مصاحبه با چهار تن از کارگران کارخانهء سرامیک زانون در نئوکِن‮- ‬آرژانتین
عمر وییابلانکا‮ (‬کارگر کارخانهء سرامیک زانون‮)‬
کارلوس اَکونیا‮ (‬کارگر کارخانهء سرامیک زانون و دبیر سندیکای کارگران سرامیک زانون‮)‬
خانم ائوخِنیا اِچه ورییا‮ (‬کارگر کارخانهء سرامیک زانون‮)‬
ماریو بالکاسا‮ (‬کارگر کارخانهء سرامیک زانون و دبیر علی البدل سندیکای کارگران سرامیک زانون‮)‬
‮ ‬۸‮ ‬ فوریهء‮ ‬۲۰۰۵‮ - ‬بوئنوس آیرس،‮ ‬آرژانتین

یادداشت‮:‬
سرامیک سازی زانون بی شک یکی از معروفترین نمونه های مقاومت کارگران در مقابل بی کاری و فقر در آمریکای لاتین است‮. ‬به مناسبتی با تنی چند از کارگران این کارخانه در شهر بوئنوس آیرس آشنا شدیم‮. ‬با آنها قرار گذاشتیم در یکی از سالن های هتل بائور ملاقات کنیم‮. ‬این هتل نیز از مدت ها پیش توسط کارگران آن اشغال شده و تحت کنترل کارگری ست و به عنوان همبستگی با کارگران دیگر،‮ ‬در صورت لزوم اطاق و سالن برای برپایی جلسات در اختیارشان قرار می دهد‮. ‬وقتی به هتل بائور وارد میشوم،‮ ‬حضور تعداد زیادی خبرنگار توجهم را جلب می کند‮. ‬به من می گویند کارگران مترو جلسه دارند و قرار است تصمیم بگیرند که دست به اعتصاب بزنند یا نه‮. ‬کارگران مترو خواهان بیش از ۵۰٪ ‬افزایش حقوق اند و شرکت فرانسوی مترو تا امروز حاضر شده است تنها‬ ۷٪ حقوق ها را افزایش دهد‮ (‬این اعتصاب به علت عقب نشینی کارفرما در همان شب،‮ ‬عملی نشد‮).‬
باری،‮ ‬کارخانهء‭ ‬زانون در سال های‮ ‬۱۹۸۰‮ ‬توسط خانواده ای ایتالیائی به نام زانون در شهر نئوکِن‮ ‬تأسیس شد‮. ‬این شهر در‮ ‬۱۱۸۰‮ ‬کیلومتری بوئنوس آیرس در شمال شرقی پتاگونیا،‮ ‬مرکز استانی به همین نام است و حدود‮ ‬۳۶۰‮ ‬هزار نفر جمعیت دارد‮. ‬روز‮ ‬۲۹‮ ‬سپتامبر‮ ‬۲۰۰۱‮ ‬کارفرما با ارسال تلگرام تمام کارگران را اخراج کرد و دو روز بعد یعنی اول اکتبر،‮ ‬کارخانه به اشغال کارگران در آمد و در ماه مارس‮ ‬۲۰۰۲‮ ‬اولین خط تولیدی را تحت کنترل کارگری به کار انداختند‮. ‬در آرژانتین به این کارخانه به عنوان سمبل مبارزات کارگران نگاه می کنند‮.‬
در پاسخ به سؤال من در مورد دلایل ایجاد این کارخانه در نئوکن،‮ ‬کارگران زانون پاسخ می دهند که‮ «‬اراضی مورد نیاز کارخانه از طرف دیکتاتوری نظامی همان سالها به خانوادهء زانون هدیه شد‮. ‬به آن ها برای برق و گاز سوبسید تعلق گرفت و وام دولتی نیز در اختیارشان بود‮.» ‬دیکتاتوری نظامی در آرژانتین با سر به نیست کردن بیش از‮ ‬۳۵‮ ‬هزار نفر،‮ ‬پروژهء خصوصی سازی را در این کشور به پیش برد‮. ‬
از آنجا که نظیر این پروژه ها در جاهای دیگر از جمله ایران هم پیاده شده و می شود،‮ ‬درک شرایط آرژانتین و آشنائی با مبارزات گوناگونی که آنجا جریان دارد،‮ ‬می تواند در شرایط امروز ایران،‮ ‬نکات آموزنده ای در بر داشته باشد‮. ‬طبیعی ست که به هیچ عنوان هدف ما از معرفی این جنبش ها،‮ ‬تبلیغ‮ ‬کپی برداری از آن ها نیست‮. ‬شیوهء مبارزه و گام های لازم در آن را تنها خود نقش آفرینانِ‮ ‬هر مبارزه ای می توانند تعیین کنند‮. ‬به همین دلیل دفاع از استقلال مبارزاتی کارگران و دیگر اقشار در ایران امری حیاتی ست‮.‬
کارگران زانون همراه با چند سازمان توده ای نشریه ای منتشر می کنند به نام‮ «‬نبرد ما‮» ‬و در عین حال یک سایت انترنتی نیز در اختیار دارند به نام‮ «‬کارگر زانون‮».‬
مجمع عمومی بالاترین مرجع تصمیم گیری در زانون است‮. ‬یک روز در ماه درهای کارخانه بسته می ماند و مجمع عمومی برگزار می شود‮. ‬در این مجمع عمومی کارگران راجع به هرچه لازم باشد بحث می کنند‮.‬
ب‮. ‬ق‮.‬

