ادامهء بزرگداشت پوران بازرگان از سوی نيروها و شخصيتهای سياسی، سايتها، نشريات ، راديوها و … با سپاس فراوان از همهء آنان - صفحه 6
- توضیحات
- نوشته شده توسط Super User
- دسته: یادبود پوران بازرگان
فهرست مطلب
پوران بازرگان از ميان ما رفت. فقدانش قلب مان را فشرد. هيچ چاره ای نداريم، بايد در مقابل اين غم و اندوه مانند خود او عمل کنيم. مانند زنی که طی ۴۵ سال شرکت در مبارزه انقلابی شاهد از دست دادن عزيزترين عزيزانش و جسورترين يارانش بود و همواره غم و اندوه های بيشمار و سنگينش را به شور و عزمی برای ادامه مبارزه بدل می کرد.
پوران از ميان ما رفت. اما حضورش ماندگار است. او راز ماندگاری در تاريخ را بخوبی فهميد و آنرا در سراسر زندگيش بکار گرفت. رازی ساده : همواره در کنار ستمديدگان زيستن و به آمال و آرزوهايشان وفادار ماندن و دشمنی رژيمهای ارتجاعی را به جان خريدن.
پوران فرياد نسل انقلابی زنانی بود که از اعماق جامعه برخاسته و محدوديتهای يک جامعه مردسالار سنتی را به چالش گرفتند. زنانی که قابليتها، توانائی ها، لياقتها و جسارت های خود را در ميدان نبرد به نمايش گذاشتند و با قدرت، خود را به جامعه مردسالار تحميل کردند.
پوران فرياد نسل انقلابی زنانی بود که از اعماق جامعه برخاسته و محدوديتهای يک جامعه مردسالار سنتی را به چالش گرفتند. زنانی که قابليتها، توانائی ها، لياقتها و جسارت های خود را در ميدان نبرد به نمايش گذاشتند و با قدرت، خود را به جامعه مردسالار تحميل کردند. زنانی که با قرار گرفتن شجاعانه در صف اول مبارزه عليه رژيم ارتجاعی شاه حضور موثرشان را در دو دهه ۵۰ – ۴۰ شمسی در سازمانهای انقلابی به ثبت رساندند. زنانی که می بايست در سازمان مجاهدين خلق - که افکار سنتی و مذهبی بر آن غالب بود - تلاش مضاعفی از خود نشان دهند تا ديگران هويت انقلابی شان را باورکنند و آنان را با هويت همسران و برادران شان نشناسند.
بی شک اين انگيزه ها و تجاربی که پوران در جبهه های گوناگون نبرد، از سازماندهی خانواده های شهدا گرفته تا همراهی با جنبش انقلابی فلسطين و ظفار کسب کرد، محرکی بود تا او آرمان کمونيسم را راهنمای زندگی خود قراردهد و در صفوف سازمان پيکار برای آزادی طبقه کارگر به مبارزه خود ادامه دهد. او عليرغم شکستهای سختی که بر انقلاب وارد آمد تا آخرين لحظات زندگی به رهائی طبقه کارگر اعتقاد داشت و در حد امکان از هر تلاشی در اين راه حمايت می کرد. حضور فعالش در صحنه های مبارزاتی گوناگون عليه جمهوری اسلامی همواره به نسل بعدی پشت گرمی می داد.
او هرگز گذشته انقلابی اش را به سرمايه بدل نکرد و در مقابل هيچ قدرتی به خاطر خرده نانی گردن کج نکرد. با اتکا به خود، زندگی سخت در تبعيد را به پيش برد و حاضر نشد کوچکترين خدشه ای به اعتبار و سابقه انقلابی و روشن نسل خود وارد آورد. او می خواست ميراث انقلابی آن نسل را همچون گوهری درخشان، صاف و زلال بدون ذره ای سازشکاری با دشمنان مردم در اختيار نسل بعدی قرار دهد.
پوران از ميان ما رفت اما حضورش همواره آشناست. در نبردهای مسلحانه انقلابيون دهه چهل و پنجاه، در سازماندهی و آموزش کارگران در دوره انقلاب ۵۷ ، در مبارزات عادلانه خلق فلسطين، در حمايت از مبارزات توده ها و در دلگرمی دادن به فعالين جنبش زنان.
زندگی پوران بازرگان را بايد جشن گرفت. زندگی سرشار از تلاش و مبارزه. زندگی ای که يادآوريش به تمامی کوشندگان آزادی طبقه کارگراميد و الهام و جرئت و جسارت می بخشد.
يادش گرامی باد!
حزب کمونيست ايران (مارکسيست – لنينيست – مائوئيست)
۱۲ مارس ۲۰۰۷
* * * * * * *
پوران بازرگان، زن مبارز سوسياليست، به جاودانگی پيوست
پوران بازرگان ٬ سوسياليستی انترناسيوناليست ٬ يار مبارزان فلسطينی ٬ عمانی و زاپاتيست ٬ تا سال ۱۳۵٣درسازمان مجاهدين خلق ايران فعاليت و مبارزه می کرد و سپس به بخش منشعب (مارکسيستی) از سازمان مجاهدين پيوست وانگاه تا سال ۱۳۶۱ در سازمان پيکاربه مبارزه ادامه داد٠
اودر دوران ۲۵ سال تبعيد ٬ دست روی دست نگذاشت و در تظاهرات اعتراضی تبعيديان، در سازماندهی يادمان و بزرگداشت زندانيان سياسی قتل عام شده در دهه ی ٦٠ ، در ياری به خانواده های زندانيان سياسی و شهدای جنبش انقلابی و آزاديخواهانه ٬به رغم بيماری و کهولت سن ٬ فعال ٬ پرشور و مؤثر شرکت کرد...
