«کارزاری ديگر»
(گزارشی از يک اجلاس عمومی زاپاتيستی)
بهرام قديمی
مکزيک - ۴ اکتبر ۲۰۰۵
در روزهای ۱۶، ۱۷ و ۱۸ سپتامبر امسال در يکی از مناطق تحت
کنترل زاپاتيستی در ايالت چياپاس (مکزيک)، يعنی روستای لاگرروچا،
يک اجلاس عمومی برگزار شد. هدف اين اجلاس بررسی »ششمين بيانيه
از جنگل لاکندونا« و تأسيس تشکلی بود که »کارزار ديگری« را سازمان
دهد. در اين نشست در کنار عده ای از فرماندهان، ميليشيا و فعالين
ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی، ۲۰۶۹ نفر از فعالين چپ مکزيکی و
غير مکزيکی حضور داشتند. بخش قريب به اتفاق اين افراد را نمايندگان
گروه ها و سازمان هائی تشکيل می دادند که به »ششمين بيانيه« پيوسته
بودند. بقيه، از جمله غير مکزيکی ها تنها به عنوان ناظر در آن
شرکت کردند. به علاوه حضور بيش از ۵۰ خبرنگار در اين اجلاس چشمگير
بود.
آنچه در زير می آيد گزارش مختصری ست از مشاهدات من که از روز ۱۵
سپتامبر در لاگرروچا و در اين اجلاس حضور داشتم.
سال ۲۰۰۶ در مکزيک سال انتخابات است. رسم است که از چند ماه
پيش از انتخابات تبليغات احزاب مختلف آغاز شود. در مکزيک اين تبليغات
از اوائل سال ۲۰۰۴، يعنی تقريباً دو سال قبل از خود انتخابات
شروع شده است. صدر مطالب نشريات و راديو تلويزيون انتخابات است.
همه چيز رنگ انتخابات دارد. هيچ کسی بدون در نظر گرفتن مصالح انتخاباتی
کلامی بر لب نمی آورد. جنگ های داخلی احزاب، گويای نبردی خونين
است برای بدست آوردن پست و مقام، و از اين طريق کنترل بازار و سرمايه
های هنگفت توسط باندهای مافيائی مختلفی که اهرام احزاب را در دست دارند.
کمتر روزی ست که خبر به قتل رسيدن و اعدام غير رسمی چند نفر به
گوش نرسد (برای مثال در روز ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۵ هليکوپتر حامل
وزير امنيت و هفت هشت نفر ديگر سرنگون شد، دولت هنوز از نحوه و علت
سرنگونی هيچ چيز نمی گويد). جنگ برای کنترل توليد و مسير حمل و نقل
مواد مخدر، سرمايه های مالی و تجاری ست. و احزاب هر يک در ائتلاف
با باندهای مختلف، مورد حمايت بخش های مختلف سرمايهء مالی قرار
می گيرند.
کوشش می شود احزاب مختلف را نمايندگان ديدگاه ها و پاسخ های مختلف
جا بزنند. احزاب رسمی به چپ، راست و ميانه، و هر حزبی نيز به
نوبهء خود به جناح های مختلف چپ، ميانه و راست تقسيم بندی می شود.
و اگر کمی بيشتر دقت کنيم، هر جناحی را نيز به چپ، ميانه و راست
تقسيم می کنند تا به مردم بقبولانند که گوئی برای آيندهء آنها بديل
های مختلفی عرضه می شود. افشاگری احزاب و جناح ها عليه يکديگر،
اسب هائی را به خاطر می آورد که در سربالائی يکديگر را گاز می گيرند.
در اين ميان فقط »چپ« است که بايد بجنبد و بديل واقعی اش را برای
استقرار آزادی، برابری عرضه کند تا به فراموشی سپرده نشود. چپ،
يعنی بديل، يعنی اميد به آينده، يعنی سازماندهی از پائين، يعنی
پيکار طبقاتی....
