جنبشهای اجتماعی
- توضیحات
- نوشته شده توسط تراب حق شناس
- دسته: فلسطین
رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبه با تراب حق شناس
و نیز در بارهء درگذشت ژرژ حبش
- توضیحات
- نوشته شده توسط يورى آونرى
- دسته: فلسطین
(نويسنده، روزنامه نگار و از فعالان صلح دوست اسرائيلى)
ترجمه: اكرم پدرام نيا
خراب كردن ديوار بين مصر و غزه به فروريختن ديوار برلين شبيه بود و فراتر از آن، حتى براى لحظه اى گذرگاه رفح همچون دروازۀ برادنبرگ شد.
محال بود كه از ديدن توده هاى تحت ستم و گرسنه اى كه حصار زندان خود را فرو ريختند، احساس نشاط نكنيم، آنگاه كه برق خوشحالى در چشمانشان درخشيد و هر آن كس را كه بر سر راه خود ديدند، به دليل حس برابرى در آغوش كشيدند. بويژه وقتى بدانيم كه دولت خود ما (دولت اسرائيل) اين ديوار را بين آنها كشيده است.
نوار غزه بزرگترين زندان روى زمين است. خراب كردن ديوار رفح اقدامى از نوع آزادسازى زندانيان اين زندان بود و ثابت كرد كه هر سياست ضد انسانى سياستى احمقانه بيش نيست: هيچ قدرتى نمى تواند در برابر توده هايى كه از ديوار نااميدى گذشتند، بايستد.
اين درسى از مردم غزه در ژانويه ۲۰۰۸ است و يادآور مثَل معروف فرانسوى كه مى گويد: اين اشتباه بزرگى است و حتى از يك جنايت جنگى بدتر!
ماه ها قبل اهود باراك و اهود المرت دور نوار غزه را بستند و به اين عمل خود هم مى باليدند. اين اواخر حتى حلقه كشنده ى خود را تنگ تر كردند، به گونه اى كه تقريبا هيچ چيز وارد غزه نمى شد. هفته گذشته از آن هم فراتر رفته و محاصره را كامل كردند: ديگر نه غذا و نه دارويى به مردم مى رسيد. با قطع كردن ورود سوخت، مصيبت به اوج خود رسيد. منطقه وسيعى از نوار غزه برق نداشت، انكوباتورهاى نوزادان نارس، دستگاه هاى دياليز، پمپ هاى آب و فاضلاب، همگى از كار افتادند. صدها هزار نفر در اين سرماى بى امان سوختى براى گرم كردن منازل خود نداشتند، پخت غذا ناممكن بود و ذخاير غذايى شان كاملا ته كشيده بود.
تلويزيون الجزيره تصاوير اين حادثه را براى ميليون ها نفر از مردم جهان عرب به نمايش مكرر گذاشت. ساير ايستگاه هاى تلويزيونى جهان عرب نيز آنرا منتشر كردند. توده هاى خشمگين عرب از كازابلانكا تا عمان به خيابان ها ريختند و رژيم هاى مستبد عرب را به وحشت انداختند. حسنى مبارك در حاليكه خود را باخته بود، به اهود باراك تلفن كرد و باراك، در همان شب حداقل براى يك مدت موقت وادار به شكستن محاصره سوختى شد. محاصره اى كه صبح همان روز آغاز كرده بود. اما به جز اين بخش، بقيه محاصره به تمام و كمال به قوت خود باقى ماند.
عملكردى احمقانه تر از اين از جانب آنها قابل تصور نيست.
علتى كه براى گرسنه نگاه داشتن و منجمد كردن يك و نيم ميليون نفر از انسان هايى كه در زمينى به وسعت فقط ۳۶۵ كيلومتر مربع تجمع كرده اند، ارائه مى دهند، ادامه ى تيراندازى حماس به شهر سدرات و دهكده هاى اطراف آن است.
به راستى كه علت خوبى برگزيده اند. زيرا اين علت مردم بخش هاى فقير و بدوى اسرائيل را متحد مى كند و تيغ انتقاد سازمان ملل و دولت هاى سراسر جهان را نيز كند مى نمايد. دولت هايى كه در غير اين صورت ممكن بود عليه يك مجازات گروهى كه بدون ترديد براساس حقوق بين الملل از جنايات جنگى محسوب مى شود، لب به اعتراض بگشايند.
دولت اسرائيل تصويرى قابل تبرئه از گناه خود به جهان ارائه داد: رژيم ترور حماس بر سر غيرنظاميان معصوم اسرائيل موشك مى ريزد. هيچ دولتى در جهان نمى تواند بمب را بر سر شهروندان خود از طرف دولت ديگرى در آنسوى مرزهايش تحمل كند. ارتش اسرائيل دليلى نظامى براى پرتاب موشك هاى قسام نيافته است. بنابراين راه ديگرى بجز اعمال چنين فشارهاى سنگين بر مردم غزه وجود ندارد، شايد بدين ترتيب آنها را عليه حماس برانگيزاند و وادار شان كند كه پرتاب موشك را متوقف سازند.
روزى كه برق غزه قطع شد، خبرنگاران نظامى ما (اسرائيل) به وجد آمده بودند زيرا در تمام طول آن روز فقط دو موشك قسام از نوار غزه پرتاب شد. بنابراين ترفندمان گرفته بود. اهود باراك عجب نابغه اى است!
اما روز بعد، ۱۷ موشك قسام به اسرائيل پرتاب شد و پرتوى شادمانى را در دل هايشان خاموش كرد. سياستمداران و ژنرال هاى ارتش عملا ديوانه شدند: يكى از سياستمداران پيشنهاد "واكنشى ديوانه وارتر از آنها" را داد. ديگرى "بمباران سراسرى نواحى شهرنشين غزه را به ازاى هر موشك" توصيه كرد. يكى از پروفسورهاى سابق (كه كمى دچار اختلال فكرى است) پيشنهاد "شر نهايى" را داد.
و سناريوى خود دولت، تكرار جنگى مثل جنگ دوم لبنان بود.
آن زمان: حزب الله دو سرباز اسرائيلى را در مرز اسرائيل دستگير كرد.
اينك: حماس بر سر شهرها و دهكده هاى اسرائيل موشك مى ريزد.
آن زمان: دولت با شتاب تصميم به آغاز يك جنگ گرفت.
اينك: دولت شتابزده تصميم به محاصرۀ كامل مردم غزه مى گيرد.
آن زمان: دولت دستور بمباران شديد غيرنظاميان لبنانى را داد تا به حزب الله فشار بياورند.
اينك: دولت برآن مى شود كه با انجام محاصره باعث رنج و عذاب غيرنظاميان شود تا آنها
را وادار نمايد به حماس فشار بياورند.
نتايج نيز در هر دو مورد يكسان است: مردم لبنان عليه حزب الله برنخاستند، بلكه برعكس، مردم از هر كيش و مذهبى متحد شدند و از جنبش شيعيان حمايت كردند. حسن نصرالله قهرمان تمام دنياى عرب شد.
و اينك: مردم براى حمايت از حماس متحد مى شوند و محمود عباس را متهم به همكارى با دشمن مى كنند. مادرى كه براى بچه هاى گرسنه اش غذا ندارد، اسماعيل هانيه را نفرين نمى كند، بلكه المرت و عباس و مبارك را نفرين مى كند.
