معرفى يك بولتن جديد نزديك به جنبش زاپاتيستى به زبان هاى مختلف
desinformémonos
سال اول، شمارهء اول، اكتبر ۲۰۰۹

هر خبری از مقاومت كارگران و زحمتكشان و خلق های ستمديده و تحقير شده در سراسر جهان، هر گامی كه آنان برای نيل به ابتدایی ترين حقوق انسانی شان بر می دارند برای ما شادی بخش و دلگرم كننده است. اين يعنی كه آنها به رغم حاكميت سرمايه داری و سركوب وحشيانهء حاكم بر جهان، هنوز زنده اند و می رزمند. اين همان «معجزهء گياه» (۱) است كه بر سنگينی آوار خاك چيره می شود، آن را از سر راه خود پس می زند، برپا می ايستد و پرچم سبز و پرطراوت خود را دم باد بر می افرازد. اين يعنی آنها تنها نيستند، ما تنها نيستيم. آماج آرزو و كوشش فكری و عملی ما «انترناسيوناليست بودن»، «مبارز بی مرز بودن» است. ما اين خواست را با كمال افتخار بر عهده می گيريم.
بولتن «از اطلاعات خودمان، دروغ زدایی كنيم» غير از روی جلد و پشت آن، ۸ صفحه دارد، هر صفحه ويژهء موضوعی. هدف اين است كه افكار عمومی مردم جهان را در سطوری ساده و كوتاه در جريان حوادثی بگذارند كه در چياپاس، در دنيای محرومان و در ذهن و منطق زاپاتيست ها می گذرد. بولتن، چنان كه از اسمی كه برايش برگزيده اند پيدا ست، می كوشد اطلاعات نادرست و گمراه كننده ای را كه رسانه های عمومی می پراكنند تكذيب كند و به جايش اطلاعات درست بدهد. خلق های بومی (معروف به سرخ پوستان) در آمريكای لاتين تجربهء ميلاد و رشد ويژه ای می گذرانند. آنجا آزمايشگاه بديل هایی ست كه خلق های قاره برای رهایی خويش از استثمار و سلطهء امپرياليسم می آزمايند. بد نيست يادآوری كنيم كه موفق ترين و بزرگ ترين تجربهء سال های اخير در بوليوی رخ داده است كه برای نخستين بار از دل جنبش های مردمی و غير سنتی سر برآورده، برپا ايستاده و توانسته است نه تنها شركت های غول پيكر آمريكایی را كه روزگاری دراز نبض همهء امور را با ارقام سرسام آور سودهای خويش در دست داشتند مجبور به عقب نشينی كند، بلكه نخستين رئيس جمهور بومی (اوو مورالس) را نيز در انتخابات آزاد برگزيند. اينك بولتن «دزانفورمه مونوس» نزديك به جنبش زاپاتيستی، گاه با ترجمهء كامل و گاه به اشاره.

* در ص ۱ گزارشی ست به قلم گلوريا راميرز (۲):
يك پروژهء خودمختاری زاپاتيستی. يك بانك غيرعادی ضد سرمايه داری در جنگل لاكاندون

گزارش: لارئاليداد، چياپاس. بانك مردمی خود مختار زاپاتيستی (Banpaz) كمی بيش از يك سال پيش، در جنگل لاكاندون تأسيس شد. اين يك پروژهء ضد سرمايه داری ست كه بنا به تصميم اهالی محل به اجرا درآمد. روند خود ـ مختاری پايه های حمايت مردمی زاپاتيستی شامل نظام های بهداشت، آموزش، طرح های توليدی، ارتباطات، اشكال جديد بازاريابی محصولات می گردد و همواره بر مبنای «فرمانروایی در عين اطاعت» يعنی اداره كنندگانی كه مبنای تصميماتشان اجماع اهالی ست.
روئل عضو شورای «دولت خوب» می گويد: اينجا ما در جستجوی راه حلی مشترك بين همگان هستيم. اگر كاری گير كند، تسليم نمی شويم. فعالانه راه ديگری می جوييم تا سرانجام راه بيفتد.
چه شد كه بانك تأسيس شد؟ نظام بهداشت خود مختار برای درمان بيماری های سخت ناكافی ست. بيماران بايد از روستاهای خود بيرون می رفتند تا پزشكی متخصص بيابند. آنها برای هزينهء سفر و درمان تقاضای وام می كنند.
مهاجرت از دره های جنگل لاكاندون به سمت شهرهای جنوبی كشور (مكزيك) و البته به سوی ايالات متحده باعث شده است كه دلار به روستاهای بومی وارد شود. چند خانواده، با سوء استفاده از نياز سريع برخی افراد به پول نقد، شروع به نزول خواری كردند. طلبكاران نرخ سود ماهانه را ۱۵ تا ۲۰ درصد تعيين می كردند.
روئل می گويد: از اين روستا به آن روستا رفتيم و در بارهء طرح تأسيس يك بانك كوچك وام دهی با اهالی گفتگو كرديم. روستاها تصميم گرفتند كه نرخ سود ۲ درصد باشد به اضافه ۵ درصد برای پروژه های جمعی مانند تعاونی ها و غيره. مسؤولين روستایی كه وام گيرنده متعلق به آن است موافقت برای اعطای هر وام را صادر می كنند در حالی كه اهالی روستا به عنوان شاهد آن را تأييد می نمايند.
سرمايهء اوليه اين بانك مردمی كمك ارتش زاپاتيستی ست، بخشی از آن را هم منفعت حاصل از ترابری كه «شورای دولت خوب» آن را اداره می كند تأمين می شود، بخشی هم از كمك هایی كه در خارج برای كودكان بيمار جمع آوری شده و قسمتی هم از عوارضی كه روستاها از شركت های راه سازی می گيرند كه راهشان از زمين آنان می گذرد.
اين يكی از نخستين پروژه های خود مختاری زاپاتيستی ست كه نه جامعهء مدنی مكزيك ونه جامعهء مدنی بين المللی در آن دخالتی ندارند.
اعضای «شورای دولت خوب» تأكيد می كنند كه «سابقاً دادن وام به زنان غير قابل تصور بود. تنها مردان چنين امتيازی داشتند. اما امروز به زنان نيز وام داده می شود و خودشان مسؤول پرداخت آن هستند».

* گزارش صفحهء دوم به قلم سرخيو دكاسترو سانچز:
در ارتفاعات پاراپتی در بوليوی
برده داری و مبارزه برای زمين
هومبرتو آرنا كار در شركت های چند مليتی آمريكایی را از ۸ سالگی آغاز كرد. او در مجمع عمومی جامعهء آرنال كه برای بهبود سرزمين های منطقهء گوارانی Guarani زبان (بوليوی) تشكيل شده بود گفت: «ساعت ۴ صبح راه می افتاديم و شب بر می گشتيم. خانه ای در كار نبود. تنها سرپناهی وجود داشت كه دستجمعی در آن می خوابيديم تا فردا صبح دوباره سرِ كار برگرديم». وی از گذشته ای حرف می زند كه هنوز خيلی ها وضعشان امروزههمين گونه است. «غذایی كه به ما می دادند غذا نبود. آب كدو بود كه كفاف ما سی ـ چهل نفر كارگر روزانه را نمی داد. بعضی ها در تمام روز چيزی نمی خوردند». از طرف ديگر خودش و افراد خانوده اش در معرض تنبيه و ضربات شلاق نيز قرار داشتند و اگر يك روز سرِ كار نمی رفت صاحبكاران سوار بر اسب پيداشان می شد و شلاق را در هوا به صدا در می آوردند. او هرگز نام آنها را فراموش نكرده است. سرگذشتی كه هومبرتو تعريف می كند از استثمار در كار و خشونت ارباب فراتر است. بردگی ست: «ارباب مزد ما را به خانواده مان می داد آنهم به صورت خواربار و لباس سالانه. ما هرگز پول نداشتيم. پس از يك سال كار كردن، به خانواده مان می گفت بايد يك سال بيشتر كار كند. ما هرگز از پرداخت بدهی مان خلاص نمی شديم. اين جور بود كه مجبور شدم فرار كنم و به آرژانتين بروم».
همومبرتو پس از ۱۲ سال اقامت در خارج، آزادانه به بوليوی برگشت: «شروع كرديم به سازمان دادن خود وبه دنبال آن بوديم كه بفهميم چگونه با كار كردن برای خودمان نه برای ارباب، زندگی كنيم. تقاضا برای برپایی «سرزمين اصلی جامعهء بومی» شروع شده و حالا در كار بهبود زمينهای خودمان هستيم».
مبارزه برای زمين. مبارزهء خلق گوارانی برای تصاحب سرزمين اش در ۱۹۹۶ هنگامی آغاز شد كه رهبران مناطق مختلف چاكو در بوليوی خواستار سند مالكيت «سرزمين اصلی جامعهء بومی» شدند كه ارتفاعات پاراپتی را نيز دربر می گرفت.
خوزه يامانگای مسؤول امور زمين در دفتر ارتفاعات پاراپتی می گويد: «زمينداران اجازه نمی دادند در اين منطقه كسی كار كند زيرا می دانستند كه بدين وسيله به بی عدالتی های زيادی پی خواهيم برد. آنها دست به سازماندهی نيروهايشان زدند و افراد خارجی را هم به خدمت گرفتند تا جلوی فعاليت بوميان را بگيرند. علاوه براين، فقط به اين دليل كه ما حق خودمان را مطالبه می كرديم، آنها مسؤولان كشوری و بومی را به زور توقيف می كردند».
در ۱۸ آوريل ۲۰۰۹ اوو مورالس ۳۶ هزار هكتار زمين را در اختيار خلق گوارانی قرار داد. زمينی كه مالكان ارضی مصادره كرده بودند و بوميان را در آن به بردگی می كشيدند و به يكی از باندهای قدرت مانند رونالد لارسن وابسته بودند.
روند بهبود اراضی كه زير نظر آلخاندرو آلمارز، كفيل وزارت زمين ها، جريان دارد از حمايت كامل خلق گوارانی برخوردار است.
ريشه كردن يكی از باندهای مزدور و چند سوء قصد كه عليه اوو مورالس و ديگر اعضای دولت او صورت گرفته نشان دهندهء اين است كه مالكان ارضی همچنان می كوشند مانع پيشروی طرح شوند. به اين شرايط بايد كمبود منابع، پيچيدگی روند كار و اوضاع سياسی كنونی را افزود.
به نظر اوسوالدو روخس، فرآيند اعطای سند مالكيت «صرفاً تحويل يك برگهء كاغذ نيست، بلكه تعهد دولت است كه همراه با زمين، كمك های فنی و وام و غيره نيز به بوميان بدهد. اين روند كند به پيش می رود، اما در جريان تحقق يافتن است».