در عين حال هيئت حاکمهء مکزيک با گسيل گستردهء نيروهای نظامی به چياپاس،
در حالی که حواس جامعه متوجه قيل و قال های انتخاباتچيان است، خود
را برای لحظهء مناسب حمله به زاپاتيست ها آماده می کند.
در چنين حال و هوائی ست که اوائل سال ۲۰۰۵، انتشار سلسله مقالاتی
به قلم معاون فرمانده شورشی مارکوس در روزنامهء لاخورنادا باعث بحث
و جدل می شود. »چپ« رسمی، زبان به اعتراض می گشايد و فرصت طلبانی
که حتی جرئت به تحرير درآوردن غر و غرهايشان را ندارند، اين
جا و آن جا دهان به گلايه می گشايند که: اگر نخواهيم بدتر پيروز
شود، بايد به بد رأی دهيم [نمونه های چنين برخوردی را همين اواخر
در ايران سراغ داريم!].
سکوت ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی با انتشار اطلاعيهء »آماده باش
عمومی سرخ« در ۱۹ ژوئن ۲۰۰۵ باعث اظهار نظرهای عجولانه و
بی سر و ته می شود. يکی هشدار می دهد که زاپاتيست ها دارند خود را
برای جنگ آماده می کنند، يکی »هرنوع عمل خشونت بار« را محکوم
می کند، يکی باز شدن باب مذاکره را می طلبد، يکی نظامی گری زاپاتيست
ها را به گردن ديگری می اندازد، و يکی ديگر نمی داند چه بگويد....
روز ۲۱ ژوئن زاپاتيست ها در اطلاعيهء ديگری اعلام می کنند که پس
از چهارسال بحث و گفتگو وارد مرحلهء همه پرسی می شوند تا خطِ مشی
سياسی جديد خود را تعيين کنند. آن ها نمی گويند که اين خطِ مشی
پرمخاطره چيست و خود اين امر باز باعث پيشگوئی های پی در پی ديگری
می شود.
روز ۲۶ ژوئن باز اطلاعيهء ديگری از ارتش زاپاتيستی منتشر می شود
که در آن از چگونگی برگزاری همه پرسی درونی گزارش می دهند. در اين
همه پرسی که حاصل چهارسال بحث درونی ست، از جمله تصميم گرفته می
شود »ششمين بيانيه از جنگل لاکندونا« صادر شود [اين بيانيه را
روی سايت انديشه و پيکار و نيز به چندين زبان روی سايت زاپاتيستها
می يابيد].
باز هم شاهديم که مطبوعات عجولانه در اين مورد به قضاوت می نشينند
و تمام ماجرا را به »تلاش زاپاتيست ها برای خروج از انزوا« خلاصه
می کنند.
اين شيوهء برخورد حتی به نيروهای چپ داخلی و خارجی نيز سرايت می کند
(نک به مقالهء اريک گوستاوسن در هفته نامهء کارگر چاپ سوئد، به
فارسی در سايت انديشه و پيکار). با اين حال زاپاتيست ها به آرامی
به کار خود ادامه می دهند. تا بالاخره اواخر ژوئن ۲۰۰۵ »ششمين
بيانيه از جنگل لاکندونا« آب پاکی روی دست همهء پيشگويان و مفسران
رنگارنگ می ريزد.
در اين بيانيه که در سه بخش منتشر شده است زاپاتيست ها پس از معرفی
مجدد خود، شرايط فعلی شان، برداشت شان از اوضاع سياسی مکزيک،
يعنی وضعيت کنونی شان را توضيح داده، متحدان خود را نام می برند،
آن ها می نويسند:
»به عبارت ديگر وقت آن رسيده که يک بار ديگر خطر کنيم و گامی پرمخاطره
برداريم که ارزشش را دارد، زيرا شايد متحد با اقشار اجتماعی ديگر
که همان کمبودهای ما را دارند، ممکن باشد آنچه را که نيازمنديم و
حق مان است بدست آوريم. در نبرد بوميان گامی نوين به پيش تنها در
صورتی امکان پذير است که بومی با کارگر، دهقان، دانشجو، معلم،
کارمند و...، به عبارت ديگر کارگران شهر و روستا، متحد شود.«
در دومين بخش در حالی که ديدگاه خود را در مورد دنيای امروز شرح می
دهند، تأکيد می کنند:
»بنا بر اين جهانی شدن نئو ليبرالی می خواهد ملت های جهان را نابود
کند تا تنها يک ملت يا يک کشور باقی بماند: کشور پول، کشور سرمايه.
