هر بار كه فرصت دیدار سرزمین های اشغالی فلسطین دست می دهد، آن چه را كه به وضوح می توان مشاهده كرد وسعت گرفتن حوزه قلمرو اسرائیل و تحلیل رفتن فضای فلسطینی ها است. دیوار حالا دیگر تقریبا تمام شده و در نقاطی بیش از ٢٠ كیلومتر به داخل زمین های فلسطینی كرانه غربی رود اردن نفوذ كرده و گاه یك یا چند دِه فلسطینی را با همه خانه ها و مزارع و آدم هایش بلعیده است. شهرك های یهودی نشین آن چنان رشد كرده اند كه پاره ای از آن ها از شهرهای عمده داخل اسرائیل هم بزرگتر شده اند. کشت و صنعت های عظیم اسرائیلیِ دره ی رود اردن در حال گسترش اند، و دولت اسرائیل به کِشتگران فلسطینی این ناحیه، که مادران و پدران و اجدادشان نیز در این زمین ها کشت می کرده اند، اخطار داده که چون تکلیف مالکیت این زمین ها روشن نیست، تا تعیین تکلیف نهائی حق کشت ندارند و در مواردی نیز اعلام کرده که نخلستان های آنها را ریشه کن خواهد کرد. بخش کشاورزی که زمانی نه تنها غذای فلسطینی ها را تامین می کرد، بلکه صادرات قابل توجهی نیز داشت، رو به تحلیل می رود. بخش صنعتی علی رغم ایجاد چندین قطب صنعتی، کماکان عمدتا محدود به صنایع سنتی غذائی کشاورزی است، و آنها نیز به خاطر محدودیت های دسترسی به آب و برق و موانع ارتباطی و تردد ناشی از اشغال، سخت دچار مشکل اند. تنها بخش ساختمان و خدمات است که به خاطر رشد وسیع چند شهر فلسطینی و رشد طبقه متوسط جدید، رو به گسترش است. تفرقه سیاسی بین دو جریان عمده فتح و حماس و ضعف فزاینده جریانات چپ ادامه دارد. انتفاضه دوم با ابعاد فاجعه بارش به تمامی شکست خورده و حرکات سیاسی رو به کاهش است و هر حرکتی به راحتی  سرکوب می شود.


نمودار کاهش سرزمین های فلسطینی در چند دهه
به طور کلی اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فلسطین دستخوش تحولات اساسی است. سه عامل عمده، به درجات مختلف مسئول این دگرگونی ها هستند: سیاست اسرائیل، سیاست های کشورهای کمک کننده مالی به فلسطین، و سیاست رهبران فلسطین.



سیاست اسرائیل
واضح است که عامل اول یعنی اشغال کرانه شرقی رود اردن و محاصره نوار غزه توسط اسرائیل با حمایت امریکا و تمام محدودیت ها و سختی هایی که این رژیم بر مردم فلسطین تحمیل کرده، تعیین کننده ترین عامل در این وضعیت اسفبار است. دولت ائتلافی موجود اسرائیل یکی از خشن ترین دولت های تاریخ اسرائیل است که به خاطر رشد سریع شهرک نشینان و افزایش جمعیت اولترا ارتدوکس های یهودی از یک طرف و زوال حزب کارگر و تضعیف فزاینده نیروهای چپ اسرائیلی از طرف دیگر، کماکان در قدرت باقی است. موفق ترین سیاست نتانیاهو و راست های افراطی اسرائیلی، استفاده ماهرانه از شعارهای توخالیِ ضد اسرائیلی احمدی نژاد و خامنه ای بوده که “خطر” ایران را عمده کرد و توجه جهان را از مسئله فلسطین و جنایاتی که دولت اسرائیل و شهرک نشینان علیه آنها مرتکب می شوند، منحرف نمود. این سیاست آنچنان موفق بوده که در داخل و خارج از اسرائیل همه از درگیری های ایران و اسرائیل و نه اسرائیل و فلسطین صحبت می کنند. جالب آن که در مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا در مبحث سیاست خارجی و مسئله اسرائیل، بحث اصلی حول مقابله ایران و اسرائیل بود و حتی نامی از مسئله فلسطین برده نشد. این هم یک دستاورد بین المللیِ دیگرِ رژیم اسلامی ایران!