پوران سر انجام در شبانگاه ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ (۶ مارس ۲۰۰۷) پس از ٤۵ سال مبارزه ی انقلابی و سوسياليستی با کارنامه ای درخشان از مبارزه در راه آزادی٬ عدالت اجتماعی و برابری ٬ در سن هفتاد سالگی ٬ پس از يک سال نبرد با بيماری در تبعيد درگذشت ٠
او اينک جاری جاودان در رويش فرداست ٠ يادش گرامی باد ٠
کانون خاوران
- - - - - - - -
کانون خاوران در بزرگداشت
پوران بازرگان برگزار می کند
کانون خاوران در بزرگداشت پوران بازرگان زنی انترناسيوناليست، پيشرو و سوسياليست که چهل و پنج سال در راه رهايی و آزادی انسان مبارزه کرد ٬ برگزار می کند٠
زمان : شنبه ١٤ آپريل ٢٠٠٧ ٬ ساعت ۶:۳۰ تا ۸:۳۰ عصر
مکان : ۵١٠٠ خيابان يانگ
(North York Civic Centre Room # 1)
در اين برنامه فيلمی از مبارزات مادران ميدان مايو (مادران مبارزان سر به نيست شده ی آرژانتين ) نمايش داده خواهد شد٠
کانون خاوران
www.khavaran.com
* * * * * * *
پوران بازرگان
مبارز قديمی راه آزادی و سوسياليسم درگذشت!
پوران بازرگان زن کمونيست، رزمندهء قديمی و ثابت قدم جنبش کارگری، پس از ۴۵ سال مبارزهء انقلابی که ۲۵ سال آن در تبعيد سپری شد، در شامگاه ۶ مارس ۲۰۰۷ (۱۶ اسفند ۱۳۸۵) در پاريس درگذشت.
زندگی سياسی ۴۵ سالهء پوران بازرگان دوره های مختلفی را دربر می گيرد، مبارزه در صفوف سازمان مجاهدين خلق ايران تا سال ۱۳۵۴، ادامهء فعاليت مبارزاتی در بخش منشعب مارکسيستی اين سازمان که بعداً به نام سازمان پيکار به فعاليت ادامه داد تا سال ۱۳۶۱ و بالاخره ۲۵ سال مبارزه در شرايط تبعيد، يعنی در مجموع يک مبارزهء طولانی در شرايط سخت و پر درد و رنج که پوران با شجاعت و با اتکا به عشق عميق خود به رهايی کارگران و زحمتکشان آن را پيمود و کارنامهء درخشانی از يک زن کمونيست و وفادار به جنبش طبقاتی کارگران و زحمتکشان از خود به جای گذاشت.
پوران آن زمان که پای در ميدان مبارزه گذاشت، تعداد زنانی که در مبارزه شرکت داشتند بسی اندک بود. و او که يک زن مبارز پيشرو بود با فعال شدن جنبش برابری طلبانهء زنان در اين عرصه نيز حضور داشت. بنا بر اين اکنون که در ۸ مارس، روز جهانی زن ايستاده ايم، فقدان او باز هم بيشتر احساس می شود.
ما درگذشت پوران بازرگان را به خانوادهء او بخصوص به همسر مبارز او رفيق تراب حق شناس و به تمامی دوستداران طبقهء کارگر، به تمامی زنان مبارز و به همهء مبارزان راه آزادی و سوسياليسم تسليت می گوييم. يادش گرامی باد!
کميتهء مرکزی سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر)
۱۷ اسفند ۱۳۸۵ ــ ۸ مارس ۲۰۰۷
* * * * * * *
به ياد پوران بازرگان
پوران بازرگان، انقلابی سوسياليست و از چهرههای قديمی جنبش انقلابی و سوسياليستی ايران، در اثر بيماری
درگذشت. مرگ او ضايعه بزرگی برای نسل انقلابی دوران شاه و انقلاب ۱۳۵۷ بود.
مسلم است که تاريخ مبارزات انقلابی مردم ايران عليه رژيم شاه و جمهوری اسلامی، ياد پوران بازرگان را فراموش
نخواهد کرد. نسلهای پس از او به ويژه زنان انقلابی و سوسياليست راه او را همواره با مبارزه پيگير انقلابی عليه
هرگونه ستم و تبعيض و استثمار سرمايهداری گرامی خواهند داشت.
پوران، فعاليت سياسی خود را از اوايل سال های ۴٠ در هستههای نخستين سازمان مجاهدين خلق ايران آغاز کرده
و اولين زن عضو اين سازمان بوده است. پوران، بيوقفه چهل و پنج سال، مبارزه انقلابی و سياسی خود را با
سازمان مجاهدين خلق ايران تا سال ١٣۵٣ و سپس در بخش منشعب (مارکسيستی) سازمان مجاهدين و بعد فعاليت
در سازمان پيکار تا سال ١٣۶١ در ايران و بالاخره ٢۵ سال تبعيد فعالانه ادامه داد، کارنامه درخشان اين مبارز
انقلابی سوسياليست در راه آزادی و برابری و عدالت اجتماعی است.
