پيام
سازمان مجاهدين خلق ايران
به كليه نيروهاى انقلابى ميهن:
دمكرات هاى انقلابى و انقلابيون كمونيست
به استقبال جنبش اوج گيرنده توده ها برويم!
سرنگونى قهر آميز سرمايه دارى وابسته به امپرياليسم شاه خائن را تدارك ببينيم!
رويزيونيست ها، رفرميست ها، سازش كاران و تسليم طلبان را ا فشاء و طرد كنيم!
اسفند ۱۳۵۶
هموطنان مبارز! دمكرات هاى انقلابى! انقلابيون كمونيست! بار ديگر جامعه و جنبش انقلابى ميهن ما وارد در مرحله حساسى از تاريخ حيات خود مى شود. رشد مناسبات سرمايه دارى در جامعه كه مخصوصا با به جريان افتادن ميلياردها دلار درآمد ناشى از حراج نفت در چند ساله اخير، شتاب فوق العاده اى گرفته است، از يك سو تضادها و تناقضات عميق و ذاتى رژيم سرمايه دارى وابسته به امپرياليسم شاه خائن را تشديد كرده و از سوى ديگر و همراه با حاد شدن و اوج گيرى اين تضادها، با مرزبندى قاطع تر بين طبقات و قشرهای مختلف جامعه و مخصوصاً با مرزبندی قاطع تر بین بورژوازى و طبقات زحمتكش خلق، به مبارزات و جنبش هاى توده هاى زحمتكش و بخصوص به مبارزات كارگران و توده هاى زحمتكش شهرى و خرده بورژوازى انقلابى شهر، كه اساسا بيان تضاد آشتى ناپذير توده هاى زحمتكش و مبارز خلق ما با امپرياليسم و رژيم وابسته منفور و تبهكار شاه مى باشد، اوج و توان تازه اى بخشيده است.
اين اعتلاء نوين كه از اولين علائمش در جنبش حق طلبانه و قهر آميز توده هاى زحمتكش خارج از محدوده تهران، در تظاهرات پرشکوه و خشم آلود دانشجویان سراسر کشور، در تظاهرات خونين مردم مبارز قم و بالاخره در خروش خشم آلود مردم قهرمان تبريز، لرزه بر پيكر رژيم دست نشانده شاه انداخته است، مى رود تا به يك توفان عظيم انقلابى و سراسرى تبديل گردد.
رژيم شاه در برخورد با بحران ها و تضادهاى ذاتى سيستم و در اثر فشار و مبارزات توده هاى قهرمان ما و افشاى ماهيت دد منشانه اش در جهان و در اثر تغييراتى كه مبارزات خلق هاى كشورهاى تحت سلطه امپرياليسم در جهت ارائه چهره ليبرال نمايانه اى براى اعمال سلطه اش تحميل نموده اند، مى كوشد تا چهره كريه خويش را كه در سال هاى گذشته به بارزترين شكلى عريان شده بود، در پوششى از ليبرال نمايى استتار نمايد ولى جنبش اوج گيرنده خلق هاى ما در اولين گام هاى برآمد نوينش حد و مرز اين ليبرال نمايى رژيم تبه كار شاه را فاش ساخت و با تشديد مبارزاتش و با دريدن نقاب ليبرال نمايى از چهره رژيم مزدور و فاشيست شاه، نشان داده است كه خواست او نه ليبراليسمى محدود ــ كه چيزى جز ليبراليسم براى اقشار ديگر طبقه حاكمه و اختناق و سركوب و ديكتاتورى براى خلق نيست ــ بلكه دمكراتيسمى پيگير است كه تنها با سرنگونى قهر آميز رژيم شاه و حاكميت امپرياليسم و استقرار حاكميت خلق ميسر است.
