فهرست مطلب

 

 

 

 

 

 

در اينجا بر خود لازم می‌دانيم از راديو برابری، راديو همبستگی، راديو پژواک ونکوور- کانادا، رايو صدای زنان، سايت و پالتاک اتحاد سوسياليست‌ها، و دوستان ديگری که در کپنهاگ - دانمارک، استکهلم - سوئد، تورنتو- کانادا، سيدنی - استراليا و فرانکفورت - آلمان مراسم يادمان برگزار کردند، و نيز کليهء عزيزانی که زندگی مبارزاتی و انسانی پوران بازرگان را محترم شمردند سپاسگزاری کنيم.
انديشه و پيکار

به یاد پوران بازرگان
پوران بازرگان هم از ميان ما رفت

در آستانه ۸ مارس، روز جهانی زن، يکی از زنان مبارز و رزمنده ميهنمان، پوران بازرگان، از ميان ما رفت.
پوران بازرگان از جمله زنان رزمنده ای بود که بيش از چهار دهه از زندگی اش را وقف مبارزه برای بهبود زندگی فرودستان جامعه کرد. او به جهانی ديگر، باور داشت. جهانی که در آن، آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی، در پی رزم مشترک همه آزاديخواهان، دست يافتنی است. جهانی عاری از جور و ستم و تبعيض، که در آن، انسان ها قادرند با صلح و دوستی و در رفاه زندگی کنند.
پوران بی وقفه عليه هر دو رژيم مستبد شاه و شيخ رزميد. دفاع از فرودستان برايش مرزی نداشت. از همين رو بود که ساليانی دراز از زندگی اش را با تلاش مبارزان فلسطينی گره زد.
در تبعيد ناخواسته، به رغم همه مشکلات، لحظه ای از مبارزه باز نايستاد. حضورش در حرکات ترقيخواهانه خارج کشور، در دفاع از کارگران، زنان، زندانيان سياسی و دانشجويان ملموس و قابل رويت بود.
امسال و همه سال های بودن ما، حضورش در هر کجا که مبارزه ای باشد، با ما خواهد بود.
ما درگذشت پوران را به خانواده، دوستان و ياران و به ويژه به همراه و همرزم و شريک زندگی ساليان دراز او، تراب حق شناس، تسليت گفته خود را در اين اندوه سهيم می دانيم.

ثريا عليمحمدی، رضا کعبی، فاطمه يوری، ناصر رحيم خانی، نسيم خاکسار، فرزانه عظيمی، مسعود فتحی، رئوف کعبی، نسرين سلمان مظفر، پرويز نويدی، ژينوس پزشکی، فلور پزشکی، فخری ذرشکه، محمد اعظمی، حيدر تبريزی، نسرين رضائی، سهيل رسولی، مهناز متين، ناصر مهاجر، حميد نوذری، مهران پاينده، ميهن روستا، هايده ترابی، سعيد يوسف، پرويز قليچ خانی، مهدی اصلانی، بهروز خسروی، مصطفی مدنی، مريم اسکندانی، احمد اسکندانی، سيروس کسرائيان، سودابه کسرائيان، بهمن امينی، مليحه فرهنگ، مقصود کاسبی، خاطره معينی، رحمان ساکی، اکبر سوری، شکر فلاح، حماد شيبانی، ايران انصاری، بهروز نوائی، منصور انصاری، فرهمند رکنی، رضا اکرمی، سيروس جاويدی، اقدس جاويدی، منيژه تام، تقی تام، شهلا شفيق، رضا ناصحی، بيژن حقيقی، لعيا حقيقی، زری تاثريان، صادق اميدی، شهره محمود، باقر مرتضوی، محمد پزشکی، بهمن سياوشان، اکبر سيف، شهرام قنبری، مادر فاطمه شايگان، زهره ستوده، هوشنگ کشاورز صدر، ناصر پاکدامن، حسن حسام، ابراهيم آوخ، فريبا ثابت، شهاب لبيب، بيژن سعيدپور، ژيلا معظمی، بهروز معظمی، ارگون ايديانگلو، هدايت متين دفتری، مريم متين دفتری، عليرضا نديمی، کامران صادقی، ناصر جوهری، زين العابدين حقانی، حسن عزيزی، محمد رضا شالگونی، روبن مارکاريان
*   *   *   *   *   *   *   * 
اطلاعيه راديو پژواک - ونکوور کانادا