البته بُعد دیگر این مسئله متاسفانه ضعف و کم حرکتی جنبش ضد اشغال فلسطین نیز هست. دولت نتانیاهو تقریبا در تمامی عرصه ها، از قتل و زندانی کردن، تا گسترش شهرک های یهودی و محدود کردن دسترسی به منابع آب، فشار بر فلسطینی ها را افزایش داده است. تنها استثناء کاهش تعداد پست های بازرسی و راهبندان ها در بعضی مناطق است، که آن ها را نیز هر زمان به دلخواه تغییر می دهد.

در کرانه غربی رود اردن، اورشلیم شرقی حالا با ایجاد شهرک های یهودیِ بسیار وسیع در طرف شرقی آن کاملا محاصره شده و عملا از کرانه غربی منفصل گردیده است. در درون اورشلیم شرقی نیز، از جمله در داخل شهر قدیمی پرچم های اسرائیلی بیشتری را بر فراز بعضی خانه ها می توان مشاهده کرد، که نشانی از اشغال خانه های فلسطینی است. اما مهم ترین تجاوزات سرزمینی در دره حاصلخیز رود اردن ادامه دارد. این ناحیه حدود سی درصد کل سرزمین فلسطین در کرانه غربی را تشکیل می دهد. توافقنامه اسلو ٪۸۷ این ناحیه را تا تعیین تکلیف نهائی تحت کنترل اسرائیل قرار داده بود (با آنکه حدود ۶۰ هزار فلسطینی در این ناحیه زندگی می کنند.) اما اسرائیل به طور غیر قانونی تعداد سی و هفت شهرک یهودی نشین با جمعیتی نزدیک به ده هزار نفر در این ناحیه ایجاد کرد. بر اساس گزارش سازمان ملل در سال گذشته در ناحیه دره رود اردن بیش‌ از دویست ساختمان فلسطینی تخریب و صدها خانوار فلسطینی دیگر آواره شده اند. دسترسی به آب برای فلسطینی های این ناحیه به کمتر از سرانه بیست لیتر در روز رسیده که یک پنجم میزانی است که سازمان بهداشت جهانی تعیین کرده است. مصرف متوسط آب در شهرک های یهودی نشین این ناحیه سرانه سیصد لیتر در روز است. علاوه بر زمین های کشاورزی، اسرائیل حدود هفت درصد این ناحیه را نیز تحت عنوان حفظ محیط زیست بر روی فلسطین ها بسته، و اگر مناطق نظامی اسرائیلیِ این ناحیه را نیز در نظر بگیریم، فلسطینی ها در مجموع از ٪۹۴ دره رود اردن محروم شده اند. دسترسی آنها به بحر المیت نیز عملا به طور کامل از دست رفته است. برکنار از صدمات انسانی، این سیاست اسرائیل از نظر اقتصادی صدمه فراوانی به فلسطین وارد آورده. طبق یک بررسی بانک جهانی، اگر فلسطینی ها حتی به سه و نیم درصد این زمین ها دسترسی یابند، سالانه یک میلیارد دلار از این محل درآمد خواهند داشت.

در نوار غزه به قدرت رسیدن حماس  بهانه قاطعی به دست اسرائیل داد که نه تنها سرکوب فلسطینی ها را افزایش دهد و از توافق های قبلی خود که در جریان موافقتنامه های اسلو متعهد شده بود، سر باز زند، بلکه سیاست های تجاوزگرانه خود را گسترش دهد.

تجاوزهای جدید در نوار غزه در دریا و فلات قارهِ فلسطین در دریای مدیترانه اتفاق افتاد. با کشف منابع عظیم گاز طبیعی در سواحل مدیترانه در اوایل سال ۲۰۰۰ یک کنسرسیوم انگلیسی/لبنانی طی قرارداد منعقده با حکومت خودمختار فلسطین (پی.ان.اِ)، عملیات کشف، آماده سازی، و لوله کشی برای بهره برداری از منابع گازی را آغاز کرد. این منبع عظیم به سواحل اسرائیل نیز امتداد می یابد، اما حدود ٪۶۰ آن به فلسطین متعلق است.1 با شروع انتفاضه دوم، و پس از به قدرت رسیدن آریل شارون، قرارداد شرکت انگلیسی (بی.جی) و پی.ان.اِ به زیر سئوال رفت، و با آنکه در دوران دولت اولمرت اسرائیل روی کاغذ توافق کرد که از حکومت فلسطین گاز خریداری کند، با درگیری حماس و فتح در غزه و به قدرت رسیدن حماس در این ناحیه، همزمان با بمباران همه جانبه ی غزه، دولت اسرائیل قرارداد گاز فلسطین را لغو و با زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی، حاکمیت خود را بر منابع گازی اعلام کرد. این تجاوز آشکار در واقع یکی از بزرگترین ضربات اقتصادی به فلسطین است، چرا که دولت فلسطین به عنوان یک صادرکننده گاز طبیعی، منبع سوختی که روز به روز بر مشتریان جهانی اش اضافه می شود، می تواند بسیاری از مسائل اقتصادی خود را حل کند.