۶ مارس ٢٠٠٧ ) در سن هفتاد سالگی، پس از يک سال مقاومت در ) پوران بازرگان شبانگاه ١۶ اسفند ١٣٨۵
مقابل بيماری در پاريس درگذشت.
ما در اين ضايعه با نزديکان و دوستان و مبارزين جنبش سوسياليستی صميمانه همدردی ميکنيم و يادش را گرامی
ميداريم.
کميته خارج کشور حزب کمونيست ايران
مارس ۲۰۰۷
* * * * * * *
پوران بازرگان از ميان ما رفت
با تأثر و تأسف بسيار آگاه شديم که پوران بازرگان در نيمهشب ۶ مارس ۲۰۰۷ (۱۵ اسفند ۱۳۸۵) چشم از جهان فرو بست.
اين زن مبارز، بهترين سالهای زندگی خود را در پيکار عليه استبداد پهلوی و خودکامگی جمهوری اسلامی و برای استقرار استقلال، عدالت اجتماعی و دموکراسی در ايران گذراند.
اين چهره سرشناس جنبش ترقی خواه ايران در عين حال سال هايی از زندگی اش را در کشور های منطقه ی خاورميانه سر کرد و با جنبش های آزادی بخش به ويژه فلسطين و ظفار پيوندی عميق داشت.
پوران بازرگان، مانند دهها هزار مبارز ايرانی، در پی اختناق و سرکوب فراگير جمهوری اسلامی ناگزير به ترک وطن شد و در اوايل دهه ٦٠ خورشيدی در پاريس سکونت گزيد. او در تبعيد نيز از پای ننشست و تا روزی که به بستر بيماری افتاد، به عنوان يکی از رهروان سوسياليسم در مبارزات ايرانيان خارج از کشور برای برچيدن بساط جمهوری اسلامی و ايرانی دموکراتيک شرکت فعال داشت.
او در اثر بيماری ای سخت و طولانی در هفتاد سالگی در يکی از بيمارستان های حومه ی پاريس در گذشت.
ما درگذشت او را به تراب حقشناس، همسر پوران صميمانه تسليت می گوييم و با بستگان و دوستان و دوستاران وی در اين اين اندوه، سهيم هستيم.
يادش گرامی باد.
سايت صدای ما
۸ مارس ۲۰۰۷، ۱۷ اسفند ۱۳۸۵
* * * * * * *
پوران بازرگان مبارز خستگی ناپذير راه آزادی زحمتکشان همواره در قلوبمان جای خواهد داشت
نزديک به نيم قرن مبارزه پوران چه در داخل کشور و چه ۲۵ سال زندگی اجباری او در تبعيد در راه آزادی و برابری و رفع هرگونه ستم طبقاتی، کارنامه درخشان زندگی او است که در مقابل چشمانمان به نمايش گذاشته شده است.
افسوس جانکاه بخاطر از دست دادن اين ياور هميشگی تهيدستان جامعه و تعهد به ادامه راهی که در پيش داشت را در مقابل خود داريم.
فعالين اتحاد بين المللی در حمايت از کارگران در ايران از دست دادن حضور اين زن مبارز در کنار خودرا به تمامی مبارزان راه آزادی و سوسيالسم بخصوص خانواده محترم ايشان و همسر گراميشان رفيق تراب حق شناس، تسليت گفته و تداوم راهش را به رهروان آزادی انسانها از قيد و بند نظام سرمايه داری مورد تاکيد قرار می دهند.
راهش پردوام و خاطره اش ابدی باد.
فعالين اتحاد بين المللی در حمايت از کارگران در ايران
۱۰- ۳- ۲۰۰۷
* * * * * * *
درگذشت کمونيست پيگير، پوران بازرگان
خواننده گرامی!
پاراگراف اول مطلب يادبود زير، بتاريخ ۱۷ اسفند- ۸ مارس، در وبلاگ " جمهوری شورايی" درج گرديد. نگارنده برای عدم درج کامل آن دلايلی داشت که بيان آن، ديگر چندان مهم نيست. در اينجا مطلب مزبور، بطور کامل و بدون هيچ تغييری درج ميگردد. ۲۵ اسفند ۱۳۸۵ www.eyrafighan.blogfa.com
-----------------------
روزهای فرارسيدن ۸ مارس ۱۳۸۵ و فعاليتهای وسيع زنان مبارز و معلمان کشور، با از دست دادن يک زن پيشتاز در مبارزه انقلابی و از الگوهای پايداری در تاريخ جنبش کارگری- کمونيستی نوين ايران، همراه گرديد. پوران بازرگان در سن ۷۰ سالگی، پس از يک سال مقاومت در برابر مرگ، روز ۶ مارس در تبعيد و در عشق به مردم و سعادت آنها، با قلبی از باور عميق به آزادی و سوسياليسم درگذشت. يادش گرامی باد!
