال دیگر کادرها و اعضا را می پذیرفت و از خود انتقاد می کرد. در کنگره دوم سازمان نیز علی رغم تمام انتقاداتی که به مواضع سیاسی رهبری شد، رفقای اصلی مرکزیت به خاطر قابلیت های برجسته شان کماکان با تغییرات اندکی مجددا انتخاب شدند. در مورد بیانیه پیکار 110 و مواضع کاملا راست آن نیز همگان در انتظار انتقاد از خود سریع مرکزیت بودیم. همانگونه که موضعگیری رفیق تراب از همان زمان گواه آن است، مواضع بیانیه در واقع نفی کامل تمام نظریات پیشین سازمان و اعتقادات اولیه هر سازمان کمونیستی بود. این بیانیه با برخوردی اپورتونیستی و رویزیونیستی، شعار استراتژیک پیشین: "علیه حزب جمهوری اسلامی، علیه لیبرال ها، زنده باد پیکار توده ها"، لبه تیز حمله را روی حزب ج.ا متمرکز می کرد و عملا لیبرال ها را از نفی و طرد معاف می داشت. عملا رفرم را بر انقلاب ترجیح می داد (ر.ک: کتاب "رفرم یا انقلاب" نوشته رفیق شهید ارژنگ رحیم زاده).  به جز چند نفر هیچ عضو و هوادار سازمان این نظریات را قبول نداشت. انتقاد از خود رهبری دائما به تعویق می افتاد. اما با گذشت روزها و هفته های متمادی هیچ انتقاد از خود و تغییری در مواضع رسمی سازمان مشاهده نمی شد. از جمع مرکزی رفیق سپاسی توضیحی نوشت که منتشر نشد و در آن می گفت منظور از این بیانیه چیزهایی نبوده که مورد انتقاد قرار گرفته است. از سوی دیگر عضو دیگر مرکزیت یعنی رفیق احمد جیگاره ای (جلیل) که از بیانیه مزبور فاصله گرفته و می خواست با "کمیسیون گرایشی" (مخالف 110) همراه شود با ممانعت رفیق سودابه هدایی (همسرش) روبرو شد که می گفت "تو از خود انتقاد نکرده ای و نمی توانی در این کمیسیون باشی". مساله تعویق انتقاد از خود مرکزیت، در اوایل امر، با ضربه خوردن چاپ سازمان توجیه می شد. بعدها با ضربات و دستگیری های دیگر. طبعا به خاطر شرایط امنیتی حادی که پیش آمده بود، تمام قرارها و ارتباطات افقی رفقای تشکیلات به درستی ممنوع شده بود. امری که قبلا در سازمان بسیار عادی بود. از خرداد تا شهریور این وضع ادامه یافت و نگرانی از اینکه اصل مساله چیست افزایش می یافت. این نگرانی ها را نباید دست کم گرفت زیرا زمینه کاملا عینی و واقعی داشت. در همان دوره پس از انقلاب بود که مرکزیت فدائیان به راست غلتید و جریان اکثریت شکل گرفت. مدت کوتاهی پس از آن با شروع جنگ، مرکزیت رزمندگان به راست غلتید و به سوی حزب توده رفت. این وقایع و حساسیت درستی که در قبال آن ها وجود داشت، در سازمان پیکار نگرانی های شدیدی را به وجود آورد تا مبادا چیزی شبیه اکثریت در سازمان ما اتفاق افتد. اگر به وصیت نامه های رفقای شهید تبریز نگاه کنیم خواهیم دید که حتی در واپسین لحظات زندگی امکان انحراف در سازمان چقدر آن ها را آزار می داده است.
http://peykar.info/PeykarArchive/Peykar/pdf/Hemasseh-peykargaran.pdf
نگرانی عمومی بسیاری از رفقا از این خطر تا جایی بود که پاشیدگی سازمان را به پیدایش یک سازمان اکثریت دوم ترجیح می دادند. از اینرو برخوردهای هیستریک و غیر منطقی برخی از رفقا را می توان فهمید.
در سحرگاه دوم مرداد 1359، رفیق محمد تقی شهرام درپی بیش از یک سال حبس انفرادی و شکنجه و آزار بسیار و پس از  یک خیمه شب بازی چهار روزه به نام دادگاه در زندان اوین تیرباران شد

درست 30 سال پیش، نخستین فرزندش ولی الله رودگریان در جریان موج وسیع اعدام های جمهوری اسلامی به شهادت رسید.

زیر مجموعه ها