بنابراين چه بايد كرد؟ به رغم همه اينها تحمل رنج ساكنين سدرات كه تحت آتش مستمر هستند، نيز ناممكن است.
آنچه كه از نگاه مردم عصبانى پنهان نگه داشته شده، اين واقعيت است كه پرتاب موشك هاى قسام همين فردا مى تواند متوقف گردد.
چند ماه قبل حماس پيشنهاد آتش بس داد و حتى همين هفته پيشنهاد خود را تكرار نمود. از ديدگاه حماس آتش بس يعنى: فلسطينى ها پرتاب بمب و موشك را متوقف كنند و اسرائيلى ها دست از تهاجم و تعدى به نوار غزه بردارند و به قتل هاى "از پيش تعيين شده" و محاصره خاتمه بدهند.
چرا دولت ما (دولت اسرائيل) اين پيشنهاد را با اغوش باز نمى پذيرد؟
جواب اين سوال ساده است: به منظور انجام اين معامله، ما بايد با حماس وارد گفتگو شويم، مستقيم يا غير مستقيم. اين دقيقا همان چيزى است كه دولت اسرائيل از آن حذر مى كند.
چرا؟ جواب اين نيز ساده است: سدرات صرفا يك بهانه است، درست مثل دستگيرى آن دو سرباز كه دستاويزى براى يك موضوع كاملا متفاوت بود. هدف اصلى همه ى اينها سرنگونى رژيم حماس در غزه و جلوگيرى از روى كار آمدن حماس در نوار غزه است.
به زبان ساده و صريح دولت اسرائيل سرنوشت مردم سدرات را فداى تغيير يك اصل بى اساس مى كند. براى دولت اسرائيل بايكوت كردن حماس از پايان بخشيدن به رنج مردم سدرات به مراتب مهمتر است، زيرا حماس در حال حاضر پيشگام مقاومت مردم فلسطين است.
همه ى رسانه ها هم با اين دستاويز همكارى مى كنند.
قبلا گفته مى شد كه در اسرائيل نوشتن هر گونه طنزى خطرناك است، زيرا اغلب طنزها به واقعيت مى پيوندند. برخى از خوانندگان شايد مقاله طنزآميز مرا كه چند ماه قبل نوشته بودم، به خاطر بياورند. در اين مقاله موقعيت غزه را اينگونه شرح داده بودم كه از آن به عنوان موش آزمايشگاهى استفاده مى كنند تا ببينند كه چه حد مى توان در گرسنه نگه داشتن يك ملت و تبديل زندگى شان به جهنم پيش رفت تا آنگاه كه آن ملت دست هايش را به علامت تسليم بالا ببرد.
در همين هفته اين طنز، سياست رسمى دولت شد. مفسرين معتبر به صراحت اعلام كردند كه اهود باراك و فرماندهان ارتش روى اصل "آزمون و خطا" كار مى كنند و براساس نتايج حاصله روزانه شيوه هاى خود را تغيير مى دهند. ورود سوخت به غزه را متوقف مى كنند و ميزان عملى بودن آن را تحت نظر مى گيرند. سپس به دليل واكنش فوق العاده منفى جهان، از شدت فشار خود مى كاهند. جلوى ورود دارو به غزه را مى گيرند، نتايج آن را مورد مشاهده قرار مى دهند و الى آخر. هدف علمى، وسيله را توجيه مى كند.
مسئول اين آزمون ها اهود باراك، وزير دفاع اسرائيل است، مردى با عقايد فراوان و عذاب وجدان ناچيز، مردى كه تمام طبيعت و سرشت اش اساسا ضد بشرى است. او شايد امروز خطرناكترين شخص در تمام اسرائيل است، حتى خطرناكتر از اهود المرت و بنيامين ناتانياهو و در دراز مدت خطرناك حتى براى خود اسرائيل.
مسئول ديگر اين آزمون ها رئيس ستاد اسرائيل است. اين هفته سخنرانى هاى دو نفر از روساى پيشين ستاد، ژنرال موشه ياآلون و شاول مفاظ را در نشستى با مدعيان پر طمطراق روشنفكرى شنيديم. معلوم شده كه هر دوى آنها از نظر فكرى در طيف بين راست افراطى و بى نهايت راست قرار دارند. هر دو از افكار هولناك بدوى برخوردارند. نيازى به گفتن حتى يك واژه درباره ويژگى هاى اخلاقى و روشنفكرى جانشين كنونى آنها، دان هالوتز نيست. اگر اين سه نفر آخرين نمايندگان و روساى ارشد ستاد هستند، پس مقام مسئولى كه نمى تواند به صراحت آنها حرف بزند، چه؟ آيا اين سيب از زمين فراتر خواهد افتاد؟
آنها تا چند روز قبل بر اين باور بودند كه آزمون تجربى شان در شرف موفقيت است. بدبختى در نوار غزه به اوج خود رسيد. صدها هزار نفر در معرض گرسنگى واقعى قرار گرفتند. روساى سازمان ملل و آژانس هاى آن رخداد قريب الوقوع يك فاجعه ى انسانى را اعلام كردند. فقط مردم مرفه مى توانستند از اتومبيل خود استفاده كنند، خانه هايشان را گرم نگه دارند و يك شكم سير غذا بخورند. جهان ساكت ماند و فقط به بيان هجويات پرداخت.
رهبران دنياى عرب بدون حتى جابجا كردن سر سوزنى فقط از سر ترحم به حرف هاى توخالى پرداختند.
باراك كه حساب و كتاب مى داند، مى توانست محاسبه كند و دريابد كه مردم عاقبت متلاشى خواهند شد.
و سرانجام اتفاقى افتاد كه هيچ كس پيش بينى نكرده بود، اگر چه اين قابل پيش بينى ترين حادثه ى روى زمين بود.
وقتى يك و نيم ميليون نفر را در اجاقى داغ تحت فشار مى گذاريم و اجاق را بى وقفه شعله ورتر مى كنيم، سرانجام اين اجاق منفجر مى شود. اين همان چيزى بود كه در مرز غزه و مصر اتفاق اتفاد.
در ابتدا انفجار كوچك بود و گروهى از مردم فقط درهاى دروازه را باز كردند. پليس مصر رو به آنها آتش گشود و دهها نفر را زخمى كرد. اين خود يك زنگ خطر بود. روز بعد حمله ى بزرگ اتفاق افتاد. جنگجويان فلسطينى نقاط بسيارى از ديوار را منفجر كردند. صدها هزار نفر به داخل مصر ريختند و پس از رها شدن، نفس عميقى كشيدند. بدين ترتيب محاصره شكسته شد.
حتى قبل از آن مبارك در يك شرايط بسيار بدى بود. صدها ميليون نفر از اعراب و يك بيليون مسلمان ديدند كه چگونه اسرائيل نوار غزه را از سه طرف بسته است: از شمال، از شرق و از جانب دريا. طرف چهارم را هم ارتش مصر بسته بود.
رئيس جمهور مصر كه ادعاى رهبرى كل جهان عرب را دارد، در يك عمليات غيرانسانى كه بوسيله دشمنى بيرحم رهبرى مى شد، شركت كرد تا از آمريكايى ها پول بگيرد و محبت ببيند. دشمنان داخلى او، برادران مسلمان از اين فرصت بهره بردند تا درجه ى مقام او را جلوى چشمان مردم خودش پايين بكشند.