مسئله تجاوز به حریم دریائی فلسطین برای ماهی گیران غزه نیز فاجعه بار بوده، و نه تنها صدمه اقتصادی فراوانی به آنها وارد آورده، بلکه مردم غزه را نیز از یک منبع غذائی عمده محروم ساخته است. توافقنامه اسلو در ۱۹۹۵ مرز دریائی فلسطین را بیست مایل دریائی تعیین کرده بود. زمانی که حماس در انتخابات ۲۰۰۶ بیشترین آراء را آورد، اسرائیل با بهانه قرار دادن آن خودسرانه این مرز دریائی را به شش مایل تقلیل داد، و پس از کودتای حماس در ۲۰۰۷ و شروع حمله اسرائیل به غزه در ۲۰۰۸، اسرائیل این مرز دریائی را به سه مایل تقلیل داد. به این ترتیب فلسطینی هایِ نوار غزه حدود ٪۸۵ حریم آبی خود را از دست داده اند. سواحل غزه نیز به خاطر ممانعت اسرائیل از بازسازی سیستم فاضلاب بسیار آلوده شده و کمتر ماهی در آن یافت می شود. و بسیاری موارد دیگر که در این مختصر نمی گنجند.



سیاست های دولت های کمک کننده به فلسطین
برکنار از حمایت بی قید و شرطِ مالی و نظامی امریکا، که در واقع به همان اندازه ی دولت اسرائیل در صدمات وارده به فلسطین سهیم است، دولت های کمک کننده به فلسطین  نقشی دوگانه در وضعیت کنونی فلسطین دارند. از یک سو بدون کمک های مالی این کشورها فلسطین اشغالی امکان تامین نیازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را نخواهد داشت، اما از سوی دیگر تمامی این کمک ها هدف های مشخص و مشروطی را دنبال می کنند که هدف عمده ی آن سازش رهبری فلسطین با خواست های اسرائیل است. حتی در مورد صنعتی کردن فلسطین نیز کمک های صنعتی مشروط به قبول مشارکت اسرائیل است. نظیر آنچه که در مصر و اردن نیز ایجاد شده، نواحی صنعتی خاصی به نام “نواحی صنعتی واجد شرائط” (کیو.آی.زد) در کرانه غربی با کمک امریکا و کشورهای اروپایی ایجاد شده که شرط آن این است که این صنایع حداقل هشت درصد محتوای تولیدیِ اسرائیلی داشته باشند، و بسیاری موارد دیگر. افت و خیز این کمک ها نیز با تیره شدن یا بهبود رابطه فلسطین و اسرائیل رابطه مستقیم دارد. این کمک ها که عمدتا پس از موافقتنامه اسلو وسعت گرفت با شروع انتفاضه دوم به شدت کاهش یافت. با مرگ یاسر عرفات کمک ها افزایش یافت و با قدرت گرفتن حماس به شدت کاهش یافت. با نخست وزیری فیاض که مورد حمایت امریکا است و وعده مبارزه با فساد داده بود، این کمک ها رونق گرفت، و با درخواست یکجانبه محمود عباس برای شناسایی فلسطین از سوی سازمان ملل، این کمک ها مجددا کاهش یافت. بعضی دولت های غربی که با دولت کنونی اسرائیل رابطه بسیار نزدیک دارند، از جمله دولت فعلی کانادا، پس از قدرت گیری حماس عملا تمامی کمک های خود به فلسطین و حتی به سازمان اونروا (نهاد کمک به آوارگان فلسطینی سازمان ملل) را قطع کردند.

این کمک ها  از سوی کشورها و نهادهای بین المللی به حکومت خودمختار فلسطین و به سازمان های غیر انتفاعی، یا ان.جی.او ها، به شکل کمک های اهدائی و یا وام با شرایط سهل داده می شود. دولت فلسطین حدود یک سوم بودجه خود را از این محل تامین می کند.