‮------------------------------------‬

سؤال‮: ‬می توانید کمی در مورد شروع درگیری کارگران با مدیریت کارخانه توضیح دهید؟‮ ‬
کارلوس اَکونیا‮: ‬از آن جا که مدیریت کارخانه از سوی دولت به اشکال مختلف حمایت می شد،‮ ‬شکایات ما متوجه دولت ایالتی و مرکزی نیز بود‮. ‬به وزارت کار شکایت می کردیم،‮ ‬از شرایط نامناسب ایمنی کار و مسائل بهداشتی شکایت می کردیم‮. ‬اما صاحبان کارخانه گوش شنوا نداشتند‮. ‬حتی بوروکراسی سندیکائی هم اهمیتی به قضیه نمی داد‮. ‬اما در خود کارخانه موضوع مهمی مطرح بود‮. ‬رفقای زیادی بودند که به خاطر‮ ‬انعطاف پذیری کار‮ ‬با حقوق‮ ‬۶۵۰‮ ‬پزویی کار می کردند،‮ ‬درحالی که رفقای قدیمی تر حقوق شان بسیار بالاتر بود‮. ‬در آن زمان بوروکراسی سندیکا به کارگران قدیمی می گفت که جدیدی ها کارشان را از دست آنها در خواهند آورد‮. ‬بدین وسیله در بین کارگران تفرقه انداختند،‮ ‬شرایطی بوجود آوردند که هیچ کس چشم نداشت دیگری را ببیند،‮ ‬یک طرف کارگران جدید و طرف دیگر کارگران قدیمی‮. ‬این کار سندیکا بود،‮ ‬و ما به عنوان کمیتهء کارخانه می بایستی علیه این سیاست مبارزه می کردیم‮. ‬تا زمانی که در درون کارخانه کار سندیکائی علیه کارفرمایان و بوروکرات های سندیکا شروع شد‮. ‬در آن روزها خواست های زیادی در درون کارخانه مطرح بود که به محیط کارِ‮ ‬کارخانه محدود می شد‮. ‬برای مثال در آن زمان کسی که نمایندهء کارگران بود،‮ ‬امتیازات ویژه ای داشت،‮ ‬از جمله،‮ ‬حقوقش بسیار بالاتر از یک کارگر معمولی بود‮. ‬آن زمان کمیتهء کارخانه قرار گذاشت که هیچ یک از اعضای کمیته حق ندارد از این امتیازات استفاده کند‮. ‬بلکه قبل از هرچیز بایستی از امتیازاتش چشم بپوشد‮. ‬این کار باعث کسب اعتماد رفقای دیگر نسبت به کمیتهء کارخانه شد‮. ‬و از همان زمان شروع کردیم در مورد مشکلات در مجامع عمومی بحث کنیم‮. ‬باید دمکراسی بوجود می آوردیم تا بتوانیم به رهبران مان و خودمان اعتماد داشته باشیم که قادریم برای حقوق مان مبارزه کنیم‮. ‬در این راه مبارزات زیادی داشتیم،‮ ‬تا آنکه پس از چند اعتصاب موفق شدیم سندیکا را ترمیم کنیم‮. ‬مبارزات حقوقی مان در مورد اساسنامه‮ ‬مربوط بود به‮ ‬انعطاف پذیری کار‮ ‬در کلیهء جوانب آن‮. ‬و کار به جائی رسید که طرح پیش گیری از بحران در کارخانه را به اجرا درآوردند،‮ ‬چون می دیدند که نمی شود همین طور بی دلیل رفقا را اخراج کرد‮. ‬در چنین شرایطی آن ها اعلام کردند که کارخانه هیچ درآمدی ندارد و مجبور است صد کارگر را اخراج کرده،‮ ‬تعداد کارگران را به یک سوم برسانند‮. ‬ما مخالفت کردیم و کار مورچه وار آغاز شد تا استراتژی شرکت را نقش بر آب کنیم‮.‬

سؤال‮: ‬تعداد کارگران کارخانه چقدر بود؟
کارلوس اَکونیا‮: ‬در این کارخانه تا‮ ‬۶۸۰‮ ‬نفر شاغل بودند‮. ‬چه کارگران قدیمی و چه جدید‮. ‬بعد تعدادمان به‮ ‬۴۰۰‮ ‬کارگر رسید و بر اثر آن کار ما بر سر بحرانی که کارخانه برای اخراج صد نفر کارگر مطرح می کرد به درگیری کشید‮. ‬آن ها مطرح می کردند که می خواهند صد نفر را اخراج کنند و‮ ‬۲۸۰‮ ‬تا‮ ‬۳۰۰‮ ‬کارگر را در کل بخش های تولیدی زانون نگه دارند‮. ‬اما ما گفتیم که بحران واقعی نیست‮. ‬و‮ ‬اگر راست می گویند که بحران دارند،‮ ‬دفاتر حساب و کتاب کارخانه را علنی کنند‮. ‬اگر شرکت واقعاً‮ ‬دچار بحران باشد،‮ ‬ما هر کاری که لازم باشد می کنیم تا سقوط نکند‮. ‬با چنین دیدی می خواستیم آن ها را وادار کنیم تا دفاترشان را علنی کنند،‮ ‬هرگز چنین کاری نکردند‮. ‬با سرشماری از کامیون هائی که با کالاهای از پیش به فروش رفته کارخانه را ترک می کردند،‮ ‬نشان دادیم که بحرانی در کار نیست‮. ‬حساب کردیم که با پنج روز فروش،‮ ‬حقوق همهء کارگران و بهای مواد اولیه را می شد پرداخت،‮ ‬و باقی سود خالص بود‮. ‬این بدون در نظر گرفتن سوبسید دولت مرکزی بود،‮ ‬که آن را هم باید به سود افزود‮. ‬بدین شکل،‮ ‬کارگران برای اعتراض اعتماد به نفس پیدا کردند‮. ‬همهء این کارها جهت مبارزه بر سر انتخابات سندیکا بود‮. ‬انتخابات سندیکا را ما برنده شدیم‮. ‬امروزه سندیکای سرامیک زانون چهار کارخانه را در بر می گیرد‮: «‬سرامیک دِل بییه‮»‬،‮ «‬سرامیک نئوکن‮»‬،‮ «‬سرامیک استپار‮» ‬و‮ «‬سرامیک زانون‮».‬
صاحب شرکت و نیز دولت نمی توانستند به سادگی شاهد باشند که در سرامیک زانون کارگران این گونه متحدند‮. ‬بنا بر این دست به یک حمله می زنند و در را بروی کارگران می بندند‮. ‬آن ها سرویس‮ ‬غذاخوری و خدمات بهداشتی را حذف می کنند‮. ‬تا آن زمان ما برای حقوق مان مبارزه می کردیم‮. ‬حالا خود کارفرما باعث اعتصاب شد‮. ‬حتی دادگاه آن را به عنوان‮ ‬‮«‬بستن‮ ‬غیرقانونی درب کارخانه به روی کارگران‮»‬‮ ‬محکوم کرد‮. ‬در مبارزات کارگران آرژانتین این تنها نمونه است‮. ‬

