کابوس افغانستان
حبيب حيدر
(کارشناس اقتصاد کشاورزی و مشاور وزارت کشاورزی در افغانستان)
و ماری ـ پل نوگاره (روزنامه نگار)
رژيم طالبان که برافتاد افغان ها خواستاربازسازی کشورشان بودند و اميدوار به اينکه مثلاَ از دست جنگ سالاران رها شوند، خانه ها و زمين هاشان را پس از سالها تبعيد، مجدداً به دست آورند و دولت قانون بر کشور حکمفرما گردد. آنها می پنداشتند که نيروهای خارجی مسيرها و شبکه های آبياری هزارساله يعنی قنوات و کاريزها را دوباره به جريان خواهند انداخت، نظام بهداری و بهزيستی را برپا می کنند و بالاخره پيامدهای جنگی را که ۲۲ سال طول کشيد خواهند زدود.
اما واقعيت اين است که نه خارجی ها، نه افغانهايی که از تبعيد برگشتند و نه آنها که توانسته بودند همچنان در داخل برسرِپا بمانند چنين آمادگی هايی نداشتند. وظايف، بدون فکر و آمادگی قبلی، چنين تقسيم شد: ايالات متحده مبارزه با تروريسم را دنبال کند، انگليس به منع کشت خشخاش مشغول باشد و ملل متحد به انتخابات و سرپرستی از آوارگان. همچنين دوهزار سازمان غيردولتی به توسعه در روستاها بپردازند و کار بازسازی هم در دست بخش خصوصی باشد.
در مناطق روستايی که سابقاً به دليل مقاومت در معرض تخريب و ويرانی قرار داشتند و بدينوسيله تنبيه می شدند، جنگ سالاران همچنان با مسلسل هايشان فرمان می رانند، زمينها را تصرف می کنند، کمک های بين المللی را بين اين و آن تقسيم می کنند و خشخاش می کارند. از آنجا که در اين کشور حقوق سنتی حکمفرما بوده، دفتر ثبت املاک و قباله ی مالکيت وجود ندارد و اين امر راه را برای مصادره ی زمين ها و چراگاه های متعلق به عموم بازگذاشته است. حفر چاه های خصوصی هرچه بيشتر افزايش يافته و در نتيجه، سفره ی آبهای زيرزمينی حدود ده متر به گودی نشسته است.
اعتماد بين مردم زايل شده است. دهقانان سلب مالکيت شده در حلبی آبادها تلنبار می شوند. دامداری مبتنی بر کوچ ييلاق و قشلاق که برای کشت غلات و ميوه ی دره ها امری ضروری ست دو سوم تقليل يافته زيرا کوچ نشينان می ترسند جا به جا شوند. افغانستان ديگر نمی تواند نيازهای غذائی خود را تأمين کند، گندم اهدائی مؤسسات بين المللی را می خورد و مرغ از برزيل وارد می کند.
پيشه وری و هنرهای دستیِ افغانستان که مشهور و همچنان مورد تقليد و اقتباس طراحان مد است، دارد نابود می شود. در کابل حتی يک کفاش پيدا نمی کنيد، اما کفش های چينی بسيار فراوان است به دو دلار که برای تهيدستان بيش از حد گران محسوب می شود. خشخاش تقريباٌ ۶۰ درصد محصول ناخالص ملی را دربر می گيرد. اگر آن را منع کنيد کشور را کشته ايد. با توجه به اينکه در اين سرزمين بی آب، صنعت نمی تواند وجود داشته باشد، اولويت را بايد به کشاورزی، دامداری و به ايجاد کارگاه های کوچک داد. سبک خاص افغانستان اعتبار خود را حفظ کرده و تنها امکانی که اين کشور داراست همانا بازگشت به اصالت آن است.
در کابل، در اين فصل بهار، بر درخت های اندکی که بجا مانده، گل ها رنگ دود گرفته و سياه شده است. عابران پياده برای اينکه خودروهای نوع جبپ به آنها نزند بين آشغال و مدفوع که در راه ريخته زيگزاگ می زنند. خارجی ستيزی با سرعت تمام افزايش می يابد.
رؤيای افغان ها، به رغم ميلياردها دلار که به کشور سرازير شده، نقش بر آب می شود. مردم دولت را مقصر می شمارند و دولت هم پاسخ می دهد که بر کمک های دريافتی کنترلی ندارد. بسيارند کسانی که آرزوی دوره ی طالبان دارند.
از لوموند ۴ مه ۲۰۰۵
ترجمه برای انديشه و پيکار
|