پوران بازرگان اولين عضو زن در سازمان مجاهدين خلق ايران، در آغاز دهه ۵۰ خورشيدی بود. او که در محيطی مذهبی رشد کرده، پا به ميدان مبارزه گذارده بود، بتدريج با جذب آگاهانه دستاوردهای علمی بشريت پيشرو، با اوهامات مذهبی وداع گفته، راه انقلاب اجتماعی، و طريق رهايی انسان از برده گی طبقات ستمگر را در پيش گرفت. پوران بازرگان در سال ۱۳۵۴ به بخش غير مذهبی سازمان مجاهدين خلق پيوسته، هدف آگاهگری در ميان کارگران و زحمتکشان و تغيير شرايط غيرانسانی حاکم بر زندگی آنها را برگزيد. پوران بازرگان بعنوان يکی از زنان پيشتاز در فعاليتهای سياسی در کشوری اختناق زده، با انتخاب جهان بينی مارکسيسم- لنينيسم، در عين حال، گرايشی از پيشروان اسيرشده در چنبره تلقيات مذهبی را بازتاب ميداد، که نه فقط برای خلاصی جامعه از جهنم سرکوب و فقر، بلکه برای رهايی خود از قفس تصورات بيگانه با ارزشهای انسانی نيز، دست به مبارزه ميزدند. نگاهی به ادبيات ارتجاعی- مذهبی سازمان مجاهدين خلق در قرن بيست و يکم، و تبليغات تماماً ضد علمی و ضد دموکراتيک آن، ميزان پيشروی و خلاقيت پوران بازرگان را، آنهم بيش از سه دهه پيش از اين، به صراحت عيان ميسازد.
پوران بازرگان با نزديک به نيم قرن مبارزه برای برافکندن هيولای اختناق و برده گی، يکی از ارزشمندترين چهره های چپ انقلابی و شاهدی زنده از تاريخ جديد جامعه ايران بود. نه فقط شاهد دورانی تلخ، اما سراسر اميد و شور و حماسه، بلکه خود از پيشروترين انقلابيون کمونيست و نقش آفرينان اصلی پيکاری بزرگ بود، که هم اينک نيز در اشکالی عالی تر ادامه دارد؛ تلاشی که وابستگی به آن و شرکت در آن، مفهوم زندگی هر انسان آگاه اين کشور را ميسازد.
قدردانی از رزم پيگيرانه پوران بازرگان، همچنين فرصتی برای تجليل از جانبازيها و جسارت انقلابی همه جانباختگان مقاوم " سازمان پيکار در راه آزادی طبقه کارگر ايران" محسوب ميگردد، که پوران بازرگان، خود، شهامت و تعهد کمونيستی آنان را منعکس ميساخت. اميد که نسل جوان بويژه زنان کشور، زندگی سياسی کنونی خود را هرچه بيشتر با تاريخ حقيقی چپ انقلابی و سازنده گان ديروز آن، پيوند بزنند.
-----------------------------
پوران بازرگان در هر دو رژيم سلطنتی و اسلامی، با صدور حکم اعدام مواجه گرديد. زندگی او در تبعيد از سال ۱۳۶۱ آغاز شد. او در شامگاه روز ۱۶ اسفند- ۶ مارس، در بيمارستانی در پاريس درگذشت.
گزارشی از سخنرانی پوران بازرگان در مراسمی به مناسب ۸ مارس، روز جهانی زن. اين گزارش در نشريه " آرش" درج شده، در آرشيو اينترنتی اين مجله در نشانی زير موجود است. اما نگارنده قادر به يافتن تاريخی برای مطلب فوق نشد. اين سخنرانی احتمالاً به ۸ مارس سال ۲۰۰۰ مربوط است؛ از زيرنويسهای مطالب ديگر اين شماره نشريه فوق، ميتوان حدوداً اين حدس را زد. http://www.arashmag.com/content/view/257/47/1/19
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+ نوشته شده توسط اکبر تک دهقان در شنبه بيست و ششم اسفند ۱۳۸۵ و ساعت ۰:۳۴
* * * * * * *
پوران بازرگان درگذشت
پوران بازرگان يکی از زنان مبارز بنام ايران شبانگاه شانزدهم اسفند ماه ۱۳۸۵ در بيمارستان "هانری من دو" شهر کرتی، در اطراف پاريس، در اثر بيماری ای طاقت فرسا و طولانی در سن هفتاد سالگی جهان را بدورد گفت.
او بطور پيگير و بی وقفه با رژيم استبدادی دست نشانده شاه ونظام مافيايی ولايت فقيه به مبارزه برخاست و در مقام يک مبارز جان سپرد.
همبستگی و همدردی بازرگان با مردم زحمتکش و بويژه ملت فلسطين برانگيخته از باوری بود که او به جهان هستی و انسان و به آزادی ، استقلال ، عدالت اجتماعی و مردمسالاری داشت.
زنده ياد پوران بازرگان درطول سالهای زندگی مبارزاتيش در تبعيد ، بطور مستمر در سازماندهی جلسات، در همياری و کمک به خانواده زندانيان سياسی و در دفاع از حقوق انسان و حمايت از زنان و آزاديخواهان پيشگام و کوشا بود.
روانش شاد باد
انقلاب اسلامی، در هجرت.
شماره ۶۶۶ از ۱۲ تا ۲۶ اسفند
* * * * * * *
بزرگداشت پوران بازرگان در استکهلم
با آگهی قبلی، بدين منظور جلسه ای در تاريخ ۱۵ مارس ۲۰۰۷ برگزار شد. پس از خوش آمد و سخنانی که شهريار دادور ايراد کرد چند تن ديگر هم از همرزمان دور و نزديک پوران خاطرات خود را از او و نيز احساسی که نسبت به وی و زندگی مبارزاتی اش داشتند بيان کردند. سپس، مقاله ای که در اينجا آن را تحت عنوان »کسی که با مبارزات مردم ايران عجين بود« آورده ايم قرائت گرديد. اين مقاله را در زير ملاحظه می کنيد.