بنا بر این تصمیم گرفتیم بیرون کارخانه چادر بزنیم‮. ‬آن ها در روز‮ ‬۲۹‮ ‬نوامبر‮ ‬۲۰۰۱‮ ‬با یک تلگراف همهء کارگران سرامیک زانون را اخراج کردند‮. ‬در پاسخ این عمل،‮ ‬ما دست به یک راه پیمائی زده همهء تلگراف های اخراج را به معنی عدم قبول آن،‮ ‬در یک آکسیون سیاسی،‮ ‬در مقابل شهرداری نئوکن آتش زدیم‮. ‬اینجا بود که برای اولین بار سرکوب مان کردند‮. ‬پلیس در سراسر نئوکن ما را دواند‮. ‬آن ها هرکسی را که لباس کار کارگران سرامیک زانون را به تن داشت شکار می کردند‮. ‬آن روز‮ ‬۱۹‮ ‬کارگر زانون را دستگیر کردند‮. ‬بعد از ظهر آن روز یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کردیم‮. ‬فعالیت های مختلفی داشتیم از جمله یک راه پیمائی بزرگ برای آزادی دستگیر شدگان‮. ‬چهارهزار نفر به خیابان ریختند‮. ‬چهار هزار نفر در یک شهرستان کوچک مثل نئوکن کار ساده ای نیست‮. ‬بدین وسیله توانستیم دولت و قضات را تحت فشار قرار دهیم تا رفقا را آزاد کنند‮. ‬ولی در پی آن،‮ ‬مرحلهء‭ ‬تعیین کننده ای را در پیش داشتیم که طی آن کارخانه را اشغال کرده،‮ ‬آن را دوباره به کار انداختیم‮.‬

ماریو بالکاسا‮: ‬در حقیقت این مرحله ای بسیار طولانی بود‮. ‬کارلوس یادش رفت بگوید که برای مثال،‮ ‬همزمان با طرح پیشگیری از بحران،‮ ‬کارخانه مرکز خود را نیز به بوئنوس آیرس منتقل کرد تا در صورت درگیری،‮ ‬رسیدگی به آن در دست دادگاه های بوئنوس آیرس باشد‮. ‬در همین رابطه وقتی ما موفق شدیم اعتماد توده های کارگر را به کمیتهء کارخانه جلب کنیم،‮ ‬این اعتماد شامل حال سندیکا نمی شد که در همان زمان هم فعال بود‮. ‬یکی از دستاوردهای مهم ما این بود که کارگران رأی بر این دادند که هر نوع قرارداد سندیکا با صاحبکار که بدون مشارکت کمیتهء کارخانه بسته شده باشد،‮ ‬معتبر نخواهد بود‮. ‬این تصمیم را تک تک کارگران امضاء کردند و این کار به کمیتهء کارخانه اعتبار بخشید‮. ‬رفقا به بوئنوس آیرس رفتند تا در جلسات وزارت کار و مدیریت کارخانه شرکت کنند‮. ‬کارکنان وزارتخانه می گفتند که هرگز سابقه نداشته که یک کمیتهء کارخانه به جای سندیکا در مذاکرات شرکت کند‮. ‬این جا بود که جلوی هرگونه زد و بند سندیکا با صاحبکاران گرفته شد‮. ‬مدیران کارخانه هرگز دفاتر کارخانه را به ما نشان ندادند،‮ ‬چون دروغ‮ ‬می گفتند‮. ‬بنا بر این همان طور که کارلوس گفت مبارزه ادامه یافت‮. ‬
قبل از بستن کارخانه بعضی از رفقا به مدارس می رفتند و برای دانش آموزان ابتدائی و دبیرستانی سخنرانی می کردند‮. ‬این زمانی بود که دیگر می دیدیم که می خواهند کارخانه را تعطیل کنند‮. ‬بنا بر این از مدارس اجازه گرفتند تا برای دانش آموزان حرف زده،‮ ‬بگویند که معنی از دست دادن کار چیست تا جامعه آگاه شود‮. ‬این دستاورد رفقائی بود که همراه همسرانشان برای سخنرانی می رفتند‮. ‬برای ما این کاری حیاتی بود،‮ ‬چون توانستیم در درون جامعه کسب اعتماد کنیم.‮ ‬٪۷۰‮ ‬کارگران زانون در شهر سنتناریو در‮ ‬۷‮ ‬کیلومتری محل کارخانه زندگی می کنند ۳۰٪ بقیه در نئوکن که حدوداً‮ ‬همین قدر با کارخانه فاصله دارد ساکن اند‮. ‬