درگذشت مبارز خستگی ناپذير رفيق پوران بازرگان را به تراب حق‌شناس و همه ياران و عدالت خواهان تسليت می‌گوئيم. پوران معلمی حق‌طلب و چهره‌ای فراموش نشدنی برای جنبش ترقی خواهی ايران در دهه‌های اخير است. يادش را گرامی می‌داريم و برنامهء راديويی دوشنبه ۱۲ مارس ۲۰۰۷ را به معرفی زندگی پوران اختصاص خواهيم داد که با جنبش عدالت‌خواهی ايران پيوند خورده است. راديو پژواک دوشنبه ها ساعت ۹ تا ۱۰ شب بوقت غرب کانادا پخش می‌شود. همچنين می‌توانيد صدای راديو پژواک را روی سايت اينترنتی راديو کئوپراتيو ونکوور www.coopradio.org بطور زنده هر دوشنبه ساعت ۹ تا ۱۰ شب بشنويد.
*   *   *   *   *   *   *   * 
پوران بازرگان مبارز انقلابی درگذشت

با کمال تاسف از خبر ناگوار مرگ خانم پوران بازرگان در آستانه روز جھانی زن اطلاع يافتيم. از اين طريق درگذشت اين شخصيت انقلابی و مبارز را به تمامی انسانھای شريف و آزاد ه، رفقا و دوستان و بازماندگان ايشان تسليت ميگوييم.

خانم پوران بازرگان ازنخستين مبارزين نستوه زنان ايران بود که تلاشھای مبارزه جويانه خود را از دهه چھل با پيوستن به سازمان مجاهدين خلق ايران آغاز کرد. وی اولين زن عضو اين سازمان بود. همسرش محمد حنيف نژاد که از بنيانگذاران سازمان مجاهدين بود در سال ۱۳۵۲ شمسی به وسيله سازمان امنيت و اطلاعات شاه اعدام گرديد.

وی بعدها به بخش مارکسيستی منشعب از اين سازمان ملحق شد و يکی از کادرهای برجسته اين سازمان بود. پوران بازرگان در هر دو رژيم شاه و جمھوری اسلامی به دليل فعاليت های موثر و آگاه کنند هاش به اعدام محکوم شد. اما در هر دو دوره موفق گرديد که با روی آوری به تبعيد از چنگال مرگ بگريزد.

پوران بازرگان چھر های شناخته شده و محبوب در جنبش چپ و سوسياليستی ايران، زنی مبارز و باشھامت در عرصه مبارزه نظری و روشنفکری بود. با جنب شهای فلسطين و ظفار همکاری ميکرد. در اعتراضات و مبارزه سياسيون تبعيدی طی دو دهه گذشته مشارکت فعال داشت. علاوه بر تمامی اين وجوه مبارزاتی او زنی آزاده و برابری طلب در جنبش فمنيستی زنان ايران بود و در سمينارها و گردهمايی های مربوط به سرنوشت زنان در خارج کشور حضور فعال داشت. وی اندوخت های از چھل و پنج سال تجرب هی فعاليت، فداکاری و تلاش برای آزادی و عدالت اجتماعی بود.

پوران بازرگان سرانجام در سن هفتاد سالگی در روز ششم مارس ۲۰۰۷ بر اثر بيماری در ديار تبعيد درگذشت. يادش گرامی باد.

سازمان زنان کومه له
مارس ۲۰۰۷

*   *   *   *   *   *   *   * 

درگذشت کمونيست پيگير، پوران بازرگان

روزهای فرارسيدن ۸ مارس ۱۳۸۵ و فعاليتهای وسيع زنان مبارز و معلمان کشور، با از دست دادن يک زن پيشتاز در مبارزه انقلابی و از الگوهای پايداری در تاريخ جنبش کارگری- کمونيستی نوين ايران، همراه گرديد. پوران بازرگان در سن ۷۰ سالگی، پس از يک سال مقاومت در برابر مرگ، روز ۶ مارس در تبعيد و در عشق به مردم و سعادت آنها، با قلبی از باور عميق به آزادی و سوسياليسم درگذشت. يادش گرامی باد!