سرمايه داری می خواهد همه چيز آن طور باشد که او می خواهد، به سبک
خودش، و آنچه را که از نوع ديگری ست و خوش آيند او نيست مورد پيگرد
قرار می دهد، به او حمله می برد يا در گوشه ای منزوی می سازد به
طوری که بود و نبودش يکسان باشد.«
يعنی زاپاتيست ها روی نفس ضد سرمايه داری بودن مبارزه انگشت می گذارند
و از اين طريق بحثی واقعی را بين نيروهائی که خود را چپ می نامند تحريک
می کنند. آن ها در عين حال روی جهانی بودن مبارزه نيز تأکيد دارند:
»مقاومت و شورش در همه جا هست مانند شورش ما که هرچند نسبتاً کوچک
است اما حضورمان قابل انکار نيست. چنين وضعی را ما در سراسر جهان
می يابيم. اينها به ما می آموزد که ما تنها نيستيم.« [از گروه
های چند نفره ای را که در اطلاعيه هايشان خود را غول می خوانند خواهش
می کنيم، کمی اندازه، توان و کلامشان را با زاپاتيست ها مقايسه
کنند!]
بعد پس از توضيح شرايط مکزيک نتيجه می گيرند که:
»بدين ترتيب کلاً می بينيم که در کشور خود ما که مکزيک نام دارد،
فراوان اند کسانی که ساکت نمی نشينند، که تسليم نمی شوند، که
فروخته نمی شوند. به بيان ديگر، آنها آدم هائی هستند شايسته.
ما خوشوقتيم زيرا با وجود چنين انسان هائی، طرفداران نئوليبراليسم
به آسانی چيره نخواهند شد. شايد هم موفق شويم ميهن مان را از دزدی
ها و ويرانی های بزرگ که نئوليبرال ها به بار می آورند برهانيم و اميدواريم
که اين »ما« که می گوئيم روزی بتواند همه ی اين شورشيان را يکجا
در بر گيرد.«
در واقع زاپاتيست ها تشکلی گسترده تر را نويد می دهند. تشکلی که
به غير از ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی، آنِ ديگران را نيز در
خود جای دهد. تشکلی که ظرف مستقل چپ باشد در برابر همهء احزاب رسمی
سهيم در قدرت.
در سومين بخش از اين بيانيه، همبستگی خود را با مبارزين جهان اعلام
می کنند. وعظمت چه گوارا را در آمريکای لاتين نامی می دانند که
به پرچم مبارزه بدل گشته است.