* در ص ۳ گزارشی از
وضع كارگران مهاجر از آمريكای لاتين به ايالات متحده و كار در كارگاه های لباس دوزی در لس آنجلس (كاليفرنيا) است تحت عنوان «هزينهء انسانی يك لباس در لس آنجلس»...
* در ص ۴ گوشه ای از ستم بر زنان، بردگی جنسی گزارشی آمده است...
* در ص ۵ گزارشی از «تِپيتو» Tepito، يكی از محله های قديمی مكزيك، كه معروف به محلهء بزهكاران و كارهای غيرقانونی ست آمده و از پيدايش و رشد يك فرهنگ مقاومت كه در نقطه مقابل فرهنگ رايج كنونی ست سخن می گويد...
* در ص ۶ گزارشی آمده از وضع مسكن و بحران آن به ويژه برای زحمتكشان تحت عنوان: «ايتاليا، در به در به دنبال سرپناهی برای زيستن». صدها و هزارها خانوادهء ايتاليایی و مهاجر جایی برای زيستن نمی يابند. در ايتاليا مبارزه برای مسكن ادامه دارد، برای پناه گرفتن در مكانی شايستهء زندگی؛ مكانی كه اجاره اش آنقدر بالا نباشد كه تهی دستان نتوانند بپردازند. در رم، هزاران خانواده برای خواست عادلانه و قانونی خود جهت برخورداری از سرپناهی شايسته كه بتوانند در سايهء آن رشد كنند، زندگی كنند، لذت ببرند، فرزندانشان را بزرگ كنند و رؤيای يك زندگی خوشبخت را در سر بپرورانند راه حلی نمی يابند...
* در ص ۷ از پروژهء عظيم توريستی مكزيك در ايالت چياپاس سخن می گويد كه به نيازهای بوميان توجهی ندارد و مردم معتقدند كه برای آنها دستاوردی نخواهد داشت...
در ص ۸ ادواردو گاليونو، نويسندهء بزرگ اوروگوئه به حمايت از اين بولتن، و در واقع از جنبش زاپاتيستی پرداخته و يك رشته از آثار خود را بازبينی و ويراستاری كرده و برای نشر در اختيار بولتن desinformémonos قرار داده است تا در شماره های اين بولتن بيايد. ترجمهء متنی را كه در اين شماره آمده در زير می خوانيد:

آنان كه كسی نيستند.
كك ها خواب می بينند كه برای خود سگی می خرند و آنان كه كسی نيستند خواب می بينند كه از فقر رهایی می يابند، كه يك روز سحرآميز برايشان بخت به ارمغان می آورد، كه بخت سيل آسا از آسمان می بارد. اما بخت نباريد، نه ديروز، نه امروز نه فردا، نه هرگز. حتا قطره ای از آسمان نباريد. و پرشمارانی كه كسی نيستند، حتا اگر باران را به التماس فرا بخوانند، دست چپشان را به دندان گزند تا او را به فرودآمدن برانگيزند، يا پای راستشان را بلند كنند، يا سال نو را با تعويض جارو آغاز كنند باز هم نمی بارد.
آنان كه كسی نيستند: فرزند كسی نيستند، مالك هيچ چيز نيستند
آنان كه كسی نيستند: آنان كه هيچ كدام نيستند
كه حتی اگر وجود هم داشته باشند نيستند
كه نه به زبان ها بل به لهجه ها سخن می گويند
كه نه به مذاهب بل به خرافات باور دارند
كه كارشان نه هنر بل پيشه وری ست
كه نه فرهنگ بل تنها فولكلور دارند
كه نه موجودات انسانی بل نيروی انسانی اند
كه نه چهره بل بازو دارند
كه نه نام بل شماره دارند
كه نه در تاريخ جهانی بلكه فقط در ستون حوادث مطبوعات محلی حضور دارند
آنان كه كسی نيستند، و قيمتشان كمتر از قيمت گلوله ای ست كه آنان را می كشد.

* در پشت جلد، شعری از ماريو بندتی Mario Benedetti به زبان اصلی (اسپانيایی) آمده كه ترجمه اش را به فارسی در آينده خواهيم خواند. در اينجا اشاره می كنيم كه بندتی متولد ۱۴ سپتامبر ۱۹۲۰ در ۱۷ ماه مه امسال (۲۰۰۹) درگذشت. وی اهل اوروگوئه بود و شاعر، نويسندهء داستان كوتاه، رساله نويس، رمان نويس، و نمايشنامه نويس. او را يكی از مهم ترين نويسندگان آمريكای لاتين و نيز يكی از رهبران متعهد چپ می دانند. در دورهء ديكتاتوری نظامی در اوروگوئه يعنی از ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ در آرژانتين، پرو، هاوانا، و اسپانيا در تبعيد گذراند.

* * * * * * * * * * *
يادداشت:
۱ـ تعبيری از محمود درويش در بزرگداشت ادوارد سعيد:
«برويم
برويم به سوی فردامان، دلگرم
از صدق خيال و معجزهء گياه»
http://www.peykarandeesh.org/adabiyat/contrepoint.html
۲ـ گلوريا مونوز راميرز مدير بولتن و نويسندهء كتاب «۲۰ و ۱۰، آتش و كلام» كه سرگذشت ارتش و جبههء زاپاتيستی را روايت ميكند. اين كتاب را بهرام قديمی به فارسی ترجمه كرده و در دست انتشار است.

منبع:
http://desinformemonos.org
فرانسه
http://desinformemonos.org/pdf/français
انگلیسی
http://desinformemonos.org/pdf/ingles
اسپانیائی
http://desinformemonos.org/pdf/espanol
آلمانی
http://desinformemonos.org/pdf/deutsch
ایتالیائی
http://desinformemonos.org/pdf/italiano
یونانی
http://desinformemonos.org/pdf/ελληνικά-griego

از تاريخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۸ تا ۵ ژانويهء ۲۰۰۹
 در روز ۱۶ سپتامبر اطلاعيه‌اى از سوى ارتش زاپاتيستى آزديبخش ملى، EZLN منتشر شد كه در آن با توضيح شرايط موجود در سطح مكزيك و جهان، و توضيح علل وجود خشم طبقاتى، از تمام شورشگران در مكزيك و جهان دعوت كرد تا در «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه» - از تاريخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۸ تا ۵ ژانويهء ۲۰۰۹- شركت كنند(۱). در همين اطلاعيهء ارتش زاپاتيستى اعلام شد كه «گروه ها، جمع ها و سازمان هاى كشورى و بين المللى كه در بحث هاى فستيوال شركت مى كنند، تنها آن هائى هستند كه به اين مراسم دعوت شده باشند.»
و مى افزايند: «براى ميزگردها و كنفرانس ها، ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى از سازمان هاى اجتماعى، متفكرين، رهبران پروژه هاى ضد سرمايه دارى مكزيك و جهان دعوت به عمل خواهد آورد.»

زاپاتيست‌ها، سپس، در تاريخ ۲۶ نوامبر ۲۰۰۸ نوشتند: تا به امروز شركت افراد، گروه‌ها، جمع‌ها، و سازمان‌ها به غير از مكزيك، از كشورهاى زير تأئيد شده است: «ايران، سرزمين باسك، آرژانتين، كوبا، ايتاليا، شيلى، فرانسه، انگلستان، ايالات متحده [آمريكا]، استراليا، برزيل، ونزوئلا، سوئد، بلژيك، كوستاريكا، آلمان، اسپانيا، نروژ، سوئيس، يونان.»
و افزودند كه از سوى ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى نيز يك هيئت در اين فستيوال شركت خواهد داشت. (۲)
به اين ترتيب كار سازماندهى اين فستيوال رسماً آغاز شد.
از جريان ما، انديشه و پيكار، نيز براى شركت در فستيوال دعوت شده بود. ما پس از بحث و گفتگو به اين نتيجه رسيديم كه از آن‌جا كه ما خود را نمايندهء جريانات اجتماعى و سياسى در ايران نمى‌دانيم، و از آن‌جا كه به گمان ما جنبش اجتماعى به سان رنگين‌كمانى‌ست كه ديدگاه‌هاى مختلف را در بر مى‌گيرد، پس بهتر اين‌است كه ما به نوبهء خود تا آن‌جا كه امكان داشته باشد، از نيروهاى فعال در ايران كه با شناخت ما در چارچوب مبارزهء ضد سرمايه‌دارى مى‌گنجند دعوت كنيم تا مبارزات‌شان را به افراد، سازمان‌ها، گروه‌ها و نيروهاى ديگرى كه در سراسر جهان مبارزه‌اى ضدسرمايه‌دارى را به پيش‌مى‌برند بشناسانند، با آنان رابطه برقرار كنند، و مبارزات‌شان را تا آن‌جا و آن گونه كه خودشان صلاح مى‌دانند، با آنان هماهنگ كنند. اين خبر و دعوت از طريق دوستانى كه با ايران تماس داشتند به اطلاع آنان رسيد ولى ظاهراً موانعى در راه سفرشان وجود داشت. سرانجام، چند روز قبل از آغاز فستيوال، پيامى از سوى كانون مدافعان حقوق كارگر رسيد. ما اين پيام را ترجمه كرديم و در روز اول فستيوال، در بخش مربوط به مبارزات كارگران ايران كه يكى از فعالين انديشه و پيكار در آن به اختصار، مبارزات كارگران، زنان و دانشجويان ايران را تشريح كرد، قرائت كرديم كه مورد استقبال حضار قرار گرفت.(۳)
شب قبل از آغاز فستيوال، از دستگيرى آقاى محسن حكيمى با خبر شديم و تلفنى با همسر ايشان تماس گرفته شد. حاصل كار اين شد كه در روز دوم فستيوال، در ميز كردى كه در رابطه با سركوب‌هاى سيستم سرمايه دارى عليه زحمتكشان برگزار شد، صداى خانم منيژهء گازرانى پخش و به اسپانيائى ترجمه شد و قطعنامه‌اى از سوى گردانندهء ميزگرد قرائت شد كه به تصويب حضار رسيد.(۴) با برخى از فعالين خارج كشور هم تماس گرفتيم و در نتيجه، ابتدا از سوى كميتۀ همبستگى با كارگران ايران ـ هامبورگ (آلمان) يك سرى عكس با زير نويس به منظور معرفى جنبش كارگرى ايران براى ما ارسال گشت. پس از ترجمهء زيرنويس عكس‌ها، ۷ پوستر بزرگ از آن‌ها تهيه شد.
نيز از سازمان زنان ايرانى - افغانى «هشت مارس» نيز يك فيلم در رابطه با مبارزات زنان در ايران براى ما ارسال شد كه پس از ترجمه و صداگذارى در غرفهء ايران پخش گرديد و مورد توجه ديداركنندگان قرار گرفت.
همچنين از نشريهء دانشجوئى بذر نيز يك روزنامهء ديوارى كه در آن تاريخ جنبش دانشجوئى ايران را معرفى مى‌كرد به ما رسيد.
علاوه بر اينها، يكى از رفقاى راديو دمكراسى شورائى، لادن توكلى، با شركت در اين فستيوال به شيوه اى بسيار مسئولانه‌ در معرفى آن كوشيد. سه مصاحبه با بهرام قديمى و يكى با فرهاد سليمى كه روى سايت اين راديو و نيز روى سايت انديشه و پيكار هست مى تواند براى معرفى فستيوال و آشنايى با مبارزۀ زاپاتيست ها مفيد باشد.
ما در تمام اين موارد، با حفظ امانت، چندين روزنامه‌ ديوارى با نام تشكل‌هائى كه آن‌ها را تهيه كرده بودند، ارائه داديم. با اين حال جا دارد همين جا از تمام كسانى كه در تهيهء روزنامه‌هاى ديوارى، فيلم، برنامه‌هاى راديوئى، و معرفى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه» يارى رساندند، سپاسگزارى كنيم.
همان گونه كه در بالا اشاره شد، سبك كار ما حاصل نقدى‌ست تئوريك كه به شيوه‌هاى خود محوربين و سكتاريستى گذشته داريم. ما مبارزهء طبقاتى و پيشبرد آن را نه امرى مختص به خود مى‌دانيم و نه آن كه خودمان را تنها جريان چپ فرض مى كنيم. درست بر همين اساس است كه طيف اشكال مبارزاتى را كه در كليت خود مى توانند همسو باشند محترم مى دانيم و. همكارى اصولى با آنان را مغتنم مى شماريم و اين از نظر ما دستاورى است كه بايد پاس داشت.