تحولات درونى جامعه را همچنين از جهت ديگرى نيز بايد مورد توجه قرار داد، رشد مناسبات سرمايه دارى به پيدايش قشر وسيعى از سرمايه داران متوسط ( بورژوازى ليبرال) كه سهمى در قدرت حاكمه ندارند منجر مى گردید. اين امر رژيم شاه را حتى از طرف قشرهای وسیعی از خود طبقهء حاکمه یعنی از طرف بورژوازى ليبرال نيز ــ علاوه بر توده هاى خلق ــ مورد فشار قرار داده است. بدين ترتيب بقا و حيات رژيم شاه امروز نه تنها از طرف طبقات دمكرات جامعه، از طرف پرولتاريا، دهقانان فقير و ميانه حال و خرده بورژوازى انقلابى شهر، مورد تهديد انقلابى قرار گرفته، بلكه اين رژيم حتى از طرف قشر وسيع بورژوازى ليبرال نيز مورد مخالفت هايى قرار گرفته است.
چنين وضعيتى در عين اين كه خود نشانه ديگرى از ناگزيرى انقلاب دمكراتيك در ايران و به سرازيرى سقوط و نابودى افتادن قدرت شاه و اليگارشى حاكم را به همراه دارد، اما مسائل و خطراتى نيز در پيش پاى انقلاب ايران و نيروهاى انقلابى و كمونيستى جامعه قرار مى دهد.
در مركز اين مسائل و خطرات، موضوع نفوذ ايدئولوژيك بورژوازى ليبرال و هژمونى سياسى و سازمانى آن در انقلاب دمكراتيك ايران قرار دارد، خطر بزرگى كه پيگيرى و پيروزى واقعى انقلاب ايران را مورد تهديد قرار داده و هر آينه با شديد ترين قوا به مقابله سياسى و ايدئولوژيك با آن برخاسته نشود، به جاى حاكميت خلق و نيروهاى واقعا انقلابى و دمكرات جامعه به حاكميت و ديكتاتورى كامل و تمام عيار بورژوازى منجر خواهد شد.
بديهى است بورژوازى ليبرال به همه و هر گونه وسيله و توطئه و سازشى متوسل مى شود تا از انقلاب جلوگيرى كرده، مهار و رهبرى آن را در دست گرفته و از سرنگونى كامل رژيم شاه و دار و دسته باند جنايت كار و دلالان بى شرم سرمايه امپرياليستى در ايران جلوگيرى به عمل آورد. در اين ميان بخش هايى از نمايندگان اين بورژوازى كه در پوشش اعتقاد به ماركسيسم- لنينيسم به درون نهضت كمونيستى ايران رخنه كرده اند (رويزيونيست ها) از همه خطرناك تر و مبارزه با آنان از همه دشوار تر است. اساس تئورى ها و نظرات آنها عبارت است از:
۱- جدا كردن مبارزه عليه ديكتاتورى شاه از مبارزه عليه امپرياليسم و باند سياه سرمايه داران وابسته و مزدور حاكم در ايران، يا به عبارت ديگر سرپوش گذاشتن بر دشمن اصلى توده ها ( امپرياليسم و رژيم سرمايه دارى وابسته شاه) و مسكوت گذاردن اين نكته مهم كه رژيم شاه تنها ديكتاتورى شاه نبوده بلكه شامل باند سرمايه داران دلال و مرتجعين وابسته به امپرياليسم نيز مى شود.
۲- مسكوت گذاردن يا رد راه انقلابى سرنگونى رژيم حاكم ايران و اين نكته مهم كه رژيم حاكم در ايران به تمام معنى و واقعا سرنگون نمى شود مگر بوسيله قهر انقلابى توده ها، قيام و مبارزه مسلحانه آنان.
۳- مسكوت گذاردن عملى ضرورت هژمونى پرولتاريا در اين انقلاب ( با طرح شعار جبهه واحد ضد ديكتاتورى به مثابه شعار به اصطلاح تاكتيكى يك دوره از مبارزه توده هاى خلق ما) و ناگزير بودن پيوست انقلاب دمكراتيك ايران با انقلاب پرولترى و پرده افكندن بر روى اين حقيقت كه در عصر امپرياليسم و احتضار و گنديدگى سرمايه دارى، انقلاب دمكراتيك ايران جزيى از انقلاب جهانى پرولتاريايى بوده و متحدين جهانى خود را نه در ميان بورژوازى ليبرال بلكه در ميان كشورهاى واقعا سوسياليستى و پرولتارياى آگاه و رزمنده كشورهاى پيشرفته صنعتى و خلق هاى تحت ستم كشورهاى تحت سلطه مى بيند.