به احتمال زياد مبارك نمى توانست در اين موقعيت بر موضع خود پافشارى كند. اما توده هاى فلسطينى او را از هر نوع تصميم گيرى نجات دادند. آنها به جاى او تصميم گرفتند و مثل سونامى ديوار را شكستند. اينك مبارك مجبور است كه تكليف خود را روشن كند و تصميم بگيرد كه آيا تسليم تقاضاى اسرائيل شود و دوباره برادران عرب خود را در محاصره بگذارد؟
و اما آزمون تجربى باراك چه؟ قدم بعدى چيست؟ گزينه ها بسيار محدودند:ا آزمون تجربى باراك چه؟ قدم بعدى چيست؟ گزينه ها بسيار محدودند:
۱) غزه را بارى ديگر اشغال كنند. ارتش اين گزينه را دوست ندارد و خوب مى فهمد كه در اين صورت بايد هزاران سرباز خود را به جنگ بيرحم چريكى وادار نمايد، كه اين بار با هر انتفاضه قبلى متفاوت خواهد بود.
۲) تنگ تر كردن دوباره ى حلقه محاصره و اعمال نهايت فشار بر مبارك، بويژه استفاده از نفوذ اسرائيل بر كنگره آمريكا و محروم كردن حسنى مبارك از ميلياردها دلارى كه سالانه در ازاى خدماتش مى گيرد.
۳) فحش و نفرين را به دعا و ثنا بدل كردن و نوار غزه را به مبارك سپردن، بدين ترتيب اين را از اهداف مخفى و هميشگى باراك جلوه دادن. در اين صورت مصر مجبور است كه از امنيت اسرائيل حفاظت نمايد، از پرتاب موشك هاى قسام جلوگيرى كند و سربازان خود را در برابر چريك هاى فلسطين قرار دهد - زمانى كه اسرائيل تصور كند كه از بار اين مردم فقير و ناحيه باير رها شده و بعد از آنكه بناهايشان بوسيله اشغالگران اسرائيلى خراب شده باشد. احتمالا مبارك خواهد گفت: اين نظر لطف شماست، اما نه، متشكرم.
حقيقت اين است كه اين محاصرۀ وحشيانه يك جنايت جنگى بود. و حتى بدتر از آن، اين
يك اشتباه احمقانه بود.
http://counterpunch.org/avnery-Worse-Than-a-Crime.html
- توضیحات
- نوشته شده توسط Super User
- دسته: فلسطین

هزاران كارگر زحمتكش فلسطينى هر روز از ساعت ۴ صبح منتظر مى مانند تا اجازهء عبور به سوى محل كار، مزرعه، مدرسه، بيمارستان و... به دست آورند. آنها بايد سرما، انتظار، سيم هاى خاردار، ديوار، و نيز تكبر و بداخلاقى سربازان اسرائيلى و تحقير را تحمل كنند.
لحظاتى به اين دو ويدئو نگاه كنيد:
http://fr.youtube.com/watch ?v=d1FaWE1SIZk&feature=related
http://fr.youtube.com/watch?v=bt_TTZc7-sU&feature=related
برگرفته از سايت همبستگى صداها براى صلح عادلانه در خاورميانه
http://www.paixjusteauprocheorient.com
- توضیحات
- نوشته شده توسط Super User
- دسته: فلسطین
رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبه با تراب حقشناس
در باره كنفرانس آناپوليس
- توضیحات
- نوشته شده توسط Super User
- دسته: فلسطین
حقوق بين المللی را رعايت کنيد!
در تابستان گذشته، افکار بين المللی در اثر وحشی گری تجاوز اسرائيل به لبنان دچار ضربه روحی شد. صداهای متعددی بلند شد تا برای کشمکشی که در اثر عدم رعايت مداوم حقوق بين المللی توسط اسرائيل تشديد يافته است و آن هم در مصونيت کامل از مجازات، راه حلی کلی پيداشود.
هر روز که ميگذرد، با ادامه و تسريع مستعمره سازی ها در کرانه باختری و بيت المقدس، چشم انداز صلحی عادلانه ميان فلسطينيان و اسرائيلی ها دورتر ميشود. علاوه بر اين، آويگدور ليبرمن رهبر حزب راست گرای افراطی به معاونت نخست وزير اسرائيل منصوب شده است. اين فرد، خواهان اخراج اعراب اسرائيلی، ويرانی شهر ها و روستاهای فلسطين و تبديل آنان به گورستان با تقليد از «الگوی ارتش روسيه در چچن» است.
نوار غزه يک زندان واقعی است. مردم در محاصره دائمی بی رحمانه ای قرارداشته و از تهاجم مداوم نيروی هوائی اسرائيل لحظه ای در امان نيستند. از اول نوامبر، در بيت حانون واقع در نوار غزه، ارتش اسرائيل به سوی مردمی شليک ميکند که در محاصره و منزوی بوده، زندانی بوده، بی آب ، بی غذا و بی دارو بوده و از برق نيز محروم اند. و اين همه، در بی تفاوتی کامل و سکوت ملل ديگر. غيرنظاميان و از جمله زنان و کودکان مرتبا به قتل ميرسند. نزديک به ۶۰ کشته و صدها زخمی در کمتر از يک هفته.
در کرانه باختری، هليکوپترها، هواپيماهای جنگی و تانک های اسرائيلی بمراتب بيشتر ، مرگ و نااميدی می پراکنند.
در برابر گستردگی جنايات جنگی اسرائيل و نقض دائمی حقوق بين المللی :
- ما از حکومت فرانسه ميخواهيم که به تعهداتش نسبت به اجرای کنوانسيون چهارم ژنو در مورد محافظت از اهالی غيرنظامی در زمان جنگ عمل نمايد.
- ما خواهان اعزام نيروی حفاظت از اهالی غيرنظامی تحت حمايت سازمان ملل متحد هستيم.
- ما خواهان تعليق فوری پيمان همکاری ميان اتحاديه اروپا و اسرائيل بر اساس رای پارلمان اروپا در سال ۲۰۰۲ و همچنين تعليق فوری همکاری های نظامی ميان فرانسه و اسرائيل هستيم.
- يک بار ديگر، دولت فرانسه و مقامات مسئول اتحاديه اروپا را فراميخوانيم تا بصورتی موثر برای رعايت حقوق و اجرای قطع نامه های سازمان ملل در مورد فلسطين وارد عمل شوند. اين پيش شرطی است برای برقراری يک صلح عادلانه و پايدار ميان فلسطينی ها و اسرائيلی ها در منظر دو دولت مستقل.
گردهم آئی – پاريس - شنبه ۱۱ نوامبر ۲۰۰۶ – ساعت ۵ بعدازظهر- در کنار چشمه اينوسان
A la Fontaine des Innocents (M° Les Halles)
تجليل از ياسر عرفات – در دومين سالگرد مرگش
برای توقف کشتار ها در غزه !