يك نگاه كلى

با اينكه هم در دعوتنامه آشكارا هدف اين فستيوال بيان شده بود، و هم در ششمين بيانيه از جنگل لاكندونا، خط و مشى زاپاتيست ها روشن بود، باز هم تصور اوليهء رفقاى ما، نوعى اكسيون در حمايت از زاپاتيستها بود. آنچه در ابتدا ماىۀ تعجب بود، اصرار زاپاتيستها در محدود نگه داشتن عمدى شركت كنندگان و دستچين كردن دعوت شدگان بود؛ بطوريكه بسيارى از احزاب و سازمانهاى بزرگ آمريكاى لاتين و اروپايى، كه معمولا در چنين جلساتى شركت فعال دارند، اصلا دعوت نشده بودند. اكسيونهاى زاپاتيستها كه معمولا دهها هزار نفر را شامل مى شود، اينبار دقت شده بود كه در حد محدودى باقى بماند و با احتساب مهمانها حدود دو هزار نفر شركت كننده حاضر بودند. سخنرانى ها به ندرت اين حالت را داشتند كه گروهى بخواهد براى تبليغ مواضع و يا مطرح كردن خود از اين همايش بعنوان تريبون استفاده نمايد.
هدف فستيوال بررسى و يافتن راه حلهاى مبارزه عليه سرمايه دارى و نئوليبراليسم "از پائين و از چپ" عنوان شده بود و اكنون پس از پايان اين فستيوال مى توان خيلى مشخص تر هدف اين فستيوال را بيان كرد:
اين فستيوال در واقع يك همايش بين المللى از تمام جريانات چپ راديكالى بود كه با هر نوع پارلمانتاريسم و كسب قدرت دولتى مرزبندى داشته و به نفى و نقد آن دسته از سازمانها و احزاب چپ اعم از رفرميستى و يا انقلابى رسيده اند كه بدنبال ايجاد و گسترش يك تشكل مركزى و قوى جهت رهبرى و هژمونى بر جنبش هاى توده اى هستند و سوسياليسم شان نوعى رهبرى اين يا آن حزب انقلابى و يا كارگرى را در يك حكومت شورايى مطرح مى كند.
اين فستيوال چپ، بخصوص چپِ راديكال آمريكاى لاتين بود براى بازيابى خود، و جمعبندى كارها و چشم اندازهاى آينده اش جهت انسجام بيشتر. چپى كه از يكسو بر يك رشته از جنبش هاى توده اى تكيه دارد و از طرف ديگر داراى مرزبندى با انواع رفرميسم است، در شرايطى كه تضاد دولتهاى "چپ و مترقى" از يك سو با اپوزيسيون راست و از سوى ديگر با آمريكا در بسيارى از كشورهاى اين قاره مسائل ديگر را تحت الشعاع خود قرار داده است، اين چپ منتقد دوران انزواى خويش را طى ميكند و در جستجوى راه حل و خروج از اين انزوا است.
در مقايسه با ديگر نقاط جهان، در آمريكاى لاتين طى ده تا پانزده سال گذشته، چپ راديكال يك رشته از جنبشهاى مهم توده اى را تجربه كرده است، جمعبندى اين جنبشها، چشم اندازها و مسائل فورى و آتى آن يكى از محورهاى اصلى كار فستيوال بود.
مساله آلترناتيو در مقابل نظام سرمايه دارى و قدرت دولتى در واقع اصلى ترين محور جلسات و سخنرانى ها را در فستيوال تشكيل مى داد. براى طيف گسترده اى از چپ، مسائل سوسياليسم، قدرت دولتى، جايگاه حزب و طبقه، شوراها و غيره كمابيش روشن است و در عرصه تئوريك طى يكصد سال، چه در دوران انترناسيونال دوم و چه پس از انقلاب اكتبر، غالب جنبه هاى آن تئوريزه شده است و در عرصه عملى از پشتوانه انقلابات پيروزمند برخى كشورها برخوردار است. براى اين طيف از چپ، حداكثر در چارچوبى انتقاداتى مطرح ميشود تا به سرنوشت كشورهاى بلوك شرق دچار نشوند.
براى چپ راديكال مساله آلترناتيو قدرت دولتى به مراتب غامض تر است، زيرا نه در عرصه تئوريك داراى يك پاراديگم خاص است و نه در عرصه عملى تجربه خاصى براى آن وجود دارد (اگرچه نمى توان بحث حول شعار «تمام قدرت به دست شوراها»، تجربهء فراكسيون كارگرى حزب بلشويك در روسيه، و برخى فعالين چپ راديكال در ارو پاى غربى را از ياد برد). يعنى اگر مساله نفى سلطه نظام سرمايه دارى به معناى به قدرت رسيدن يك حزب و يا جبهه خاص نيست و پارلمانتاريسم را از ريشه نفى مى كنيم، پس اين آلترناتيو را چگونه ميتوان تصور كرد؟ و در عمل چه نطفه هاى عينى براى آن وجود دارد؟ جنبش هاى كارگرى و اجتماعى يكى دو دهه آمريكاى لاتين در واقع نوعى از اين ديدگاه هاى جديد بوده اند و نيروهاى عمل كننده در آن بر اين اساس در اين جنبشها شركت آگاهانه داشته اند. فستيوال اين فرصت را فراهم كرد كه اين فعالين عملى و نظرى جنبش به جمعبندى اين حركت هاى توده اى و چشم انداز هاى آتى آن بپردازند. از زاپاتيستها در چياپاس گرفته تا جنبش كارگران بدون زمين برزيل، از مبارزات پيروزمندانهء زحمتكشان كوچابامبا در بوليوى در بازپس گرفتن كنترل آب، تا اشغال كارخانه و كارگاهها در آرژانتين و ده‌ها نمونه ديگر كه در فستيوال معرفى شدند. مساله قيام هاى شهرى و تجربيات و چشم اندازهاى آن نيز يكى ديگر از اين مباحث بودند.

ما در اينجا ابدا ادعاى اين را نداريم كه يك جمعبندى "عينى و بى طرف" از فستيوال ارائه مى دهيم، ما با يك ذهنيت آكنده از سؤالات فراوان، تناقضات و مسائلى كه در جنبش خودمان با آنها درگير هستيم در فستيوال شركت كرديم، مسائلى كه سالهاست سعى در پاسخگويى و جمعبندى آنها داريم و هر سخنرانى، مصاحبه، گفتگوى خصوصى با شركت كنندگان و فعالين اين جنبشها به اين ذهنيت سيال ما شكل مى داد و يا ما اين ها را با عينك ذهنيت انتقادى و جستجوگر خودمان شكل مى داديم و مشاهده ميكرديم. ارمغان اين دو هفتۀ فشرده و پر تلاطم حجم قابل توجهى از ايده ها، ديدگاه ها و راه حلها و تجربيات عملى بود. در دو روز ما اين امكان را داشتيم كه دو روستاى زاپاتيستى را از نزديك مشاهده كنيم و با مسئولين شوراى دولت خوب مصاحبه داشته باشيم. به علاوه در چند نشست خصوصى با مسئولين زاپاتيستها، و نيز اسكار اوليورا (از بوليوى) و دو تن از فعالين دومين جريان بزرگ چپ راديكال مكزيك ـ پس از زاپاتيستها ـ، يعنى ارتش انقلابى خلق شورشگر، به گفتگو پرداختيم.
ما تلاش خواهيم كرد كه مطالبى را كه در سخنرانى ها يا مصاحبه ها مطرح شده، آماده و ترجمه شود تا بتوان آن ها را در اختيار مبارزان علاقه مند قرار داد.

روند برنامه‌ها:

بخش اول:

قسمت اول فستيوال با شركت چندين صد نفر متشكل از هىأت هاى نمايندگى گروه هاى مختلف در آمريكاى لاتين و از سراسر دنيا كه با زاپاتيست ها ارتباط دارند، در يكى از محلات فقيرنشين شهر مكزيكو برگزار شد. انتخاب اين محل كه متعلق به يكى از گروه‌هاى «كارزارى ديگر» است، در رابطهء مستقيم با محتواى برنامه بود. اگرچه گرد و خاكى كه با هر نسيمى بلند مى‌شد آزاردهنده بود، با اين حال نشان‌دهندهء شرايط زندگى كسانى نيز بود كه به «كارزارى ديگر» پيوسته‌اند. در اين فضا از طرفى چادرهاى بحث و گفتگو بر پا بود، و از طرف ديگر يك چادر براى نمايش فيلم، محلى ديگر براى اجراى تئاتر، يك سِن براى اجراى برنامه‌هاى هنرى و موسيقى و دو چادر به عنوان كافه تريا، و منطقهء غرفه‌ها، كه شامل ۱۳۸ غرفه مى‌شد كه در آن هر جريان و گروهى كه علاقه‌مند بود، و از قبل جا رزرو مى‌كرد، مى‌توانست نمايشگاه داشته باشد. غرفه‌ى ۷۷ متعلق بود به «انديشه و پيكار». اين غرفه همان طور كه ذكر كرديم، با ۹ روزنامهء ديوارى به قطع A۱ تزئين شده بود. (۷ پوستر در رابطه با مبارزات كارگرى، يك پوستر از جنبش دانشجوئى و پوستر نهم، كه فعاليت‌هاى انتشاراتى انديشه و پيكار را نشان مى‌داد. دركنار آن فيلم «سازمان ۸ مارس» در مورد جنبش زنان كه بارها نمايش داده شد.) علاوه بر اينها كمك راديو دمكراسى شورائى و تهيهء مصاحبه‌هاى گوناگون چه با شركت كنندگان ايرانى و چه با ديگران (كه اميدواريم بزودى از سوى خودشان منتشر گردد) باعث هرچه پربارترشدن فعاليت ما همگى در اين فستيوال گرديد.
همان‌طور كه در تماس‌هاى قبلى با رفقا مطرح كرده بوديم، انديشه و پيكار مسئوليت ترجمه را تا آن جا كه ممكن بود به عهده گرفت. روزنامه‌هاى ديوارى، فيلم و پيام ها هميشه همراه امضاى گروهى را با خود داشت كه آن را تهيه كرده و براى ما فرستاده و خود مسئول محتواى آن بود.
نكتهء قابل ذكر ديگر، توجه نشريات و راديوهاى مستقل از آمريكاى لاتين و غيره نسبت به ايرانيان بود. مصاحبه‌هاى مختلفى در اين باره صورت گرفت كه در آن‌ها سعى ما بر اين بود كه شرايط زندگى و مبارزات زحمتكشان ايران، بدون اغراق و به شيوه‌اى قابل فهم ارائه گردد.

بخش دوم
قسمت دوم فستيوال كه در چياپاس برگزار شد.
از عصر ۳۱ دسامبر، جشن سال نو، و سالگرد قيام زاپاتيست ها در «اونتيك» (يكى از مراكز مهم و مشهور زاپاتيستى در نزديكى شهر سن كريستوبال) آغاز شد. طى اين جشن كه تا پاسى از شب ادامه داشت، زاپاتيست ها پيامى به مناسبت سالگرد قيامشان قرائت كردند و به ميهمانانى كه از سراسر مكزيك و كشورهاى ديگر به آن جا آمده بودند، خوش آمد گفتند.
از روز دوم ژانويه، كار نخستين فستيوال خشم شرافتمندانه در شهر سن كريستوبال، در دانشگاه «خاك» ادامه يافت.
اين قسمت از فستيوال شامل بحث هاى تئوريك حول زمينه هاى مختلف بود. (ليست سخنرانى ها در زير مى آيد).

پس از پايان فستيوال، ما چهار نفر ايرانى شركت كننده در آن عازم «لا رئاليداد» شديم. «لا رئاليداد» يكى ديگر از مراكز بسيار مهم جنبش زاپاتيستى است. در اين روستا نشستى داشتيم با مسئولين شوراى دولت خوب كه منطقهء جنگل و مرز (با گواتمالا) را تحت پوشش خود دارد. از «لا رئاليداد» عازم «سن خوزه» شديم تا از بيمارستان زاپاتيستى آن ديدن كنيم و از نحوهء كار در آن مطلع شويم. ديدار از سن خوزه آخرين مرحله از سفر ما بود.

گر چه يكى از دلايل شركت ما در اين نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه، توضيح شرايط حاكم بر ايران بود، اما در كنار توضيح آن‌چه در ايران مى‌گذرد، ما بيشتر علاقه‌مند بوديم بدانيم كه در كشورهاى ديگر چه مى‌گذرد و نوع مبارزه‌اى كه به پيش مى‌برند چيست. در اين زمينه كوشيديم از موقعيت استفاده كنيم و نشست‌هاى مختلفى داشتيم با كسانى كه از كشورهاى گوناگون آمده بودند. از آن جمله بود گفت و گوئى كه با يكى از مادران ميدان مه، بانو نورا كوتينياس Nora Cortiñas، داشتيم كه از آرژانتين آمده بود.(۵) در همين راستا نشست و مصاحبه اى داشتيم با نمايندگان CGT (كنفدراسيون كارگران اسپانيا) و اسكار اليورا (دبير اول سنديكاى كارگران كارخانه اى در كوچابامبا، بوليوى و رهبر «جنگ آب» در اين شهر عليه شركت آمريكايى بچتل)، برخى فعالين چپ ايتاليائى و ... نشريهء مكزيكى سنسونتله (كه به ما در كار ويرايش برخى ترجمه ها و سوار كردن صدا روى فيلمى كه سازمان ۸ مارس ارسال كرده بود، كمك دادند).