۴- بورژوازى ليبرال ايران كه خود تا مغز استخوان، ، مستقيم و غير مستقيم، وابسته به سرمايه امپرياليستى بوده و روز به روز بر حدت تضادهاى آن با پرولتاريا و توده هاى زحمتكش جامعه افزوده مى گردد، بطور ضمنى يا آشكار، بى شرمانه جزء نيروهاى دمكرات جامعه قلمداد شده و از اين نظر بر خيانت و سازشكارى اين طبقه در امر انقلاب دمكراتيك پرده ساتر افكنده مى شود. همچنين با مخدوش كردن مرز ميان دمكراتيسم و ليبراليسم، بورژوازى ليبرال جزء متحدين پرولتاريا در انقلاب دمكراتيك قلمداد شده و بدين ترتيب راه براى به سازش وتسليم كشاندن اين انقلاب توسط بورژوازى ليبرال صاف می شود.
۵- ...
به عنوان مثال شعارهايى از قبيل " جبهه واحد ضد ديكتاتورى"، " تبديل ديكتاتورى شاه به دمكراسى شاه" و "جمهورى ملى"، شعار هاى بورژوا ليبرالى هستند كه تمامى اين تحريفات آشكار تسليم طلبانه را در خود جمع دارند.
و اما آن كسانى كه آزادى و استقلال اقتصادى و سياسى ايران را همچنان در چارچوب شعارهايى چون: مشروطه طلبى، سلطنت طلبى و تبديل ديكتاتورى شاه به دمكراسى شاه جستجو نموده، نابودى سلطه امپرياليسم را بدون نابودى سيستم سرمايه دارى وابسته و نابودى سرمايه دارى وابسته را بدون نابودى سلطه امپرياليسم ممكن شمرده، و حاكميت سياسى بورژوازى مستقل و ملى را در ايران امكان پذير مى دانند، عليرغم هر انگيزه "خيرى" هم كه داشته باشند، عوامفريبى مى كنند و عوام فريبان دشمنان طبقه كارگر و توده هاى زحمتكش ما مى باشند. نيات و خواست هاى واقعى آنان نه از روى حرف ها و گاه ظاهرا دلسوزى هاى برخى از آنان بلكه از مضمون شعارهاى آنان با تحليل مشخص از ماهيت سيستم سرمايه دارى وابسته ايران، چگونگى تحولات درونى جامعه و تضادهاى طبقاتى موجود و اين كه عمل و شعار اينان سرانجام در خدمت چه طبقه اى قرار مى گيرد، ارزيابى مى شود و محك مى خورد. آزادى و استقلال سياسى و اقتصادى ايران جز با نابودى رژيم سرمايه دارى وابسته و نابودى سلطه و حاكميت اقتصادى و سياسى امپرياليسم و كسب قدرت سياسى توسط پرولتاريا و توده هاى زحمتكش هرگز بدست نخواهد آمد. بر اين اساس در سيستم هايى چون رژيم ايران كه تا مغز استخوان وابسته است، ديگر دمكراتيسم و آزادى و استقلال معنايى جز آزادى و استقلال از سلطه امپرياليسم و باندهاى دلال و مرتجع وابسته به آنان نخواهد داشت. حتى تصور حاكميت سياسى بورژوازى مستقل و ملى در ايران بخصوص در اين مرحله از وابستگى رو به انحلال سرمايه دارى ايران در امپرياليسم ( اگر خوشبينانه فرض كنيم) يا حكايت از ساده لوحى مفرط كسانى مى كند كه تصور مى نمايند مى توان بدون نابودى سلطه امپرياليسم به آزادى و حاكميت ملى و مستقل رسيد و مى توان بدون نابودى رژيم سرمايه دارى وابسته و استقرار حاكميت خلق، سلطه امپرياليسم را برچيد و يا مشخصا بيان كننده خواست بورژوا ليبرالى جريان هايى است كه با تلاش براى كسب هژمونى و رهبرى