Alliance for freedom and dignity-France (AFD), Americans Against the War (AAW-France),
Association France-Palestine-Solidarité (AFPS), Association de Jumelage Palestine-France (AJPF), Campagne
civile internationale pour la protection du peuple palestinien (CCIPPP), Collectif Paix-Palestine-Israël de Saint-
Denis (CPPI), Comité de vigilance pour une paix réelle au Proche-Orient (CVPR-PO), Comité Varois pour une
Europe Sociale et démocratique, Droit-solidarité, Femmes en noir, Génération Palestine, MARS, Mouvement
contre le racisme et pour l’amitié entre les peuples (MRAP), Parti Communiste Français (PCF), Parti communiste
libanais (PCL), Parti Communiste des Ouvriers de France, Participation et spiritualité musulmanes (PSM), Union
générale des étudiants de Palestine (GUPS-France), Union juive française pour la Paix (UJFP), les Verts.
انجمن همبستگی بافلسطين در فرانسه، جنبش ضدنژادپرستی و برای دوستی خلق ها مراپ، حزب کمونيست فرانسه، حزب سبزهای فرانسه، اتحاديه دانشجويان فلسطينی در فرانسه، اتحاديه يهودی فرانسوی برای صلح، حزب کمونيست لبنان، جمعيت صلح فلسطين- اسرائيل در سن دنی و .......
- توضیحات
- نوشته شده توسط اميره هس
- دسته: فلسطین
روزنامه نگار اسرائيلی
هاآرتز، ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۶
شش کليسای فلسطينی در نوار غزه و ساحل غربی، در واکنش به سخنان پاپ، هدف تخريب و آتش زدن قرار گرفت. سخنگويان فلسطينی از کليهء گرايش ها، اين حملات را محکوم کردند و خاطر نشان نمودند که مردم فلسطين ـ چه مسيحی چه مسلمان ـ در مبارزه با اشغال، ملتی ست واحد و متحد. در گزارش هايی که رسانه های گروهی فلسطينی از اين حملات داده اند حمله کنندگان را "عناصر ناشناس" توصيف کرده اند. اين در تعبير فلسطينی ها به معنای "افراد مشکوک" است که به طور ضمنی، سازمان امنيت اسرائيل را متهم می کند که عناصری را برای دست زدن به اقدامات تحريک آميز بين فلسطينی ها اعزام کرده است.
در شهر طوباس که به برکت هشياری اهالی، تلاش برای به آتش کشيدن يک کليسا به شکست انجاميد، می شد اين فرضيه را آشکارا از زبان مردم شنيد که می گفتند کسی که کوکتل مولوتف پرتاب کرده با اشغالگران اسرائيلی مرتبط بوده است. از طرف ديگر، شهردار طوباس، آقای عقاب دراجمه، که او نيز همين فرضيه را بيان می کرد، فرضيهء ديگری را هم پيش می کشيد و آن اينکه شايد فرد مزبور از سرٍ جهالت دست به اين اقدام رده است. با وجود اين، غالب کسانی که اين گونه اقدامات را محکوم می کردند انگشت اتهام به سوی سازمان امنيت اسرائيل دراز نمی کردند. نمی توان انکار کرد که آسيب ها ی اجتماعی که تا اين حد در جامعهء فلسطين شيوع پيدا کرده مانند جرائم و خرابکاری، گاه تحت پوشش شعارهای مبارزهء ملی رخ می دهد و گاه برای حل و فصل اختلافات شخصی يا عمومی ست که دست به اسلحه می برند. اين امر گاه با تشويق برخی مسؤولين سياسی همراه است که از وضعيت آشوبزدهء کنونی برای "نيرومند" نشان دادن خود بهره می جويند.
اما آيا ممکن است اين آسيب های اجتماعی را از سياست اشغالگرانهء اسرائيل جدا دانست؟
آخرين کتاب هلال کوهن (Hillel Cohen)، مورخ اسرائيلی، تحت عنوان "عرب های خوب" (انتشارات Keter) دلايلی تاريخی به دست می دهد که "پارانويا"ی فلسطينی ها دائر بر اينکه در پشت اقدامات امنيتی اسرائيل اهداف سياسی نهفته است، امری ست واقعی و درست.
موضوع کتاب، در واقع، فعاليت دواير [دولتی] اسرائيلی ست که مأموريت شان در امور امنيتی و اطلاعاتی ست، از جمله دربارهء اعرابِ اسرائيل، درست از ۱۹۴۸ به بعد. اما مطالعهء اين خط مشی عملی و فکری که بی وقفه از زمان قيمومت بريتانيا تا امروز در فلسطين ادامه دارد می تواند ما را به نتايجی برساند تا چگونگی کنترل کنونی اسرائيل بر فلسطينی های ساحل غربی و غزه را نيز درک کنيم.
پژوهش های هلال کوهن اساساً بر اسناد پليس آن زمان متکی ست که اخيراً برای عموم قابل دسترسی است (هرچند اسناد سازمان امنيت هنوز سری نگهداشته می شود). اسناد به ما می گويند که برای مثال، مقامات دولتی اسرائيل به عنوان پاداش به عمال و جاسوسان خود اسلحه می دادند. اما کميتهء همآهنگی دوائر دولتی مأمور در امور امنيتی در ۱۹۴۹ خاطر نشان می کرد که:
"دادن اسلحه به يک عنصر يا صرفاً به اعضای يک گروه معين می تواند برای ما سودمند باشد: اين اقدام بين بخش های مختلف اهالی تنش لازم را پديد خواهد آورد و به ما امکان خواهد داد که اوضاع را کنترل کنيم".
هلال کوهن بر پايهء اسناد مکتوب فاش می کند که ادارات مسؤول حفظ امنيت گهگاه بين اهالی نزاع های درونی راه می انداختند. کميتهء ناحيه مربوط به امور اعراب در منطقهء "مثلث" (ارگان همآهنگی بين ادارات امنيتی هر منطقه) "معتقد است که ايجاد امکانات کارآموزی پيشرفته برای اهالی، کار درستی نيست"، چنين است عين نوشتهء تصويبنامهء يک نشست منعقد در ۱۹۵۴، مضافاً بر اينکه کميته ناحيه کوشيده است از پذيرش اعراب در مؤسسات آموزش عالی جلوگيری کند. بنا به نظر مؤلف، انگيزهء کميته اين بوده است که از ايجاد يک طبقهء تحصيل کرده که بتواند خود را سازمان دهد و مطالباتی را از دولت بخواهد مانع شود.
به عبارت ديگر، حتی اگر هم آنها توانسته اند به ابتکارهای خاص خودشان در جاهای مختلف به کاری مبادرت کنند ادارات دولتی ويژهء امنيت کوشيده اند در چارچوب وظايف رسمی، به دزديدن زمين ها، به تفرقه اندازی و تضعيف جامعهء عربی ادامه دهند و با آسيب وارد آوردن به امکانات پديد آمدنِ يک ارگان رهبری مستقل در درون اين جامعه، راه تحول را بر اهالی سد کنند. انتقاداتی که عليه سياست اسرائيل در ادارهء نظامی مناطق عربی از سوی اعراب يا از سوی حزب عمدهء اپوزيسيون، يعنی حزب ماکی [حزب کمونيست اسرائيل] صورت گرفته، ديوانه وار و "پارانويايی" توصيف می شود. اما هلال کوهن با آوردن مثال های فراوان در کتابش، ثابت می کند که انتقادات مزبور بر پايه های درستی استوار بوده است.