پوران بازرگان اولين عضو زن در سازمان مجاهدين خلق ايران، در آغاز دهه ۵۰ خورشيدی بود. او که در محيطی مذهبی رشد کرده، پا به ميدان مبارزه گذارده بود، بتدريج با جذب آگاهانه دستاوردهای علمی بشريت پيشرو، با اوهامات مذهبی وداع گفته، راه انقلاب اجتماعی، و طريق رهايی انسان از برده گی طبقات ستمگر را در پيش گرفت. پوران بازرگان در سال ۱۳۵۴ به بخش غير مذهبی سازمان مجاهدين خلق پيوسته، هدف آگاهگری در ميان کارگران و زحمتکشان و تغيير شرايط غيرانسانی حاکم بر زندگی آنها را برگزيد. پوران بازرگان بعنوان يکی از زنان پيشتاز در فعاليتهای سياسی در کشوری اختناق زده، با انتخاب جهان بينی مارکسيسم- لنينيسم، در عين حال، گرايشی از پيشروان اسيرشده در چنبره تلقيات مذهبی را بازتاب ميداد، که نه فقط برای خلاصی جامعه از جهنم سرکوب و فقر، بلکه برای رهايی خود از قفس تصورات بيگانه با ارزشهای انسانی نيز، دست به مبارزه ميزدند. نگاهی به ادبيات ارتجاعی- مذهبی سازمان مجاهدين خلق در قرن بيست و يکم، و تبليغات تماماً ضد علمی و ضد دموکراتيک آن، ميزان پيشروی و خلاقيت پوران بازرگان را، آنهم بيش از سه دهه پيش از اين، به صراحت عيان ميسازد.

پوران بازرگان با نزديک به نيم قرن مبارزه برای برافکندن هيولای اختناق و برده گی، يکی از ارزشمندترين چهره های چپ انقلابی و شاهدی زنده از تاريخ جديد جامعه ايران بود. نه فقط شاهد دورانی تلخ، اما سراسر اميد و شور و حماسه، بلکه خود از پيشروترين انقلابيون کمونيست و نقش آفرينان اصلی پيکاری بزرگ بود، که هم اينک نيز در اشکالی عالی تر ادامه دارد؛ تلاشی که وابستگی به آن و شرکت در آن، مفهوم زندگی هر انسان آگاه اين کشور را ميسازد.

قدردانی از رزم پيگيرانه پوران بازرگان، همچنين فرصتی برای تجليل از جانبازيها و جسارت انقلابی همه جانباختگان مقاوم " سازمان پيکار در راه آزادی طبقه کارگر ايران" محسوب ميگردد، که پوران بازرگان، خود، شهامت و تعهد کمونيستی آنان را منعکس ميساخت. اميد که نسل جوان بويژه زنان کشور، زندگی سياسی کنونی خود را هرچه بيشتر با تاريخ حقيقی چپ انقلابی و سازنده گان ديروز آن، پيوند بزنند.

سايت ای رفیقان http://eyrafighan.blogfa.com

*   *   *   *   *   *   *   * 

اين متن در جلسه بزرگداشت پوران که در تاريخ ۲۸ آوريل ۲۰۰۷ در فرانکفورت برگزار شد، قرائت گرديد

نام بعضی نفرات

ياد بعضی نفرات
روشنم می دارد
قوتم می بخشد
ره می اندازد
و اجاق کهن سرد سرايم
گرم می آيد از گرمی عالی دمشان.

نام بعضی نفرات
رزق روحم شده است،
وقت هر دلتنگی
سويشان دارم دست

جرأتم می بخشد
روشنم می دارد.

ياد بعضی نفرات
زنده ام می دارد
نيما ۱۱ ارديبهشت ۱۳۲۷

پوران بازرگان هم از ميان ما رفت. او که شيفته زندگی بود و با عشق به انسان و رهايياش به صف فريادگران بر عليه استشمار پيوسته بود.
دوستان، رفقا!
ما در اينجا گرد آمدهايم، تا ياد اين زن را گرامی بداريم، زنی که زندگی را به بهترين وجه آن درک می کرد، و برای آن به تلاش پرداخت. تلاش او اما نه از راه عافيت انديشی، که مبارزه در راه کسب آن برای خود و کل جامعه از طريق محو جامعه طبقاتی سرمايهداری بود. او انتخاب کرد، انتخابی سخت و دشوار، در جامعه و زمانی که اين انتخاب مايهای در حد جان طلب می کرد، چرا که سيستم پليسی حکومت شاه نيز در آن زمان به خشونت بارترين شيوهها، هر گونهای از مبارزه را سرکوب می نمود. انتخاب او، در همين حال يک انتخاب تاريخی بود، و توان و تقاضای جامعه ما را برای پايان دادن به سيستمی نشان می داد، که تار و پود جامعه را در بر گرفته و از طريق استثمار کارمزدی در جامعه، خود را بر پا داشته بود. ورود پوران و ديگر زنان به عرصۀ مبارزۀ اجتماعی در آن زمان، بويژه دليل مضاعفی بر اشباع جامعه از فرهنگ و ستم طبقاتی- سرمايهداری بود.
او پابپای بسياری از دلاورانِ زن و مردِ هم نسل خود برخاست، تا رويارويی در جامعه طبقاتی را بگونهای که خود آن زمان انديشيده بودند، تجربه کند.
بدين سان او هم برگی از دفتر عشق تاريخ ما بود، همچون ديگر شمعهايی که نور خود را افشانده و رفتند.
يکی از نکاتی که می توان درباره پوران بر زبان آورد اين است که خوشبختانه او قهرمان نماند، اگرچه تاريخ ما در زمانی که او پا به عرصۀ مبارزه گذاشت، هنوز تاريخ قهرمان باوری و پرورش قهرمان بود، و کار و راهی را نيز که آنان انتخاب نمودند، بواقع هم چيزی کمتر از آن نمی توان نام گذاشت، اما او نيز مثل ما لااقل تا اين زمان زنده ماند، تا سپری شدن تاريخ قهرمانی و واگذاری رهايی واقعی از استثمار طبقاتی بدستِ خودِِ رهايی خواهانِِ تاريخ را درک و دريافت کند. به اين ترتيب پوران بازرگان در تاريخ ۴۵ ساله زندگی مبارزاتی خود سه دوره را تجربه نمود.