خود بر جنبش دمكراتيك و كشيدن توده ها به دنبال خود، چشم انداز شريك و سهيم شدن در حكومت را در سر مى پرورانند، چشم اندازى كه بار ديگر بورژوازى ليبرال ايران همچون گذشته، به توده ها و خواست هاى دمكراتيك آنان خيانت كرده و با سازش با رژيم و شريك و سهيم شدن در حكومت، از سرنگونى كامل رژيم شاه و دار و دسته باند جنايت كار دلالان بى شرم سرمايه امپرياليستى در ايران جلوگيرى به عمل آورد. از اين نظر رژيم شاه را تنها ديكتاتورى فردى شاه دانستن، ازادى و استقلال سياسى و اقتصادى ايران را تنها با از بين رفتن ديكتاتورى فردى شاه و بدون نابودى سلطه امپرياليسم و كل سيستم سرمايه دارى وابسته ممكن دانستن، مبارزه با دشمن اصلى و ماهوى توده ها ــ امپرياليسم و رژيم شاه ــ را موكول و مشروط به يك دوره مبارزه با ديكتاتورى فردى شاه ــ حاكميت مطلقه يكى از جناح هاى دلال ــ نمودن به بهانه اين كه گويا اين مبارزه، يك دوره از مبارزه توده هاى خلق ما را تشكيل مى دهد، تحريف و جعل بورژوا ليبرال منشانه اى است كه مى خواهد جهت اصلى مبارزه توده ها را به سمت شعارها و خواست هاى رفرميستى بورژوازى ليبرال منحرف نمايد.
بنابر اين هيچ دمكرات انقلابى و پيگير در ايران ديگر نمى تواند سلطنت طلب، مشروطه طلب و قانون اساسى خواه باشد، هيچ دمكرات انقلابى و پيگير نمى تواند تنها ضد ديكتاتورى فردى شاه بوده و خواستار نابودى كل سيستم سرمايه دارى وابسته نباشد. اين است هم اكنون مرز ميان دمكراتيسم و ليبراليسم، مرز ميان انقلاب و ضد انقلاب، مرز ميان خادمين و خائنين به توده ها.
خواست هاى انقلابى و دمكراتيك توده هاى زحمتكش و دمكرات هاى انقلابى و پيگير: پرولتاريا، دهقانان و خرده بورژوازى انقلابى، در تبديل ديكتاتورى شاه به دمكراسى شاه، تبديل ديكتاتورى باند جنايت كار شاه به دیکتاتوری باند جنايت كاران و دلالان بى شرم سرمايه امپرياليستى، تامين نشده و فقط با سرنگونى كل سيستم سرمايه دارى وابسته، اعم از باند تبه كار شاه و ديگر باندهاى دلال و بى شرم سرمايه امپرياليستى و كسب قدرت سياسى تو سط پرولتاريا و زحمتكشان و استقرار جمهورى انقلابى دمكراتيك خلق تأ مين مى شود.
حقانيت اين امر را توده هاى خلق ما در هر گونه حركت مبارزاتى و اعتراضى با موضع شديدا ضد امپرياليستى و ضد رژيمى خويش، نشان مى دهند.
كارگران، زحمتكشان، دانشجويان و توده هاى آگاه شهر و روستا، در مبارزات پر شكوه و گسترده و قيام هاى خشم آلود خود در تبريز، قم زنجان، شيراز، مشهد و ...، با آماج حمله قرار دادن مؤسسات امپرياليستى و دلالان منفور آنان و با رد قاطع نظام پوسيده و فوق ارتجاعى سلطنتى و ... مرز خود را با بورژوازى ليبرال و رفرميست هاى تسليم طلبى كه آنان را به گدايى از امپرياليسم و رژيم شاه، به گدايى " حقوق بشر" از دشمن امپرياليستى و به گدايى " دمكراسى" از رژيم جنايت كار و فاشيست شاه دعوت مى نمايد، مشخص مى كنند.