آن چه در تمام برنامه جشم گير بود، تفاوت آن با بسيارى از سمينارها و فستيوال هاى سياسى در تعريف دشمن اصلى بود. سراسر فستيوال سرمايه دارى را در كليت آن هدف حملات خود داشت. در بسيارى از سخنرانى ها، تئورى هاى ماركس حضور داشت. نكتهء ديگر همبستگى گسترده با خلق فلسطين بود. اين بيانيه را كه يك گروه اسپانيائى، در شهر مكزيكو پيشنهاد كرده بود، فقط سه گروه امضا نكردند: يك گروه از جوانان آرژانتينى و يك گروه ديگر، به خاطر آن كه مى گفتند كه نمى توانند بدون مشورت با رفقاى خود چيزى امضا كنند، و گروه «ديگر بس است» Ya Basta از آلمان، كه نمايندهء آن، اين بيانيه را «آنتى سِميت» خواند. سرانجام، اطلاعيهء «كنگرهء ملى بومى» پايان بخش فستيوال در شهر سن كريستوبال بود و در آن شديداً حملهء دولت اسرائيل به غزه را محكوم مى كرد با تشويق فراوان حضار روبرو شد و نشان دهندهء گرايش عمومى و مسلط بر شركت كنندگان بود.


روز شمار فستيوال:
۲۶ دسامبر ۲۰۰۸
ساعت ۱۰.۰۰ افتتاح مراسم

ساعت ۱۱.۰۰. چهار چرخ سرمايه‌دارى: استثمار.
در اين بخش نمايندگان كارگران مكيلاهاى كاليفرنياى سُفلاىِ جنوبى و تمائوليپا از شرايط بى حقوقى كارگران در مناطق آزاد تجارى سخن گفتند و از سازماندهى و فعاليت‌هاى خود.
نمايندهء كنفدراسيون عمومى كارگران اسپانيا CGT از فعاليت‌ آناركوسنديكاليست‌هاى اسپانيا و شرايط كنونى آنان حرف زد. وى اذعان داشت كه ديگر مبارزات كارگرى بدون هماهنگى با كارگران مهاجر تقريباًِ غير ممكن است. CGT معتقد است كه اروپاى متحد از هماهنگى سرمايه‌داران با برنامه‌هاى نظامى پليسى شكل گرفته است و در برابر آن بايد مبارزات كارگرى در سراسر اروپا متشكل شوند.
نمايندهء كارگران بيكار سولانو، معروف به «پيكِته‌رو» در منطقهء سولانو در نزديكى بوئنوس آيرس در آرژانتين از تاريخ مبارزاتشان و از مشكلاتى كه پيش پاى يك جنبش مستقل وجود دارد سخن گفت.
در بخش بعدى فرهاد سليمى، از فعالين انديشه و پيكار، پس از آنكه علت عدم شركت مستقيم كارگران ايران در فستيوال را توضيح داد، به شكل بسيار فشرده‌اى از شرايط كارگران، زنان و دانشجويان در ايران حرف زد. آنگاه او از دستگيرى فعالين كارگرى در ايران در هفته‌هاى گذشته اطلاعاتى در اختيار حضار قرار داد. سپس پيام «كانون دفاع از حقوق كارگر» را قرائت نمود.(۶)
كارگران شركت آلمانى لاستيك سازى «اويسكادى» از چند و چون بسته شدن در كارخانه در ايالت خليسكو در مكزيك و مبارزهء تشكل مستقل كارگران و دست آخر اشغال كارخانه سخن گفت. اين كارخانه كه در حال حاضر به عنوان كئوپراتيو عمل مى‌كند، همچنان توسط خود كارگران اداره مى‌شود. وى از يارى كئوپراتيوهاى ديگر، بخصوص كئوپراتيو نوشابه‌سازى «بوئينگ» در طى مبارزاتشان سپاسگزارى كرد و روى اهميت كمك‌هاى متقابل در مبارزات كارگرى تأكيد نمود.
در آخرين بخش از برنامه، نمايندگان يك گروه از كارگران ايتاليائى با توضيح مبارزاتشان در شهر ميلان عليه طرح‌هاى نئوليبرالى و همكارى سنديكاهاى رسمى با سرمايه‌داران توضيحاتى داد. و بعد از آن چند جمع كوچك ديگر نيز از فعاليت‌هاى مشابهى در مكزيك حرف زدند.

ساعت ۱۷.۰۰. راه‌هاى ديگر: شهرى ديگر.
نمايندهء اتحاديهء ملى سازمان‌هاى مردمى چپ مستقل ‌ UNOPII (مكزيك) از تاريخ فعاليت‌هاى اين تشكل حرف زد. اتحاد كارگرى و سوسياليستى UNIOS (مكزيك) نيز به همين ترتيب. بعد چند نفر از جوانان و جمع‌هاى آنارشيستى، پانك، و رهائى‌طلب (مكزيك) در مورد مشكلاتشان در جامعه و توضيح چرائى فعاليت‌هاى خود براى مردم، و از درگيريهائى كه در شهر مكزيكو با نيروهاى انتظامى دارند سخن گفتند.

۲۷ دسامبر ۲۰۰۸
ساعت ۱۱.۰۰. چهار چرخ سرمايه‌دارى: محروميت.
فوروم باز با شركت كنگرهء ملى بومى‌ CNI (مكزيك)، مهاجرين زن و مرد لاس لوماس دِ پولِه‌و [تپه‌هاى پوئله‌و] (سيوداد خوارِز) (مكزيك)، نمايندهء كانون انجمن شهرهاى بوميان كاىٔوكا (كلمبيا) كه جزو سخنرانان بود، متأسفانه نتوانست ويزا بگيرد و به همين دليل در برنامه شر˜ت نداشت.

ساعت ۱۷.۰۰ جنبش‌هاى اجتماعى ديگر. فوروم باز با شركت CUNC- تلاكسكالا (مكزيك)، نيروى بومى چينانته‌كا (مكزيك)، جبههء خلق (مكزيك)، محلهء بلانكا نويداد در شهر نوئِولارِدو (مكزيك)، جبههء خلقى فرانسيسكو ويلا مستقل (مكزيك)، كاكتو- اوآخاكا (مكزيك).

۲۸ دسامبر ۲۰۰۸
ساعت ۱۱.۰۰. چهار چرخ سرمايه‌دارى: سركوب
. فوروم باز با شركت بانوان سينالوآ و چيهواهوا (مكزيك)، پيام زندانيان سياسى آتنكو(۷) (مكزيك)، پيام ضبط شدهء گلوريا آرِناس(۸)، زندانى سياسى (مكزيك). گلوريا آرناس در مقاله اش نشان داد كه در مبارزه نمى توان از شكنجه گريخت و نمى توان گمان كرد كه در جامعه سرمايه دارى شكنجه در كار نباشد، بلكه بايد چگونگى مقاومت در مقابل آن را آموخت. جمع همه زندانى هستيم (مكزيك)، شبكهء ملى عليه سركوب و به نفع همبستگى (مكزيك)، باربارا سامورا وكيل مدافع بسيارى از زندانيان سياسى (مكزيك). از جمله گروه هايى كه در بخش از برنامه سخنانشان را ارائه دادند، انجمن مبارزه با شكنجه و معافيت از مجازات CCTI (مكزيك) بود. نمايندهء اين انجمن، ريكاردو لووه، رابطهء شكنجه را با مبارزهء طبقاتى نشان داد.(۹)

ساعت ۱۷.۰۰. راه‌هاى ديگر: سياستى ديگر، تاريخى ديگر. ميزگرد باز با شركت جان هالوى John Hollowy، فليپه اِچه‌نيك Felipe Echenique (مكزيك)، فرانسيسكو پينِدا (مكزيك)، رائول سيبِچى(۱۰) Raul Zibechi (اروگوئه)، اوليويه بزانسو‌نوOlivier Besancenot ( فرانسه بنيانگذار حزب نوين ضدسرمايه دارى)، مونيكا بالتودانو(۱۱) (نيكاراگوئه)، سرخيو رودريگِز لاسكانو Sergio Rodriguet Lascano (مكزيك).

۲۹ دسامبر ۲۰۰۸
ساعت ۱۱.۰۰. چهار چرخ سرمايه‌دارى: تحقير
. فورومِ باز با شركت جمع آناركو پانكِ لاكوروا (مكزيك)، كنگرهء ملى بومى (مكزيك)، مجلس ملى براسهِ‌رو(۱۲) (مكزيك)، مرسدس اوليوِرا (مكزيك).

۳۱ دسامبر ۲۰۰۸
از حوالى بعد از ظهر اتوبوس ها، كاميون ها و اتومبيل هائى كه به عازم اوونتيك بودند، چهرهء جادهء باريكى را كه از سن كريستوبال به سوى بلندى هاى چياپاز مى رفت، تغيير دادند. در مقابل جادۀ ورودى اوونتيك، تا چند كيلومتر، جاى پارك كردن نبود. هوا هنوز روشن بود كه گروه هاى موسيقى كارشان را شروع كردند. حدود ساعت ۹ شب، جمعيتراه را براى ورود فرماندهان زاپاتيست به صحنه گشود و برنامه با پيام ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى به مناسبت پانزدهمين سالگرد قيام مسلحانه و خوش آمد گوئى به شركت كنندگان در نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه ادامه يافت. بعد، همان طور كه در مناطق زاپاتيستى سنت است، رقص و پايكوبى تا پاسى از شب ادامه يافت.

۲ ژانويهء ۲۰۰۹
ساعت ۱۱.۰۰: برنامه با كمى تأخير در سالن اصلى «دانشگاه خاك» آغاز شد. با ورود فرماندهان زاپاتيست، و دو كودك دختر زاپاتيست، لوپيتا و تونيتا ـ كه ظاهراً زاپاتيست ها با حضور خردسالان در فستيوال مى خواستند احترام به شخصيت و حقوق آنان را به عنوان يك اصل آموزشى براى جامعه مطرح نمايندـ. كلنل مويسس جلسه را رسماً افتتاح كرد. در اين بخش نمايندگان اتحاديهء ملى سازمان‌هاى مردمى چپ مستقل ‌ UNOPII (مكزيك) از تاريخ فعاليت‌هاى اين تشكل حرف زد. اتحاد كارگرى و سوسياليستى UNIOS (مكزيك)، كنفدراسيون عمومى كارگران اسپانيا- CGT، گروه ديگر بس است Ya Basta از ايتاليا و «عدالت براى محله» از نيويورك(۱۳) سخن گفتند.

ساعت ۱۷.۰۰: برنامهء بعد از ظهرشامل جنبش كارگران بيكار آرژانتين- سولانو، كميتهء همبستگى با خلق هاى مبارز چياپاس، كنفدراسيون دهقانان پرو، نشريهء آلِنا (يونان) بود. آخرين سخنران اين روز، معاون فرمانده شورشى، ماركوس بود كه اولين سرى از «هفت باد در تقويم و جغرافياى اعماق» را تحت عنوان «جوانىِ شريفِ خشماگين»‌ قرائت كرد.

۳ ژانويهء ۲۰۰۹
ساعت ۱۱.۰۰: شركت كنندگان اولين بخش دومين روز ميز گرد از اين قرار بودند: رائول سيبچى (اروگوئه)، اسكار اليورا(۱۴) (بوليوى)، مونيكا بالتودانو (نيكاراگوئه)، آدولفو جيلى (مكزيك) و سرانجام، معاون فرمانده شورشى، ماركوس سخنانش را با عنوان «يك آرزوى شرافتمندانهِ خشمگين» ارائه داد.

ساعت ۱۵.۰۰: ميز گرد ارتباط جمعى ديگر.

ساعت ۱۹.۰۰: پير لوئيجى سولتو ( )، خيمه پاستور (اسپانيا )، و سرخيو رودريگز لاسكانو (سردبير نشريهء ربلدييا، مكزيك) بودند. پس از آن سخنرانى آرانداتى روى Arundhati Roy (هندوستان) كه شخصاً حضور نداشت، توسط يك خانم مكزيكى قرائت شد. «رنگِ خاكِ شرافتمند و خشماگين» تيتر سخنرانى معاون فرمانده شورشى، ماركوس بود. دست آخر دو خردسال زاپاتيست، لوپيتا و تونيتا، نيز داستانى را كه خود نوشته بودند، قرائت كردند.