دوره اول با فعاليتها و اقداماتی نظير راه اندازی انجمنهای زنان آغاز می شود و با ورود به مبارزه سياسی- تشکيلاتی با سازمان مجاهدين خلق با ايدئولوژی مذهبی ، در سال ۱۳۴۸ به اوج خود رسيده و تا سال ۱۳۵۴ با پشت سرگذاشتن ايدئولوژی اسلامی تداوم می يابد. در طول اين دوره، مخصوصاً در جريان فعاليت سازمانی، پوران در کنار مجموعۀ وسيعی از ديگر همرزمان خود در می يابد که با سلاح مذهب نمی توان به سوی آينده نوينی که آنان انديشيده بودند پيش رفت. بويژه آنکه سازمان آنها حتا در همين دوران بوی ايده ها و افکار نوين ديگری را نيز شنيده و درک کرده و حتا تا حدودی خود را بدان نيز نزديک کرده بودند.

دوره دوم از سال ۱۳۵۴، زمان اعلام تغييرات ايدئولوژيک، رسماً آغاز می گردد و تا سال ۱۳۵۷ با نام مجاهدين بخش م- ل به کار و فعاليت خود ادامه می دهد و سپس با قيام بهمن ۱۳۵۷ و سرنگونی رژيم سطنتی در "سازمان پيکار در راه آرادی طبقه کارگر" تشخص سازمانی جديدی می يابد که تا سال ۱۳۶۱ ادامه داشته است. نقطه پايان اين دوره، ضربات وحشيانه رژيم سرمايه داری جمهوری اسلامی به تمامی شرايط آزاد فراهم آمده بعد از سرنگونی حکومت پهلوی و از جمله در هم شکستن سازمان های سياسی بود. در اين ميان سازمان پيکار يکی از مهلک ترين ضربات را خورده و بحران نظری درونی و تشتت تشکيلاتی، کار چنين ضربه زدنی را توسط رژيم بويژه آسانتر نمود. در اين شرايط پوران نيز دچار همان سرنوشتی گرديد، که در مورد ساير اعضاء پيکار و ديگر جريانات سياسی در جامعه با زندان، کشتار و آوارگی و پناهندگی رقم خورده است.

دوره سوم از سال ۱۳۶۱ با خروج از ايران آغاز و تا پايان زندگی در پاريس ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ ( ۶ مارس ۲۰۰۷ ) ادامه می يابد.

در اين دوره پوران همراه با تنی چند از همرزمان خود در پاريس و ديگر شهرها و کشورهای جهان اگرچه ناخواسته، اما ناگزير به يک باز انديشی عميق ديگر در چند و چون تاريخ خود و آنچه پشت سرگذاشته شده بودند، می شود. اين باز انديشی اما تنها به سرنوشت سازمان پيکار محدود نمی ماند و خوشبختانه دامنه آن کل جنبش همعصر آنها را نيز در بر می گيرد. بخشی از اين باز انديشی خود را در اين واقعيت به نمايش می گذارد که او و ديگر همراهان، راه را در بازسازیِ سهل انگارانه همان سازمان و همان ساختار نظری و عملی گذشته نمی بينند. اين بار ملاحظات ديگری در کار است. اين يک شکست بوده است، شکستی اما نه در آن حد که تنها يک تشکيلات را به نابودی بکشاند، که با اين حساب کار ساده و راه حل بسيار ساده تر از آن می بود. اين بار شکست در ارکان فکر و تئوری افتاده است و ذهن را فعال تر از پيش می خواست. در اينجا بايستی به چالشی تاريخی تن سپرد.