هم اكنون در چنين دوره اى از رشد و اوجگيرى مجدد جنبش توده ها، براى پرولتاريا و زحمتكشان مسئله مهم و اساسى بر سر اين نيست كه تبديل ديكتاتورى شاه به دمكراسى شاه، تبديل ديكتاتورى شاه به ديكتاتورى كل بورژوازى وابسته، تا چه اندازه براى آنها مى تواند مفيد باشد. مسلما پرولتاريا و توده هاى زحمتكش از هر گونه روزنه ناشى از بحران و تضاد و تناقضى در سيستم و از هر گونه عقب نشينى اجبارى كه مبارزات توده ها به دشمن تحميل كند، مى تواند و بايد در جهت افشاء دشمنان توده ها و مبارزه براى تامين خواست هايش استفاده كند و در اين، جاى شكى هم نيست. مسئله اساسى بر سر اين است كه در اين ميان منافع اساسى و دراز مدت توده ها در چيست. مسئله بر سر اين است كه بورژوازى ليبرال و نمايندگانش در صفوف جنبش كمونيستى ــ دار و دسته كميته مركزى حزب توده و گروه هاى رسما و عملا وابسته به آن ــ عوامفريبانه مى كوشند مضمون و محتواى انقلابى جنبش دمكراتيك و خواست هاى دمكراتيك توده ها را در محدوده ء مطالبات بورژوازى ليبرال به بند بكشند، منافع و خواست بورژوازى را منافع و خواست توده ها جلوه دهند.
مسئله اساسى بر سر اين است كه تحولى كه مى رود و مى تواند با تاكيد مشخص بر شعارها و خواست هاى واقعى توده هاى ما، تبليغ و ترويج، كار عظيم آگاه گرانه در ميان آنان و بسيج و تشكل و رهبری آنان حول خواست هاى انقلابي و دمكراتيكشان، به يك انقلاب پيروزمند دمكراتيك بينجامد، با سر پوش گذاشتن بر خواست آنان و بالعكس با تاكيد بر شعارها و خواست بورژوازى ليبرال به عنوان خواست توده ها، به مشروطه سقط شده و حاكميت تمام عيار ديكتاتورى بورژوازى وابسته بينجامد. تمام مسئله بر سر اين است!
* * *
از اين نظر هم اكنون كه بورژوازى ليبرال با پراكندن سموم ايدئولوژيك- سياسى خود در ميان توده ها و اقشار آگاه جامعه، به منحرف نمودن مبارزه توده هاى خلق ما پرداخته است، تبليغ شعار سرنگونى قهر آميز رژيم وابسته به امپرياليسم شاه خائن به اتكاء قيام و مبارزه مسلحانه توده ها، تبليغ شعار جمهورى انقلابى دمكراتيك خلق و همچنين مبارزه عليه نفوذ ايدئولوژيك- سياسى بورژوازى ليبرال و بخصوص مبارزه متحدانه و همه جانبه عليه ترهات رويزيونيستى- رفرميستى و خيانت كارانه دار و دسته كميته مركزى حزب توده و گروه هاى رسما و عملا وابسته به آن در جنبش انقلابى و كمونيستى ميهن ما، در صدر هدف هاى مبارزه ايدئولوژيك- سياسى دمكرات هاى انقلابى و بخصوص انقلابيون كمونيست قرار مى گيرد.
هموطنان مبارز! دمكرات هاى انقلابى! انقلابيون كمونيست!