آن ها به روشنی خواهان همکاری نزديکتر با گروه ها و سازمان های چپ
می شوند:
»خُب، اما آن چه در مکزيک می خواهيم انجام دهيم اين است که با
افراد و سازمان های واقعاً چپ به يک توافق دست يابيم، زيرا فکر
می کنيم در چپ سياسی ست که ايدهء مقاومت در برابر جهانی شدن نئوليبرالی
وجود دارد تا کشوری بسازيم که در آن برای همگان عدالت، دمکراسی و
آزادی وجود داشته باشد.«
در عين حال ايدهء يک راهپيمائی ديگر را نيز اعلام می کنند:
»بنا بر اين، ما فکر می کنيم که با اين افراد و سازمان های چپ
بايد به طرحی دست يابيم تا به همهء مناطق مکزيک برويم که در آن آدم
های فروتن و ساده ای مثل خودمان بسر می برند.«
»ما به آن ها نمی خواهيم بگوئيم که چنين و چنان کنند يا به آن ها
دستور بدهيم.«
»همچنين از آن ها نخواهيم خواست که به فلان يا بهمان کانديدا رأی
بدهند، زيرا از حالا می دانيم که همگی نئوليبرال هستند. همچنين
از آن ها نخواهيم خواست که مثل خود ما بشوند يا اسلحه بدست گيرند.«
»کاری که می کنيم اين است که از آن ها بپرسيم زندگی شان، مبارزه
شان چگونه است، دربارهء کشورمان چه فکر می کنند و اين که ما بايد
چکار کنيم که دولتيان با ما نجنگند.«
»و شايد هم به توافقی دست يابيم بين همه مان که آدم های ساده و معمولی
هستيم و با هم در سراسر کشور مبارزاتمان را که در حال حاضر تک تک و
جداگانه است هماهنگ کنيم و برنامه ای بيابيم که شامل چيزی باشد که
همه مان می خواهيم و نيز طرحی برای آن که چکار کنيم تا اين برنامه،
يعنی »برنامهء سراسری ملی برای مبارزه« به اجرا درآيد.«
آن گاه پس از تأکيد روی جهانی بودن مبارزه، زاپاتيست ها همهء مردان
و زنانی را که در جهان مقاومت می کنند، به برگزاری يک همايش جهانی
ديگر در ماه دسامبر ۲۰۰۵ يا ژانويهء ۲۰۰۶ دعوت می کنند.
دست آخر آن ها خواهان بحث حول يک قانون اساسی جديد در مکزيک می شوند.
در ماه جولای زاپاتيست ها باز از طريق اطلاعيه از نيروهائی که در احزاب
رسمی متشکل نيستند و اميدی به کارزار های انتخاباتی احزاب ندارند،
دعوت می کنند تا با هم »کارزاری ديگر« را سازماندهی کنند. کارزار
کارگران و زحمتکشان را. کارزاری که چشم اميدی به بالائی ها ندارد
و هدفش سازماندهی مبارزات خود، مبارزات مردم در اعماق است.
بدين منظور از همهء سازمان ها، گروه ها، هسته ها و افراد چپ
دعوت می کنند تا به نوبت، در جلسات مقدماتی، بدون تعيين موضوع
و محدوديت زمانی، ديدگاهشان را از شرايط مکزيک، شيوه های مبارزاتی
و اهداف و دست آخر خواسته هايشان را از ارتش زاپاتيستی بيان کنند.
اين جلسات هر آخر هفته، از اواسط اوت در روستاهای مختلف زاپاتيستی
برگزار شدند.
آخر سر در روزهای ۱۶، ۱۷ و ۱۸ سپتامبر »کارزاری ديگر«
اعلام موجوديت کرد.
ورود فرماندهان زاپاتيست با حضور خانم فرمانده رامونا شور خاصی يافت.
فرمانده رامونا که مبتلا به سرطان است، با وجود بيماری شديد با
بيان آرزوی موفقيت برای »کارزاری ديگر« اولين سخنران اين همايش
بود. ولی زيبا ترين صحنه، حضور خانم فرمانده استر بود با نوزادی
در آغوشش (وی سخنران اصلی زاپاتيست ها در مجلس مکزيک در سال ۲۰۰۱
بود) . [به ياد دوستی می افتم که می گفت مبارزهء سياسی و زندگی
دو مقولهء جدا از هم نيستند]. کودک هر از گاهی به اعتراض صدايش در
می آمد و فرماندهان به نوبت سرگرمش می کردند.
چگونگی برگزاری اولين مجمع عمومی »کارزاری ديگر«
اين همايش از ساعت ۸ شب روز ۱۶ سپتامبر، روز استقلال مکزيک
در »حلزون لاگرروچا« در بخشداری خودمختار شورشی زاپاتيستیِ فرانسيسکو
گومِز، در چياپاس، با حضور ۲۰۶۵ نفر شرکت کننده و ناظر آغاز
شد. تمامی جلسات با کمک »اينديمِديا - چياپاس« مستقيماً از
طريق ماهواره منتقل می شد و از طريق اينترنت قابل پيگيری بود.