وقتی در مقابل کارخانه چادر زدیم،‮ ‬بیکار بودیم و در انتظار عاقبت کار‮. ‬در چنین شرایطی مردم برایمان با کیسه‮ ‬غذا و میوه می آوردند،‮ ‬تا استوار بمانیم و تسلیم نشویم‮. ‬این حمایت به ما نیرو می بخشید،‮ ‬به علاوه صندوق اعتصاب تشکیل دادیم‮. ‬برای این صندوق در سراسر کشور،‮ ‬رفقائی از مشاغل مختلف و از سازمان های مختلف پول جمع می کردند و به نئوکن می فرستادند‮. ‬با این پول ما مثلاً‮ ‬برای رفقای بیمار و یا اعضای خانواده شان دارو می خریدیم‮. ‬حتی گاهی برای نوزادان مان پوشک می آوردند‮. ‬آن قدر کمک جمع شد که مجبور شدیم برای آن تریلی قرض کنیم‮. ‬در این تریلی در طول هفته کمک ها را جمع آوری می کردیم و آخر هفته هر رفیقی یک کیسه با خود به خانه می برد‮. ‬کمک ها را کم یا بیش به اندازهء‭ ‬مساوی تقسیم می کردیم،‮ ‬و به این ترتیب همه چیزی برای خوردن داشتیم‮.‬
سه ماه این گونه مبارزه کردیم‮. ‬در حالی که‮ ‬۲۴‮ ‬ساعته کشیک داشتیم‮. ‬اوائل نمی توانستیم به خانه هایمان برویم،‮ ‬رفقائی بودند که دو‮ - ‬سه روز در چادر می ماندند‮. ‬بعد به نوبت آن جا می ماندیم‮. ‬آن چه به ما نیرو می داد این بود که مردم آگاه شدند که معنی بیکار شدن چیست‮. ‬در آرژانتین چندین هزار کارگاه و کارخانه را تعطیل کردند و هیچ کس کاری نکرد‮. ‬سندیکائی که در آن زمان کارگران را نمایندگی می کرد،‮ ‬از آن ها دفاع نکرد‮. ‬رفقائی با سابقه کار ۲۰ - ۳۰ ساله بیکار شدند،‮ ‬چون صاحبکاران کارخانه را جمع می کردند و می رفتند‮. ‬این همان بلائی بود که آقای زانون با همکاری دولت وقت و سندیکای آن زمان قصد داشت بر سرِ‮ ‬ما بیاورد‮. ‬جالب این جاست که وقتی ما در انتخابات کارگران پیروز می شویم و کارخانه را اشغال می کنیم،‮ ‬سندیکا به بهانهء بوجود آمدن خلأ از آن حمایت نمی کند و می رود‮. ‬حدود سی نفر از رفقای کارگر عضو سندیکا بودند و تعدادی هم دنباله رو های آنان بودند،‮ ‬جمعاِ‮ ‬حدود‮ ‬۸۰‮ ‬نفر می شدند‮. ‬آن ها هرگز نمی خواستند مبارزه کنند،‮ ‬به همین علت رفتند‮. ‬ما به مبارزه ادامه دادیم‮. ‬مسئلهء اساسی این بود که ما هر روز مجمع عمومی تشکیل می دادیم‮. ‬در این جلسات هر کس که بیشتر رأی می آورد عضو کمیتهء کارخانه می شد و در مورد آکسیون ها هم همه با هم تصمیم می گرفتیم،‮ ‬نه آن که سندیکا تعیین کند که چه کار بکنیم یا چه کار نکنیم‮. ‬آن قدر این طور پیش رفتیم تا در یکی از جلسات تصمیم گرفته شد که کارخانه را اشغال کرده،‮ ‬تولید را شروع کنیم‮. ‬عده ای از رفقا یک ماه حقوق عقب افتاده طلبکار بودند‮. از طریق وکیل سندیکا از شرکت شکایت کردند‮. ‬ضابط دادگستری آمد و ۰۴٪ تولیداتی را که در انبار بود به نفع کارگران مصادره کرد‮. ‬آن ها را به انباری منتقل کردیم که یک نفر در اختیارمان قرار داد‮. ‬آن ها را به فروش رساندیم‮.‬‮ ‬هر روز رفقائی به عنوان مسئول فروش حضور داشتند‮. ‬حدود یک ماه و نیم طول کشید تا همه را به فروش رساندیم‮. ‬هر هفته سهم هر کدام از رفقا داده می شد‮. ‬وقتی همه را بفروش رساندیم،‮ ‬از خود پرسیدیم‮: ‬حالا چکار کنیم؟ برای ماهی ۱۵۰ ‬پزو راه بندان کنیم یا طرحی برای بیکاران بریزیم؟ گفتیم که چرا راه بندان بوجود بیاوریم،‮ ‬کارخانه این جاست و ما کار بلدیم‮. ‬خب،‮ ‬در مجمع عمومی تصمیم بر این شد که وارد کارخانه شویم و تولید را براه بیاندازیم‮. ‬اول دو خط از‮ ‬خط تولیدی را براه انداختیم‮. ‬چون مواد اولیه نداشتیم‮. ‬تا زمانی که موفق شدیم کارها را بهتر سازماندهی کنیم‮. ‬در ماه اول‮ ‬۲۰‮ ‬هزار متر تولید داشتیم،‮ ‬در حال حاضر‮ ‬۳۰۰‮ ‬هزار متر تولید می کنیم‮.‬