بدان زمان که تيره شود روزگار پدر سراب و هستو روشن شود به پيش نظر مرا بجان تو از ديرباز می ديدم که روز تجربه از ياد می بری يکسر تو راه راحت جان گير و من طريق خطر تو جای امن و امان گير و من مقام مصاف

و پوران خوشبختانه از آن دست رهروانی بود، تا تن به سراب و هستو- هستی حقير شده- ندهد، در ميدان بماند، تا راهی را که بسيار پيش از اينها آغاز کرده بود، به نتيجه برساند. اگرچه در اين راه، طبيعتِ هستی، کار خود را زودتر از آنچه او خود در سر و در دل داشت، با او کرد. اما به راستی که عرصه انديشه ورزی و راه بردن به دلايل شکستِ نه تنها خود، بلکه مجموعه جهانيئی که تو با آنان همراه بوده ای، کار چندان ساده و خمره رنگ رزی نبوده است. و تا کنون نيز تاريخ درگير اين واقعيت است. پوران نيز چون قهرمان نبود، به اين واقعيت دست يافت که همراه جهان کارگران بايستی به آينده به گونه ديگری راه برد، راهی که اما نه بسان گذشته می توانست باشد و نه اينکه کاری يک تنه بود. در هر صورت يک چيز در تمامی اين سه دوره، چه آن زمان که هنوزاو متاثر از مذهب بود، و چه آن زمان که از قيد آن تا آخرين روزهای زندگی رها گشته بود، پوران را در يک راستا نشان می دهد و آن واقعيت خواست و تمايل زمينی او به رهايی از قيد جهان ظلم و ستمی بود، که بويژه در دوران پس از تغيير ايدئولوژی مذهبی به تعريف يکدست تر و روشن تری از آن دست يافت. او بواقع هماره در راستا و در کنار کارگران و زحمتکشان تاريخ ايستاد، چنانکه در خطابه تدفين هم گزارشگونه از واقعيت زندگی او گفته شده، او خود نيز تا زمان بازنشستگی، انسانی زحمتکش و مزد بگير بوده است.

او در تمام اين سالهای دوره سوم هم، صدای اعتراض خود را همواره در صف معترضين به سرمايه داری بلند نمود. او هرگز فراموش نکرده بود که به هر گونه ای که ممکن باشد بايستی عليه جانيان حکومت اسلامی در ايران، به اعتراض برخيزد و در اين راه هر کوششی را که ممکن بود انجام داد. او کوشش کرد تا به يارانی که در ايران باقی ماندند و در اين سال های سياه و تيره، فشارهای بسياری را پابپای تمامی کارگران و توده های زحمتکش در ايران تحمل کردند، يادآوری کند، که اگرچه او نيز بسان بسياری از مبارزان، ناگزير از تبعيد اجباری بوده است، اما قلبش هماره در همراهی با آنان، با کارگران و توده های زحمتکش طپيده است. تا واپسين روزهای زندگی به شرايط غير انسانی جهان که همچنان در چنگال سرمايه داری مانده است، اعتراض نمود، تا پيمانی را که با زنده يادانی که در راه دفاع از سوسياليسم به تاريخ پيوستند، به ساير همرزمان بازمانده و برای از پای ننشستن آنان ياد آوری نمايد. پوران به سهم خود در جنبش طبقاتی کارگران و به خواست زنان برای رهايی کامل از قيد هرگونه ستمی، چه طبفاتی و چه جنسی وفادار ماند.

دوستان، رفقا!
لازم است اين گفتهها را با نکتهای در اينجا به پايان رسانيم و آن اين است که:
در زندگی و فعاليت اجتماعی دو چيز شهامت می خواهد:
اول انتقاد کردن به خود و دوم شهامت در تقدير و تشکر از همراه و همرزمی که سالها در صف کارگران و زحمتکشان بوده، و از نزديک شاهد راه و رفتار او بودهايم. که اين گاهی دشوارتر از اولی است. از اين رو ما امروز رفيق کارگران و زحمتکشان را تقدير می کنيم.
۷۰ سال زيستن و شايسته زيستن، و برای انسان و ببوی انسانيت زيستن اين شايستگی را داشت، اين شايستگی را دارد تا بار ديگر چشمهای خود را باز کنيم و به ياد پوران، و پورانها، و همه کمونيستها، برای همه زيبايی خواهان آينده بشريت، بشريتی فارغ از هرگونه کار مزدی و مالکيت خصوصی و دولتی سرمايه داری ادای احترام کنيم و دست بزنيم.

*   *   *   *   *   *   *   *