آنچه کتاب اين ژورناليست سابق، هلال کوهن، به طور غير مستقيم به ما می گويد اين است که برای داشتن يک تحليل سياسی مغاير با آنچه رهبران سياسی می گويند لزوماً به اسناد مکتوبی که مثلاً ۵۰ سال بعد منتشر شود نياز نيست. اين نه ناشی از بی فکری ست و نه از غفلت، که طی سال های ۱۹۹۰، سرزمين های فلسطينی را غرق اسلحه کردند. اين برای "حفظ امنيت" نبود که منجر به ايجاد يک طبقه جديد از کدخدايان جدا شده از الفتح گرديد و به آنان امتيازات ويژه ای داده شد که ديگر اهالی از آن محروم بودند به منظور آنکه تنش های داخلی تشديد شود. اين ناشی از بی فکری نبود که محمود عباس رئيس تشکيلات خود مختار را تضعيف کردند، چنان که تهی کردن توافق های اسلو از محتوای اصلی شان، يعنی برپايی يک دولت فلسطينی در مرزهای ۱۹۶۷، ناشی از ساده دلی نبود. اينکه ساحل غربی را به "سلول های منطقه ای" منزوی تبديل کرده اند ناشی از تصميمات فرماندهان نظامی محلی نيست. اينکه مانع از آن می شوند که دانشجويان غزه برای تحصيل به ساحل غربی بروند يا مانع تدريس استادان آمريکايی در مؤسسات فلسطينی می شوند ناشی از ملاحظات صرفً امنيتی نيست. به نام امنيت ولی نه به خاطر آن است که اسرائيل بی سوادی و انحطاط اقتصادی را در سرزمين های اشغالی عمق و گسترش می دهد.
بنا بر اين تحليل که دلايل فراوان به همراه دارد ادارات اسرائيلی مأمور حفظ امنيت با دقت هرچه تمام تر و در چارچوب سياسی روشنی می کوشند از هر طريق ممکن، جامعهء فلسطين را تا منتها درجه تضعيف کنند تا از تحقق اهدافش برای استقرار دولتی شايستهء اين نام و مطابق با قطعنامه های بين المللی ناتوان بماند.
(تأکيدها از مترجم فارسی ست. ترجمه برای انديشه و پيکار)
www.haaretz.com/hasen/spages0765101.html
برگرفته از www.france-palestine.org
- توضیحات
- نوشته شده توسط محمود درويش
- دسته: فلسطین
[رونوشت جديد]
ترجمه از عربی: مصطفی ناصر
يادداشت مترجم:
بار اول در آوريل ۱۹۹۶ بود که دهکدهء قانا (در جنوب لبنان) مورد حملهء نيروهای اسرائيلی قرار گرفت و جمعی از اهالی غيرنظامی که در يک مقر وابسته به نيروهای ملل متحد پناه گرفته بودند به خون در غلتيدند. حاصل اين جنايت، ۱۰۶ کشته و بيش از صد زخمی بود. شورای امنيت خواستار محکوم کردن اسرائيل بود ولی آمريکا آن را وتو کرد.
۱۰ سال بعد، در ژوئيهء امسال دوباره به قانا حمله شد و باز کشتاری ديگر صورت گرفت. از ۵۵ کشته بيش از ۲۷ تن کودک بودند. اين بار هم محکوميتی درکار نبود!
سطوری که در زير می خوانيد ترجمه ای ست از يادداشت های روزانهء شاعر بزرگ فلسطين، محمود درويش، که در شهر رام الله (فلسطين) به سر می برد.
منبع: آدرس زير:
http://www.alkarmel.org/prenumber/issue88-89/darwesh.pdf
* * * * * * * * * * *
سپيده دم امروز، سی ام ژوئيه، دولت اسرائيل برتری نظامی قاطع خود را جامهء عمل پوشاند: در قانا بر کودکان پيروز شد، و آنان را تکه تکه کرد. کودکان در خواب بودند و خواب می ديدند که سالم به بستر و رختخواب اصلی خود، باز می گردند. شايد هم خواب يک صلح کوچک را می ديدند بر اين زمين کوچک. خواب می ديدند که آرام آرام بزرگ می شوند و اول پائيز به مدرسه می روند، خواب می ديدند که از مدرسه فرار می کنند اما نه از ترس هواپيماها... بل به دليل به تنگ آمدن از درس جغرافی. اما در خواب کشته شدند بی آنکه بيدار شوند و سپس بترسند و فرياد زنند. خواب بودند و خواب ماندند... دستهای برخی از آنها روی سينه هاشان بود، برخی هم دستها شان قطع شده بود. دير زمانی ست که ديگر نمی گريم، از آن زمان که فهميدم اشکم آنانی را شاد می کند که مرده ام را دوست می دارند. اما آنان که ما را مرده می خواهند امروز سرمست از پيروزی شان شادمانی می کنند.... سرمست اند از اينکه غريزه نفرت و قتلِ رايگان بر سرشت عشق کودکان به مادرانشان پيروز شده است. نه، شير سياه نيست. شير خون روان است و خشکيده. پس بگذار اين بار گريه کنم بدون احساس گناه و بدون هراس از ملامت اين و آن. قاتلان، همانها که قانای اول را مرتکب شدند از ترس اينکه فراموش کنيم بار ديگر نمايش و اجرای کشتار را تکرار می کنند، مبادا کسی از ما باور کند که رؤياهای کودکانمان که خواب صلح می بينند دست يافتنی و ممکن است. اين بار پوزشی نخواستند، تا مبادا کسی آنان را متهم کند که گويا بين قاتل و مقتول برابری اخلاقی قائل اند. نه نمی توانم با کسی سخن بگويم تا از من نپرسد: چه می نويسی؟ اگر زبان، بلاغت را هدف خويش بداند در توصيف، پروای اخلاق ندارد. زبان را آن شايستگی نيست که به تشريح اين تصوير بپردازد، اين تصوير را گنجايش تکه پاره های اجساد فرشتگان نيست. چند مسيح کوچک را می توان در يک شمايل گنجاند؟ آن کس که امروز شعری بسرايد و يا تابلو نقاشی کند و يا رمانی را بخواند و يا به موسيقی گوش فرادهد.... بزهکار است. اين عيد دولتی است که بر فرشتگان پيروز شد و به يادمان آورد که آتش بس استراحت کوتاهی است بين اين کشتار و کشتار بعد!
رام الله، ژوئيه ۲۰۰۶
- توضیحات
- نوشته شده توسط رمون اوبراک، رونی بوم، راشل شوکرون، استفان هسل و مارسل فرانسيس کان*
- دسته: فلسطین
ليبراسيون، چهارشنبه نهم اوت ۲۰۰۶
ترجمه بهروز عارفی
بيست سال پس از کشتار صبرا و شاتيلا و انتشار فراخوان پی ير- ويدال ناکه*، ما حملات مرگبارارتش اسرائيل را محکوم کرده و خواهان آتش بس فوری در لبنان هستيم.
* * * * * * * * * *
بيست و چهار سال پيش، اسرائيل در جريان عملياتی موسوم به «صلح در گاليله [منطقهء جليل]» که عليه لبنان صورت گرفت، با بمباران های زمينی و هوائی باعث قربانی شدن صد ها غيرنظامی شد. طی اين عمليات، اسرائيل با پشتيبانی از عمال لبنانی اش مرتکب کشتارهای صبرا و شاتيلا شد.