سؤال‮: ‬استراتژی مدیریت کارخانه در آن لحظه چه بود؟
عمر وییا بلانکا‮: ‬آن ها ما را به حال خود رها کردند تا بعد از چهار‮ - ‬پنج ماه از گرسنگی بمیریم‮. ‬اگر به خانه هامان بر می گشتیم،‮ ‬آن ها کارخانه را مجدداً‮ ‬می گرفتند و کارگرانی را که می گفتند لازم خواهند داشت،‮ ‬و عضو سندیکا‮ ‬و هوادارانشان بودند،‮ ‬به کار می گماردند‮. ‬بر اساس همین دیدگاه بود که مصمم شدیم از کارخانه مواظبت کنیم،‮ ‬چادرها را بر پا نگه داریم،‮ ‬و کریسمس و سال نو را در آن جا بسر ببریم،‮ ‬که بسیار دشوار بود‮. ‬کار ساده ای نبود که آنجا بمانیم،‮ ‬در جامعه و انجمن ها کار کنیم تا سر پا بمانیم‮. ‬وقتی فروش آن چه دادگاه به ما واگذار کرده بود به پایان رسید،‮ ‬می بایستی آن تصمیم اصلی را می گرفتیم‮. ‬یا باید برای بدست آوردن‮ ‬۱۵۰‮ ‬پزو جاده را می بستیم،‮ ‬و‮ ‬یا به هرقیمتی که باشد،‮ ‬کارخانه را اشغال کرده،‮ ‬تولید کنیم‮.‬‮ ‬حتی خودمان هم نمی دانستیم که آیا توان تولید خواهیم داشت،‮ ‬یا نه‮. ‬برای همهء رفقا قدم بزرگی بود‮. ‬و همه با هم این تصمیم بزرگ را با همهء پیامدهایش اتخاذ کردیم‮. ‬این است که می گوئیم این بهترین تصمیمی بود که چه به عنوان سندیکالیست و چه به عنوان کارگر سرامیک زانون می توانستیم اتخاذ کنیم‮. ‬با این گام،‮ ‬نه تنها از محل کارمان دفاع می کردیم،‮ ‬بلکه بیش از آن،‮ ‬ما نیاز داشتیم به چنین مرحله ای برسیم‮. ‬امروز از این عمل تعبیر دیگری می شود،‮ ‬یک تجربهء کم نظیر‮. ‬
با چنین دیدی در روز‮ ‬۲‮ ‬مارس‮ ‬۲۰۰۲‮ ‬کارخانه را به راه انداختیم‮. ‬و توانستیم در‮ ‬۲‮ ‬خط، ‮ ‬۲۰ هزار متر تولید کنیم‮. ‬امروزه بیش از‮ ‬۳۰۰‮ ‬هزار متر با تمام حول و حوش آن تولید داریم‮. ‬در آن مجمع عمومی تصمیم گرفتیم که همه حقوق برابر دریافت کنیم‮. ‬از باغبان گرفته تا کسی که بیشترین مسؤلیت ها را داشته باشد،‮ ‬هر کدام‮ ‬۸۰۰‮ ‬پزو‮. ‬حتی نمی دانستیم که می توانیم چنین حقوقی دریافت کنیم،‮ ‬نکتهء مثبت آن بود که این حقوق برای همه در نظر گرفته شد‮. ‬موفق شدیم مواد اولیه بخریم،‮ ‬در حال حاضر پول برق و گاز پرداخت می شود و هر کداممان‮ ‬۸۰۰‮ ‬پزو،‮ ‬دریافت می کنیم‮. ‬تهیهء مواد اولیه سخت ترین بخش کار بود‮. ‬تهیهء آن توسط صاحب شرکت با تهیهء آن تحت کنترل کارگری فرق می کند‮. ‬وقتی برای خرید می رفتیم،‮ ‬از ما می پرسیدند‮: «‬شما دیگر کیستید؟‮»‬
در ضمن رأی دادگاه به نفع ما دلیل آن نیست که عدالت در آرژانتین وجود دارد‮. ‬فشاری بود که ما هر روز در خیابان ها اعمال می کردیم،‮ ‬در شهر نئوکن راه بندان می کردیم،‮ ‬پل ها را می بستیم‮.‬
همیشه گفته ایم که ما روی دو ستون اصلی ایستاده ایم،‮ ‬یکی تولید در کارخانه است و دیگری مبارزهء اجتماعی‮ - ‬سیاسی‮. ‬اگر یکی از این دو ستون بیفتد،‮ ‬مبارزه را می بازیم،‮ ‬همه چیز را خواهیم باخت‮. ‬این موضوع را همیشه تا حد امکان واقعی در نظر گرفتیم،‮ ‬چون ادامهء حیات مان در کارخانه به این موضوع بستگی دارد‮. ‬بنا بر این وقتی شعارمان را سردادیم،‮ ‬با جامعه نشان دادیم که امکان کار وجود دارد و به کارگران دیگر،‮ ‬به بخش های دیگر،‮ ‬و به رفقای دیگری که مبارزه می کنند،‮ ‬نشان دادیم که می توان متحد شد‮. ‬و هیچکس،‮ ‬هیچ دولتی،‮ ‬هیچ بوروکراسی سندیکائی نمی تواند جلویش را بگیرد‮.‬
برای ما این موضوع مهمی بود،‮ ‬چرا که شروع کردیم فکر کنیم که ما صرفاً‮ ‬با حفظ شغل مان،‮ ‬قادر نخواهیم بود خودمان را نجات دهیم‮. ‬بنا بر این جامعه را تشویق کردیم تا از محل کار ما دفاع کند‮. ‬با بیکاران همکاری کردیم و‮...‬
ما‮ ‬۲۶۰‮ ‬نفر از کارگران زانون کارخانه را اشغال کردیم‮. ‬بعد تعداد بیشتری از رفقا به ما پیوستند،‮ ‬چون ما شروع کردیم به عنوان حرکتی علیه دولت به رفقای بیکار کار بدهیم‮. ‬این رفقا دقیقاً‮ ‬با شرایطی برابر با وضعیتی که ما کارگران زانون در آن روزها داشتیم شروع به کار کردند‮. ‬در حال حاضر‮ ‬۴۵۰‮ ‬نفریم که در کارخانه کار می کنیم‮. ‬وقتی سه سال پیش شروع کردیم،‮ ‬۲۶۰‮ ‬نفر بودیم و امروزه‮ ‬۴۵۰‮ ‬نفریم و داریم بیش از‮ ‬۳۰۰‮ ‬هزار متر تولید می کنیم‮. ‬این همان میزانی است که زانون وقتی تعطیل می شد،‮ ‬تولید می کرد‮. ‬بنا بر این به اندازهء کافی درآمد داریم که حقوق ها را بپردازیم،‮ ‬مواد اولیه بخریم،‮ ‬تازه حالا راحت تر از قبل می توانیم جنس بخریم،‮ ‬و پول گاز و برق و مالیات بپردازیم‮. ‬
جمعاً‮ ‬ما‮ ‬۴۵۰‮ ‬نفریم و همه مثل هم فکر نمی کنیم،‮ ‬با هم اختلاف نظر داریم،‮ ‬اما یک هدف مشترک هم داریم،‮ ‬این هدف حفظ شغل ترمیم شده مان‮ ‬است‮. ‬این همان چیزی ست که ما برایش در هر بحثی با کارگران چه در خارج و چه در داخل کارخانه اولویت قائلیم‮. ‬می توانیم با هم هزار اختلاف داشته باشیم،‮ ‬اما این هدف حفظ محل کار را نمی توان از من گرفت‮.‬
سازماندهی درونی کارخانه اوائل بسیار بد بود،‮ ‬اما با گذشت زمان بهتر شد‮. ‬در حال حاضر کارخانه بخش های مختلفی دارد و در هر بخشی کارگران همان بخش یک مسئول هماهنگی انتخاب می کنند‮.‬
نمی گوئیم کار ساده ای ست،‮ ‬کار بسیار سختی ست که کارخانه ای را اشغال کنی و کارش را سازمان بدهی‮. ‬به زیرکی رفقای بسیاری بستگی دارد و نه فقط به هوش و ذکاوت رهبران‮.‬
در حال حاضر شرکت دارد مراحل قانونی ورشکستگی را می گذراند و ما یک اتحادیهء تعاونی از کارگران تشکیل دادیم به نام‮ «‬فسینپات ‮» ‬FASINPAT‮ [‬Fabrica Sin Patron‮ ‬یعنی کارخانهء‭ ‬بدون کارفرما‮] ‬که از طرف قاضی حکم دارد که کارخانه را اداره کند‮. ‬بدین ترتیب به لحاظ حقوقی،‮ ‬قانونی هستیم‮. ‬از نظر دولت،‮ ‬ما یک نمونهء‭ ‬بد به حساب می آئیم،‮ ‬چون اگر بپذیرند که ما یک تعاونی هستیم،‮ ‬یا با کنترل کارگری کارخانه را اداره می کنیم،‮ ‬ممکن است کارگران کارخانه های دیگر دست به کار مشابهی بزنند‮. ‬کاری که می توانند آنرا سوسیالیسم تفسیر کنند،‮ ‬یا انقلاب و یا هرچیز دیگری‮. ‬اما برای ما که دست به این کار زدیم،‮ ‬به معنی حفظ محل کارمان و ادامهء حیات است‮. ‬این یک مبارزهء‭ ‬سیاسی روزمره است‮.‬
باوجود این ما هزاران مشکل از سر گذرانده ایم‮.‬