در دو سال گذشته، تحولات اميد بخشى در جنبش انقلابى و كمونيستى ميهن ما روى داده است. عليرغم تلاش و كوشش همه جانبه رژيم جنايت كار شاه در سركوبى و نابودى هسته ها و سازمان هاى انقلابى، ما شاهد تولد و رشد و نمو هسته ها، محافل و گروه هاى متعدد انقلابى و كمونيستى بوده ايم. پيدايش اين هسته ها كه خود نشانه اوج گيرى مجدد جنبش انقلابى و كمونيستى و وجه ديگرى از روند رو به اعتلاء جنبش و جامعه ماست، آينده بسيار اميد بخشى را در چشم انداز راه رهايى بخش خلق هاى ما نويد مى دهد. سازمان ما نيز به مثابه بخشى از جنبش كمونيستى ايران، در يك سال اخير به تحول نوينى دست يافت.
در سال گذشته سازمان ما اصلى ترين نيروهايش را به بازسازى درونى و بخصوص به بررسى و بازبينى همه جانبه نظريات حاكم بر دوره گذشته جنبش انقلابى و كمونيستى ميهنمان و بررسى تحولات آينده متمركز نمود. در اين رابطه بررسى و جمعبندى همه جانبه نظريات، تجارب و نتايج دوره هاى گذشته جنبش، كار تئوريك و آموزش ماركسيسم- لنينيسم بصورت فعال در دستور روز سازمان قرار گرفت. اين بررسى ها نشان داد عليرغم جهت گيرى ما بعد از سال ۱۳۵۲ بسمت مبارزات و جنبش هاى توده اى و در دستور قرار دادن ارتباط سياسى- تشكيلاتى با طبقه و توده ها، از آنجا كه هنوز انديشه غير توده اى مشى چريكى و مبارزه مسلحانه جدا از توده، بر ايدئولوژى، سياست و مضمون كار تبليغى و ترويجى ما حاكم بود، طبيعتا انديشه و عمل ما نمى توانست در مجموع در خدمت بسيج، تشكل و هدايت مبارزات طبقه كارگر و توده ها قرار گرفته و مبارزات آنها را ارتقاء دهد و ما بتدريج به نارسايى ها، انحرافات و انتقادات اصولى اى بر تئورى " تبليغ مسلحانه" و مبارزه مسلحانه جدا از توده و مبانى ايدئولوژيكى آن بطور كلى و اثرات آن بر سياست و روش هاى كار گذشته خودمان پى برديم. اين كوشش ها كه به همت و پيگيرى اكثريت اعضاء و رهبرى سازمان، از اواخر سال ۱۳۵۵ شروع شد، بتدريج به جريان زنده و حيات بخشى تبديل گشت كه روح و انديشه توده اى مكنون در آن، تجديد تربيت ايدئولوژيك و پاكسازى ايدئولوژى و سياست سازمان را از شوائب ايدئولوژى هاى غير پرولترى خرده بورژوايى و روشنفكرى هدف قرار داده بود. خوشبختانه ما هم اكنون با غلبه بر موانعى كه در اين راه وجود داشت و با رد قاطع مشى چريكى و مبارزه مسلحانه جدا از توده به اين هدف ها دست يافته ايم.
بررسى و جمعبندى تجارب گذشته، جريان يافتن فعال آموزش ماركسيسم- لنينيسم در درون سازمان و مبارزات ايدئولوژيك پر ثمرى كه در طى اين دوره يك ساله در درون سازمان جريان داشت، به تحول نوينى در سازمان ما منجر شد كه انديشه و عمل و ديدگاه هاى ما را در زمينه هاى مختلف، دچار تغييرات اساسى و انقلابى خود نمود. سازمان ما با عبور از يك جريان تجديد آموزش و كوشش براي ارتقاء دانش ماركسيستى- لنينيستى خود و درك عميق تر ماركسيسم- لنينيسم و با عبور از يك جريان مبارزه ايدئولوژيك عليه جريان هاى راست و " چپ "، عليه جريان التقاطى چپ و بورژوا ليبرالى راست، از پايگاهى استوارتر و محكم تر از پيش به وحدت نوين ايدئولوژيك ـ سياسى- سازمانى دست يافته است و ما اينك خود را با تمام قوا براى استقبال از طوفان انقلابى توده ها آماده مى نماييم.