در آن زمان، فراخوانی به ابتکار پی ير ـ ويدال ناکه منتشر شد که صد روشنفکر يهودی آن را امضا کردند. آنها اعلام کردند که حاضر نيستند به پشتيبانی بی قيد و شرط از عملياتی که شارون رهبری ميکرد صحه بگذارند و آن را محکوم کردند. پس از آن کشتار، "کميته يهوديان ضد جنگ در لبنان" يک گردهم آئی در برابر سفارت اسرائيل [درپاريس] برگزار کرد تا خشم خويش را از اقدامات اسرائيل ابراز کند. بيست وچهار سال بعد، جانشينان شارون راه او را ادامه دادند. انان، حملات مرگباری نظير قانا عليه لبنان براه انداختند که قربانيان آن، بويژه زنان و کودکان بودند. چنان که ده سال پيش در همين محل، نظير همين کشتار را مرتکب شده بودند.
در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه، درپی ربوده شدن يک سرباز اسرائيلی، و به بهانه پرتاب موشک های دست ساز، ارتش اسرائيل پس از ضرب شست عليه دولتی که در يک انتخابات دموکراتيک انتخاب شده [دولت فلسطين به رهبری حماس]، و به کار گرفتن سلاح های سنگين، ده ها قربانی برجای گذاشت که نيمی از آنان غيرنظامی بودند از جمله زنان و کودکان. پيش از آن، ارتش اسرائيل زيربناهای ضروری برای تأمين حداقل زندگی اهالی فلسطينی را ويران کرده بود.
تاکيد کنيم که امضا کنندگان نه طرفدار پروپا قرص حزب اله هستند و نه حماس. و ما همواره سوءقصدهای انتحاری عليه غيرنظاميان اسرائيل را محکوم کرده ايم. همانطوری که امروز به خاطرقربانيان موشک هائی که به شمال اين کشوربرخورد ميکند، متاسفيم.
اما، عقيده ما در مورد حزب اله هرچه باشد، حمله آن گروه عليه سربازان اسرائيل که موجب کشته شدن و اسارت برخی از آنان گرديد، بهانه ای شد برای دولت اسرائيل که طرحی را به اجرا بگذارد که مشخصاً از مدت ها پيش فراهم شده بود.
واضح است که، مثل هميشه، نهادهائی که مدعی نمايندگی کليه يهوديان فرانسه هستند فراخوان هائی برای پشتيبانی بی قيد و شرط از اسرائيل و ايجاد يک "اتحاد مقدس" به اين منظور صادر ميکنند. اين نيز برای ما غيرقابل قبول است. همچون سال ۱۹۸۲ و نظير موارد متعدد گذشته، ما امضا کنندگان يهودی چه مرد و چه زن، آخرين فراخوان پی ير ويدال ناکه را که چند روز پيش از مرگ صادر کرد تکرار می کنيم که «بس است، ديگر بس است!». بايد يک آتش بس کامل و فوری ، چه در لبنان، چه در اسرائيل، چه در کرانه باختری و چه در غزه برقرار شود. ضروری است که مذاکرات از سرگرفته شود و نخستين هدف آن، استرداد زندانيان، بازگشت امنيت و وضعيت انسانی برای همه اهالی مناطق درگيری باشد.
ما از دولت فرانسه و مقامات اروپائی ميخواهيم که از اين موضع گيری دفاع نمايند که در کنار راه حل عادلانهء مسئله فلسطين، تنها راه جلوگيری از گسترش فاجعه آميز کشمکش است.
از سوی ديگر، ما از دوستان اسرائيلی که در شرايط بسيار سخت، عليه سياست دولت کشورشان تظاهرات ميکنند، تجليل کنيم.
- - - - - - - - - -
توضيحات مترجم:
* پی ير ويدال ناکه، مورخ متعهد درسال ۱۹۳۰ در يک خانواده يهودی لائيک در پاريس بدنيا آمد. در ۱۹۴۴، پدر ومادرش توسط گشتاپو دستگير شدند و او زندگی مخفی اختيار کرد. او از نخستين روشنفکران فرانسوی بود که به پشتيبانی از جنبش استقلال طلبانه مردم الجزاير برخاست. در کشمکش اسرائيل – فلسطين او همواره جانب حق را گرفته و در آثار فراوانش از ايجاد دولت مستقل و آزاد فلسطين دفاع کرده است. وی در ۲۹ ژوئيه ۲۰۰۶، در بيمارستانی در شهر نيس در گذشت.
** رمون اوبراک از رزمندگان مقاومت فرانسه که سال ها تحت اسارت آلمان نازی بود. از زندگی و مقاومت او و همسرش، لوسی اوبراک، فيلمی معروف نيز تهيه شده است.
رونی برومان، رئييس پيشين سازمان «پزشکان بدون مرز» و از بنيان گذاران «آزادی بدون مرز». به ابتکار او و يارانش تلاش می شود که امکان معالجه بيماران کشورهای «فقير» در آفريقا و آسيا فراهم شود.
راشل شوکرون، از فعالان گروه صلح طلب «زنان سياه پوش» متشکل از زنان يهودی و مسلمان و مسيحی در اسرائيل و فرانسه و ديگر نقاط جهان.
استفان هسل، فرانسوی آلمانی تبار، از بازماندگان يهودی اردوگاه های نازی، از همرزمان ژنرال دوگل در لندن در جريان «مقاومت فرانسه» و نيز سفير سابق و ديپلمات سازمان ملل.
مارسل- فرانسيس کان، استاد دانشکده پزشکی، عضو پيشين مقاومت فرانسه و مبارز ضد جنگ ويتنام. از پشتيبانان هميشگی جنبش فلسطين.
ــ کروشه ها از مترجم است.
- توضیحات
- نوشته شده توسط يوری آونری
- دسته: فلسطین
Uri Avnery
ترجمه بهروز عارفی
يادداشت مترجم دربارهء يوری آونری، نويسندهء اين مقاله:
Gush Shalom، بلوک يا جبهه صلح يکی از فعال ترين جنبش های صلح طلب در اسرائيل است و يکی از نمايندگان «صدای ديگر» در اسرائيل. يوری آونری رهبر اين بلوک، نماينده سابق کنست (پارلمان) است و روزنامه نگار. او در سال ۱۹۸۲، در حالی که ارتش اسرائيل بيروت را محاصره کرده بود، با ياسر عرفات در مقر فرماندهی وی ملاقات و گفتگو کرد و متن آن را در همان زمان منتشر نمود. آونری و سازمان وی از منتقدين قاطع سياست تجاوزکارانه اسرائيل و طرفدار تشکيل دولت مستقل فلسطين در کنار کشور اسرائيل است.
مقالات او که مرتبا در سايت اين بلوک و نيز برخی رسانه ها منتشر ميشود، بازگو کننده ديدگاه بخشی از مخالفين سياست دولت اسرائيل و طرفداران واقعی صلح است. مقاله زير که در تاريخ دوم اوت ۲۰۰۶ نوشته شده است، گوشه ای از اين نگاه انتقادی را نشان ميدهد.