در اين نشست از سوی کميتهء مخفی انقلابی بوميان - فرماندهی کل ارتش
زاپاتيستی آزاديبخش ملی افراد زير شرکت داشتند:
خانم فرمانده رامونا، خانم فرمانده سوزانا، خانم فرمانده استر،
خانم فرمانده ميريام، خانم فرمانده اورتنسيا، خانم فرمانده گابريلا،
فرمانده داويد، فرمانده تَچو، فرمانده سِبِدِاو، فرمانده رامون.
از سوی شورشگران و ميليشای ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی، سرهنگ شورشی
مويسس،
و از سوی کميسيون ششمين بيانيهء ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی، معاون
فرمانده شورشی مارکوس.
ابتدا تنی چند از فرماندهان با توجه به بحث های مقدماتی، ديدگاه
ها و پيشنهادات زاپاتيست ها را تشريح کردند.
فرمانده تچو با حمله به احزاب سياسی، سرکوبگر بودن همهء اين احزاب
را به نمايش گذاشت.
فرمانده داويد مانند هميشه با کلامی شمرده و گيرا به دفاع از جنبش
کارگری مکزيک پرداخت و عليه خصوصی سازی صنايع سخنرانی کرد.
کلنل مويسس که پس از مارکوس فرماندهی بخش نظامی را به عهده دارد،
با ياد آوری خاطراتش از معاون فرمانده پدرو، در حالی که بغض گلويش
را می فشرد و اشک در چشمانش حلقه زده بود، ياد همهء شهدای جنبش را
گرامی داشت و بار ديگر اعلام کرد که نيروهای نظامی ارتش زاپاتيستی
آزاديبخش ملی اسلحه بر زمين نخواهند گذاشت و تا پای جان از روستاها
حمايت خواهند کرد.
مارکوس به عنوان آخرين سخنران نفس ها را در سينه حبس کرد.
او پس از حمله به احزاب مختلف، از تعداد سازمان ها و افرادی که
»ششمين بيانيه« را امضاء کرده اند گزارش داد:
»رفقا بنا به سنتی که داريم به شما گزارش می دهم که تا تاريخ ۱۱
سپتامبر امسال، دو ماه پس از آغاز فراخوان ما؛ ۵۵ سازمان سياسی
به آن پيوستند (يک ماه و نيم پيش تعدادشان ۳۰ تا بود)؛ از سازمان
های بومی مکزيک ۱۰۳ تا (يک ماه و نيم پيش ۳۲ تا بودند)؛
سازمان های توده ای ۱۶۲ تا (يک ماه و نيم پيش ۴۷ تا بودند)؛
سازمان های غير دولتی، کلکتيو و گروه ها، ۴۵۳ تا (يک ماه
پيش ۲۱۰ تا بودند)؛ افراد به عنوان فرد، خانواده، اهل محل،
و يا اهل روستا ۱۶۴۲ نفر (يک ماه و نيم پيش ۶۹۰ نفر بودند)«.
وی پس از کمی مزاح و شوخی، به سبک خود، مطلب را با دفاع از زندانيان
سياسی شروع می کند:
»بايد زندانيانمان را به اسم بشناسيم، و سرکوب را نام ببريم.