ماریو بالکاسا‮: ‬یک چیز دیگر را هم اضافه کنیم،‮ ‬ما در حال حاضر ماهانه‮ ‬۳۰۰‮ ‬متر از تولیدات مان را به مدارس،‮ ‬مهدکودک و‮ ‬غذاخوری های مختلف هدیه می کنیم‮. ‬این را وظیفهء‭ ‬خودمان قرار داده ایم و مدارس،‮ ‬کلیساها و‮ ‬غیره به نوبت می توانند از ما تقاضا کنند‮. ‬هیئت هماهنگی تقاضا را بررسی کرده،‮ ‬برای تحویل کالا وقت تعیین می کند‮. ‬شرکت زانون هرگز چنین کاری را نکرده بود‮. ‬از خدمات دیگری که انجام داده ایم بنای یک مرکز بهداشتی در محله ی روبروی کارخانه است،‮ ‬محله ای فقیر که از چهل سال پیش از دولت تقاضای یک مرکز بهداشتی کرده‮. ‬این مرکز بهداشتی را با تمام اکیپ مورد نیاز به مردم محله تحویل دادیم‮. ‬بنا بر این تنها کاری که می ماند این است که دولت به آن ها دکتر و پرستار بدهد‮.‬

سؤال از خانم اچه ورییا‮: ‬برای رفقای زن وضع چگونه بود؟ آیا به همین سادگی می گفتید که میروید کارخانه رااشغال کنید؟ آیا این امر مشکلی در رابطه با فرزندان و یا با شوهران بوجود نمی آورد؟
ائوخِنیا اِچه ورییا‮: ‬وقتی قرار شد همه را اخراج کنند،‮ ‬هر کدام از ما می بایستی فکر کند چکار می خواهد بکند‮. ‬آزاد بودیم تصمیم بگیریم که می خواهیم بمانیم یا برویم‮. ‬من رفتم منزل و با دخترم در میان گذاشتم‮. ‬گفت‮: «‬روی چه چیزی می خواهی فکر کنی؟ می خواهی درِ‮ ‬خانهء‭ ‬چه کسی را بزنی تا لقمه نانی به تو بدهد؟ از رفقایت خواهی خواست یا از کارفرمایت؟‮»‬

اینجا بود که عوض شدم‮. ‬حرف زدیم و هر دو گریه مان گرفت‮. ‬چون می دانستیم که روزگار سختی را در پیش خواهیم داشت‮. ‬نمی دانستیم که آیا موفقیتی در کار خواهد بود،‮ ‬یا نه‮. ‬و اگر آری چقدر طول خواهد کشید‮. ‬آن چه فکرم را به خود مشغول می کرد ادامهء تحصیل دخترم بود و آسایش او‮. ‬می دانستم که باید این گام را برداشت‮. ‬این گام یا جستجوی شغل دیگری بود و یا ماندن در کارخانه و مبارزه برای حیثیت انسانی ام‮. ‬تصمیم گرفتم از حیثیتم دفاع کنم،‮ ‬چون من همه چیزم را به کارخانه داده بودم،‮ ‬ساعت های بسیاری را اضافه کاری کرده بودیم،‮ ‬چون از ما این طور می خواستند‮. ‬من این ساعات را از خانواده ام می ربودم تا اخراجم نکنند‮. ‬تا بتوانم وقتی یکی از فرزندانم مریض شد در کنارش باشم،‮ ‬چون حتی تحمل این که ما زنان این بار را نیز باید به دوش بکشیم نداشتند‮. ‬زنان را اخراج و به جای آنها مردان را استخدام می کردند‮. ‬چون می گفتند زنان برایشان خرج به بار می آورند‮. ‬بنا بر این همان تعداد اندکی از زنان که باقی مانده بودیم،‮ ‬تصمیم گرفتیم که بمانیم‮. ‬سخت بود‮. ‬