* * * * * * * * * *
خنجر از پشت
روز پس از خاتمه جنگ، روز خنجرهای بلند خواهد بود.
هر کسی ديگری را ملامت خواهد کرد. سياستمداران يکديگر را سرزنش خواهند کرد. ژنرال يکديگر را ملامت خواهند کرد. اما بيش از همه، ژنرال ها سياستمداران را ملامت خواهند کرد.
هميشه، در هر کشوری پس از هر جنگی، زمانی که ژنرال ها شکست خورده اند، افسانه «خنجر از پشت»، سر بلند ميکند که اگر سياستمداران، درست در آستانهء پيروزی باشکوه و تاريخی ارتش، آن را متوقف نميکردند چه ها و چه ها می شد...
اين امری است که در آلمان پس از جنگ جهانی اول رخ داد، هنگامی که اين افسانه منجر به تولد جنبش نازی گرديد. شبيه اين ماجرا پس از جنگ ويتنام پيش آمد. و اين حادثه در اينجا در حال وقوع در است. نخستين نشانه های آن احساس ميشود.
حقيقت ساده اين است که تا امروز، بيست وسومين روز جنگ، حتی يک هدف نظامی نيز بدست نيامده است. ارتشی که در سال ۱۹۶۷فقط در شش روز، سه ارتش بزرگ عرب را به زانو درآورد، هنوز موفق نشده است از عهده يک «گروه تروريستی» کوچک برآيد، آن هم در مدتی که از جنگ خطير کيپور [اکتبر ۱۹۷۳] نيز طولانی تر شده است،. در آن زمان، ارتش موفق شد در مدت بيست روز، شکست روزهای نخستين جنگ را به يک پيروزی نظامی بدل سازد.
ديروز سخنگويان ارتش، برای ارائه تصويری از پيروزی اعلام کردند که «ما موفق به کشتن ۲۰۰ نفر از ۱۰۰۰ جنگجوی حزب اله شده ايم» (يا۳۰۰ يا ۴۰۰ نفر، چه کسی می شمارد؟) اما پافشاری بر اين نکته که کل جنگجويان حزب اله وحشتناک هزار نفر است، خود بسيار معنادار است.
گزارش ها حاکی از ياس پرزيدنت بوش است. ارتش اسرائيل «بار را به منزل» نداده است. بوش با اين اعتقاد آن ها را به جنگ اعزام کرده که ارتش نيرومند مجهز به پيشرفته ترين سلاح های آمريکائی در عرض چند روز «کار را تمام خواهد کرد». پيش بينی شده بود که حزب اله نابود، لبنان دست نشانده آمريکا، ايران تضعيف و شايد راه برای «تغيير رژيم در سوريه» هموار خواهد شد. نبايد از خشمگينی بوش تعجب کرد.
حتی ايهود اولمرت از او نيز عصبانی تر است. او جنگ را با روحيه ای بالا و دلی اميدوار شروع کرد، چرا که ژنرال های نيروی هوائی قول داده بودند که در چند روز حزب اله و موشک هايش را نابود خواهند ساخت. اکنون قايق او به گل نشسته است و هيچ پيروزی در افق نمايان نيست.
طبق معمول، در پايان نبردها ( وگاه پيش از آن)، جنگ بين ژنرال ها شروع خواهد شد. خطوط جبهه، از هم اکنون در حال شکل گرفتن است.
فرماندهان نيروی زمينی رئيس مغرور ستاد و نيروی هوائی را سرزنش خواهند کرد ، زيرا آنان قول داده بودند که فقط با اتکا به قدرت خود، به تنهائی پيروز خواهند شد. القاء کرده بودند که با ريختن بمب و بمب بمب، جاده ها، پل ها، مناطق مسکونی و روستا ها را ويران می کنيم و ... کار تمام است.
پيروان رئيس ستاد و ديگر ژنرال های نيروی هوائی سرزنش خود را متوجه نيروی زمينی و بويژه فرماندهی نيروی شمال خواهند کرد. سخنگويان آن ها دررسانه ها، از هم اکنون اعلام ميکنند که اين ستاد پر از افسران نالايق است. آن ها را به شمال پرت کرده اند زيرا تصور ميشد که شمال جای پرتی است و عمليات واقعی در جنوب (غزه) و مرکز (کرانه باختری) جريان دارد.
از هم اکنون کنايه ها را می شنويم. زمزمه ميشود که دليل انتصاب ژنرال اودی آدام به فرماندهی شمال، احترام به پدر وی، ژنرال کوتی آدام است که در جنگ اول لبنان کشته شده است.
انتقادات متقابل، همگی واردند. اين جنگ، چه در هوا، چه د رزمين و چه در دريا با اشتباهات نظامی همراه است.
آن ها در غرور وحشتناکی غرق اند. غروری که ما در آن پرورانده شده ايم و بخشی از شخصيت ملی ما شده است. اين امر حتی در مورد ارتش بارز تر است و به درجات بالای نيروی هوائی هم ميرسد.
در طول سال ها ما به همديگر گفته ايم که ما دارای عالی ترين، عالی ترين، عالی ترين ارتش جهان هستيم. نه تنها خود ما به اين مطلب معتقد بوديم، بلکه بوش و همه جهان نيز. از همه گذشته، ما پيروزی حيرت انگيزی را در شش روز در سال ۱۹۶۷ کسب کرديم. اما بايد نتيجه گرفت که اين بار، ارتش پيروزی عظيم ديگری در شش روز کسب نکرد، همه گيج و مبهوت شده اند. چرا، چه اتفاقی افتاده است؟
يکی از هدف های اعلام شده اين جنگ، اعاده حيثيت از توان بازدارنده ارتش اسرائيل بود. در واقع، چنين امری اتفاق نيفتاد.
دليل آن اينست که روی ديگر سکه غرور و تکبر، تحقير عميق اعراب است. منش و روشی که پيش از اين نيز موجب شکست های نظامی گشته است. کافی است که جنگ کيپور را بياد بياوريم . حالا سربازان ما، به سختی در می يابند که«تروريست»ها اراده بسيار بالائی دارند، که آنان جنگجويان مقاومی بوده و فقط کسانی نيستند که در عالم هپروت در رويای فرشته باکره «شان» در بهشت بسر برند.
اما فراتر از غرور خود و تحقير دشمن، يک مشکل اساسی نظامی وجود دارد. پيروزی درجنگ بر مبارزان چريک غيرممکن است. ما اين تجربه را در حضورمان در لبنان که ۱۸ سال طول کشيد، ديديم. با نتيجه ای غير قابل اجتناب، اين کشور را ترک کرديم. حقيقت اينست که بدون مصلحت انديشی و بدون توافقی با طرف مقابل خارج شديم (ما با تروريست ها گفتگو نميکنيم، غير از اين است؟ - حتی اگر آن ها مسلط ترين نيرو در محل باشند) . ولی ما فلنگ را بستيم.
خدا ميداند که ژنرال های کنونی از کجا چنين اعتماد به نفس نايابی يافته اند که به پيروزی در جنگی معتقد شوند که همقطاران شان در گذشته، با آن فضاحت شکست خوردند.
