ماهنامه راه آينده، چاپ تهران
شماره ۵، ارديبهشت ۱۳۸۶
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
* * * * * * * *
ياد بانوی آزاده و مبارز، پوران بازرگان هميشه زنده باد!
همسفر همه مبارزان راه رهائی ، که نزديک به نيم قرن از عمر خود را به جنگ با سياهی ها و با آرزوی سپيده دم های تابناک تری برای زحمتکشان و آزادگان ايران و جهان گذرانيد، ديگر در ميان ما نيست.
پوران بازرگان ، بانوی فريادهای عاصی، ياد و ياور همه آزاديخواهان، در روز ۱۶ اسفند ۱۳۸۵، بدنبال پيکاری نابرابر با بيماری جانکاه چشم از جهان فرو بست.
يوران بازرگان، رهرو مبارزه ای طولانی، چه در سال های سيه ستم شاهی، چه در بيست وهفت سال حکومت خونين جمهوری اسلامی، در همه صفوف مبارزات عليه ستم و بيداد، استبداد و امپرياليسم، بيعدالتی و نابرابری حضور داشت.
در سال های ۱۳۵۰، نقش او در سازماندهی اعتراض و مبارزه خانواده های زندانيان سياسی رژيم شاه، در حفظ ارتباط زندانيان سياسی با خارج از زندان، انتقال خبر زندانها به خارج و ... از اهميت برجسته ای برخوردار بود. هنگامی که به مبارزه مخفی پبوست، پيکار با ديکتاتوری و استبداد، با امپرياليسم و دست نشاندگانش را در جبهه های ديگری ادامه داد.
همزمان با سرنگونی رژيم شاه، به ميهن بازگشت و بازهم در کنار مبارزه انقلابی، زندانيان سياسی و خانواده شهيدان راه آزادی را نيز از ياد نبرد. پس از تبعيد اجباری در فرانسه، پوران بازرگان همواره در صفوف مبارزان راه آزادی، در صفوف زنان مبار برای کسب حقوق عادلانه شان، در دفاع از زندانيان سياسی و همبستگی با خانواده زندانيان و شهيدان راه آزادی حضوری فعال و رزمجويانه داشت.
انجمن دفاع از زندانيان سياسی و عقيدتی در ايران، از بدو تاسيس، از همياری و همکاری، از تلاش و تجربه های او در تمام فعاليت ها برخوردار بود. پوران بازرگان، در تطاهرات برای آزادی زندانيان سياسی- عقيدتی ايران، در سرما و گرما حضوری خلاق داشت. پوران بازرگان يکی از همراهان شب های يادبود کشتارهای تابستان ۱۳۶۷ بود. همکاری او در شب های يادبود قتل های زنجيره ای بسيار الهام بخش بود.
هر جا که مبارزه بود، پوران بازرگان نيز حضور داشت.
در گذشت او، فقدان بزرگی برای جنيش آزاديخواهانه و عدالت خواهانه مردم ايران است. ترديدی نيست که راه پرشور او، همچنان ادامه خواهد داشت.
يادش گرامی، راهش پايدار باد!
چهار شنبه ۱۴ مارس ۲۰۰۷ – پاريس
انجمن دفاع از زندانيان ساسی عقيدتی در ايران - پاريس
* * * * * * * *
بولتن انجمن دوستداران کمون پاريس ۱۸۷۱، «لا کمون»
شماره ۳۱، بهار- تابستان ۲۰۰۷
http://www.commune1871.org
* * * * * * * *
پوران بازرگان، اولين زن چريک
شهرزاد نيوز
۱۳۸۶-۰۲-۱۲
شهرزاد نيوز: "دو چيز هميشه مرا آزار ميداد. يکی اين که از بچگی هر وقت ميخواستيم در کوچه و باغ بازی کنم، مرا از بسياری کارها منع ميکردند؛ نبايد بالای درخت ميرفتم چون دختر بودم، نبايد از جوی ميپريدم، چون دختر بودم، نبايد شنا ميکردم چون کار پسرها بود. دوم مسئله ادامه تحصيلم بود. آن وقتها فکر ميکردند که دختر بايد بنشيند تو خانه تا سه چهار زن بيايند به خواستگاری و آيا تو را بپسندند يا نپسندند. از اين مسئله احساس خفت ميکردم. به نظرم ترتيبات عقد و جهاز هم خفت زن بود. چون بايد همراه با زن مقداری هم جهاز بدهند تا قبول بشود. ميگفتم روزی ميشود که دختر برود خواستگاری مرد؟ که برای همين مسخرهام ميکردند. از زندگی سنتی و بعد برو تو زندگی و بعد برو کفش مادرشوهر را جفت کن، رنج ميبردم."
اين بخشی از اتوبيوگرافی پوران بازرگان از فعالين جنبش سوسياليستی بود که در مراسم يادبودش در فرانکفورت با صدای وی پخش شد. پوران بازرگان روز ۶ مارس سال جاری درگذشت. جمع ۱۲۰- ۱۳۰ نفره يارانش که از دور و نزديک در فرانکفورت گردهم آمده بودند، يادش را با بيان خاطرات، دکلمه اشعاری که دوست می داشت و با خواندن نامه ها و سرود و ترانه گرامی داشتند.