در مورد خانواده ام،‮ ‬فشار مضاعف بر من وارد می آمد‮. ‬پدرم برای کارخانه خاک رُس تأمین می کرد‮. ‬و دار و ندارش را با بسته شدن کارخانه از دست داد‮. ‬فقط به ما کارگران آسیب وارد نشد،‮ ‬بلکه همچنین آن ها که مواد خام برای کارخانه می آوردند ضرر بسیار دیدند،‮ ‬و نیز تمام آن هائی که حول و حوش کارخانه مشغول بودند‮.‬
این وضع خانوادهء من بود که در خیابان رها شد‮. ‬پدرم کامیونش را از دست داد،‮ ‬همه چیز را از دست داد‮. ‬تنها چیزی که ماند منزل مان بود‮. ‬بقیه را از دست داد‮. ‬حالا او بیکاری است که با مغازهء بقالی کوچکی روزگار می گذراند‮. ‬بنا بر این فشار بر من مضاعف بود‮. ‬با این حال بسیاری چیزها آموختم که پیش از آن برایم روشن نبود‮. ‬بر من همان گذشت که بر همکارم عمر‮. ‬به سندیکا هیچ اعتمادی نداشتم‮. ‬اگر با آن ها بودی،‮ ‬وضعت خوب بود،‮ ‬اگر نبودی،‮ ‬نه‮. ‬آن چه مرا عصبانی می کرد این بود که آن ها هرگز مبارزه نکردند،‮ ‬گاهی یک ماه کامل سر و کله شان پیدا نمی شد‮. ‬بنا بر این چطوری می خواستند ما را نمایندگی کنند وقتی با ما همراه نبودند‮. ‬روزی که وارد کارخانه شدیم تا آن را برای تولید تمیز کنیم،‮ ‬وقتی سرو صدای ماشین آلات را دوباره شنیدیم،‮ ‬برای بسیاری از ما موسیقی ای بود که انتظارش را می کشیدیم‮. ‬که ارزش آن را داشت که هر روز برایش خطر کنیم و مبارزه کنیم‮. ‬اما آگاه بودم که توانش را داریم‮. ‬در گذشته ناظر و کارفرمایی بود که می آمد و به آدم می گفت که چه کار بکند و چه کار نکند،‮ ‬و ما انجام میدادیم‮. ‬بنا بر این آیا ما کار‮ ‬بلد بودیم؟ معلوم است که بلد بودیم و به همه نشان دادیم،‮ ‬به جامعه،‮ ‬به دولت،‮ ‬و به همهء دنیا نشان دادیم که توان کار را داریم‮. ‬نیرنگ و فریبکاری دولت را هم نشان دادیم‮.‬
سازماندهی کارخانه کار ساده ای نبود،‮ ‬چرا که آماده نبودیم‮. ‬ذره ذره سازماندهی کردیم‮. ‬گروه های کاری تشکیل دادیم،‮ ‬و هماهنگ کنندگان انتخاب شدند‮. ‬
بعد ها رفقای زن دیگری هم به ما پیوستند‮. ‬آن ها از بخش های دیگری برای کار آمدند و در آشپزخانه،‮ ‬لابراتوار و بخش های دیگری که در این اواخر امکان کار در آن برای ما زنان نبود‮. ‬برای مثال در مجمع عمومی و با رأی رفقا من در فوروم اجتماعی جهانی گذشته در پورتو آلگره‮ (‬برزیل‮) ‬رفقا را نمایندگی کردم‮.‬

سؤال‮: ‬حدود دویست سال پیش کارگران انگلیس در اعتراض به سرمایه داران،‮ ‬ماشین آلاتشان را داغان می کردند،‮ ‬حالا شما برعکس کوشش می کنید آن ها را حفظ کرده،‮ ‬به راه بیندازید‮. ‬البته تخریب ماشین آلات بعدها به درستی مورد انتقاد جنبش انقلابی کارگری قرار گرفت‮. ‬اما شما بر اساس چه بحثی به چنین نتیجه ای رسیدید؟ آیا کسی از بیرون به شما چنین پیشنهادی داد؟

ائوخِنیا اِچه ورییا‮: ‬موضوع از این قرار است که کارخانه دار داشت تظاهر می کرد که کارخانه سودی نمی دهد،‮ ‬که فروش ندارد،‮ ‬که بازار بد است،‮ ‬و ما می خواستیم نشان دهیم که دروغ‮ ‬است‮.‬

عمر وییابلانکا‮: ‬مسئلهء امنیت شغلی ست،‮ ‬یعنی اگر یکی از ماشین ها از کار بیفتند،‮ ‬تو بیکار می شوی‮. ‬موضوع روشنی ست،‮ ‬اگر ماشین از کار بیفتد،‮ ‬تو برای فرزندانت نان نداری‮.‬

کارلوس اَکونیا‮: ‬برای ما روشن است که تمام این مبارزه برای آیندهء‭ ‬فرزندانمان است‮. ‬امروزه حفظ کارخانه به مفهوم اندیشیدن به آینده است‮. ‬توان تولید بیشتر به معنی آن است که رفقای بیشتری می توانند مشغول به کار شوند،‮ ‬به معنی دفاع از کارخانه است‮. ‬تا به حال دادگاه چهار بار حکم تخلیهء کارخانه را صادر کرده،‮ ‬آخرین بار چهار هزار نفر بیرون کارخانه در دفاع از ما تجمع کردند‮.‬‮ ‬بنا بر این دولت نمی تواند به همین سادگی پلیس بفرستد‮. ‬چون اول باید از روی جسد مردم بگذرد،‮ ‬تا بعد بتواند سراغ‮ ‬کارگران زانون بیاید‮. ‬ما مصمم هستیم به هر قیمتی که باشد از کارخانه دفاع کنیم‮. ‬آیندهء فرزندان همهء رفقای کارگری که این جا ایستاده اند و شانه به شانه نهاده اند،‮ ‬به مبارزهء ما بستگی دارد‮.‬
ما به خوبی آگاهیم،‮ ‬از نظر دولت ما کَر هستیم،‮ ‬کمونیستیم‮. ‬ولی برای خود ما وضع بسیار روشن است‮: ‬ما می خواهیم شغلمان را حفظ کنیم،‮ ‬برای این امر مبارزه خواهیم کرد،‮ ‬بهایش هرچه می خواهد باشد‮.‬