منبع دیگر تامین بودجه این دولت مالیات و تعرفه هایی است که، از زمان موافقتنامه اسلو، دولت اسرائیل به نیابت دولت فلسطین جمع آوری می کند (چرا که فرودگاه و بندر و گمرکات در دست اسرائیل است) و ماهانه پس از کسر هزینه های آب و برق مصرفی فلسطینی ها  به دولت فلسطین می پردازد. این رقم که حدودا یکصد میلیون دلار در ماه است، هر بار به بهانه ای پرداخت نمی شود و دولت فلسطین از پرداخت حقوق کارمندانش که تعدادشان به حدود یکصد و پنجاه هزار نفر می رسد، عاجز می ماند. این منبع درآمد نیز تقریبا یک سوم بودجه را تامین می کند، و یک سوم باقی مانده کسری بودجه دولت است که از منابع مختلف قرض می گیرد. واضح است که این وابستگی های مالی سبب شود که دولت خودمختار  فلسطین در رابطه با اسرائیل با احتیاط و محافظه کاری فراوانی حرکت کند، چرا که دسترسی به تمامی این منابع مالی مشروط به خوش رفتاری با اسرائیل است.

طنز تلخ آن که دولت خودمختار فلسطین شاید در شرایط کنونی تنها نهادی باشد که بتواند اسرائیل را سخت دچار مشکل و ناچار به سازش سازد. این دولت می تواند با توجه به زیر پا گذاشتن اغلب موارد موافقتنامه اسلو توسط اسرائیل با تعیین یک مهلت کوتاه مدت اعلام کند که در صورت  عدم موافقت اسرائیل به یک صلح منصفانه، دولت خودمختار فلسطین خود را منحل اعلام کرده و اداره امور مناطق اشغالی، از حفظ امنیت گرفته تا اداره امور مدارس، بیمارستان ها و جمع آوری زباله و اداره امور فاضلاب شهرها و دهات فلسطینی را باید اسرائیل بر عهده گیرد. واضح است که این کار چه مسائل پیچیده ای را برای اسرائیل به همراه خواهد داشت، اما دولت فعلی فلسطین به دلایل مختلف چنین کاری را نمی کند. با چنین کاری منافع یکصد و پنجاه هزار کارمند که بخش عمده طبقه متوسط جدید فلسطین را تشکیل می دهد، و در راس آن منافع خود مقامات دولتی که عمدتا از اعضای ارشد سازمان فتح هستند، به خطر می افتد. فساد به اشکال گوناگون بسیار گسترده است.

یکی از دلایل سفر اخیر من شرکت در طرح ایجاد مدرسه عالی مدیریت دولتیِ فلسطین بود. این موسسه که برای تربیت مدیران دولتی ایجاد می شود، وابسته به دولت خودمختار فلسطین است و بودجه ی آن را دولت فرانسه تامین کرده. در این سفر هایده مغیثی و من چند نفر از دانشجویان را نیز به فلسطین برده بودیم. وزیر مسئول امور اداری که ناظر به ایجاد این مدرسه عالی است، با محبت فراوان ما را در یک روز تعطیل به یک تور منطقه ای برد. از پروژه های جالب توجه، یک شهرک سازی وسیع با خانه های بسیار بزرگ و شیک برای فروش به فلسطینی ها بود. قیمت پیش خرید هر واحد از پانصد هزار دلار شروع می شد و قسمت اعظم آنها پیش فروش شده بود. واضح است که این نشان از رشد طبقه جدیدی است که امکان خرید و زندگی در چنین خانه هایی را داراست. البته فلسطینی ها یک طبقه بورژوازی قابل توجهی دارند که بخشی از خانواده های سنتی مهم فلسطین اند، و بخشی نیز در خارج بویژه در امریکا ثروتمند شدند و بعد از توافق اسلو یا به فلسطین بازگشتند یا در آن سرمایه گذاری کردند. در فلسطین “دهات”ی هستند از جمله جلجلیه سراسر از خانه های قصر مانند که بسیاری از آنها در طول سال خالی اند و در تابستان ها توسط مالکین فلسطینی آنها که در خارج زندگی می کنند مورد استفاده قرار می گیرد. اما برکنار از این طبقه بسیار ثروتمند، طبقهِ رو به رشد طبقه متوسط جدید است.