يارانش معرفی او را با اين جمله آغاز کردند: "او قهرمان نبود، گرچه دوران او، دوران قهرمان و قهرمانپروری بود." پوران بازرگان اولين زنی بود که در سال ۱۳۴۸ و در دوران سلطنت پهلوی به مجاهدين پيوست. از همين رو او اولين چريک زن ايرانی محسوب می شود. در اين بيوگرافی زندگی پوران به سه دوره تقسيم شده بود: " دوره اول، راه اندازی انجمنهای زنان؛ دوره دوم، پيوستن به مجاهدين به عنوان اولين زن مجاهد در سال ۱۳۴۸ و همراهی با اين سازمان تا سال ۱۳۵۴،يعنی زمانی که تغيير ايدئولوژی داد زيرا که دريافت با سلاح مذهب نميتوان به آينده نوينی دست يافت. وی پس از انقلاب تا سال ۶۱ و تا هنگام سرکوب سال های ۶۰ به فعاليت های خود با سازمان کمونيستی "پيکار در راه آزادی طبقه کارگر" ادامه داد. دوره سوم زندگی پوران بازرگان، از سرکوب سال ۶۱ و پناهندگی به خارج از کشور تا پايان عمرش در ۶ مارس ۲۰۰۷را در بر ميگيرد."
پس از قرائت متن زندگينامه اش، اتوبيوگرافی او با لهجه مشهدی از طريق نوار پخش شد. او ضمن معرفی خود، به موانعی که به عنوان يک زن با آن مواجه بوده است اشاره کرد: "چون دختر بودم نتوانستم تا کلاس نهم دبيرستان بيشتر درس بخوانم. مدرک نهم را هم نداشتم، چون در امتحانات نهايی شرکت نکرده بودم. بعد از مدتی ترک تحصيل تصميم به ادامه تحصيل گرفتم و در دوره های شبانه ثبت نام کردم. با اين که خيلی دوست داشتم در رشته طبيعی درس بخوانم، اما چون از پس هزينه آن برنميآمدم، رشته ادبی را انتخاب کردم. چون ميتوانستم جزوهها و کتابها را در خانه بخوانم و در امتحانات متفرقه شرکت کنم. در آن سال يک کلاس فوقالعاده تشکيل شده بود که اسمم را در آن نوشتم، و با اين که فقط از اسفند تا خرداد به کلاس می رفتم در امتحانات نهايی در ميان دختران مشهد رتبه اول را کسب کردم. پس از آن کلاسهای دهم، يازدهم و دوازدهم را در خانه خواندم و در امتحانات متفرقه شرکت کردم که باز نفر اول شدم و ديپلم ادبی گرفتم. با گرفتن ديپلم، خانواده ام اصرار کردند که معلم بشودم، اما چون تصميم داشتم ليسانس هم بگيردم، در دانشگاه مشهد به تحصيل ادامه دادم تا اين که ليسانس ام را هم گرفتم."
پوران بازرگان به گفته پروانه يکی از يارانش "به نسلی از زنان تعلق داشت که دورهای از تاريخ ما را محک زدند. زنانی که مرزهايی را شکستند و بندهايی را گسستند." او متعلق به نسلی از زنان پيشتاز بود که عليرغم محدويتهای خانوادگی و اجتماعی، از چالش عليه سنتها و پيشداوريها نهراسيدند. عليه قيد و بندها شجاعانه ايستادند و زندگی و مبارزه شان در عرصه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سياسی، آن هم در جامعه و در زمانه مردسالار، الگويی برای مبارزان بود.
* * * * * * * *
درگذشت پوران بازرگان
من و پالتاک
سربلند هفتم مارس ۲۰۰۷
خبر تاسف بار درگذشت خانم " پوران بازرگان" را شنيديم . چند اطلاعيه را در اين ارتباط خوانديم. متاسفانه در اطلاعيه هايی که به اين مناسبت صادر شده فرض را بر اين گذاشته اند که همه خوانندگان با پيشينه سياسی زنده ياد بازرگان اشنا هستند که متاسفانه اينطور نيست. دليل اينکه چرا اطلاعيه دهندگان علاقمند نيستند در اين مواقع به جستارهايی از زندگی سياسی آنان بپردازند شايد به اين برگردد که برگ زدن تاريخ سياسی ايران شايد سبب دردسر برای برخی فعالين قديمی امروز شود که همواره علاقمندند کمتر وارد بررسی زوايای آن شوند. و شايد باز هم به بهانه جلوگيری از سواستفاده دشمن !!!
از همين رو ضمن تسليت به خانواده و ياران آن زنده ياد ؛ خلاصه ای از زندگی سياسی او را هم مينويسم.