اين آمادگى در زمينه تئوريك عبارت از: حل و فصل مسائل تئوريك و سازمانى مرحله كنونى انقلاب دمكراتيك ايران، بررسى و تدوين انتقادات بر نقطه نظرات و روش هاى كار گذشته و از نظر عملي تخصيص كليه نيروها و امكانات سازمانى به كار آگاه گرانه سياسى در ميان طبقه كارگر و تلاش در جهت بسيج، سازماندهى و تشكل مبارزات آنها از طريق شركت در آن و پشتيبانى از مبارزات توده هاى زحمتكش خلق، مى باشد.
ما در آيندهء نزديکی نتايج جمعبندى هاى دوره هاى گذشته، تحليل ها و انتقاداتى كه به نظر و عمل گذشته خود بطور اخص و مشى چريكى بطور اعم داريم، چگونگى پروسه تحول نوين ايدئولوژيك- سياسى سازمان و همچنين آخرين نظرات خود را در باره تحولات دروني جنبش و جامعه منتشر خواهيم ساخت و به همين لحاظ نيز شرح و بسط بيشتر مسائل فوق الذكر را به همان نشريات موكول مي نماييم. و اما اكنون آنچه براى ما و ديگر انقلابيون جنبش كمونيستى و انقلابى ميهنمان، حياتى و مبرم است، آمادگى همه جانبه براى استقبال از جنبش اوج گيرنده توده هاست.
ما برآنيم كه در شرايطى كه بار ديگر جنبش و جامعه ما در يك روند رو به اعتلاء انقلابى بسرعت پيش مى رود، تدارك همه جانبه تئوريك- سياسى و سازمانى براى پيوند با جنبش طبقه و توده ها، كار پيگير و فعال سیاسی در ميان آنان، پاكسازى و تحكيم و وحدت صفوف كمونيست ها در ارتباط با طبقهء کارگر، در صدر وظایف ما و تمام کمونیست هاى انقلابى ميهنمان قرار مى گيرد فقط با چنين فعاليت هايى است كه مى توان به استقبال شرايط متحول جامعه و جنبش رفت و پاسخگوى اعتلاء جديد جنبش توده اى شد و بالاخره در بستر مبارزه فعال و متحدانه عليه دشمنان توده ها و در پيشاپيش مبارزه توده هاست كه بورژوازى ليبرال و نمايندگانشان در صفوف جنبش كمونيستى را هم مى توان پيروزمندانه افشا نمود.
بنا بر اين ما در درجه اول از تمام نيروها، گروه ها، هسته ها، محافل و عناصر جنبش كمونيستى ميهنمان مصرانه مى خواهيم كه مسئله وحدت صفوف جنبش كمونيستى را در ارتباط با طبقه كارگر و در جهت تشكيل حزب پرولتاريايى، بصورت جدى در صدر وظايف و كار خود قرار داده و به ضرورت نوين وحدت طلبى جنبش كمونيستى ميهنمان پاسخ دهند.
ما به سهم خود آماده هستيم تمام نيرو و امكانات سازمانى مان را در اين راه بكار گرفته و ضمن اين كه پيشنهادات و نظرات خودمان را در مورد چگونگى حصول وحدت ماركسيست- لنينيست ها مطرح خواهيم نمود، از هر برنامه و پلاتفرم و شعار سازمانى اى كه واقعا بتواند بیان وحدت صفوف اين مرحله جنبش كمونيستى ميهن ما و هموار كننده راه براى تشكيل حزب كمونيست باشد، با تمام قوا استقبال مى كنيم.
پيش بسوى ارتباط با جنبش توده ها!
پيش بسوى تشكيل حزب طبقه كارگر!
نابو د باد رژيم سرمايه دارى وابسته شاه خائن!
برقرار باد رژيم جمهورى انقلابى دمكراتيك خلق!
سازمان مجاهدين خلق ايران
اسفند ۱۳۵۶
انتشار اینترنتی شهریور ۱۳۸۴ ، انتشارات اندیشه و پیکار