کسی که با مبارزات مردم ايران عجين بود
گرد همائی امشب ما به مناسبت بزرگداشت بانوی انقلاب و سوسياليسم، پوران بازرگان است. با مروری بر زندگی اين زن بزرگوار، در تاريخ مبارزات آزادی خواهانه معاصر ايران گذر می کنيم. زيرا که زندگی او با مبارزات مردم ايران در ۴۵ سال اخير عجين شده بود.
پوران بازرگان نزديک به ۷۰ سال پيش در يک خانواده سنتی، مذهبی در شهر مشهد متولد شد. هنوز دوره اول دبيرستان را به پايان نرسانده بود که قيد و بندهای سنتی اجتماعی که برای دختران تحصيل را ضروری نمی ديد او را از ادامه تحصيل منع کرد. در اينجا مبارزه يک دختر نو جوان برای سنت شکنی و احراز حيثيت انسانی خود آغاز شد. او با تلاش بسيار توانست دوره اول دبيرستان را با موفقيت پشت سر بگذارد. اما توان يک دختر تحت تکفل پدر ، در يک خانواده سنتی و مذهبی نتوانست بر اراده خانواده چيره شود. پوران به ناچار ترک تحصيل کرد. اما ترک تحصيل او به معنای تسليم نبود. پوران با تلاش مستمر و شرکت در امتحانات به عنوان داوطلب راه خود را ادامه داد تا اينکه خود را به دانشگاه رسانيد. او در سال ۱۳۳۹ وارد دانشگاه مشهد شد و در رشته تاريخ که شديدا به آن علاقمند بود به ادامه تحصيل پرداخت. با ورد به دانشگاه، فعاليت های اجتماعی و سياسی او آغاز شد. او که ازحصار خرافی سنتی خانواده رهيده بود اکنون برای گذر از قيد و بندهای جامعه ای که سنتی می انديشيد و در همه سطوح آن مردان بر زنان حکم رانی می کردند به فعاليت پرداخت. هم زمان با فعاليت های جبهه ملی در سطح دانشگاههای ايران، پوران به عنوان يک دانشجوی فعال سياسی شناخته شد که شجاعانه برای افشاگری ماهيت و عملکرد رژيم شاه فعاليت می کرد. او از اولين زنانی بود که در دانشگاه به نطق سياسی پرداخته بود و به همين خاطر بارها مورد بازخواست ساواک قرار گرفته بود. پوران که «اسلام سنتی» را بخوبی می شناخت و عوارض نا گوار آن را در محيط خانواده اش لمس کرده بود ، ا يده آل خود را برای رسيدن به جامعه ای آزاد و استوار بر عدالت اجتماعی، در «اسلامی مبارز و مترقی» جستجو می کرد. وی با چنين انگيزه ای به ايجاد انجمن اسلامی بانوان در مشهد مبادرت کرد که در آن دختران خانواده های ملی مذهبی و مبارز مشهد از جمله خانوادهای احمد زاده و پويان نيز فعال بودند.
پوران در سال ۱۳۴۳ به دانشگاه تهران رفت و در سطح فوق ليسانس به ادامه تحصيل پرداخت. وی پس از پايان اين دوره به عنوان دبير در دبيرستانهای تهران مشغول بکار شد. در سال ۱۳۴۵، پوران با هسته اوليه سازمان مجاهدين خلق در ارتباط قرار گرفت و به عنوان اولين زن در تشکيلات اين سازمان به فعاليت پرداخت. پوران در سال ۱۳۴۸ با محمد حنيف نژاد ازدواج کرد. در همين هنگام، مديريت دبيرستان دخترانه رفاه به وی پيششنهاد شد. اين دبيرستان با کوشش جمعی از افراد ملی مذهبی به تازگی گشايش يافته بود تا بستری امن و امان برای تحصيل دخترانشان باشد. پوران با تاييد سازمان، اين مسئوليت را که پوشش مناسبی برای فعاليت های تشکيلاتی او نيز بود پذيرفت. پوران در اين دبيرستان با زنانی که همفکر و همسوی او بودند آشنا شد و بسياری از آنها را به همکاری و پشتيبانی از سازمان مجاهدين فراخواند. دبيرستان رفاه بعدها به عنوان پشت جبهه مجاهدين کمک های شايانی به اين سازمان کرد. پوران در هدايت دختران خانواده های مذهبی به جريان مبارزه اجتماعی و سياسی نقش بسزائی داشت. خواهر او حوری بازرگان، رفعت افراز، سيمين جريری، محبوبه متحدين، سرور الادپوش، ليلا زمرديان، فاطمه امينی، صديقه رضائی، عفت خواجه زارع و بسياری ديگر که در سازمان مجاهدين (در دوره مذهبی يا مارکسيستی) نقش موثری داشته و همگی جان خود را در راه فعاليت های مبارزاتی فدا کردند از معلمين و يا دانش آموزان دبيرستان رفاه بودند.