از زمان تاسيس سازمان مجاهدين تا سال ۱۳۴۸ آن سازمان عملا يک جريان سياسی " مذکر" بود و هيچ زنی در آن شرکت نداشت که يکی از مهمترين دليلش ساختار مذهبی سازمان بود و مضافا بر آن تفکر غالب بر تشکيلات " ازدواج " را مانعی در راه مبارزه ميدانستند . اما تعقيب های ساواک و شدت گيری مبارزه مجاهدين بر عليه حکومت شاه عملا نياز به حضور زنان به عنوان يک پوشش مناسب مبارزاتی را برجسته کرد که همان سبب تاسيس " گروه زنان " مجاهدين شد که مسئوليت آن هم بر عهده " منصور بازرگان" گذاشته شده بود. بدين ترتيب پوران بازرگان ( خواهر منصور ) و ليلا زمرديان ( خواهر عليرضا) اولين زنانی بودند که به عضويت سارمان مجاهدين درآمدند.
حضور زنان در مجاهدين اولين ازدواج های درون سازمانی را باعث شد که در همين راستا پوران بازرگان به ازدواج " محمد حنيف نژاد" از بنيانگذاران سازمان مجاهدين در آمد. در مورد ازدواج ايشان با حنيف نژاد روايت های متعددی ارائه شده که غالب آنها بر " ازدواج ايدئولوژيکی" تکيه دارند.
پوران بازرگان پس از انشعاب درون سازمان مجاهدين خلق به گروه سازمان مجاهدين خلق مارکسيست که بعدها نام خود را به " سازمان پيکار در راه ازادی طبقه کارگر" تغيير داد پيوست و عملا به مارکسيسم گرويد. پيوستن پوران بازرگان به جناح مارکسيست مجاهدين از آن رو بسيار مهم جلوه ميکرد که او همسر بنيانگذار مجاهدين بود و به همين خاطر پيوستن او به جناح مارکسيست عملا يکی از مهمترين وزنه های آن جناح در آن دوران بشمار ميرفت.
روند تشکيل سازمان پيکار خود حديث مفصلی است که کتابها و مقالات زيادی در آن ارتباط منتشر شده که هر کدام از زاويه ای به آن پرداخته اند. اما با تمام اينها برای نسل جوان هنوز نکات ناروشنی از روند آن انشعاب ؛ حوادث خونين دنبال آن و سرنوشت سازمان پيکار وجود دارد.
سازمان پيکار در حالی که هنوز لکه تصفيه حساب خونين انشعاب ( ترور مجيد شريف واقفی ) را بردوش ميکشيد با بر عرصه نوينی از مبارزه گذاشت و يکی از مطرح ترين سازمانهای چپ و کمونيست پس از قيام ۱۳۵۷ شد که اعضا و هواداران پرشماری را بدور خود جمع کرد.
بدنبال هجوم ارتجاع به دست آوردهای قيام ۵۷ و حمله به تمامی نيروهای ازاديخواه و کمونيست آن دوران ، سازمان پيکار هم از اين حملات مصون نماند و اکثريت رهبری آن توسط رژيم اسلامی دستگير شدند که همين سراغاز بنمايش گذاردن يکی از ننگين ترين سرفصل های تاريخ سازمان پيکار شد . " حسين روحانی" که عنوان رهبری و بنيانگذار تشکيلات پيکار را بدوش ميکشيد تن به خيانت داد و به همکاری با جمهوری اسلامی پرداخت و هر آنکس که از زير تيغ رژيم مصون مانده بود را به جلادان خمينی معرفی کرد. حسين روحانی يکی از شرم آور ترين برگ های تاريخ چپ و کمونيست را در ايران رقم زد. او در حالی خودش سرانجام به جوخه تيرباران سپرده شد که مسئول دستگيری و اعدام صدها نفر از اعضا و هواداران پيکار بود.
سازمان پيکار از آن پس بکل متلاشی شد و چند تن از اعضای آن در خارج از کشور محفلی با عنوان " انديشه و پيکار" را در هيبت يک سايت اينترنتی براه انداختند که در اين مدت بجز چند ترجمه و مقاله ، هيچ موضع سياسی مشخصی را در قبال تحولات دو دهه اخير منتشر نکرده اند.
زنده ياد " پوران بازرگان"در خارج از کشور با " تراب حق شناس" ( يکی از اعضای کميته رهبری سازمان پيکار) ازدواج کرد .
پوران بازرگان تا هنگام مرگ از معتقدين به مارکسيسم و سوسياليسم باقی ماند و هرگز به راهی که برگزيده بود خيانت نکرد. او سربلند و استوار و با نگاه به افق های روشن
سوسياليسم چشمش را از جهان فروبست.
يادش گرامی و راهش پررهرو باد
در پايان جا دارد بارديگر ياد همه هواداران و اعضای صديق سازمان پيکار که در مقابل رژيم ارتجاعی جمهوری اسلامی سرفرود نياورده و با افتخار جان خود را فدای خلق خود کردند گرامی را بداريم
انديشه و پيکار
* * * * * * *