از همه مهم تر اين که حتی بهترين ارتش دنيا نميتواند در جنگی پيروز شود که هدف های آن مشخص نيست. کارل کلاوس ويتز، تئوريسين دانش نظامی گفته است « جنگ چيزی نيست مگر ادامه سياست به راه های ديگر.». اولمرت و پرتز، دو آماتور تمام عيار، واقعيت را به اين صورت آشکار کردند که «جنگ چيزی نيست جز ادامه بی سياستی به روش های ديگر.»
کارشناسان نظامی ميگويند که برای پيروزی در جنگ می بايست ۱ – هدف روشنی وجود داشته باشد. ۲ – هدف قابل دسترس باشد. ۳ – ابزار لازم برای رسيدن به هدف در اختيار باشد. اين سه شرط در اين جنگ وجود ندارد. اين به روشنی تقصير رهبری سياسی است.
بهمين جهت، ملامت اصلی متوجه اولمرت و پرتز است. آنها در برابر وسوسه زمان حاضر تسليم شدند و با تصميمی دولت را بسوی جنگ کشاندند که شتابزده، نسنجيده و بی ملاحظه بود.
همچنان که نهميا استراسلر در هآرتص نوشت: آنها ميتوانستند، پس از دو سه روز جنگ را متوقف کنند، زمانی که همه دنيا می پذيرفت که تحريکات حزب اله پاسخ اسرائيل را توجيه ميکند، هنگامی که در مورد توانائی ارتش اسرائيل جای ترديد وجود نداشت. عمليات ميبايست حساس و سنجيده ميبود.
اما، اولمرت و امير پرتز قادر به توقف جنگ نشدند. نظير آدم های هالو در مقابله با جنگ، اين دو نفهميدند که نبايد به حمايت ژنرال ها تکيه کرد؛
که حتی بهترين طرح های نظامی ارزش کاغذی را که بررويش نوشته شده نيزندارد؛
که در جنگ بايد منتظر وقايع غير مترقبه بود، که هيچ چيز بی دوام تر از افتخار جنگ نيست. مقبوليت جنگ در افکار عمومی [اسرائيل] آنان را مسموم کرد. جمعی از روزنامه نگاران چاپلوس نيز آن دو را تشويق کردند و دچار اين توهم شدند که ميتوانند نقش رهبران جنگی مشهور را ايفا کنند.
مشوق اولمرت، سخنان پرطمطراق و ناباورانه خودش بود. سخنانی که افراد سرباز خودش تعليم داده بودند. پرتز، گويا در مقابل آينه ايستاده و فکر کرده است که نخست وزير آينده، آقای سازمان امنيت و بن گوريون ثانی است.
و بدين ترتيب، مثل دو ساده لوح روستائی، به صدای بوق و کرنا، در راه پيمائی مستقيم به سوی اشتباهات سياسی و نظامی براه افتادند.
منطقی است که بر اين نکته صحه بگذاريم که آنان پس از خاتمه جنگ، بهای ندانم کاری خود را خواهند پرداخت.
از اين مخمصه کامل، چه چيزی بيرون خواهد آمد؟
ديگر کسی از حذف حزب اله، يا خلع سلاح آنان و نابودی همه راکت ها حرفی نميزند. اين امر مدتی است که فراموش شده است. در آغاز جنگ، دولت خشم آلود، نظريه استقرار نيروی بين المللی را در طول مرز با لبنان رد کرد. ارتش معتقد بود که چنين نيروئی از اسرائيل حفاظت نکرده و تنها آزادی عمل آن را محدود خواهد کرد. اکنون، ناگهان، استقرار نيروی بين المللی به هدف اصلی اين کارزار تبديل شده است. ارتش به تنهائی به عمليات ادامه خواهد داد تا «زمين را برای نيروی بين المللی» آماده کند و اولمرت اعلام ميکند که او تا استقرار نيروی بين المللی به جنگ ادامه خواهد داد.
متاسفانه اين ترفند تاسف باری است، نردبانی است برای پائين امدن از بالای درختی بلند. نيروی بين المللی را ميتوان تنها با موافقت حزب اله مستقر کرد. هيچ کشوری حاضر نخواهد شد که سربازانش را به نقطه ای بفرستد که آنان مجبور به جنگ با نيروهای محلی گردند. در هر نقطه ای از منطقه، ساکنان شيعه به روستاهای خويش بازخواهند گشت و از جمله جنگجويان مخفی حزب اله.
مضافا بر اين که حضور اين نيرو منوط به موافقت حزب الله خواهد بود. اگر بمبی در زير اتوبوس حامل سربازان فرانسوی منفجر شود، در پاريس فرياد برخواهد خاست که فرزندان ما را به خانه برگردانيد. شبيه اين ماجرا هنگام انفجار محل استقرار تفنگ داران آمريکائی در بيروت اتفاق افتاد.
آلمانی ها که در هفته جاری با مخالفت خود با آتش بس، جهان را به حيرت انداختند، به يقين سربازی به مرزهای اسرائيل نخواهد فرستاد. تنها چيزی که کم دارند اين است که مجبور شوند بر روی سربازان اسرائيلی آتش بگشايند!
و مهم تر از آن، هيچ چيز مانع حزب الله در انداختن موشک بر سر نيروهای بين المللی، هر وقت که اراده کند، نخواهد شد. در آن صورت نيروهای بين المللی چه خواهند کرد؟ همه منطقه تا بيروت را فلج خواهند کرد؟ اسرائيل چه پاسخی خواهد داد؟
اولمرت نيروئی ميخواهد که بر مرزهای سوريه و لبنان نظارت کند. اين امر خيلی توهم آميز است. آن مرز از غرب تا شمال لبنان کشيده شده است. هر کسی بخواهد اسلحه وارد کند ، دور از جاده های اصلی که تحت نظارت سربازان بين المللی خواهد بود، رد خواهد شد. در طول مرز، صدها نقطه وجود دارد که آنان بتوانند بگذرند. گذشته از آن، در لبنان نيز ميشود با تطميع و رشوه خيلی کارها کرد.
بنابراين، پس از جنگ، ما کم و بيش در همان نقطه ای خواهيم بود که پيش از آغاز اين حوادث غم انگيز قرار داشتيم. قبل از کشتن هزار لبنانی و اسرائيلی، پيش از فراری دادن بيش از يک ميليون انسان، اسرائيلی و لبنانی از خانه هايشان، پيش از نابودی بيش از هزار خانه در لبنان و اسرائيل.
پس از جنگ، شور و هيجان فرو خواهد نشست. ساکنان شمال اسرائيل هم زخم هايشان را التيام خواهند داد. و ارتش به بررسی خطاهايش خواهد پرداخت. هر کسی از مرد و زن اعلام خواهد کرد که از روز نخست عليه جنگ بوده اما سرانجام روز داوری فرا خواهد رسيد. نتيجه می گيرند که اولمرت را بيرون بيندازيد. پرتز را بفرستيد پی کارش و هالوتز را اخراج کنيد.
با توجه به شروع مسابقه ای جديد، تنها چيزی که مسئله را حل خواهد کرد، مذاکرات صلح با فلسطينی ها، لبنانی ها و سوری هاست. و نيز با حماس و حزب اله.
زيرا تنها با دشمن است که پيمان صلح می بندند.
----
اصل مقاله :
The Knife in the Back, Uri Avnery, 2/8/2006
www.gush-shalom.org