۴ ژانويهء ۲۰۰۹
ساعت ۱۱.۰۰: گوستاوو اِستِوا، ژوشه ايرراته (سرزمين باسك)، ژان روبر (سوئيس)، و لوئيز وييورو سخن گفتند. بعد معاون فرمانده ماركوس تحت عنوان «خشم شرافتمندانهء متشكل»، اطلاعيهء ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى را در محكوميت حملهء اسرائيل به غزه قرائت كرد.(۱۵)

ساعت ۱۵.۰۰: در ميز گرد خشونت جنسيتى كه در آن از جمله بازماندگان سركوب‌هاى سن سالوادر آتنكو سخنرانى كردند. خانم فرمانده اورتنسيا، بخش پنجم از «هفت باد در تقويم و جغرافياى اعماق ـ كه با استفاده از اساطير بوميان نوشته شده ـ را تحت عنوان «يك خشم زنانه و شرافتمندانه» قرائت نمود.

ساعت ۱۹:۰۰: اين بخش برنامه با خواندن متنى از والتر ميگنولو، كه خودش نتوانسته بود بيايد، آغاز شد. بعد كارلوى آگييرِ روخاس، ميكائيل هاردت(۱۶) (آمريكا)، سيلويا ماركوس و معاون فرمانده شورشى، ماركوس (خشم شرافتمندانه اى ديگر) سخنرانى كردند.

۵ ژانويهء ۲۰۰۹
ساعت ۱۱.۰۰: در اولين قسمت از برنامه هاى آخرين روز فستيوال سازمان هاى دهقانى و بومى مكزيك سخن گفتند، بعد نامهء جنبش كارگران روستائى بدون زمين(۱۷) MST (برزيل) قرائت شد. بعد رشتهء كلام را خانم دولورس اسلِس به دست گرفت. آن گاه كارلوس مارنتس، آمِريكا ميارى پينه مال، آلبرتو گومِز، و خوان چاوز سخنرانى كردند. بخش صبحگاهى با سخنان معاون فرمانده شورشى ماركوس پايان يافت.

ساعت ۱۵.۰۰: با پيام ويدئوئى جان برگر(۱۸) John Berger، تحت عنوان نامه اى از فلسطين آغاز شد. بعد خانم پائولينا فرناندز، كارلوس گونزالس، سخنرانى كردند. آن گاه نامه اى از ماركوس رويتمن قرائت شد. پس از آن پابلو گونزالس كازانوا سخنرانى كرد. معاون فرمانده شورشى، ماركوس آخرين بخش از سخنانش را تحت عنوان «مرگى شرافتمندانه و خشماگين» قرائت كرد.
دست آخر فرمانده داويد در ساعت ۲۳:۳۲ از سوى فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى رسماً پايان كار فستيوال را اعلام كرد.
در همين زمان نمايندهء «كنگرهء ملى بومى» خواستار شد تا چند دقيقه بيانيه را قرائت كند. پس از موافقت، بيانيه اى كه شديداً حملۀ دولت اسرائيل را به غزه محكوم مى كرد قرائت شد.

* * * * * * * * * * * * * * * *

پانوشت ها:

۱- براى اطلاع بيشتر نگاه كنيد به اصل اطلاعيه:
http://www.peykarandeesh.org/ezlnFarsi/EZLN-primer-festival-mundial-de-la-digna-rabia.html

۲- براى اطلاع بيشتر نگاه كنيد به اصل اطلاعيه:
http://www.peykarandeesh.org/ezlnFarsi/EZLN-primer-festival-mundial-de-la-digna-rabia-081126.html

۳- پيام كانون مدافعان حقوق كارگر: http://kanoonmodafean.blogfa.com/post-70.aspx

۴- متن اين قطعنامه همراه با مشخصات اشخاص و گروه هاىٔى كه آن را امضاء كرده اند روى سايت هاى مختلف ايرانى قابل دسترسى است:
http://www.peykarandeesh.org/safAzad/Ghatnameh-Festivale-Khashm.html

۵- در گذشته مصاحبه اى داشتيم با خانم ابه پاستور د بونافينى. نورا كورتينياس از جناحى از مادران ميدان مه است كه معروف اند به «خط بنيانگذاران». با اين حال براى آشناىٔى بيشتر با فعاليت هاى مادران ميدان مه، رك به مصاحبه دربارۀ مبارزۀ مادران ميدان مه (آرژانتين)
http://www.peykarandeesh.org/old/jonbesh/pdf/Hebe%20de%20Bonafin.pdf

۶- ن.ك. به زير نويس ۳

۷- در مورد آتنكو رجوع كنيد به: گزارش بهرام قديمى از سر˜كوب وحشيانهء سا˜كنين سن سالوادر آتنك˜و˜، ۱۴ مه ۲۰۰۶
http://www.peykarandeesh.org/ezlnFarsi/Represion-in-Atenco.html

۸- گلوريا آرناس، با نام مستعار «كلنل آىٔورورا»، و همسرش خا˜وبو سيلوا نوگالِس، «فرمانده آنتونيو»، هر دو از فرماندهان مهم ارتش انقلابى خلق شورشگر، از سال ۱۹۹۸ در زندان بسر مى برند و از درون زندان جزو نخستين ˜كسانى اند كه˜ به «˜كارزار ديگر» پيوستند. آنان بى شك˜ معروفترين و مهم ترين زندانيان سياسى مك˜زيك˜ اند. در اين باره از جمله نگاه ˜كنيد به:
مصاحبه با فرمانده سانتياگو، ارتش انقلابى خلق شورشگر، ترجمه: نادر ثانى، در پيام فداىٔى
http://www.siahkal.com/index/right%20col/Interview2-Payam70.htm
و
‮«كارزارى ديگر‮» ‮(‬گزارشى از يك اجلاس عمومى زاپاتيستى‮)‬، بهرام قديمى‮ ، مكزيك˜‮ - ‬۴‮ ‬اك˜تبر‮ ۲۰۰۵
http://www.peykarandeesh.org/ezlnFarsi/GozaresheBahram.html

۹- براى اطلاع بيشتر در مورد Colectivo Contra la Tortura y la Impunidad - CCTI نگاه كنيد به:
http://contralatortura.org
و همچنين به: شكنجه، شكنجه شده و جامعه، بحث اراىٔه شده به سمينار سراسرى دربارهء كشتار زندانيان سياسى در ايران، كلن، ۱۷ ژوىٔيهء ۲۰۰۵، فليسيتاس ترويه
http://www.peykarandeesh.org/article/FelicitasTreue-Koln.html
و: شكنجه ى جنسى و مقاومت جمعى، نمونه: مكزيك - سن سالوادر آتنكو
http://www.peykarandeesh.org/article/sexueltorture.html
فيليسيتاس ترويه: سخنرانى در مراسم يادمان هجدهمين سالگرد كشتار زندانيان سياسى در ايران، فرانكفورت - ۲ سپتامبر ۲۰۰۶
و
TORTURE, REPRESSION AND RESISTANCE، Speech on September 21. 2008 in: The 20th Anniversary of Iranian Political Prisonner's Massacre in Summer 1988, Montreal, September 19-21, 2008
http://www.peykarandeesh.org/noFarsi/torture-repression-and-resistance.html

۱۰- در بارهء راىٔول سيبچى نگاه كنيد از جمله به:
Survival and Existence in El Alto
http://www.counterpunch.org/zibechi10142005.html
و
Plan Colombia pays off for Washington
http://socialistworker.org/2008/07/18/plan-colombia-pays-off
و
Latin America Now: An Interview with Raúl Zibechi
http://www.bilaterals.org/article-print.php3?id_article=5559

۱۱- مونيكا بالتودانو از فرماندهان سندينيست بود كه پس از جنگ به انتقاد از سياست هاى دانيل اروتگا پرداخت. بالتادانو که در حال حاضر نمایندهء‌ مجلس است، به جريانى تعلق دارد كه مى خواهد سنت هاى انقلابى جبههء آزاديبخش سندينيست را احيا كند.

۱۲- براسه رو يعنى كسى كه كار يدى مى‌كند. منظور كارگران مكزيكى است كه در آمريكا كار مى كردند و بخشى از حقوق‌شان به دولت مكزيك پرداخت مى‌شد تا به عنوان بازنشستگى بدانان بازپرداخت شود. دولت مكزيك هرگز حقوق اين كارگران را كه از آمريكا به ميهنشان برگشته‌اند به آنان نداد.

۱۳- در مورد اين تشكل مردمى، از جمله نگاه كنيد به:
Movement for Justice in El Barrio
http://www.leftturn.org/?q=node/1062
و
Movement for Justice in El Barrio Proposes an International Day of Action
http://narcosphere.narconews.com/notebook/rj-maccani/2007/05/movement-justice-el-barrio-proposes-international-day-action
۱۴- براى اطلاع بيشتر از اسكار اليورا رجوع شود به سخنرانى وى در نخستين فستيوال خشم شرافتمندانه:
http://www.peykarandeesh.org/ezlnFarsi/Festival-Digna-Rabia-Oscar-Olivera.html

۱۵- ترجمه به فارسى اين متن تحت عنوان «در بارهء كشت و درو»:
http://www.peykarandeesh.org/ezlnFarsi/09.01.04-EZLN-Farsi.html

۱۶- وى همراه با تونى نگرى نويسندهء كتاب هاى «انبوه خلق»‌ و «امپراتورى» است كه به زبان فارسى نيز انتشار يافته اند.

۱۷- در مورد «جنبش كارگران روستاىٔى بدون زمين» از جمله نگاه كنيد به:
مصاحبه با المار سيسمبرا، عضو كميسيون روابط بين المللى جنبش كارگران روستاىٔى بدون زمين:
http://www.peykarandeesh.org/old/jonbesh/pdf/Elemar.pdf

۱۸- ـ جان برگر، نويسندۀ متعهد، رمان نويس، نقاش و ناقد هنرى و سناريست انگليسى ساكن فرانسه (wikipedia).

ترجمهء بهرام قديمى
مكزيك.
۲۸ ژانويه ۲۰۰۹

خطاب به رفقاى كارزارى ديگر، به رفقاى ششمين [بيانيه] انترناسيونال، و زنانى كه به ششمين بيانيه [جنگل لاكندونا] پيوسته اند:
رفقاى زن:

به عنوان بخشى از مراسم آيندهء روز بين المللى زنِ در مبارزه، زنانِ فرماندهء كميتهء مخفى انقلابى بومى - فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى، در روزهاى ۷ و ۸ مارس سال ۲۰۰۹، برنامهاى ورزشى، فرهنگى و سياسى، در محل حلزون اوونتيك، در بلنديهاى چياپاس، برگزار خواهند كرد.
در حالى كه هنوز فرماندهانِ زن داشتند در مورد مشخصات اين همايش زنان مبارز بحث ميكردند، خبرِ تأسف بار درگذشتِ رفيقمان، عضو كارزارى ديگر در چيهواوا، بانو كُنسپسيون گارسيا دِ كورال به ما رسيد.
ما زاپاتيستها اين زن را «مادر كورال» ميخوانديم، او مادر مبارزينى بود كه در نبرد به خاك افتادند. وى مبارزى پيگير در راه بازگرداندنِ ناپديدشدگانِ سياسى بود. او ما را مانند فرزند خود پذيرفت، بدون فرصت طلبيهاى مُد روز، بدون هيچ شرط و شروطى، و با احساسات قلبى، بدون آنكه مسألۀ سِن در ميان باشد و يا عكسى تبليغاتى گرفته شود. وقتى ما، هيئت كميسيون ششمين بيانيه، با او از نزديك آشنا شديم، در وى نيروئى يافتيم، كه رفقاى مادر، مادران ناپديد شدگان سياسى در چيهواوا بارها به احترام او به پا برخاستند، «ننه دلاور»هامان.
با آن كه اين همايش در ابتدا براى زنان زاپاتيست برنامه ريزى شده بود، زنان فرمانده فكر كردند كه از زنان «ديگرى» كه در مكزيك و جهان رفيق ما هستند نيز دعوت كنند، و با آگاهى از درگذشت بانو كُنسپسيون گارسيا دِ كورال، تصميم گرفتند اين مراسم را با ناماين زن مبارز كه ميشناختيم و ميشناسيم، «ماما كورال» بنامند، تا بدين وسيله نسبت به زنانى كه مادرند، و بدون آن كه سنشان اهميتى داشته باشد، نه تسليم ميشوند، نه خود را ميفروشند، و نه پايشان ميلنگد، اداى احترام كنند.
پس، در اجراى دستور فرماندهانمان، فرماندهان زن زاپاتيست، از شما دعوت ميكنيم به...