رشد وسیع طبقه متوسط جدید که هم در دولت و هم در ان.جی.او های متعدد، که عمدتا با دریافت کمک های مالی خارجی ایجاد شده اند، کار می کنند، در همه جا بویژه در شهرهای بزرگ فلسطینی از جمله رام اله، نابلس، اریحا (جریکو) و جنین قابل مشاهده است. در رام اله هتل ها و رستوران های چهار ستاره و بوتیک های بین المللی فراوانند. ان.جی.او ها با پرداخت حقوق های به مراتب بالاتر از نهادهای داخلی فلسطینی، بهترین جوانان تحصیل کرده فلسطینی را جلب می کنند.

عده ای این ان.جی.او ها را به خاطر جلب با استعدادترین جوانان فلسطینی و منحرف کردن آنها از مبارزهِ سیاسی و استقلال طلبانه محکوم می کنند. شک نیست که این واقعیتی است که بخش فزاینده ای از جوانان، حتی روشنفکران فلسطینی با تمام کردن دوره های دانشگاهی جلب ان.جی.او ها و یا دولت می شوند و از کار سیاسی کنار می روند و از آنها به نوعی انقلاب زدائی می شود، اما محکوم کردن یک جانبه ی این نهادها بسیار نادرست است، و باید نقش دوگانه ی آنها را در نظر گرفت. فلسطین علاوه بر مشت های گره کرده و مبارز، به یک قشر متخصص و حرفه ای نیز نیاز دارد، چرا که بدون مهندس و حسابدار و مدیر و امثالهم نخواهد توانست فلسطینی مستقل داشته باشد. به علاوه بسیاری از ان.جی.او ها در عرصه های مهمی، از حقوق بشر، مسائل زنان، کودکان، گرفته تا کشاورزی، آبیاری، مدیریت، و کمک های پزشکی فعالند. بسیاری از اطلاعات و آمارهای ارزشمند در رابطه با اشغال فلسطین نیز از سوی پاره ای ان.جی.او ها منتشر می شوند. البته ان.جی.او های قلابی هم کم نیستند. آنچه را که باید محکوم کرد، دولت های کمک کننده، بویژه دولت های غربی و در راس آنها امریکا است که یکجانبه به فلسطینی ها برای سازش با اسرائیل فشار می آورند و در مقابلِ سیاست ها و حرکات فاجعه بار اسرائیل سکوت اختیار می کنند.



سیاست رهبران فلسطین
فلسطین کماکان از بیماریِ مزمنِ تفرقهِ سیاسی در رنج است. فلسطینی ها از این جهت با ما ایرانی ها بسیار شبیه اند. جریانات سیاسی فلسطین همگی زیر اشغال و قدرت سرکوبگر اسرائیل، و جریانات سیاسی ایرانی همگی زیر سرکوب رژیم جمهوری اسلامی، در رنجند. اما به جای مقابله ی متشکل با دشمن اصلی، جریانات فلسطینی مدام در حال جنگ و درگیری با هم اند، همانگونه که ما هستیم. دو سازمان بزرگ فلسطینی، فتَح و حماس بازیگران اصلی اند و با هم در جنگ اند. فتَح کنترل مناطق فلسطینی کرانه غربی را عمدتا در دست دارد و در فساد غوطه ور است. حماس، جریان مرتجع اسلامگرا با حمایت عربستان سعودی و قبلا ایران بر غزه مسلط است.

دیگر جریانات سیاسی فلسطین که عمدتا جریانات چپ و مترقی اند بسیار ضعیف و پراکنده اند. همانطور که در جای دیگری نیز اشاره کردم، در آخرین انتخابات مجلس قانون گذاری فلسطین، جبهه خلق برای آزادی فلسطین كه زمانی از پرقدرت ترین و محبوب ترین سازمان های فلسطینی بود، با حدود چهار درصد آراء، تنها سه كرسی پارلمانی را به خود اختصاص داد. جبهه دموكراتیك برای آزادی فلسطین در ائتلافی با حزب الشعب (حزب خلق فلسطین، سابقا حزب كمونیست)، و اتحادیه دموكراتیك فلسطین، و چند شخصیت منفرد، تحت عنوان ائتلاف البدیل، كمتر از سه درصد آراء و دو كرسی پارلمانی را اخذ نمودند. فضای سیاسی فلسطین بیشتر و بیشتر شکل و شمایل مذهبی به خود گرفته و پاره ای جریانات چپ دست به حمایت اسلامگرایان زده اند. برخلاف سال های گذشته در همه جا حتی در جلسات سازمان های چپ اکثر زنان با حجاب هستند.