ضربه شهريور ۱۳۵۰ که به دستگيری بخش عمده سازمان مجاهدين انجاميد، وظائف جديدی بر دوش معدود افرادی که از دام ساواک در امان مانده بودند قرار داد. پوران بازرگان فردی علنی بود که عضويت او در سازمان برای ساواک نا شناخته مانده بود او وظيفه خود را در اين مقطع از کار تشکيلاتی با شکوفائی تمام به انجام رسانيد. او با ابتکار و همت خود خانواده های زندانيان سياسی را به ميدان اعتراض و مبارزه کشيد.
در هنگامی که تقريبا همه کادرهای رهبری مجاهدين در زندان بودند پوران رابطه فعالی بين زندان و بيرون از زندان بر قرار کرد. او با سازماندهی و بکار گيری خانواده های زندانيان، يک پل ارتباطی بين درون و بيرون زندان بر قرار کرد. اين گروه اطلاعات مربوط به چگونگی دستگيری ها، بازپرسی های ساواک، و شکنجه ها را بدست می آورد و همه آنها را از طريق پوران در اختيار افراد باقی مانده تشکيلات در بيرون از زندان و نيز خارج از کشور قرار می داد. اين اطلاعات برای حفظ نيروهای باقی مانده و افرادی که از دستگيری ها رهيده بودند بسيار ضروری و مفيد بود. جريان دادگاههای نمايشی دستگير شدگان ، اتهامات رژيم نسبت به افراد سازمان و نيز دفاعيات رزمندگان زندانی از طريق همين تشکل خانواده های زندانيان به بيرون منتقل می شد و در افشای دستگاه سرکوبگر رژيم و آگاهی بخشی عمومی بکار گرفته می شد.
پوران در ايجاد ارتباط توده ای بسيار موفق بود. او با روئی گشاده دست به سوی خانواده های همه مبارزين از هر گروه و سازمانی دراز می کرد و از آنها برای افشای رژيم شاه و اعتراضی گسترده به بازداشتها و اعدام ها ياری می طلبيد.
نگاه فراگروهی پوران ويژگی برجسته او بود. اين ويژگی که شرط توانمندی مبارزات اجتماعی است همواره در سر لوحه فعاليت های سياسی او قرار داشت.
در تجمعات پشت درهای زندانهای تهران، پوران رابطه دوستانه و نزديکی با خانواده های زندانيان گروههای سياسی ديگر از جمله خانواده جزنی، ترگل ، سنجری و غيره بر قرار کرده بود که تا پايان زندگيش نيز ادامه داشت. پوران با منشهای دموکراتيک خود بر موضع گيری آشکار عليه سکتاريسم و تفرقه افکنی سياسی تاکيد می ورزيد.
. پوران تا زمانی که روی پايش ايستاده بود، با بسياری از خانواده های شهدا و زندانيان رابطه داشت و آنان را مورد تقدير و ستايش قرار می داد.
در پی دستگيری های سال ۱۳۵۰ پوران اعتراضات خانواده های زندانی را سازمان داد .وی کارگردان برنامه بيست روز تحصن در خانه آيت الله شريعتمداری در قم بود. اين تحصن که در آن بيش از صد نفر از بانوان معترض شرکت کرده بودند، اولين حرکت دسته جمعی و سياسی زنان در تاريخ معاصر کشور ما و نيز اولين تظاهرات سياسی علنی پس از ۲۸ مرداد بشمار می رفت. هدف از اين تجمع اعتراضی اين بود که روحانيت را زير فشار بگذارد تا بنوبه خود برای نجات جان دستگير شدگان از چنگال رژيم شاه بکوشند و يا بی تفاوتی و بی خاصيتی خود را به همگان نشان دهند.
وقتی رزمندگان عاليقدری مانند احمدزاده ها اعدام شده بودند، پوران و چند تن ديگر از فعالان سازمان مجاهدين تراکت هائی پيرامون اين جنايت رژيم شاه تهيه و پخش کردند . در حسينه ارشاد نيز در هنگام سخنرانی دکتر شريعتی دوستان او تراکت هائی با مضمون "ديگر بس است" در انتقاد به موعظه های مذهبی سر گرم کننده، پخش کرده بودند که بسيار مورد توجه و گاه تأييد محافل پيرامون شريعتی قرار گرفت.
سر انجام، فعاليت های علنی پوران او را مورد تعقيب ساواک قرار داد. در ۱۱ ارديبهشت سال ۱۳۵۲ ماموران ساواک به دبيرستان رفاه يورش بردند تا پوران را دستگير کنند. اما وی هشيارانه از محل کار خود گريخت و به مدت يک سال در خانه های تيمی به فعاليت زير زمينی پرداخت. يک سال بعد پوران که عضوی شناخته شده و تحت پيگرد بود از راه افغانستان از ايران خارج شد و به عراق و سوريه رفت.
پوران در سال ۱۳۵۳ با هم رزم و هم پيمان خود ، تراب حقشناس ازدواج کرد. پيوندی که تا بهنگام مرگ به آن وفادار ماند.
در مدت اقامت دوساله اش در عراق، سوريه و لبنان، علاوه بر وظائف تشکيلاتی به عنوان مدد کار در بيمارستانهای فلسطينی به کار پرداخت. پوران در بغداد مدتی با راديو ميهن پرستان که توسط نيروهای فعال سياسی خارج از کشور و از جمله مجاهدين اداره می شد فعاليت کرد. مدتی نيز عازم ظفار شد. در آن هنگام که انقلابيون ظفار با همکاری نيروهای پيشرو در يمن جنوبی عليه حکومت سلطان قابوس می جنگيدند، پوران همکاری نزديکی با خانواده های نيروهای مبارز در پشت جبهه داشت و به کار آموزشی برای آنها مبادرت کرد. وی همزمان در برنامه فارسی راديو صدای انقلاب عمان ، که صدای انقلابيون منطقه از جمله سازمان مجاهدين بود فعاليت می کرد.