مراسم سياسى، ورزشى، فرهنگى و هنرىِ
«ماما كورال»


كه در روزهاى ۷ و ۸ مارس سال ۲۰۰۹، در محل حلزون اوونتيك، چياپاس، برگزار ميشود شركت كنند كه مشخصاتش از اين قرار است:
ــ فقط زنان مى توانند بدون اهميت به سن، نژاد، اعتقاد مذهبى، زبان، مليت، و ترجيحات جنسيتى شان، مستقيماً در فعاليتهاى ورزشى، نمايشات هنرى و فرهنگى شركت داشته باشند.
ــ مردانى كه شركت مى كنند، تنها مى توانند در آشپزى و يا نگهدارى از كودكان، نظافت و يا كمك به مراسم شركت داشته باشند.
ــ سه نوع ورزش خواهد بود: بسكتبال، واليبال، و فوتبال.
ــ فعاليت هنرى از قبيل ترانه، شعر، نمايش تأتر، روزنامهء ديوارى و رقص خواهد بود.
ــ گروههاى زنان كه براى شركت در بخش ورزشى تشكيل ميشوند، بايد از قبل در صفحهء الكترونيكى ارتباطات زاپاتيستى ثبت نام كنند. بايد بگويند در چه نوع ورزشى شركت خواهند داشت، چند نفر زن تيمشان را تشكيل ميدهند، نام تيم چيست، و در صورتى كه لباس با فرم معينى به تن ميكنند، لباس فرمشان چه طورى است. اين اطلاعات براى برنامه ريزى مسابقات است.
ــ زنان و يا گروههاى زنانى كه ميخواهند در فعاليتهاى فرهنگى شركت كنند نيز بايد در صفحهء الكترونيكى ارتباطات زاپاتيستى ثبت نام كنند. بايد بگويند ميخواهند در چه برنامهء فرهنگى شركت كنند، چند نفرند و نامشان چيست، اگر نامى روى گروهشان ميگذارند بگويند تا بتوان برنامه ريزى كرد.
ــ بازيهاى ورزشى در روز ۷ مارس ۲۰۰۹ در زمين ورزش حلزون اوونتيك آغاز ميشود، و اگر تعداد تيمها زياد باشد، در روز ۸ مارس ادامه خواهد يافت.
ــ برنامه هاى فرهنگى، بسته به آن كه چه تعدادى ثبت نام كرده باشند، در شبانگاه ۷ مارس و در عصر و شبانگاه ۸ مارس برگزار خواهند شد.
ــ روز ۸ مارس ۲۰۰۹ فرماندهان زن زاپاتيست، پيامى براى مبارزه خواهند داد.
همين و بس.

آزادى و عدالت براى آتنكور!

آزادى، عدالت، و ارائهء زندهء زندانيان و ناپديدشدگان سياسى!

از كوهستان هاى جنوب شرقى مكزيك.
از طرف كميتهء مخفى انقلابى بومى - فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى

معاون فرمانده شورشى ماركوس

مكزيك، ژانويه ۲۰۰۹


Comunicado del CCRI-CG del EZLN, convocando al evento político, deportivo, cultural y artístico "MAMÁ CORRAL", 28 de Enero del 2009, en Farsi