کنفرانس مصالحه سازمان های سیاسی فلسطینی رام اله
همه جریانات از تفرقه ناراضی اند و بویژه به دو جریان بزرگ ایراد می گیرند. در سال جاری در یک کنفرانس سیاسی در شهر ابودیس در محل دانشگاه القدس تمامی این جریانات عمده گرد آمدند. من نیز این فرصت را داشتم که در بخشی از این گردهمایی مهم شرکت داشته باشم. هدف عمده ی کنفرانس یافتن راه های آشتی حماس و فتَح بود. احمد یوسف از رهبران حماس، به خاطر آن که اجازه خروج از غزه را نداشت از طریق ویدیو کنفرانس سخنان خود را بیان داشت و ابراز امیدواری کرد که به زودی مذاکرات با فتَح آغاز شود. امین مقبول، دبیر شورای انقلابی فتَح نیز تاکید کرد که آشتی بین دو جریان برای جنبش فلسطین حیاتی است. صالح رفعت، عضو هیئت اجرائی سازمان آزادی بخش فلسطین تاکید کرد که درگیری بین دو سازمان بزرگ فلسطینی سبب تضعیف جنبش در عرصه جهانی شده است. به دنبال آن دیگر شرکت کنندگان از جمله دبیر کل حزب خلق فلسطین (قبلا حزب کمونیست فلسطین)، و اعضاء هیئت سیاسی جبهه خلق برای آزادی فلسطین، جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین، و سازمان فدا، هر یک بر ضرورت آشتی و مصالحه فتح و حماس سخنرانی کردند. با آن که این تجمع به خودی خود مثبت بود، اما تمامی جریانات چپ که بین خودشان نیز اختلاف فراوان است، بر این عقیده بودند که منافع گروهی این دو جریان بزرگ مانع از مصالحه جدی بین آنان است.

به هر حال بزرگترین مشکل جریانات سیاسی فلسطینی تفرقه و اختلاف بین آنها است. اختلاف سیاسی بین جریانات امری عادی است، اما اینکه همگی یک درد مشترک دارند و نمی توانند حول یک محور معین امکانات خود را علیه اشغال اسرائیل و ایجاد دولت فلسطینی متمرکز کنند، امری غیرقابل قبول و باور نکردنی است. من نوشته قبلی خود در مورد فلسطین را علی رغم محتوای بدبینانه اش، با اشاره ای خوش بینانه و عطفی به محمود درویش که حالا مقبره اش بر فراز تپه ای در رام اله و مُشرف به اورشلیم شرقی به پایان رسیده، ختم کردم. اما در همین یک ساله اوضاع آن چنان تغییر کرده که متاسفانه جای چندان خوش بینی باقی نمانده است. دولت اسرائیل روز بروز قوی تر و مرتجع تر، و فلسطین ضعیف تر و ضعیف تر می شود. نیروهای چپ و مترقی اسرائیل و فلسطین بیش از پیش توسط نیروهای مرتجع و مذهبی مناطق خودشان به عقب رانده می شوند، و جهان نیز، بجز معدودی که خواستار بایکوت کردن اسرائیل اند، کمتر و کمتر به مسئله فلسطین می پردازد. تنها امید این است که نیروهای مترقی دو طرف با درک خطراتی که ادامه راه موجود در پیش دارد به هم نزدیک تر شوند و علیه ارتجاع حاکم مبارزه کنند.

پانویس:
1ـ البته اسرائیل منابع گاز بیشتری در سواحل شمالی خود کشف کرده و به زودی رقیب صادراتی سرسختی برای سوریه با منابع کشف شده جدیدش، و ایران و قطر در منبع مشترک پارس جنوبی خواهد بود، و امیدوار است که جنگ داخلی سوریه و حمله نظامی به ایران، اسرائیل را به این هدف نزدیکتر کند. قطر نیز به نوبه خود در مقابل توافق اخیر ایران، عراق، و سوریه برای لوله کشی گاز از عسلویه به عراق و به ساحل سوریه برای صادرات به اروپا، توافقی با اردن برای لوله کشی گاز از طریق عربستان سعودی به بندر عقبه در اردن برای صادرات به اروپا به انجام رسانده است. رقابت های صادرات گاز به اروپا به اینجا نیز ختم نمی شود و روسیه نیزهم از طریق ترکیه و بویژه از طریق سوریه قصد دارد مسیر جنوبی صادرات گاز خود را به اروپا گسترش دهد، و در این راه با مقابله شدید امریکا که درصدد ایجاد خط لوله جداگانه ایست، روبروست.
منبع:
http://www.shahrvand.com/archives/33716