در يکی از نشست ها [نشست های مقدماتی] از سرکوب در شهر گوادالاخارا
عليه جوانانی که خواهان جهانی ديگر اند، سخن به ميان آمد؛ آن ها
که حرف می زدند نام زندانيان را به خاطر نمی آوردند. اين موضوع لرزه
بر اندام می اندازد. ما به عنوان »کارزاری ديگر« نمی توانيم
اين طور عمل کنيم، بايد به رفقايمان وفادار باشيم، و هيچکس را
تنها نگذاريم و هيچکس را فراموش نکنيم. می خواهيم اين جا از دو نمونه
ی برجسته نام ببرم، از دو رفيق، يک مرد و يک زن، که زندانی اند
و - اگر حرف های اعضای فاميلشان را که به يکی از جلسات مقدماتی آمده
بودند باور کنيم - به »ششمين بيانيه« پيوسته اند. دارم از
رفيق خاکوبو سيلوا نوگالِس و رفيق گلوريا آرناس آگيس حرف می زنم،
زندانيان ارتش انقلابی خلق شورشگر.«
مارکوس سپس با دکلمهء شعر زيبائی از خاکوبو سيلوا نوگالِس باز هم در
بارهء اهميت نام بردن و دفاع از زندانيان سياسی، مفقودالاثر شدگان
و جان دادگان سخن راند. اما در واقع پيام مارکوس از هرچيزی مهم تر
بود. او از سوئی نزديکی خود را به يکی از مهمترين گروهای چريکی مکزيک
نشان می دهد، و از سوی ديگر به سيسِن (پليسی سياسی مکزيک) يادآور
می کند که تنها نيستيم. با توجه به اوضاع سياسی مکزيک اين موضوع
را بايد بسيار جدی گرفت و دولت مکزيک مطمئناً آن را بسيار جدی می
گيرد.
او آن گاه نقشهء ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی را جهت گسيل يک هيئت
بلند پايه به سراسر خاک مکزيک اعلام کرد. و آن را به عنوان پيشنهاد
به مجمع عمومی واگذار نمود. به توجه به برنامهء اعلام شده، هيئت
زاپاتيستی در عرض شش ماه، از اول ژانويهء ۲۰۰۶ به تمامی گوشه
کنار های کشور خواهد رفت تا به مردم گوش بسپارد. وی تأکيد کرد که
زاپاتيست ها نمی روند تا به ديگران بگويند که چگونه بايد مبارزه کنند،
بلکه آن ها می خواهند بدانند شيوهء مبارزاتی ديگران چگونه است و پيشنهاد
آن ها برای هماهنگ کردن اين مبارزه چيست.
به نظر ارتش زاپاتيستی مسئوليت کار به عهدهء »کارزاری ديگر« است.
و مسئولينی که انتخاب خواهند شد، پيشرفت کار را ارزيابی خواهند
کرد.
مارکوس در سخنانش تأکيد داشت که »ششمين بيانيه« تنها برای آغاز
حرکت است و در جريان مبارزه بايد تعاريف آن دقيقتر شود.
با پايان سخنرانی مارکوس، رقص و پايکوبی آغاز و تا پاسی از شب ادامه
يافت.
روز ۱۷ سپتامبر، طبق برنامه و رأس ساعت ۹ صبح جلسه با رأی
گيری در مورد دستور جلسه و گردانندگان آن آغاز شد. به پيشنهاد ارتش
زاپاتيستی گفت و گو روی هر يک از نکات مورد بحث تا نيل به نظر مشترک
ادامه می يافت.
جمعاً روی پنج نکته بحث و نظر خواهی شد:
۱- تأييد، گسترش، و تغيير مشخصات کارزاری ديگر
۲- چه کسانی برای همکاری دعوت می شوند، و چه کسانی نه.
۳- ساختار تشکيلاتی ای که کارزاری ديگر بايد داشته باشد
۴- مکان اختلافات در کارزاری ديگر: بوميان، زنان، عشق های
ديگر [منظور همجنس گرايان مرد و زن، ترانس وستيد و... است]،
جوانان، کودکان و ديگران.
۵- موضع کارزاری ديگر نسبت به بقيهء نيروهای سازمانده: جبههء سازمان
های...، مبلغين عليه نئوليبراليسم، گفتگوی ملی. [آيا به آن
ها بپيوندند، آن ها همکاری کند، يا از آن ها دوری گزيند؟]
اين موارد از سوی شرکت کنندگان در جلسات مقدماتی پيشنهاد شده بود و
ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی آن ها را به عنوان محورهای بحث در مجمع
عمومی کارزاری ديگر پيشنهاد کرد.
بحث تا ساعت ۲بعد از نيمه شب ادامه يافت.