سخنرانى در نخستين فستيوال خشم شرافتمندانه
ترجمه بهرام قديمی

خواهران و برادران، رفقاى زن و مرد
براى من فرصت شركت در اين مكان، با شما و در اين منطقهء گندم گون شريف، مانند مردمانش، امتياز و افتخار عظيمى‌ست.
اين امتياز و افتخار بدون كوشش غولآسا، شرافتمندانه، خشماگين و جمعى هزاران مرد، زن، جوان، كودك و سالمندِ خلق‌ من و خلق ما امكانپذير نمى‌شد. اين ها هستند كه نه تنها تاريخ واقعى‌مان را مى‌سازند، بلكه همچنين كل تاريخ‌مان را مى‌سازند. بدون جهد و كوشش برادران و خواهران بومى‌مان، برادران و خواهران‌مان در شهرها، و برادران و خواهران‌مان در مكزيك، نه حضور در اين مكان امكانپذير مى‌شد، و نه ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى مى‌توانست به عنوان نمونهء شأن انسانى و اميد به چشم بيايد و محسوس شود.
شايد به همين دليل است كه امروز من احساس مى‌كنم كه به ناحق اينجا همراه شما، با شما هستم.
به همين خاطر مى‌خواهم اداى احترام كنم نسبت به اين مردان و زنان، جوانان، كودكان و سالمندانى كه طى پيكارمان مورد هتك حرمت قرارگرفتند، غصب شدند، زخمى شدند و به قتل رسيدند تا زندگى بازتوليد شود، تا ما همچنين زندگى كنيم.
اگر ما، تمام كسانى كه اينجا، در اين همايش گرد هم آمديم چيز مشتركى را حس كرده، زيسته ايم و تاب آورديم، ترس وحشت است،، تبعيض، نژادپرستى، فراموشى ست، و بيش از فراموشى، شايد، ناديده گرفته شدن.
اما به همين نحو توانستيم خشمگين شويم، خود را باز يابيم، متشكل شويم، حرف بزنيم، بسيج شويم، شادى كنيم، گريه كنيم، بخنديم، عشق بورزيم، متنفر شويم، توانمان را ترميم كنيم، به نيروى‌مان اعتماد كنيم، صداى‌مان را باز بيابيم، كلام‌مان را، ولى بيش از هر چيز ديگرى توان‌مان را براى تصميم‌گيرى.
اين گونه بود كه در آوريل ۲۰۰۰، هشت سال پيش، فقط متكى به نيروى خودمان، با بحثِ رو در رو، با به رسميت شناختن يكديگر به عنوان همپا و همتا، با به هم پيوستن نقاط قوت و ضعف‌هاى‌مان، با قابل رؤيت شدن‌مان در مقابل ثروتمندان و قدرتمندان، كسانى كه سال‌هاى متمادى ميهن‌مان را، ارضى‌مان را، مناطق‌مان را، شركت‌هاى‌مان را، و مردم‌مان را در اختيار شركت‌هاى چند مليتى قرار داده بودند، و آن‌چه مادرِ زمين، «پاچاماما»٢ ى ما آن همه سخاوتمندانه در اختيارمان قرار داده تا كسانى كه در اين خاك زندگى مى‌كنيم بتوانيم با شرافت، در عدالت و رفاه زندگى كنيم، همان طور كه پدران و پدربزرگان‌مان مى‌زيستند، همان‌طور كه بايد فرزندان و نوه‌هاى ما زندگى كنند، را وقيحانه و بيشرمانه، تحقير و به غارت كردند.
اين كسانى كه مدعى‌ِ حاكم بودن‌اند و اداره كنندگان دولت، آب را خصوصى كردند، و كار را با افراط بسيار به آب باران نيز كشاندند.
كارى كه همهء مردان و زنان با هم انجام داديم، در برابر اين همه سال ديكتاتورى سرمايهء چند مليتى، در برابر ديكتاتورى احزاب سياسى، در برابر سركردگانى كه نوكر بانك جهانى بودند و در برابر صندوق بين المللى پول، اين بود كه با مبارزه‌ء مان، به قول شما برادران و خواهران، دولت‌هاى بد را ترمز كنيم. و توانستيم توسط صدها راهبندان در شهر و خارج از شهر، يكى از حريص‌ترين شركت چند مليتى، يعنى شركت چند مليتى بچتل را بيرون كنيم. و توسط قانونى كه بر شانه‌هاى مردم بنا شده بود، تمام آن چيزهائى را كه مصادره و كالا ساختن آب معنى مى‌داد نيست و نابود كنيم. و خودمان راه خود- رهائى auto-emancipación خويش را بنا كنيم.٣
بنا بر مفهوم كلاسيك كلمه، رهائى خويش به معنى «دست قىّم را از سرِ خود كوتاه كردن» است. تمام مردان و زنانى كه در [جمعيت] «هماهنگى براى دفاع از آب و زندگى» متشكل بوديم اين كار را انجام داديم: شروع كرديم يوغ سرمايهء چند مليتى را از گردن مان برداشتن، سرنوشت تحقير و فقر را كه چند تن قدرتمند طراحى كرده بودند تا به ما به عنوان تنها واقعيت ممكن تحميل كنند شكستيم. با اين كار ياد گرفتيم كه مى‌توانيم خود، خويش را رهبرى كنيم، احتمال داديم كه مى‌توان، معنى آنچه را كه از سياست فهميده مى‌شود عوض كرد، با اصلاح آن به نفع خودمان، به صورت جمعى، در مجامع عمومى، در گفت و گوى چشم در چشم، تصميم گيرى در مورد مهمترين سؤال‌هائى كه به همه مربوط مى‌شود: ديگر تصميم گيرى در مورد مسائل عمومى از حالت شغل و كار متخصصين و سياستمداران درآمد. و جمعى صدا را ترميم كرديم، كلام را و تصميم را، يعنى نه فقط توانستيم آب‌مان را غير- خصوصى٤ كنيم، بلكه همچنين موفق شديم سياست را غير- خصوصى كنيم. من به شكلى بسيار ساده اين موضوع را «شيوهء خود- سازماندهىِ كردن زندگى جمعى، گفت و گو، مقابله كردن، تصميم گرفتن و عمل كردن» مى‌دانم.
آن روزها روى پاهاى خودمان بلند شديم، همه به چشم‌هاى يكديگر نگاه گرديم، بارها در مورد آن‌چه مناسب است با هم مشورت كرديم؛ به توافق رسيديم و آن را به عمل در آورديم، اين كارى بود كه ما كرديم، اين كارى بود كه شما در اول ژانويهء ۱۹۹۴ كرديد. اين نيروى ما بود، اين بايد بار ديگر به نيروى ما بدل شود، اين بايد هميشه نيروى ما باشد.
در مبارزهء طولانى براى بازپس گرفتن حقوق‌مان، براى بازپس گرفتن آن‌چه به غارت رفته بود، براى آن كه همهء آنچه در منطقهء ما است در اختيار خود ما مردان و زنان باشد، ما، در كوچابامبا، بوليوى، با آن‌چه «جنگ آب» ناميده شد، پيشتاز بوديم، روشنائى بوديم، اما فرمان نمى‌داديم. اين چيزى بود كه مى‌خواستيم، اين چيزى بود كه بوديم.
از آن چه اتفاق افتاد هشت سال مى‌گذرد، مبارزات ديگرى درگرفت: مبارزه براى كوكا [منظور كشت درخت كوكا است و آزاد بودن خريد و فروش برگ آن، كه در بليوى، پرو، كلمبيا، اكوادر و... در ميان بوميان نه تنها استفاده‌هاى داروئى دارد، بلكه همچنين در مراسم و مذاهب آنان از پايه‌هاى با اهميت سنتى برخوردار است. مبارزه‌ با ممنوعيت كشت كوكا و آزاد بودن خريد و فروش برگ آن در كشورهاى حوزهء آمازون از سال‌ها پيش يكى از مهمترين مبارزات عليه طرح‌هاى امپرياليستى است. م.] براى گاز و نفت. از زمانى كه برخى رفقا، برادران و خواهران ما در مبارزه، مسئوليت‌هاى دولتى پذيرفته‌اند چند سالى مى‌گذرد. سه سال از زمانى مى‌گذرد كه اِوو مورالِس٥ كه از طريق اين مبازات و توسط مردمى ساده و كارگر، از روستا و شهر، به پست دولت گماشته شده، نه براى آن‌كه آن را اداره كنند، بلكه براى تغيير آن، و تا به امروز آن را تغيير نداده است.
از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، پنج سال مبارزه جريان داشت براى بازيافتن توان‌مان براى خشمگين شدن، براى شورش كردن، براى اشغال فضاى منطقه‌اى، به شكلى افقى، با شفافيت، با احترام، با تبادل نظر، با همبستگى، با برابرى، بدون سلسله مراتب، بدون سركرده و ارباب.
اين مبارزات گوناگون، بزرگ و كوچك، در سطح ملى و روزمره، فضاهائى بودند كه در آن دمكراسى واقعى را تمرين كرديم، همان كه مجامع عمومى و انجمن‌ها را در ميدان ها، در خيابان‌ها، و در جاده‌ها امكانپذير كرد، فضاهائى كه در آن وظايف‌مان را تعيين مى‌كرديم. همان وظايفى كه با شناخت و تعهد مطلق به اجرا در‌آورديم، زيرا «وظيفهء ما» بود، از سوى هيچ كسى «از بالا» به ما تحميل نشده بود، از پائين آمده بود.
امروز، پس از اين مدت، بايد سؤالات مختلفى را از خودمان بپرسيم:
آيا اين دولت‌ها به وظايفى اساسى‌اى كه توده‌ها به روشنى كامل پيش پايشان قرار داده بود عمل كردند؟ اين بلوك متحد اجتماعىِ متحد و مستحكم با يك چشم انداز جمعى مطلقاً روشنى كه شامل پس گرفتن يا تصاحبِ اجتماعىِ مجددِ تمامى ميراث‌مان - ميراثى كه از مبارزات و كوشش‌هاى پدران و پدربزرگان‌مان ارث رسيده‌اند -، استوار بر هيدروكربورها [مواد خام نفتى]، آب، شركت‌هاى توليدى و خدماتى، و گوناگونى بيولوژيكى استوار است. يعنى پس گرفتن منطقه‌ مان، نه تنها به عنوان يك فضاى فيزيكى، بلكه قبل از هرچيزى به عنوان يك فضاى زندگى مشترك اجتماعى بين ما زنان و مردان. منطقه‌اى كه در آن زندگى مشتركى را به شيوه‌اى هماهنگ پيش ببريم، به عنوان بخشى از طبيعت و «پاچاماما».
وظيفهء ديگر بناساختن و بازسازى يك «قانونگرائى نوين» بود، بر پايهء «سنن و عادات» خودمان، در پروژه‌‌هاى جامعه‌اى كه پيشينيان مان رؤيايش را در سر مى‌پروراندند، يعنى آموزگاران و دانايانى كه براى‌مان ساختن حال حاضرمان و آينده‌مان را ممكن مى‌كنند.
راه‌كارهائى كه اين دولت‌ها در پيش گرفتند، اگرچه كوشش مهمى بود در پس گرفتن توان استقلال دولت‌هاى كشورهاى ما در مقابل سرمايه‌دارى، اما در عمل كارش برقرار كردن قوائد جديد بازى بود تا اين امكان را فراهم سازند كه درآمد بيشترى از نفت در اختيار اين دولت‌ها قرار گيرد، و يا به دولت توان مديريت «ملى» شركت‌هاى «ملى شده» را بازگرداند، بدون آن كه ذره‌اى شيوهء ادارى بودن دولتى را تغيير دهند، همان ادارى بودنى كه مشوق فساد، ولخرجى حاصل از عدم كنترل و عدم شراكت اجتماعى در تصميم‌گيرى‌هاى اين شركت‌ها است.
فراخوان «مجلس مؤسسان» و انتخابات فرمانداران خطاهاى عمدهء اين دولت بودند به نفع يك فرايند جهتِ تعريفِ مجددِ اليگارشى راست، فاشيست، زميندار، كارخانه‌دار و حزبى.
يك سرى همه پرسى، رفرندوم و اشكال ديگر «دمكراسى» باعث شدند كه شرايط وخيم اقتصادى مردم، محصول بحران جهانى آذوغه و بحران‌هاى اقتصادى سرمايه‌دارى، از ديده محو شود و ناشناخته بماند. به نظر مى‌رسد كه امروزه اعداد و ارقام از بازگرداندن شأن انسانى و رفاه مردم مهمتر است!
در مجموع هيچ «ملى كردنى» يا پس‌گرفتن اجتماعى آن چه مصادره شده در كار نبود، چنان چه اين مجلس مؤسسان نيز آن طورى كه در سال ۲۰۰۰ مدعى بودند، «بدون ميانجى گرى احزاب براى بنا كردن يك كشور از پائين» تشكيل نشد.
مشكلات ديگر، از بين بسيارى ديگر، از اين قبيل اند:
جذب جنبش‌هاى اجتماعى اصلى و تابع كردن آن‌ها نسبت به سياست دولتى.
از دست دادن توان طرح ريزى يك طرح كار روزانهء مستقل از دولت، مانند سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، براى آن كه نشان دهد كه اين ساختار دولتى تنبل‌ها، دزدها و دروغگوها را به فرماندار بدل مى‌كند، همان چيزهائى كه اهداف اصلى مبارزات‌مان بود، همان چيزهائى كه به بسيج‌هاى ما در اين دوره اعتبار بخشيده‌اند، مبارزاتى كه در آن بسيارى از افرادى كه امروز در دولت‌اند، شركت داشتند.
ولى با درك مردم عادى برخى اقشار اجتماعى، بخصوص در شهرها، مانند كارگران زن و مرد و طبقهء متوسط، آن چه بيش از همه نگران كننده است، اين است كه آن‌چه دولت از دست داده است، فروتنى‌‌ست، تبادل نظر، و تواضع كه ارزش‌هاى پايه‌اى بوميان در اعمال روزمره اند. بسيارى از اين اقشار كه همراه با دهقانان و بوميان مبارزه مى‌كنند، به حساب آورده نمى‌شوند و ما احساس مى‌كنيم كه از اين فرايند محروميم.
فرايندى كه در آن همهء مردان و زنان به حساب نمى‌آيند، غم انگيز است و باعث ىأس و عجز مى شود، ولى در همان‌حال به روشنى كامل به ما نشان داد كه شكل «كار سياسى»‌ تغيير نكرده است. رابطهء زنجيره اىِ فرمانده، فرمانبر عوض نشده و برخى كه از «فرمانبر فرمان دادن» حرف مى‌زدند، امروزه كه در قدرت‌ اند از افقى كردن قدرت و از باز گرداندن قدرت به دست صاحب مشروع آن كه خلق است، وحشت دارند. زيرا مى‌دانند كه اگر اين كار را انجام دهند، از امتيازاتى كه قدرت در اختيارشان قرار مى‌دهد، محروم خواهند شد، نه تنها امتيازات مادى، بلكه بيش از هرچيز، توان ادامهء فرمان دادن.
منتقد بودن و يا پيشنهاددهنده بودن جهت يارى رساندن به تعميق اين فرايند، همانند ديروز، باعث آن مى‌شود كه دولت پاداشمان را با صفت هائى مثل راديكال، يا كسانى كه دست راستى‌ها خرجشان را مى‌دهند بدهد! همانطور كه حاكمان ديروز جنبش‌هاى اجتماعى را قاچاقچى و تروريست توصيف مى‌كردند.
اما امروز نيز مانند ديروز، با وجود پراكندگى كوشش‌ها و مبارزات، با وجود احساسات و اندوه‌ها، باز هم داريم در جلسات يكديگر را باز - مى‌يابيم، مى‌كوشيم، البته با مشكلات فراوان، فضاى همايش و مشورت خودمان را باز سازى كنيم، تا برنامهء كارمان را از پائين باز - سازى كنيم، تا صدايمان را پس بگيريم، تا هيچ كس، يك بار ديگر، به نام ما، به نام جنبش‌هاى اجتماعى، تعيين نكند كه چه بايد بگوئيم و يا انجام بدهيم.
به همين علت در مبارزاتِ ماه‌هاى گذشته عليه راستِ گستاخ، نژادپرست و انتقامجو، باز يكديگر را در خيابان‌ها يافتيم، در جاده‌ها، در تظاهرات. بسيارى در اين مبارزات كشته شدند، يك بار ديگر، در سكوتى تقريباً اجبارى، در ضعف، مشكلات و در نااميدى متوجهء نكات مختلفى شديم:
و آن اين كه خلق‌هاى ما نه حاضرند از مبارزه صرف نظر كنند، و نه تحمل خواهند كرد كه اغفال‌شان كنند و يا به آن‌ها خيانت شود. ومصمم‌اند خودمختارى‌شان را ترميم كنند: براى مبارزه عليه شركت‌هاى چند مليتى، عليه قدرت سرمايه كه همچنان در ميهن ما پابرجاست، عليه نژادپرستى، عليه سياست‌هاى نئوليبرال اين دولت و دولت‌هاى ديگرى كه همچنان ما را به هيچ مى‌پندارند، و ما را بدست فراموشى مى‌سپارند، و همچنان از گفتمان انقلابى استفاده مى‌كنند، در حالى‌كه خودشان اين‌طور نيستند، زيرا انقلاب يعنى تغيير و نه رفرميسم.
بسيارى به شيوه‌اى سخاوتمندانه و ساده زندگى‌شان را براى زندگى دادند. ما زياد كشته داديم.
اين انديشه و اين عمل ستون فقرات شورشگرى ماست، كه نه تنها از آن كاسته نمى‌شود، آن گونه كه بسيارى گمان مى‌كنند براى ادارهء دستگاه دولتى، براى ادارهء سفيدها به دست بوميان؛ براى اداره كردن يك شركت، اموال عمومى، مانند هيدروكربورها؛ مبارزه‌اى براى عملى كردنِ استقلال، يا / و «ملى كردن»، براى «پيشرفت». نه، فقط همين نيست، مبارزه‌ها به خاطر زندگى‌ست و براى زندگى، عليه مرگ، زيرا ما علاقه‌اى به اين نداريم كه مانند ديگر كشورهاى «پيشرفته» باشيم.
مبارزهء ما براى رسيدن با ارقام بالاى مصرف نيست، كه به خرج ما ساكنين كشورهاى «بسيار شمالِ شمال» دارند؛ مبارزهء ما براى آن است كه بشريت ادامهء حيات بدهد؛ براى آن كه پسران و دختران ما، نوه‌هاى مان تنها ادامهء جسم مان نباشند، بلكه بيش از هر چيزى ديگرى ادامهء رؤياها و اميدهاى‌مان باشند... و در اين جا، با پذيرش اين تصميم تزلزل ناپذير، زندگى نكردن مانند يك برده، يعنى همان چيزى كه انگيزه‌ى‌ پيش رفتن ماست، و همان گه ما را متعهد مى‌كند، يعنى ادامهء حيات‌مان.
هيچكس نمى‌تواند شكست‌مان بدهد، زيرا امكان تغيير شرايط زندگى‌مان را تجربه كرديم، به خاطر آكسيون‌ها و اراده‌هاى جمعى و شرافتمندانهء خلق‌هايمان، مردم‌مان.
امروز، در اين روزها، كه شايد آنقدر هم شورشگرى در كار نباشد، بلكه بيش از هرچيز، اميد باشد، عملكرد بالائى‌ها تقريباً مانند هميشه‌ است: مى‌كوشند راه‌مان را ببندند.
در همان حال نمى‌توانيم از گوش سپردن به مردم‌مان دست برداريم، نمى‌توانيم شرايط محروميت‌شان، مبارزه براى ادامهء حيات، توان بالاى‌شان در خود- سازماندهى، و خشم آنا را آنگاه كه مسئلهء دفاع از حقوق‌شان مطرح باشد نبينيم. خوب فهميديم كه بايد با پايه‌ها ماند و شانه به شانهء آنان كار كرد.
اگر متشكل نشويم، اگر بسيج نشويم، وجود خارجى نداريم.
براى استقلال‌مان، براى آن‌كه به عنوان يك جنبش اجتماعى، سرنوشتمان به دست خودمان باشد.
بدون سركرده و ارباب، براى آن كه به قدرتمندان و حاكمان بگوئيم كه ما وجود داريم و براى همين همچنان زنده‌ايم. و تا زمانى كه زنده‌ايم، نمى‌توانيم از مبارزه براى خودمان، چه مرد و چه زن، براى بشريت، براى تحقق رؤياهاى‌مان دست بكشيم.
مبارزات ما بايد با شادى همراه باشد، شفافيت داشته باشد و در حركت باشد، مانند آب، مانند زندگى.
سن كريستوبال، ۳ ژانويهء ۲۰۰۹
پانزدهمين سال قيام زاپاتيستى