در بهار انقلاب ايران در فروردين ۱۳۵۸ پوران به ايران بازگشت. فردی که تحت پيگرد ساواک بود و بخاطر ادامه فعاليت خود ناگزير از ايران خارج شده بود اکنون در فضای انقلاب وارد ايران شده بود. انقلابی رخ داده بود، دگرديسی در رژيم حاکم صورت گرفته بود . اما فضای سياسی جامعه همچنان مسموم بود. بگونه ای که اين بانوی پر شور سياسی از حضور علنی در سطح جامعه محروم بود. پوران که در محافل روشنفکری مذهبی به عنوان يک مبارز مذهبی وابسته به سازمان مجاهدين خلق شناخته می شد ، اکنون با گرايش به مارکسيسم ، با انگيزه دفاع از حقوق طبقات محروم جامعه بويژه کارگران و زحمت کشان فعاليت می کرد. تحول ايدئولوژيک او از دو سو مورد حمله بود. يکی با چماق تکفير از سوی قشرهای مذهبی حاکم و ديگری با اتهام اپورتونيسم چپروانه (به سازمانی که او در آن فعاليت می کرد يعنی پيکار) از سوی مجاهدين و برخی جريانها نظير حزب توده . اما پوران در جايگاه خود با استواری به راهش ادامه داد. بازهم زندگی مخفی و فعاليت زير زمينی نصيب پوران بود. او در چند برهه کوتاه با نام خودش در متينگ های سازمان پيکار پشت تريبون رفت و به افشا گری دشمنان مردم و دفاع از سازمان پيکار پرداخت. پوران در زندگی مخفی خود در دوران جمهوری اسلامی به فعاليت روشنگرانه در محافل کارگری و در ميان زحمتکشان ادامه داد. او با يک شناسنامه جعلی در کلاسهائی که کميته های انقلاب برای تربيت سواد آموزان ترتيب داده بودند شرکت کرد و گواهينامه ويژه ای دريافت کرد که از آن پس آزادانه می توانست برای بزرگسالان کلاس سواد آموزی داير کند. پوران از راه آموزش در کلاسهای مبارزه با بی سوادی، در محافل کارگری، در کارگاهها و کارخانه ها و نيز در مناطق محروم به روشنگری می پرداخت. از مهمترين آنها می توان فعاليت او را در بين دهقانان ورامين و نيز کارگران جاده کرج نام برد.
در سال ۱۳۶۱ پس از يورش نيروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به سازمان پيکار و دستگيری بسياری از اعضا و طرفداران آن سازمان، فضا چنان بر پوران و ساير افراد باقی مانده آن سازمان تنگ شد که بار ديگر بناچار راه تبعيد در پيش گرفت و در خارج از کشور مستقر شد.
پوران در طی ۲۵ سال زندگی در تبعيد نيز همچنان به تلاش خود در راه دستيابی به دموکراسی و ازادی ادامه داد و علی رغم بيماری فرساينده ای که در دوران اخير بر او چيره شده بود هرگز از پای ننشست. پوران که از آغاز زندگی، تحقيررا به جرم جنسيت و زن بودن در محيط خانوادگی و در سطح جامعه لمس کرده بود همواره برای رسيدن به جامعه ای که زنان و مردان از حقوق برابر بر خوردار باشند، کوشا بود. وی سهم خود را برای بيداری توان خلاقانه زنان که نيمی از جمعيت جهان و از جمله ايران را تشکيل می دهند بخوبی ادا کرد. از جمله می توان نقش او را در طی چند سال گذشته برای بر گزاری پنج جلسه با شکوه در دفاع از حقوق زنان به مناسبت ۸ مارس در پاريس نام برد.
پوران علاوه بر فعاليت های پيگير خود در دفاع از زندانيان سياسی، برای بزرگداشت قربانيان کشتارهای دستجمعی در زندانهای جمهوری اسلامی در سال ۶۷ و افشای عاملان اين جنايت بزرگ و نيز افشای عاملان قتلهای زنجيره ای کوشش فراوان کرد.
پوران با علاقمندی فراوان همواره رابطه خود را با مردم ستمديده فلسطين و مبارزه حق طلبانه آنها حفظ کرد و در راه ياری دادن به آنها از هيچ کوششی فروگزار نکرد. از چند سال پيش او سرپرستی دو کودک فلسطينی را نيز به عهده داشت.
برای سپاس از اين رزمنده بزرگوار، پوران بازرگان، بر ماست که از شهامت و پايداری او بياموزيم و با پرهيز از سکتاريسم، در ترويج همبستگی برای دموکراسی و آزادی کوشا باشيم و بدينوسيله يادش را زنده و گرامی داريم.