در روز يکشنبه ۱۸ سپتامبر با يک جمع بندی از اولين مجمع عمومی
کارزاری ديگر، مارکوس اختتام جلسه را در ساعت ۲ بعد از ظهر اعلام
نمود. وی در اين سخنرانی پس از عذرخواهی از اشتباهات ارتش زاپاتيستی،
اعلام کرد:
»نه ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی و نه مارکوس، هيچ کدام سخنگوی
کارزاری ديگر نخواهند شد. مارکوس سخنگوی ارتش زاپاتيستی آزاديبخش
ملی ست و نه بيش.«
وی در اين مورد تأکيد بخصوصی داشت که منتخبين و مسئولين کارزاری ديگر
به هيچ بهانه ای نمی توانند تصميم شخصی بگيرند. همه بايد در تصميم
گيری نقش داشته باشند و همه پرسی متدولوژی کار خواهد بود.
وی به همه قول داد:
»برای ما افتخاريست در کنار شما باشيم. با رفاقت، وفاداری و
صداقت باشما رفتار خواهيم کرد«.
نتيجه گيری
می توان نکات بسيار با ارزش اين مجمع عمومی و نشست های مقدماتی آن
را اين گونه بر شمرد:
- متدولوژی برگزاری آن. هيچ کس بدون حرف زدن و بيان آن چه می خواست
جلسه را ترک نکرد. در نشست های مقدماتی نه محدوديت زمانی وجود داشت
و نه موضوعی. بنا بر اين خود سخنگويان تعيين می کردند که از چه بگويند،
چه مقدار حرف بزنند و آن را چگونه بيان کنند. هيچ کس حق قطع کردن
سخنان شخص ديگری را نداشت.
- ارتش زاپاتيستی در نشست های مقدماتی فقط به سخنان ديگران گوش سپرد.
به غير از چند دقيقه به عنوان مقدمه و خوش آمد گوئی زاپاتيست ها
اصولاً گوش می دادند.
- در مجمع عمومی هر کس در مورد هر يکی از پنج موضوع مورد بحث فقط
۵ دقيقه وقت داشت. اين امر با انظباطی جدی رعايت شد.
- پس از بحث در مورد هر يک از نکات، مارکوس از آن يک جمع بندی
ارائه می داد. سپس از تک تک کسانی که نکته ای را به آن می افزودند
و يا در آن تغييراتی می خواستند می پرسيد که آيا با جمع بندی وی موافق
اند يا نه. اگر نبودند از آن ها می خواست که خودشان فرموله کنند.
بعد از آن تازه از جمع می پرسيد که آيا هنوز کسی حرفی برای زدن دارد.
و آن قدر اين کار ادامه داشت تا ديگر کسی خواهان حرف زدن نبود.
- صورت جلسه و سخنرانی هر شخص يا گروهی را ابتدا برای خودش ارسال
می کنند تا او صحت و سقم آن را تأييد کند. بعد آن را برای همه ارسال
می کنند. تا شکل نهائی مجدداً مورد تأئيد قرار بگيرد. با اين
کار جلوی خَلط مبحث، اشتباه در يادداشت کردن حرف های سخنگويان و
سوء استفادهء احتمالی از سوی ارتش زاپاتيستی (و يا هر کس ديگری)
گرفته خواهد شد.
- تأکيد بسيار زياد روی ضد سرمايه داری بودن مبارزه، و همبستگی
و همکاری با فعالين و سازمان های کارگری به صورتی بسيار برجسته خود
نمائی می کرد.
- همبستگی با مبارزين ديگر از سوی ارتش زاپاتيستی، بخصوص با ارتش
خلق شورشگر ERPI.
- گشودن امکان همکاری مستقيم بين زاپاتيست ها و بقيهء نيروهای چپ
و خروج از چياپاس به منظور تشکيل جبههء وسيع از چپ (با تعريف زاپاتيست
ها از آن و مستقل از احزاب انتخاباتچی)، همراه با استقلال سياسی
و تشکيلاتی هرکدام از نيروها.
پايان
Bahram Ghadimi; Informe del primer encuentro de la "Otra Campania"
en La Garrucha
|