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
١. Oscar Olivera Foronda اسكار اليورا فورندا: كارگر صنعتى، دبير اول سنديكاى كارگاران كارخانه اى در كوچابامبا، و سخنگوى جمعيت «هماهنگى براى دفاع از آب و زندگى» كه در سال ۲۰۰۰ موفق شد پس از مبارزات طولانى و جنگ خيابانى شركت چند مليتى «بچتل» را از كوچابامبا اخراج كرده آب را (به قول خودشان) «غير خصوصى» كند. اين اولين بارى بود كه در آمريكاى جنوبى چنين مبارزه اى، با چنين وسعتى عليه خصوصى سازى آب در گرفت. و مهمتر از آن موفق به در دست گرفتن گنترل آب توسط مردم شد.
٢. Pachmama = مادر زمين، در زبان هاى آيمارا و كيچوا. واژهء پاچاماما در خود نه تنها مفهوم زمين و مام وطن را بيان مى كند، بلكه شامل ارزش هاى معنوى و احترام به طبيعت نيز هست. از اين رو پاچاماما شايد به معنى كامل ترين تعريف احترام به محيط زيست و همزيستى با طبيعت نيز هست. م.
٣. براى اطلاع بيشتر ن.ك. به:
Cochabamba! Water War in Bolivia¡ ، نوشتهء اسكار اليورا، ترجمه به انگليسى از Tom Lewis
٤. «غير خصوصى كردن» را ما معادل des-privatización قرار داديم. اسكار اليورا و بسيارى ديگر از فعالين جنبش هاى گارگرى و اجتماعى با استفاده از اين واژه در واقع تفاوت ديدگاهى خود را با آن شيوه از «ملى كردن» كه در آن صنعت، يا اراضى «ملى» شده توسط دولت كنترل مى شود، نشان مى دهند. ديدگاه جنبش نوين اجتماعى در آمريكاى لاتين از «غير خصوصى كردن»، كنترل كارگران، و توده هاى مردم را در نظر دارد. م.
٥. Evo Morales رياست جمهورى بوليوى از ۲۲ ژانويهء ۲۰۰۶.

همين مطلب به زبان
اسپانيائى:
http://www.ubnoticias.org/es/article/palabras-en-el-segundo-viento
انگليسى:
http://www.ubnoticias.org/en/article/words-in-the-second-wind
سخنرانى اسكار اليورا در نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه با صداى خودش:

http://enlacezapatista.ezln.org.mx/varios/1229

- - - - - - - - - -
Ponencia para el Primer Festival Mundial de la Digna Rabia
Oscar Olivera Foronda
En Farsi: Bahram Ghadimi

در حاشيهء برگزارى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه»

رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبه با فرهاد سليمى

در حاشيهء برگزارى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه»

رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبهء بهرام قديمى

در بخش صبحگاهى ۴ ژانويهء ۲۰۰۹
ترجمهء بهرام قديمى

شايد آنچه مى خواهم بگويم ربطى به موضوع اصلى اين ميزگرد نداشته باشد، شايد هم داشته باشد.
دو روز پيش، در همان زمانى كه ما از خشونت سخن ميگفتيم، كوندوليزا رايسِ توصيف ناپذير، كارگزار دولت آمريكاى شمالى اعلام كرد كه آنچه در غزه ميگذرد، تقصير فلسطينيهاست به علت طبيعت خشونتطلبشان.

ممكن است جغرافياى رودخانههاى زير زمينياى كه جهان را درمينوردند عوض شود، ولى همه، آهنگِ يك ترانهء را مينوازند.

نه خيلى دور از اينجا، در محلى به نام غزه، در فلسطين، در خاور ميانه، در همين نزديكيها، ارتشى تا دندان مسلح، ارتش دولت اسرائيل، دارد در مرگ و ويرانگرى پيشروى ميكند.

گامهائى كه اين ارتش تا كنون برداشته، گامهاى يك جنگ نظامى كلاسيك به قصد تسخير است: ابتدا يك بمباران شديد و سنگين براى ويران كردن مراكز «حساس» نظامى (جزوات آموزشى نظامى در اين موارد چنين اصطلاحاتى را به كار ميبرند)، و براى «نرم كردن» دژهاى مقاومت؛ بعد كنترل آهنين اطلاعات: هرآنچه توسط «دنياى خارج»، يعنى خارج از صحنهء عمليات، شنيده و ديده مى شود، بايد با نورمهاى نظامى منطبق شود؛ بعد توپخانه عليه توپخانهء دشمن آتش ميگشايد تا از پيشروى نيروها به سوى مواضع جديد حمايت كند؛ بعد محاصره و حكومت نظامى براى تضعيف نيروهاى كمكى دشمن؛ بعد يورش براى تصرف مواضع و نابود كردن دشمن، بعد «پاكسازىِ هستههاى مقاومت» احتمالى.

جزوهء مدرن آموزش جنگ با برخى تغييرات و اضافات، همچنان گام به گام توسط نيروهاى اشغالگر به كار گرفته ميشود.

ما البته از اين چيزها زياد بلد نيستيم، و مسلماً متخصصينى در مورد به اصطلاح «كشمكش خاور ميانه» وجود دارند، اما از اين گوشهء دنيا هم چيزى براى گفتن داريم:

بر اساس عكسهاى آژانسهاى خبرى، نقاط «حساس» ويران شده توسط هواپيماهاى دولت اسرائيل، خانههاى مسكونياند، كلبه ها و ساختمانهاى غيرنظامى. ما در ميان ويرانهها نه هيچ پناگاهى ديديم، نه هيچ پادگان، يا فرودگاه نظامى، يا توپ توپخانه. بنا بر اين ما ــ نادانيمان را ببخشيد ــ فكر مى كنيم كه يا توپخانههاى هواپيماها نشانهگيرى شان بد است، و يا در غزه چنين نقاط نظامى «حساس» وجود ندارد.

ما افتخار شناختن فلسطين را نداشتيم، ولى فرض ميكنيم كه در اين خانهها، كلبهها و ساختمانها مردم زندگى ميكنند، مردان، زنان، كودكان و سالمندان، و نه سربازان.

دژِمقاومتى هم نديديم، تنها ويرانه ديديم.

آرى ديديم، كوشش تا به حال بى ثمرى براى برقرارى محاصرهء خبرى را ديديم و ديديم دولتهاى مختلف را كه شك دارند خود را به بى خبرى بزنند و يا اشغال را تشويق كنند؛ و يك سازمان ملل را، آرى سازمانى كه از مدتها پيش بى عرضه است و فقط بولتنهاى مطبوعاتى ولرم صادر مى كند.

ولى صبر كنيد. حالا به سرمان زد كه شايد براى دولت اسرائيل اين مردان، زنان، كودكان و سالمندان سربازان دشمن اند، و به همين سبب كلبهها، خانه ها، و ساختمانهائى كه در آن سكونت دارند پادگانهائى هستند كه بايد ويران كرد.

بنا بر اين حتماً آتش توپخانههائى كه سحرگاه امروز بر سر غزه فرو ريختند، و پيشرفت سواره نظام ارتش اسرائيل براى حفظ اسرائيل از اين مردان، زنان، كودكان و سالمندان بود.

و نیروهاى كمكى دشمن هم كه می‌خواهند توسط محاصره و حكومت نظامىِ غزه آن‌ها را تضعیف كنند، چیز دیگرى نیست مگر ساكنین فلسطینى آن. و هدف این یورش نابودى همین ساكنین است. پس از این یورش نیز كه پیش بینى میشود خونین خواهد بود، هر مرد، زن، كودك و یا سالمندى كه مخفى شده، موفق به فرار شود، بعداً «شكار می‌شود» تا پاكسازى كامل گردد و فرمانده نظامى عملیات بتواند به بالائىِ خود گزارش كند «مأموریت انجام شد».

بازهم نادانى ما را ببخشید، شاید آنچه می‌گوئیم، این مورد، یا چیز، بسته به شرایط، پیش نیاید. و شاید ما به عنوان بومى و جنگجو، به جاى آن كه ما جنایتى را كه دارد انجام میشود رد یا محكوم كنیم، باید در مورد «صهیونیسم» و یا «آنتى سمى‌تیسم» بحث كنیم و موضع بگیریم، و یا در این مورد كه اول بمب‌هاى حماس فرو ریختند یا نه.

شايد انديشهء ما بسيار ساده است، و به اندازهء كافى داراى داده ها، جزئيات و سايه روشنهاى به حد كافى مهم براى تحليل نيستيم، اما از نظر ما، زنان و مردان زاپاتيست، يك ارتش حرفهاى در غزه دارد يك جمعيت بى دفاع را به قتل ميرساند.

چه كسى كه در چپ و در پائين است مى تواند سكوتش را حفظ كند؟

آيا گفتن چيزى به درد كسى ميخورد؟ آيا فرياد ما جلوى بمبى را ميگيرد؟ آيا كلاممان زندگى هيچ كودك فلسطينى را نجات ميدهد؟

ما فكر مى كنيم كه آرى، شايد نه جلوى بمبى را بگيريم، و نه كلاممان به سپرى بدل شود تا جلوى اين گلولهء كاليبر ۵/۵۶ ميليمترى يا ۹ ميليمترى، كه حروف “IMI”، «صنايع نظامى اسرائيل» بر ته آن حك شده را كه مى رود تا به سينهء دختربچه و يا پسربچهاى بنشيند را بگيرد، ولى شايد كلام ما بتواند با كلامهاى ديگرى در مكزيك و جهان وحدت كند، و شايد ابتدا به پچ پچ بدل شود، بعد به صدائى و بعد به فريادى كه در غزه به گوش برسد.

ما از شما خبر نداريم، ولى ما زاپاتيستهاى ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى ميدانيم كه در ترس از ويرانى و مرگ، شنيدن چند كلمهء آرامش بخش چه اهميتى دارد.

نميدانم چگونه برايتان توضيح دهم، اما واقعيت اين است كه كلامى كه از دور مى آيد، شايد نتواند جلوى يك بمب را بگيرد، ولى مانند اين است كه اطاق تاريك مرگ ترك ميخورد و نور باريكى به درون جارى ميشود.

بقيه، همان طور كه بايد بشود، ميشود. دولت اسرائيل اعلام خواهد كرد كه ضربهء سختى به تروريسم وارد آورده است، از مردم خودش وسعت قتل عام را پنهان خواهد كرد، به توليد كنندگان سلاح، نفس اقتصادى دميده ميشود تا با بحران مقابله كنند و با «افكار جمعى جهانى»، اين جماعت نَرم و قابل تغيير و هميشه مد روز، سرش را برخواهد گرداند تا به سوى ديگرى بنگرد.

ولى اين تنها اتفاقى نيست كه خواهد افتاد. در عين حال اين طور هم خواهد شد كه خلق فلسطين مقاومت كند و زنده بماند و مبارزهاش را ادامه دهد، و سمپاتى انسانهاى اعماق را براى قضيهاش داشته باشد.

و شايد، پسر بچهاى و يا دختر بچهاى از غزه زنده بماند. شايد رشد كند، و همراه با او شجاعت، غضب، و خشم او. شايد سربازى شود، يا ميليشيائى از يكى از گروههائى كه در فلسطين مبارزه ميكنند. شايد در اسرائيل نبرد كند. شايد سلاحى شليك كند. شايد با بستن كمربندى از ديناميت خود را به آتش بكشد.

و آن گاه، آن بالاها، در مورد طبيعت خشونتگراى فلسطينيان خواهند نوشت و بيانيههائى در محكوميت اين خشونت صادر خواهند كرد و بازهم در مورد صهيونيسم يا آنتى سمى تيسم بحث در خواهد گرفت.

و آنگاه هيچ كس سؤال نخواهد كرد: هر كسى آن درَوَد عاقبت كار كه كِشت.


از سوى مردان، زنان، كودكان و بزرگسالان ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى
معاون فرمانده شورشى ماركوس
مكزيك، ۴ ژانويهء ۲۰۰۹

De siembras y cosechas.
INTERVENCIÓN DEL SUBCOMANDANTE MARCOS EN LA SESIÓN MATUTINA DEL 4 DE ENERO DEL 2009.
Sobre la GUERRA DEL ESTADO DE ISRAEL CONTRA EL PUEBLO PALESTINO
en el idiama Farsi por Bahram Ghadimi

در حاشيهء برگزارى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه»

رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبهء بهرام قديمى



در حاشيهء برگزارى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه»

رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبهء بهرام قديمى