بیرون از این جا به عمل نجات کارخانه به عنوان نمونه می نگرند‮. ‬روزی که ما تصمیم گرفتیم کارخانه را اشغال کنیم،‮ ‬برای مان روز خاصی بود‮. ‬اما متوجه شدیم که باید آن را حفظ کرده،‮ ‬از دست ندهیم‮. ‬و این مبارزهء ای ست بزرگ‮. ‬نه تنها مجبوریم کارخانه را حفظ کنیم،‮ ‬بلکه در همان حال باید علیه دولت مبارزه کنیم،‮ ‬علیه وزارت دادگستری،‮ ‬و علیه بروکراسی سندیکا‮.‬
در خود کارخانه کارها خوب پیش می روند،‮ ‬بنا بر این باید از کارخانه پا را فراتر بگذاریم،‮ ‬به جامعه رجوع کنیم‮. ‬امروزه با دانشگاه بوئنوس آیرس،‮ ‬دانشگاه کوماهو،‮ ‬و دانشگاه مادران میدان مه قرارداد متقابل بسته ایم تا کارخانه را رشد داده تولید را ادامه دهیم‮. ‬این قرارداد فقط برای تولید کارخانه نیست،‮ ‬بلکه قراردادی سیاسی ست در دفاع از حقوق کارگران‮. ‬امروزه اگر می خواستیم می توانستیم کارخانه را پر کنیم،‮ ‬یک کارگر زانون می تواند بنا بر معیار عمومی،‮ ‬امروزه حقوق خیلی بالاتری بگیرد‮. ‬ولی ما معتقدیم که می خواهیم همچنان کارگر بمانیم و حقوقی در خور و مناسب داشته باشیم و بقیهء درآمد کارخانه متعلق است به جامعه و باید به همان جا برسد‮.‬
ما تا بوئنوس آیرس می آئیم تا در درگیری ها و انواع تظاهرات شرکت کنیم‮. ‬در کنار همهء اقشار هستیم تا کارمان را حفظ کنیم‮. ‬امیدواریم که در همهء آرژانتین و سراسر جهان هزارها زانون دیگر بوجود بیایند تا بتوان محل کار میلیون ها کارگر را تأمین کرد‮. ‬به خوبی آگاهیم که اگر مانند جزیره ای بمانیم،‮ ‬زانون به تنهائی نمی تواند خود را حفظ کند،‮ ‬بلکه باید بیرون برویم و با کارگران دیگر حرف بزنیم،‮ ‬با جدیت مبارزه کنیم،‮ ‬و هماهنگ شویم‮. ‬در سه سال گذشته به خوبی نشان دادیم که به دلیل رشد طبقهء کارگر‮ ‬آرژانتین ما سال های زیادی ادامه خواهیم داد‮. ‬به نظر شخصی من بسیاری از رهبران اشتباه کردند،‮ ‬باید همان جا که مبارزه جریان دارد،‮ ‬همهء کارگران در تصمیم گیری شرکت داشته باشند،‮ ‬نمی شود فقط رهبران تصمیم گیری کنند،‮ ‬همهء کارگران باید با هم تصمیم گیری کنیم‮.‬‮ ‬اگر اشتباه کنیم،‮ ‬همه اشتباه می کنیم،‮ ‬و اگر تصمیم درستی باشد،‮ ‬تصمیم همه است،‮ ‬زیرا نتایجش هم برای همه است‮.‬

سؤال‮: ‬این کارخانه متعلق به کیست؟
کارلوس اَکونیا‮: ‬متعلق به کارگران زانون‮ [‬همه می خندند‮!]. ‬تا امروز عملاً‮ ‬متعلق به ماست‮. ‬دولت و دادگاه تا به حال هیچ حکمی صادر نکرده اند که معلوم کند کارخانه متعلق به کیست‮.‬

سؤال‮: ‬شما چه ساختار قانونی ای دارید که کارخانه بتواند بر اساس آن بچرخد؟
کارلوس اَکونیا‮: ‬یک تعاونی تشکیل داده ایم،‮ ‬اما تا به امروز دولت آن را به رسمیت نشناخته است‮.‬

سؤال‮: ‬خُب،‮ ‬اما آیا شما می خواهید که کارخانه قانوناً‮ ‬متعلق به کئوپراتیو باشد؟
عمر وییابلانکا‮: ‬بیرون کارخانه روی پارچهء بزرگی که آویزان است نوشته ایم‮: «‬کارخانهء بدون کارفرما‮». ‬کارخانه متعلق به خلق است‮. ‬ما نمی خواهیم که مال ما باشد‮.‬
کارلوس اَکونیا‮: ‬از نظر قانونی در حال حاضر کارخانه به هیچ کسی تعلق ندارد‮. ‬ما آن را اشغال کرده ایم و در آن تولید می کنیم‮. ‬به همین دلیل می گوییم که عملاً‮ ‬مال ماست‮. ‬و این مبارزه ای سیاسی ست که کارخانه متعلق به ما باشد‮.‬

سؤال‮: ‬در خانه تان از شما نمی پرسند برای چه کسی کار می کنید؟
ائوخِنیا اِچه ورییا‮: ‬برای خودمان و برای جامعه‮.‬

سؤال‮: ‬و شما هم میزان مشخصی از تولیدتان را به اصطلاح به عنوان مالیات به جامعه می دهید؟
کارلوس اَکونیا‮: ‬در حقیقت آری‮. ‬کمک های جنسی ما مستقیماً‮ ‬به جامعه داده می شود‮. ‬میزان مشخصی تعیین نشده،‮ ‬اما کمک می دهیم‮. ‬مرکز بهداشتی را بنا کردیم،‮ ‬طرح های مشابه دیگری هم وجود دارد،‮ ‬اما این به مفهوم فراموش کردن نیازهای خود کارخانه نیست‮. ‬برای مثال بیش از یک میلیون پزو برای حفظ و نگهداری و رسیدگی به ماشین آلات کارخانه خرج کرده ایم‮. ‬رسیدگی به نیازهای جامعه و پرداخت آنچه حق مردم و حق همه ما ست به جامعه امری ست که در آینده بیشتر به آن توجه خواهد شد‮.‬
ماریو بالکاسا‮: ‬ولی با این حال،‮ ‬روزمره کمک می کنیم‮. ‬برای مثال وقتی از یک گروه موسیقی دعوت می کنیم که در کارخانه کنسرت بگذارد،‮ ‬گاهی تمام درآمد آن به کودکی تعلق دارد که بیمار است‮.‬

از شما به خاطر این گفت و گو بسیار سپاسگزارم‮.‬
کارلوس اَکونیا‮: ‬ما از شما سپاسگزاریم‮. ‬برای ما پخش خبر در مورد کارمان همیشه کمک بوده است‮.‬

- - - - - - - - - -

آدرس سایت انترنتی کارگران زانون‮:‬
http://www.obrerosdezanon.org

آدرس تماس با کارگران زانون:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به‮:‬
http://www.thetake.org/zanon.php
‮ ‬
‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬‮ ‬‭*‬


Entrevista de Bahram Ghadimi con obreros de Zanon:
Omar Villablanca, Carlos Acuña, Eugenia Echeverria , Mario Balcazza