--------------------------------
از فعاليت های رفقا و دوستان مقيم سوئد که به احترام شخصيت پوران و آرمان و مبارزهء مشترکشان با او، گردهم آمده بودند يکی هم اين بود که دفتر يادمانی برای امضا در اختيار شرکت کنندگان قرار داده بودند. روی جلد اين دفتر مزين به عکسی از پوران است و برخی از دوستان احساس و برداشت بالبداههء خود را بر سينه خاطرهء جمعی همهء ما حک کرده اند. از آنجا که ما برای انتشار، امکان اجازه گرفتن از آنان را نداشتيم، غالب امضاها را تنها با نام کوچک شان آورده ايم. همراه با تشکر فراوان از دوستان گرامی که اين مراسم را برگزار کردند و در آن حضور يافتند.
اينک سطور زير را از دفتر يادمان نقل می کنيم:
* پس از سال های سال، به سازمان پيکار فکر می کنم، به اوج و حضيض يک سازمان. پيکار هم مرا به ياد جانفشانی ها می اندازد، هم به ضعف و ناتوانی ها. افرادی در اين سازمان حضور داشتند که سر از پا نشناخته می دويدند تا خود را معنا کنند. قدم در راه گذاشته بودند تا راه را جستجو کنند. می دويدند تا از خاکسترِ تلِ آتش شعله برافروزند. از آن زمان سالها گذشته است. ما هم فراکسيون [جناح] انقلابی را پشت سر گذاشته ايم، هم کميسيون گرايشی را. از سازمان پيکار هم غرور را تجربه کرده ايم و هم از ضعف ها به [فکر و] تعمق افتاده ايم. امروز پس از سال های سال ما کجا ايستاده ايم و چگونه دنيا را می بينيم؟
از نزديک او را نديده بودم اما جای ايستادن او را می بينم. نوع نگاه مهم نيست. مکان ايستادن مهم است. نگاه ها در تغيير هستند. مکان ايستادن پوران عزيز و دوست داشتنی بود.
فرزين
* هرکجا که مبارزه باشد تو هم هستی
هرکجا که انسانيت باشد تو هم هستی
کاکو
* پوران جان
يادت گرامی باد. نامت را شنيده بودم و کوتاه ترا در کنفرانس بنياد [پژوهش های زنان] ديدم... يادت گرامی باد.
ماريا
* من نمی شناسمت. ولی می گويند از جنسی بودی که بر گرده ات پيکار بی امانی را هميشهء زمان کشيده ای. ای کاش می ماندی تا سنگينی و سختی راه را بر شانه هايمان بيشتر حس نکنيم. گرامی باد يادت و راهت.
فراز
* ما ياد پوران عزيز و مبارز را گرامی می داريم و هم مثل شما کمبود ايشان حس می کنيم.
غلامرضا
* ياد رفيق پوران بازرگان
مرا در غم از دست دادن اين رفيق شفيق شريک بدانيد.
علی
* ضمن گراميداشت ياد رفيق پوران،
برگزاری ياد پوران، يک بار ديگر رفقای قديمی را دور هم جمع کرد. ياد رفيق پوران را گرامی می داريم.
خسرو از فعالين سابق پيکار
* شب گراميداشت پوران يادی است از يک زندگی، گراميداشتی از يک عمر پربار. گرامی باد ياد پوران و با تسليت به تراب عزيز، همسر و همرزم آن زنده ياد.
نادر
* يک دفتر با ارزش، يک حکايت واقعی از روزهای پربار زنی بسته شد ولی نام او هميشه زنده خواهد ماند. مرگ اين زن مبارز را به همرزم و رفيق گرامی تسليت می گويم.
مهرنوش
* راه دشوار مبارزه نيم قرن زندگی پوران را ساخت و پوران زندگی را برای آزادی و دمکراسی زيست. نامش و يادش همواره در خاطره ها و کتاب های نوشته و نانوشته زنده خواهد ماند.
پوران زنی بود با ارزش های والای انسانی. تاريخ مبارزات زنان ايران و جهان در دورهء معاصر نامش را فراموش نخواهد کرد.
فريده
* زنان بسياری آمدند و رفتند. من پوران را شخصاً نمی شناختم ولی خوشحالم [که] زنانی مانند او ديده به جهان میگشايند و می توانند با قدرت و خواست خود اثری از خود بر جای بگذارند. او به عنوان يک زن درخشيد و از درخشيدن خود جهان تاريکی را روشن کرد. يادش شاد.
نسرين.
* به پاس پنجاه سال مبارزه خستگی ناپذير اين زن و مقاومتش در راه آزادی انسان سر تعظيم فرود می آورم و مصمم تر به راه انسانی او همراه ديگر رفقا ادامه خواهم داد.
کامبيز
* برای پوران بازرگان
شعری از شهريار دادور
ما با عشق آغاز کرده ايم و تو
با عشق به پايان برده ای!
تمنای داشتن همه ی هستی را
در انتظارِ هميشه ی برآورده شدن
در لحظه لحظه ی زيست بودگیِ خويش غافل نبوده ايم.
جان را به ورطه ی فنا
کشتی شکسته ی دريا
پنداشته بوديم و از خويش
تخته پاره ای
بر ساحل نجات انگاشته ايم.
گيرم که خود به ساحل امن
راه نبرده ايم...
فانوس راه که بوده ايم
در سرگشتگیِ مسافرانِ بلم های در شبِ طوفان.
هيچت
اگر به ساحل اميد
نبود...
چه باک؟
راه های ناآشنا
به پای خسته ی تو
هنوز
در انتظار پاهای در آغاز
نفس
تازه می کنند...
ما با عشق آغاز کرده ايم و تو
با عشق به پايان برده ای
دريغ اما به من
اگر که با عشق... نميرم